به گزارش مشرق، اتحادیه اروپا امروز دیگر اثری از شکوه دیرین خود ندارد. همانگونه که دیگر از آن امپراطوری ها و استعمارگریهای چشم آبیهای مو بور خبری نیست، این کشورها از طرفی به شدت درگیر دعواهای داخلی و گروهی و همچنین از طرفی دیگر اسیر خوی استعمارگری آمریکا شدهاند.
همه کارشناسان سیاسی و تحلیلگران مسائل بینالملل معتقدند، نظام در هم تنیده لیبرال غربی که آمریکا در دوره بعد از پایان جنگ جهانی دوم بنا نهاد و در طول جنگ سرد آن را رهبری کرد، به حدی پیچیده شده که همچون تار عنکبوتی کشورهای اروپایی را در خود گرفتار کرده است.
بیشتر بخوانید:
وقتی در سال ۱۹۵۲ میلادی کشورهای اروپایی تصمیم گرفتند تا سنگ بنای یک سازمان همکاری و توسعه اقتصادی مکمل را بنا نهند، حتی فکر نمیکردند که روزی کارشان به یک اتحادیه ۲۷ عضوی مبدل شده که در حال حاضر بزرگترین اتحادیه جهان با اقتصادی قدرتمند است.
در کنار اهمیت اقتصادی تشکیل جامعه اروپا که در دهه ۱۹۹۰ میلادی و بعد از پیمان ماستریخت به اتحادیه اروپا تغییر نام داد، این فرآیند به شکل گیری و گسترش نظریاتی چون همگرایی، کارکردگرایی و چندجانبهگرایی در عرصه بینالملل منجر و به آمال بسیاری از کشورها و مجموعههای بینالدولی برای تشکیل اتحادیه تبدیل شد.
اروپاییها همچنین در این مسیر تلاش کردند با معرفی یورو به عنوان ارز مشترک میان خود، سیادت دلار در بازارهای جهانی را به چالش کشیده و در عرصه سیاسی و امنیتی نیز با اعلام ابتکاراتی، حضوری فعال را از خود نشان دادند.
خروج آمریکا از برجام باعث شد تا اروپاییها مدعی باشند که خواهند توانست در مقابل اقدامات ایالات متحده بایستند و با اعلان تعهدات ۱۱ گانه اعلام داشتند که چندجانبهگرایی را جایگزین یکجانبهگرایی زور مدارانه واشنگتن خواهند کرد. خوشبینی اروپاییها به توان خود به حدی بالا بود که «برونو لومر» وزیر اقتصاد فرانسه پیشنهاد داد تا برای حفاظت از مبادلات اقتصادی اروپا با ایران، سیستم مالی جدیدی ایجاد تا در نهایت جایگزین سوئیفت آمریکایی شود.
گذشت زمان اما نشان داد که اروپاییها نه تنها امکان ارائه راهکارهای مستقل را ندارند، بلکه در توان ایستادگی در برابر زیادهخواهیها و اوامر آمریکا را نداشته و حتی توان دفاع از منافع خود را نیز ندارند.
مصطفی انتظاری کارشناس مسائل بینالملل نیز در این باره میگوید: طبیعی است که بیعملی اروپاییها در انجام تعهدات خود در برجام و همچنین اقدامات آنها در آغاز اجرای مکانیزم حل اختلاف، حلقه بیاعتمادی که رهبر انقلاب فرمودند را تکمیل کند به نحوی ما شاهد بودیم که سناریوی که اروپاییها در پیش گرفتهاند، به سان اسب تروای آمریکا بود.
«درک کاترل» خبرنگار انگلیسی در مقالهای با اشاره به اقدامات آمریکاییها در قبال اروپا و کوتاه آمدن سیاستمداران کشورهای اروپایی در قبال زیادهخواهیهای دونالد ترامپ در مقالهای نوشت: اروپا به مستعمره ایالات متحده تبدیل شده است؛ موضوعی که حسین کنعانی مقدم کارشناس مسائل سیاسی درباره آن گفت: اروپاییها شریک دزد و رفیق قافله هستند و کاملاً تحت سلطه آمریکاییها قرار دارند.
علیرضا رجایی دیپلمات پیشین کشورمان نیز اظهار داشت: اروپاییها به دنبال پیشبرد نیات خود هستند و برای آنها مردم سالاری و عدالت اجتماعی اهمیت ندارد و تنها میخواهند اهداف خود را به پیش ببرند.
یورگن هابرماس فیلسوف آلمانی و از متفکران سیاسی مکتب فرانکفورت معتقد است که اتحادیه اروپا یک غول اقتصادی و یک کوتوله سیاسی است و این گفته هابرماس نشان میدهد که مو بورهای چشم آبی به رغم فخرفروشی به گذشته خود و سالها استعمار کشورهای مختلف جهان، حالا خود به جایگاهی رسیدهاند که در صورت اخم آمریکا، تنشان به لرزه خواهند آمد.
روزنامه واشنگتن پست دو روز بعد از آنکه تروئیکای اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) مکانیزم حل اختلاف را بنا به بند ۳۶ برجام فعال کردند، در مقالهای افشا کرد که این کشورها در مقابل تهدید ترامپ به افزایش تعرفه واردات خودرو به میزان ۲۵ درصد مجبور به اتخاذ این تصمیم شدهاند و این موضوع خود نشان دهنده حقارت اروپا در مقابل آمریکا است.
محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه در حساب کاربری خود در توئیتر در واکنش به این گزارش نوشت: تسلیم / مماشات [اروپا مقابل آمریکا] مسجل شد. تروئیکای اروپایی بقایای برجام را، برای اجتناب از تعرفههای جدید ترامپ، فروخت. دوستان من، فایدهای ندارد. شما فقط اشتهای او را باز کردید. قلدر دبیرستان خود را به یاد دارید؟ اگر میخواهید که شرافت خود را بفروشید، بفرمائید. اما ژست اخلاق و قانون به خودتان نگیرید. که آن را ندارید.
اگر روزی لندن نشینها به این موضوع افتخار میکردند که خورشید در سرزمین بریتانیا غروب نمیکند، فرانسویان خود را مهد آزادی پنداشته و ژرمنها به صنعت و تکنولوژی خود میبالیدند، حالا به آنها باید گوش زد کرد که آنچه هویت بخش بوده نه تاریخ و بالیدن به گذشته است، بلکه وجود اقتدار و استقلال است. موضوعی که امروز در اروپا دیده نشده و آن را به نماد مجموعهای بیمار در جهان سیاست تبدیل کرده است.