به گزارش مشرق، سیزده رجب مصادف با ولادت اولین اختر آسمان امامت، مولیالموحدین حضرت علی (ع) است؛ همو که نبی مکرم اسلام در باب جایگاه رفیعش در جریان واقعه غدیر فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ»؛ هرکه من مولای اویم، پس علی مولای اوست و این چنین ولایت امام علی (ع) را بر امت اسلام اعلام کرد؛ همو که حضرت رسول (ص) در وصفاش فرمود: «أنا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب»؛ من شهر دانشام و علی دروازه آن است؛ هر کس دانش میجوید، باید از آن دروازه وارد شود.
بیشتر بخوانید
سرودههایی در مدح حضرت علی (ع)
در سالروز ولادت حضرت امیر (ع) در رابطه با سبک زندگی و نوع مواجهه اولین امام شیعیان با گروههای مختلف جامعه و آنچه که امروز از سیره آن امام همام میتوان برای زندگی الگوبرداری کرد با دو تن از کارشناسان دینی به گفتگو نشستیم که گزارش آن را در ادامه میخوانید؛
حجتالاسلام «شهابالدین علایینژاد» استاد مدرسه علمیه معصومیه در رابطه با سیره سیاسی و اجتماعی امام علی (ع) گفت: در تاریخ زندگی حضرت امیر (ع)، مواجهه ایشان با سه گروه «ناکثین»، «قاسطین»، «مارقین» را شاهد هستیم؛ خواسته این سه گروه معمولاً تکرار وضع زمان حکومت خلیفه سوم بود، بازگشت آن بذل و بخششهایِ بیجهتی که انجام میشد، اسرافکاریها و تثبیت حکومت افراد نالایقی چون معاویه، یا تحکیم فرمانروایی استاندارانی که قبلاً سر کار بودند. در این بین «ناکثین» یا گروه پیمانشکنان کسانی بودند که به رهبری طلحه و زبیر و حمایتهای همسر پیامبر عایشه به دنبال خواستههای زیادتر از حد خودشان بودند. «قاسطین» گروهی بودند که رهبری آنها با معاویه بود و «مارقین» نیز همان خوارج بودند.
وی اظهار داشت: امام علی (ع) بر اساس آنچه که به شکل مستند در کتب تاریخی ما نقل شده است؛ سه نحو برخورد راهبردی و اساسی با این سه گروه داشت؛ یک برخورد گفت وگو با آنان بود، دومین برخورد این بود که حضرت در مواردی با آنها مدارا میکرد و سومین نحوه برخورد قاطعانه و با شمشیر بود.
استاد مدرسه علمیه معصومیه گفت: نخستین مسألهای که باید به آن توجه داشت این است که امام علی (ع) همواره تلاش میکرد تا شبهات مخالفان را با استدلالهای محکم پاسخ دهد و تا آنجا که امکان داشت با مسالمت مسائل را حل میکرد و اگر از این راه به نتیجه نمیرسید تا جایی که به امنیت و وحدت جامعه آسیبی نمیزد با آنان مدارا میکرد و اگر مخالفین دست به قیام علیه حکومت اسلامی میزدند و باعث ناامنی شهرها، راهها و به خطر افتادن امنیت اجتماعی میشدند، حضرت کوتاه نیامده و وارد میدان میشدند. «ابناثیر» در کتاب خود با عنوان «الکامل فی التاریخ» این مسأله را مطرح کرده است.
جاذبه و دافعه امیرالمومنین (ع)
این کارشناس دینی افزود: استاد مطهری، نیز این دو ویژگی یعنی گفت وگو و مدارا از سوی امام علی (ع) را به عنوان نیروی جاذبه حضرت و آن برخورد قاطع را با عنوان نیروی دافعه در کتاب «جاذبه و دافعه امام علی (ع)» توصیف میکند، اما در این مجال به چند راهبرد امام اول شیعیان اشاره میکنم؛ راهبرد اول امام علی (ع) «گفتوگو و مدارا» بود. برای مثال حضرت با افرادی چون طلحه و زبیر بارها گفتوگو کرد و برای هدایت این افراد هر اقدامی را انجام داد؛ حتی به طلحه و زبیر پیشنهاد کرد که از اموال شخصی خود به شما خواهم داد، اما توقع سهمی بیش از حق خودتان از بیتالمال نداشته باشید. این موضوع در کتاب «المناقب» خوارزمی نقل شده است.
وی افزود: آنچه مسلم است اینکه طلحه و زبیر هرگز چنین عدالتی را پذیرا نبودند و در نتیجه سپاهی تشکیل دادند تا مبارزه کنند، هرچند که همچنان حضرت امیر (ع) تلاش میکرد از راه گفتوگو مسأله را فیصله بخشد. حتی در گیر و دار جنگ جمل نیز ارشاد و راهنمایی امام (ع) ادامه داشت، اما نتیجه بخش نبود. به این مسائل در جلد سوم کتاب «انسابالاشراف» تألیف «بلاذری» و جلد شانزدهم از شرح ابن ابی الحدید بر نهجالبلاغه اشاره شده است.
این کارشناس تاریخ اسلام افزود: اما در مورد راهبرد دوم امام علی (ع) در مواجهه با مخالفان سیاسی، باید چنین گفت که حضرت با مذاکره سعی در هدایت آنان داشت، در واقع وقتی مدارا به نتیجه نمیرسید و آن افراد همچنان بر سخن خود پافشاری میکردند امام علی (ع) وارد مذاکره جدی میشد. گاهی مذاکره به معنای توافق میان دو طرف است اما امام علی (ع) به دنبال نصیحت و راهنمایی این افراد بود.
وی با بیان اینکه راهبرد سوم ایشان نیز برخورد قاطع بود، گفت: یعنی وقتی مدارا، گفت وگو، مذاکره کارساز نبود، حضرت وارد میدان میشد. امام علی (ع) برای مثال در پاسخ به نامه معاویه این چنین مینویسد: در نامهات نوشتهای که نزد تو برای من و یاران من چیزی جز شمشیر نیست! در اوج گریه انسان را به خنده وا میداری! فرزندان عبدالمطلب را در کجا دیدی که پشت به دشمن کنند؟ و از شمشیر بهراسند؟ پس کمی صبر کن که هماورد تو به میدان آید. آن را که می جویی به زودی تو را پیدا خواهد کرد، و آنچه را که از آن میگریزی در نزدیکی خود خواهی یافت، و من در میان سپاهی بزرگ، از مهاجران و انصار و تابعان، به سرعت به سوی تو خواهم آمد، لشکریانی که جمعشان به هم فشرده، و به هنگام حرکت، غبار آسمان را تیره و تار میکنند، کسانی که لباس شهادت بر تن، و ملاقات دوست داشتنی آنان ملاقات با پروردگار است، همراه آنان فرزندانی از دلاوران بدر، و شمشیرهای هاشمیان که خوب میدانی لبه تیز آن بر پیکر برادر و دایی و جد و خاندانت چه کرد، می آیند و آن عذاب از ستمگران چندان دور نیست.
وی در ادامه گفت: البته فارغ از این سه راهبرد، نکته دیگری که در برخی نقلهای تاریخی از مرام و روش حضرت امیر (ع) در مواجهه با مخالفان مطرح شده مجازات، حصر و طرد سیاسی بوده است که این نیز یکی از راهبردهای اساسی حضرت است که در برخی موارد با مخالفین خود اعمال میکردند. برای مثال وجود مبارک امام علی (ع) بعد از جریان جنگ جمل، نزد عایشه که در بصره در خانه «عبدالله بن خلف خزاعی» بود رفتند و فرمودند: ای عایشه، نمیخواهی از این حرکت و جنگی که راه انداختهای دست برداری، عایشه پاسخ داد که ای پسر ابی طالب! به قدرت رسیدی پس نرمی به خرج بده. برخورد امام علی (ع) نیز این بود که عایشه را به مدینه برگرداند و حکم کرد که باید در خانه بنشینی و در امور سیاسی دخالت نکنی. این مسأله در جلد دوم کتاب «مروج الذهب» مسعودی و همچنین کتاب «تاریخ یعقوبی» مطرح شده است.
علایی نژاد گفت: در یک جمعبندی با مقایسه رفتار حضرت امیر در مقابل افرادی چون معاویه و مخالفانی چون عایشه، اصحاب جمل و خوارج، میتوانیم به این مساله پی ببریم که حضرت امیر (ع)، کسانی چون معاویه و دستگاه سیاسی حاکم بر شام را به عنوان فتنه اسلام قلمداد میکرد. خطبه ۹۲ نهجالبلاغه در این رابطه خواندنی است؛ جایی که بحث فتنه مطرح باشد وجود مبارک حضرت هیچ مصلحتی را مقدم بر اینکه ریشه فتنه باید کنده شود مقدم نکرد، اما در جنگ جمل و نهروان عفو عمومی صادر کرده و بسیاری را بخشید.
وی اظهار داشت: نکته جالب توجه در مورد این مساله یعنی نوع مواجهه امام علی (ع) با مخالفان، تحلیلی است که سایر ائمه (ع) از این برخورد داشتند. برای مثال امام جواد (ع) در رابطه با برخورد امام علی (ع) با امثال معاویه و خوارج، در پاسخ به پرسش «یحیی بن اکثم» در باب تفاوت رفتار امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: «اما اینکه گفتی امیر مؤمنان (ع) اهل صفین را چه در حال پیشروی و چه در حال فرار میکشت و به مجروحان تیر خلاص میزد، ولی در جنگ جمل هیچ فراری را تعقیب نکرد و هیچ مجروحی را نکشت و هر کس اسلحه خود را بر زمین گذاشت و یا به خانهاش رفت، امان داد به این دلیل بود که اهل جمل پیشوایشان کشته شده بود و گروهی نداشتند که به آنها ملحق شوند و همانا به خانههایشان بازگشتند، بدون اینکه مخالف و محارب باشند و به اینکه از آنان دست برداشته شود راضی و خشنود بودند، پس حکم اینها این است که شمشیر از میانشان برداشته شود و از آزار و اذیتشان خودداری شود چرا که در پی اعوان و انصاری نیستند. ولی اهل صفین به سوی گروهی آماده و رهبری باز میگشتند که آن رهبر اسلحه و زره و نیز شمشیر برایشان فراهم میکرد، از بخششهای خود، آنها را سیراب میکرد، برایشان قرارگاه و منزلگاه آماده میکرد، از بیمارانشان عیادت میکرد و… بنابراین حکم آنها یکسان نیست.» این روایت در جلد ۱۱«و سایلالشیعه» باب ۲۴ از ابواب «جهادالعدو» مطرح شده است.
سیره مولیالموحدین در مواجهه با مشکلات
حجت الاسلام علایی نژاد در ادامه با بیان اینکه وجود مبارک حضرت امیر (ع) در مواجهه با مشکلات نگاه ویژهای داشت، نخست آنکه مشکل را انکار نمیکرد. حضرت مشکلات را تقسیم میکرد. گاهی مشکلات را ناشی از بیتدبیری افراد میدانست، گاهی پدید آمدن مشکلات را ناشی از گناه میدانست و گاهی این مصائب را عاملی برای ارتقای انسان میدانست. منش حضرت این بود که اول باید مشکلات را بشناسیم، به بیان دیگر شناخت مشکلات مرحله اول مقابله با مشکل است. یک قسمت از مصائب و مشکلات لازمه طبیعت بوده و فطرت انسانی، نحوه خلقت این مشکلات را اقتضا میکند مثل بیماریها و مرگ و میرها. قسمت دیگری از این مشکلات برای توانمند شدن انسان است. حضرت امیر (ع) نسبت به اصل وجود مشکلات در نامه ۴۵ نهجالبلاغه مطالب گرانسنگی را بیان میفرماید که بسیار به درد جامعه امروز ما میخورد. ایشان در نامهای به «عثمان بن حنیف» نوشتند: «وَ اِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّیَّةَ اَصْلَبُ عُوداً، وَ الرَّوائِعَ الْخَضِرَةَ اَرَقُّ جُلُوداً، وَ النَّباتاتِ الْبَدَویَّةَ اَقْوی وُقُوداً، وَ اَبْطَاُ خُمُوداً» بدانید درختان بیابانی چوبشان سختتر و درختان سرسبز پوستشان نازکتر و گیاهان صحرایی آتششان قویتر و خاموشی آنها دیرتر است. تشبیه حضرت امیر (ع) نسبت به درختان بیابانی و تحمل آنان در برابر شدائد برای ما درس است. در واقع تحمل سختی سبب این استحکام درختان بیابانی شده است. درختی که در سایه رسیدگی باغبان رشد کرده شرایط متفاوتی نسبت به یک درخت بیابانی دارد که همه سختیها را تحمل کرده و ورزیده شده است. بنابراین انسانی که سختی ببیند و در مشکلات باشد شخصیتی مستحکم خواهد شد. بنابراین مشکلات یک امتیاز و امتحان است.
وی افزود: از سوی دیگر امام علی (ع) در خطبه ۸۸ نهجالبلاغه میفرماید: «فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ یَقْصِمْ جَبَّارِی دَهْرٍ قَطُّ إِلَّا بَعْدَ تَمْهِیلٍ وَ رَخَاءٍ، وَ لَمْ یَجْبُرْ عَظْمَ أَحَدٍ مِنَ الْأُمَمِ إِلَّا بَعْدَ أَزْلٍ وَ بَلَاءٍ، وَ فِیی دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْبٍ وَ مَا اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْبٍ مُعْتَبَرٌ، وَ مَا کُلُّ ذِی قَلْبٍ بِلَبِیبٍ وَ لَا کُلُّ ذِی سَمْعٍ بِسَمِیعٍ وَ لَا کُلُّ [ذِی] نَاظِرٍ بِبَصِیرٍ»؛ خداوند سبحان، جباران روزگار را در هم نشکست، مگر آن گاه که مهلتشان داد که روزگاری در آسایش و شادخواری بگذرانند و استخوان شکسته هیچ ملتی را نبست، مگر بعد از بلاها و سختیهایی که به آنها رسید. در آن دشواریها که به آنها روی نهادهاید و آن رنجها و بلاها که از آنها پشت گردانیدهاید شما را پند و عبرت است. نه هر که دلی در سینه دارد خردمند است و نه هر که گوشی برای شنیدن دارد شنوا است و نه هر که چشمی برای دیدن دارد بیناست.
وی در تبیین سیره حضرت در مواجهه با مشکلات افزود: با توجه به این بیان حضرت، خداوند برای امتحان کردن انسان و سوق دادن او به سمت رشد و تعالی، مشکلات را سر راهش قرار میدهد. گاهی این مشکلات اندک و گاهی طاقتفرسا و طولانی هستند. در هر حالت باید شکر او را به جای آوریم. شاید همان سلامت و صحتی که جامعه ما در آن قرار داشت و از آن غافل شدیم مثال خوبی باشد. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «نعمتان مجهولتان الصحة و الامان» (دو نعمتند که قدرشان مجهول است: صحت، امنیت).
این نهج البلاغه پژوه در ادامه گفت: همچنین در جای دیگری، حضرت امیر (ع) مشکلات را بعضاً به علت گناه افراد میداند؛ چنانچه در خطبه ۱۴۳ نهج البلاغه میفرماید: «اللَّهُمَّ إِنَّا خَرَجْنَا إِلَیْکَ مِنْ تَحْتِ الْأَسْتَارِ وَ الْأَکْنَانِ وَ بَعْدَ عَجِیجِ الْبَهَائِمِ وَ الْوِلْدَانِ، رَاغِبِینَ فِی رَحْمَتِکَ وَ رَاجِینَ فَضْلَ نِعْمَتِکَ وَ خَائِفِیینَ مِنْ عَذَابِکَ وَ نِقْمَتِکَ. اللَّهُمَّ فَاسْقِنَا غَیْثَکَ وَ لَا تَجْعَلْنَا مِنَ الْقَانِطِینَ وَ لَا تُهْلِکْنَا بِالسِّنِینَ وَ لَا تُؤَاخِذْنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ. اللَّهُمَّ إِنَّا خَرَجْنَا إِلَیْکَ نَشْکُو إِلَیْکَ مَا لَا یَخْفَی عَلَییْکَ حِینَ أَلْجَأَتْنَا الْمَضَایِقُ الْوَعْرَةُ وَ أَجَاءَتْنَا الْمَقَاحِطُ الْمُجْدِبَةُ وَ أَعْیَتْنَا الْمَطَالِبُ الْمُتَعَسِّرَةُ وَ تَلَاحَمَتْ عَلَیْنَا الْفِتَنُ [الْمَسْتَصْعَبَةُ] الْمُسْتَصْعِبَةُ. اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُکَ أَلَّا تَرُدَّنَا خَائِبِینَ وَ لَا تَقْلِبَنَا وَاجِمِینَ وَ لَا تُخَاطِبَنَا بِذُنُوبِنَا وَ لَا تُقَایِسَنَا بِأَعْمَالِنَا. اللَّهُمَّ انْشُرْ عَلَیْنَا غَیْثَکَ وَ بَرَکَتَکَ وَ رِزْقَکَ وَ رَحْمَتَکَ، وَ اسْقِنَا سُقْیَا نَاقِعَةً مُرْوِیَةً مُعْشِبَةً، تُنْبِتُ بِهَا مَا قَدْ فَاتَ وَ تُحْیِی بِهَا مَا قَدْ مَاتَ، نَافِعَةَ الْحَیَا، کَثِیرَةَ الْمُجْتَنَی، تُرْوِی بِهَا الْقِیعَانَ وَ تُسِیلُ الْبُطْنَانَ وَ تَسْتَوْرِقُ الْأَشْجَارَ وَ تُرْخِصُ الْأَسْعَارَ، إِنَّکَ عَلَی مَا تَشَاءُ قَدِیرٌ.»؛ ای خداوند، ما به سوی تو بیرون آمدهایم، از درون خیمهها و خانههایی که ناله و فریاد ستوران و کودکانمان از آن بلند است. در حالی که، رحمت تو را میطلبیم و امید به فضل نعمت تو بستهایم و از عذاب و خشم تو بیمناکیم. بار خدایا، ما را به باران خود سیراب نما و نومیدمان باز مگردان و به قحط هلاک منمای و به آنچه سفیهان کردهاند مؤاخذت مکن. ای بخشاینده ترین بخشایندگان.
ای خداوند، ما به سوی تو بیرون آمدهایم، تا آنچه را که بر تو پوشیده نیست به تو شکایت کنیم. زیرا تنگناهای دشوارمان به بیچارگی کشانده، خشکسالیهای مشقت بار ما را به درگاه تو رانده. و خواستههای دست نایافتنی به رنجمان افکنده و فتنههای ناهنجار، گریبانگیرمان شده است. بار خدایا، از تو میخواهیم که ما را، از درگاه خود، نومید بازنگردانی و اندوهگین واپس نفرستی و ما را به گناهانمان مورد خطاب قرار ندهی و برابر اعمالمان کیفر ندهی. بار خدایا، بر ما باران و برکت و روزی و رحمت خود بگستران. بر ما بارانی ببار سودمند، سیراب کننده، رویاننده گیاهان، که برویاند هر چه را که نابود شده، و زنده گرداند، هر چه را که مرده است. بارانی بر ما ببار، که تشنگی را برطرف گرداند که و میوهها را افزون سازد و زمینهای پست را سیراب کند و بر درهها سیلاب افکند و درختان را برگ رویاند و نرخها را بشکند که تو به هر کاری که بخواهی توانایی). حضرت در این خطبه، به وضوح اشاره به مصائبی میکند که در اثر گناه پدید آمده است.
علایی نژاد گفت: امام علی (ع) همچنین در حکمت ۴۴۸ نهجالبلاغه، در مقام بزرگ شمردن مشکلات کوچک میفرماید: «مَنْ عَظَّمَ صِغَارَ الْمَصَائِبِ، ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِکِبَارِهَا»؛ کسی که مصیبتهای کوچک را بزرگ شمارد خدا او را به مصیبتهای بزرگ مبتلا خواهد کرد. با توجه به این سخن حضرت، باید مشکلات را بشناسیم. امام علی (ع) در حکمت ۱۵۳ نهج البلاغه در باب صبر در برابر مشکلات میفرماید: «لَا یَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ، وَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ» مرد شکیبا پیروزی را از دست ندهد، هر چند، روزگارانی سخت بر او بگذرد.
وی افزود: نکته دیگری که در رابطه با منش حضرت امیر (ع) در رابطه با مواجهه هنگام مشکلات و سختی قابل توجه است، اینکه واقعاً برخی مسائل از عهده ما خارج است و نمیتوانیم آنها را از بین ببریم. چنانچه در حکمت ۳۵۷ نهج البلاغه آمده است: «إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَیْسَ لَکُمْ بَدَأَ وَ لَا إِلَیْکُمُ انْتَهَی؛ وَ قَدْ کَانَ صَاحِبُکُمْ هَذَا یُسَافِرُ، فَعُدُّوهُ فِی بَعْضِ أَسْفَارِهِ؛ فَإِنْ قَدِمَ عَلَیْکُمْ، وَ إِلَّا قَدِمْتُمْ عَلَیْهِ» (و درود خدا بر او، مردمی را در مرگ یکی از خویشاوندانشان چنین تسلیت گفت، مردن از شما آغاز نشده، و به شما نیز پایان نخواهد یافت. این دوست شما به سفر میرفت، اکنون پندارید که به یکی از سفرها رفته، اگر او باز نگردد، شما به سوی او خواهید رفت.
علایی نژاد اضافه کرد: نکته آخر در این باب نگاه انسان به مشکلات است. گاهی ما به نتایج مثبت مشکلات توجه نداریم. برخی مشکلات را صرفاً مصیبت میدانند و به آنچه که بعد از این مصائب نصیبشان شده توجه ندارند. همین امر سبب غم و اندوه میشود. حضرت امیر (ع) در این رابطه در حکمت ۱۴۳ نهجالبلاغه میفرماید: «الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ» (اندوه خوردن، نیمی از پیری است). بنابراین امام علی (ع) اشاره میکند به این مسأله که گرچه مشکلات در زندگی وجود دارد، اما شکیبایی بالاخره پیروزی را در بر دارد و اندوه تنها جان و روح انسان را فسرده خواهد کرد. این مسألهای است که به ویژه امروز دوای درد جامعه ماست.
سیره امیرالمومنین (ع) در برخورد با ضعفا
وی در باب سیره امام علی (ع) در برخورد با ضعیفان گفت: الگوی حضرت امیر (ع) در همه مواقع و شرایط حضرت رسول (ص) بود. بنابراین همواره و همیشه دستگیر مستمندان بود. در این مجال به ذکر چند نمونه اکتفا میکنم. امام اول شیعیان در رابطه با نوع برخورد با ضعفا فرمود: «لا تحقروا ضعفأَ اًخوانِکُم، فاًنهُ مَن احتقرَ مُؤمِناً حقَّرهُ اُ و لم یجمع بینهُما یوم القیامة اًلا أن یتوبَ»؛ برادران ناتوان خود را کوچک مشمارید، زیرا کسی که مؤمنی را کوچک شمارد، خدا او را کوچک و خوار کند، و در روز رستاخیز آنان را در یکجا گرد نیاورد مگر اینکه توبه کند.
این کارشناس تاریخ اسلام گفت: بنابراین همواره فارغ از اینکه شخص غنی باشد یا فقیر، نوع مواجهه حضرت مهربانانه و توأم با دستگیری و عطوفت بوده است. بعد از شهادت حضرت امیر (ع) همه شنیدهایم که یتیمان کوفه چه کردند و کسانی که هر شب منتظر حضرت بودند تا به دیدار آنان برود و یاری شأن کند. در روایت آمده است پس از آنکه امام حسن (ع) از دفن پدر بزرگوارش حضرت امیر (ع) باز میگشت، هنگام عبور از خرابهای صدای گریهای شنید. مشاهده کرد پیرمردی خرابهنشین میگرید و علت را از او جویا شد. آن مرد گفت: مردی همواره سراغم میآمد و برایم غذا میآورد. همنشین من بود اما اکنون سه روز است که نیامده است. امام حسن (ع) فرمود: آن م رد پدر من بود که اینگونه سراغ شما فقرا میآمد.
وی افزود: همچنین نقل دیگری وجود دارد از اینکه روزی مردی حضرت را به مهمانی دعوت کرد. امام علی (ع) از او سوال کرد آیا در این مجلس که ترتیب دادهای فقرا نیز حضور دارند؟ آن مرد پاسخ داد: امشب اغنیا را دعوت کردیم و فردا یا وقت دیگری میزبان ضعفا خواهیم بود. حضرت پاسخ داد: آن روز که ضعفا را دعوت کرد و نوبت فقرا بود مهمانی تو را میپذیرم.
اساساً اولین چیزی که امام علی (ع) در زندگی به آن توجه داشت، رسیدگی به ضعیفان بود.
مهترین درس از سیره حضرت امیر (ع) برای زندگی امروز
وی با بیان اینکه پیروی از سیره عملی و فضائل اخلاقی معصومان (ع) در موفقیت انسان نقش مهمی دارد، گفت: نخستین مسأله ای که از ایشان باید آموخت، عبادت است. حضرت در سختترین شرایط عبادت خدا را به جای آورد. نکته دیگر اخلاص است. درسی که باید آویزه گوش کنیم.
وی اظهار داشت: در جریان جنگ احزاب، معروف است که پهلوانی قدرتمند از مشرکین به نام «عمرو بن عبدود» هماورد میطلبید و زمانی که توانست به این سوی خندق بیاید حضرت امیر (ع) با او جنگید. آن خبیث در خلال جنگیدن آب دهان بر چهره حضرت انداخت و بعد از این جریان چند لحظه از جنگیدن دست کشید تا خشم خود را فرونشاند، و سپس عمرو را کشت. زمانی که در این مورد از امام علی (ع) سوال کردند حضرت فرمود: میخواستم وجه الله و خالصا برای خدا با او مبارزه کنم، نَه برای انتقام و تلافی شخصی.
وی در پایان سخنان خود گفت: مسأله دیگری که به ویژه برای امروز جامعه ما درسآموز است، عدالت حضرت است. امام علی (ع) با آنکه خلیفه مسلمین بود، اما سادهزیست بود. حضرت فقیر نبود. اتفاقاً از نظر مادی شرایط خوبی داشت، اما هرچه داشت انفاق میکرد. حال باید از خود بپرسیم که به عنوان رهرو حضرت امیر (ع) چه قدر به ضعیفان رسیدگی کردهایم و به دنبال احقاق حقوق آنان بودهایم؟
خطبه شقشقیه، جز معتبرترین خطبهها از حیث سندی است
حجت الاسلام محمدعلی رنجبر نیز به مناسبت ولادت امام علی (ع) گفت: زمانه علی (ع) را باید از زبان علی (ع) شنید تا به عمق فاجعه و تحریف پروژه الهی و بعدها مشکلات فراروی حضرت پی ببریم. بهترین و کاملترین خطبهای که شرارههای دل علی (ع) را زبانه کشیده است و به هدف ما کمک میکند، خطبه شقشقیه است. این خطبه جز معتبرترین خطبهها از حیث سندی است و هیچ محقق منصفی نمیتواند در سند این خطبه شریف تشکیک کند.
مدیر مؤسسه مطالعات راهبردی رسالت ادامه داد: بسیاری در یک تصور واهی فکر میکنند که دعوا و نزاع و اختلاف بعد از رحلت حضرت رسول یک نزاع و دعوای شخصی است. حال آنکه نزاع و اختلاف حضرت امیر با کسانی که بیعت غدیر را شکستند، اختلاف شخصی نبود، بلکه آنها بدعتی را آغاز کرده بودند که انحراف از پروژه و مسیر الهی بود.
محمدعلی رنجبر اضافه کرد: ممکن است کسی این سوال برایش مطرح شود که از کجا و بر اساس چه مدرکی بدانیم پروژه الهی چیست. در پاسخ باید گفت همان طور که بر اساس متون تاریخی و به جا مانده از گذشته تاریخ فی المثل میدانیم که شش قرن قبل از میلاد مسیح سقراط و ارسطو و افلاطون چه گفتهاند و چه نگاشتهاند یا اینکه کوروش هزاران سال قبل منشوری نوشته است، بر اساس متون تاریخی و مستند به قرآن الهی که کتابی غیر محرّف و الهی است، متوجه میشویم که پروژه الهی بر اساس آیات بسیاری بسط و حاکمیت قوانین، ساختارها، ارزشها و حکومت الهی در سراسر عالم است.
وی سپس گفت: خداوند اتمام و تکمیل این پروژه را در این آیه بیان فرمودهاند: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ». ای پیامبر! آنچه را از جانب پروردگارت به تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی رسالتش را به انجام نرساندهای و خدا تو را از گزند مردم نگاه میدارد. بی گمان، خدا گروه کافران را هدایت نمیکند. در این آیه خداوند از اتمام پروژه خودشان پرده بر میدارند که اگر انجام نشود رسالت حضرت رسول تکمیل نشده و همه زحمات بی فایده است. بر اساس نقل متواتر تاریخی این آیه در جریان غدیر خم نازل شد و خطبه غدیر خم هم که خطبهای طولانی است با نقلهای متواتر تاریخی در نزد ماست.
محمدعلی رنجبر یادآور شد: بعد از معرفی حضرت امیر به عنوان جانشین حضرت رسول و صالحترین و لایق ترین فرد برای پیشبرد اهداف اسلامی خداوند میفرماید: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینا». امروز کافران از زوال آئین شما مأیوس شدند. بنابراین از آنها نترسید و از مخالفت با من بترسید. امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما پذیرفتم. پس پروژه الهی این بود؛ اتمام رسالت و تکمیل دین با مسئله امامت صالحینی چون علی (ع) و اولاد ایشان.
وی عنوان کرد: قرآن این نکته عقلایی که حکومتها باید در اختیار صالحین امت قرار گیرند را تأیید کرده و میفرماید: «أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدَی». آیا کسی که به سوی حق رهبری میکند سزاوارتر است مورد پیروی قرار گیرد یا کسی که راه نمینماید مگر آنکه خود هدایت شود؟ متأسفانه این پروژه الهی را عدهای از مسیر اصلی خودش منحرف کردند و چون سنت الهی بر این است که پروژههای تشریعی الهی را خود مؤمنان و بندگان پیش ببرند میفرماید: «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً». ما راه را نشان میدهیم حال شما یا شاکرید و یا کافر.
محمدعلی رنجبر سپس اظهار داشت: مجموع فرمایشات حضرت امیر (ع) در خطبه شقشقیه به عنوان یک سند روشن و بدون خدشه است که نشان میدهد برنامه ریزان و مجریان این پروژه انحرافی به دنبال هدفی رفتند که با هدف رسول اکرم (ص) که همان هدف الهی است مغایرت کامل داشت. به بیان دیگر بسیاری تصور میکنند منازعه پس از رحلت رسول اکرم (ص) بر سر این بود که یک طرف عقیده داشت فلان فرد بهتر میتواند مسیر الهی که رسول اکرم پرچم دار و راهبر او بود را ادامه دهد و طرف دیگر عقیده داشت که برای تأمین این اهداف دینی، فرد دیگر شایستهتر است و این یک مخاصمه درون دین بود. اما واقع مطلب که در کلام حضرت در این خطبه افاده و تبیین شده خیلی عمیقتر از این حرف هاست.
وی افزود: اختلاف و مخاصمه بر سر اینکه چه شخصی مجری مقاصد رسول الله (ص) باشد نبود، بلکه اختلاف بر سر این است که یک طرف به دنبال تأمین این مقاصد الهی بود و میخواست مسیر را طبق دستور خدای متعال و فرمان رسول اکرم (ص) ادامه دهد. در حالی که طرف دوم اصلاً میخواست مسیر دیگری را که تأمین کننده اهداف و مصالح شخصی و یا گروهی و قبیلهای است طی کند. البته پر واضح بود که طرف دوم نمیتوانست برای اجرای پروژه انحرافی خود از طریق یک کودتای آشکار بر علیه اسلام و قرآن و رسول الله (ص) اقدام کند. چون این حرکت در شرایط آن روز امکان پذیر نبود و لذا مجریان کودتا به حسب ظاهر در درون چهارچوب دین حرکت خود را مدیریت کرده و به تعبیر امروزی این کودتا یک کودتای کاملاً نرم و از نوع مخملی بود.
محمدعلی رنجبر در ادامه گفت: بنابراین مشکل و چالش اصلی از دیدگاه حضرت امیر (ع) دین است. اگر ایشان اظهار ناراحتی میکند و یا افسوس میخورد به خاطر دین است و اینکه با چشم خود میبینند که کل زحمات رسول اکرم (ص) و بلکه زحمات و مجاهدتهای صادقانه کل انبیا و اولیا الهی در طول تاریخ در حال هدر رفتن و متلاشی شدن است. والا ریاست، خلافت و اینکه چه کسی اول شود و چه کسی دوم، نزد ایشان از عطسه بز بی ارزش تر است، چه رسد که درباره او خطبه ایراد فرمایند. پس امروز اگر ما ناراحتی از آن افراد داشته باشیم، ناراحتی باید به خاطر اسلام باشد والا مشکل شخصی نیست و باید در چهارچوب دین و مصالح دینی این ناراحتی را اظهار نمود. ضمناً اگر امروز کسانی همان کار را با دین مان انجام دهند و بخواهند دین خدا را لوث و منحرف کنند، باید همان موضع گیری محکم را با آنها داشته باشیم ولو اینکه خودی هم باشند.
وی همچنین عنوان کرد: این یک سوال کلیدی است که انسانی که به شهادت دوست و دشمن، لیاقتهای بی نظیری در باب حکومت داری و خلافت حضرت رسول دارا بودند، چرا این گونه از صحنه دور گذاشته شدند و به اصطلاح برخی ۲۵ سال خانه نشین شدند و افرادی که به شهادت تاریخ از ضعف و خللهای متعدد برخوردارند چگونه به جای آن حضرت بر مسند زعامت و خلافت نشستند؟ آیا ایشان خسته شد و خود را کنار کشید؟ یا اینکه از نظر حضرت افرادی که خلافت را عهده دار شدند از او شایستهتر بودند و با این توصیف دیگر از طرف ایشان ضرورتی برای پیش قدمی در این راه احساس نشد؟ و یا اینکه دیگران نسبت به او موضع گیری خاصی داشته و بنابراین او را کنار گذاشتهاند؟
خطبه شقشقیه؛ افشاگر پروژه تحریف دین
محمدعلی رنجبر اضافه کرد: میتوان گفت که حضرت امیر در خطبه شقشقیه تلاش کردهاند که به همه این احتمالات مطرح شده پاسخ دهند و خود را از برخی اتهامات ناجوانمردانه تبرئه و چهره واقعی جبهه مقابل خودشان را که در صدد تحریف پروژه الهی است آشکار کنند. احتمال اول تحقیقاً منتفی است. چون ایشان حداقل مانند یک مسلمان عادی و معمولی شرعاً اجازه ندارد که نسبت به امور مسلمین بی تفاوت باشد.
وی سپس گفت: به ویژه در آن شرایط بسیار حساس و استثنایی که از یک جهت، کفار روم و بلاد فارس و یهودیان زخم خورده از اسلام ناب و … در صدد از بین بردن بنای نوپای دین اسلامی بودند و از جهت دیگر جامعه اسلامی یک صدا و هم رنگ و متحد نبودند، تعصّبات قبیلهای، شخصیتهای با نفوذ فتنه و نفاق، زعامتهای خواهان امتیازات خاص و…، وضع جامعه اسلامی آن روز را به گونهای قرار داده بود که نمیتوان تصور کرد شخصی مثل آن حضرت برود و با خیال راحت خانه نشینی را برگزیند. در حالی که صدای رسای پیامبر اکرم (ص) در وجود او طنین میافکند که «من اصبح ولم یهتّم به امور المسلمین فلیس منهم». کسی که به امور مسلمین اهمیت ندهد، مسلمان نیست. پس این احتمال فی نفسه ساقط است و به رغم اینکه امکان ندارد کسی در حق حضرت چنین فکری کند ایشان برای اتمام حجت، خود متعرض رد این احتمال میشود.
محمدعلی رنجبر ادامه داد: ایشان پس از تأکید فراوان و بیان اینکه خلیفه اول با علم به حقانیت، بلکه احقیت من در امر خلافت، جامه خلافت را بر تن پوشید و از من دریغ کرد میفرمایند: «وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَی طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ». یعنی راهی در پیش روی من نبود جز یکی از دو راه: یا پیکار و ستیز، به رغم کمبود یاور و یا صبر آن هم بر چه مصیبت بزرگ و بر چه حادثه پر خطر و ابهام برانگیزی. بر روی عبارت حضرت (ع) تأمل کنید. با این بیان آیا یک فرد با وجدان پیدا میشود که ادعا کند حضرت خود خواستهاند که کنار روند؟
وی اظهار داشت: شاهد دیگر بر عدم صحت این احتمال در فرمایش پر سوز و گداز بعدی ایشان است که میفرمایند: «فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی هَاتَا أَحْجَی فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًی وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَی تُرَاثِی نَهْباً». راه بردباری را پیش گرفتم. چونان بردباری چشمی که خس و خاشاک در آن فرو رود و گلویی که استخوانی مجرایش را بگیرد. چرا اضطراب سر تا پایم را نگیرد و اقیانوس درونم را نشوراند؟ میدیدم حقی که به من رسیده و از آن من است به یغما میرود و از مجرای حقیقی اش منحرف میگردد. آیا کسی که خود عزلت را انتخاب کند، از صبر و سختی صحبت میکند؟ از چشمی که خار و خاشاک در او فرو رفته شکایت میکند؟ و یا از استخوانی که مجرای گلو را گرفته ناله میکند؟ ضمناً چرا از حق به یغما رفته اش یاد میکند؟ کسی که خودش کنار رفته نباید این طور سخن بگوید. لا اقل به او میگویند تو حقت را رها کردی و مطالبه حق رها شده کاری عقلانی نیست.
محمدعلی رنجبر افزود: پس وقتی میبینیم حضرت این طور سخن گفتهاند معلوم میشود به قطع و یقین که حقیقت مطلب این طور نبوده که ایشان با رضایت خود کنار رفته باشند. بلکه او را کنار گذاشتند و حق او را تصاحب کردند و به تعبیر صریح ایشان به یغما بردند. ضمناً بیانات حضرت امیر در این خطبه شریف بر بطلان احتمال دوم صحه میگذارد. یعنی احتمال اینکه حضرت رقیبان خود را شایستهتر در امر خلافت میداند. چون هر عاقلی میتواند از حضرت سوال کند اگر شما واقعاً عقیده به ارجحیت رقیبان خود داشتهاید، پس این گفتار شما، که من راهی در پیش نداشتم جز ستیز و پیکار و یا صبر و شکیبایی چه معنی دارد؟ همچنین تأسف و حسرت شما که از گفتار بعدی شما نمایان است نیز بی جا و بی مورد است.
وی سپس گفت: اما حضرت به همین مقدار از دلالت گفتههای فوق اکتفا نمیکنند، مطالبی که مستقیماً به رد و ابطال این احتمال میپردازد ایراد میفرمایند. ایشان در یک فرازی که مربوط به بر تن کردن لباس خلافت توسط خلیفه اول است صریحاً میفرمایند: «وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَی یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَی إِلَیَّ الطَّیْرُ». یعنی او خود قطعاً میدانست که موقعیت من نسبت به خلافت، موقعیت مرکز آسیاب به آسیاب است که به دور آن میگردد. سیل انبوه فضیلتهای انسانی- الهی از قلههای روح من به سوی انسانها سرازیر میشود. ارتفاعات سر به ملکوت کشیده امتیازات من بلندتر از آن است که پرندگان دور پرواز بتوانند هوای پریدن روی آن ارتفاعات را در سر بپرورانند.
محمدعلی رنجبر تأکید کرد: شخصی که موقعیت و نزدیکی خود را به مقام خلافت این طور ترسیم میکند و احقیت خود را بر اساس داشتن این سیل انبوه از فضیلتها به این نحو تثبیت و تقریر مینماید، آیا در مورد ایشان جای احتمال باقی میماند که دیگران را شایستهتر از خود بداند؟ در فرازی دیگر درباره مسئله شورای شش نفره که خلیفه دوم برای تعیین جانشین خود نصب کرد میفرمایند: «حَتَّی إِذَا مَضَی لِسَبِیلِهِ جَعَلَهَا فِی جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّی أَحَدُهُمْ فَیَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَی مَتَی اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِیَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّی صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَی هَذِهِ النَّظَائِرِ». تا آن گاه که این شخص دوم هم راه خود را پیش گرفت و رهسپار سرای دیگر گشت و کار انتخاب خلیفه را در اختیار جمعی گذاشت که گمان میکرد من هم یکی از آنان هستم، پناه بر خدا از چنین شورایی. من کی در برابر شخص اول شأن در استحقاق خلافت مورد تردید بودم که امروز با اعضای این شورا قرین شمرده شوم.
وی عنوان کرد: دیگر صریحتر از این چگونه باید سخن گفت که ایّها الناس والله نه من کنار رفتم و آقایان اصلاً استحقاق خلافت نداشتهاند چه رسد به اینکه از من در این امر شایستهتر باشند. پس تنها احتمالی که میماند احتمال سوم است. اینکه آقایان با علم و عمد حضرت را کنار گذاشته و به رغم وجود ایشان حق مسلم او را در خلافت تصاحب نمودند. سیر استدلالی حضرت در خطبه شقشقیه هم برای تبیین حقایق اتفاق افتاده در مسئله خلافت و جانشینی رسول اکرم (ص) و هم برای دفاع از خود در مقام رد شبهات و فرافکنیهای مطرح شده درباره آن میباشد. آنچه اهمیت این خطبه شریفه را دو چندان میکند، این است که حضرت با انتخاب شیوه نقل اتفاقات به نحو بسیار فنی و زیرکانه از طریق ذکر حواشی تمام مقاصد اصلی مورد نظر خود را انتقال داده تا مخاطبین را بدون تردید با ملاحظه این حواشی به قضاوت وادار کند.
رسالت خطبه شقشقیه، اثبات عقلی و عرفی حقانیت امام علی (ع) است
محمدعلی رنجبر خاطرنشان کرد: نکته دیگری که به نظر میرسد جز امتیازات این خطبه است این است که ایشان در مقام اثبات حق خود در امر خلافت از تکیه بر عناصری که در آن زمان و یا زمانهای بعدی میشود درباره اصل وقوع آنها و یا دلالت آنها بر حقانیت حضرت در امر خلافت تشکیک و تردید نمود پرهیز و اجتناب کرد. از قبیل واقعه غدیر خم و یا بیاناتی که رسول اکرم (ص) در طول دوران رسالت در مورد حضرت ایراد فرمودند. بلکه برعکس هیچ اشارهای به آنها نکردهاند و تنها روی حقایقی تکیه نمودند که عرف و عقل بدون نیاز به تعبد و رجوع به این تفسیر و آن تفسیر به حقانیت حضرت و عدم حقانیت رقیب تن دهند. و این رسالت و پیام واقعی خطبه شریف شقشقیه است.
وی همچنین گفت: یک مطلب میماند و آن این است که چرا این افراد یعنی رقیبان حضرت این کار را کردند و ایشان را از خلافت دور نموده و خود زمام امور حکومت را به دست میگیرند؟ آیا واقعاً با هدف الهی این حرکت را دنبال کردند؟ آیا برای حفظ اسلامی که رسول اکرم (ص) تمام وجود مبارک خود را وقف آن نمود این تدبیر را مدیریِت کردند؟ یا اینکه نیت چیز دیگری بود؟ حضرت با یک جمله که یک دنیا در او سر و راز نهفته است به این مطلب در آخر خطبه پاسخ میدهند. آنجا که میفرمایند: گویی آنان سخن خداوندی را نشنیده بودند که فرموده است ما آن سرای ابدیت را برای کسانی قرار خواهیم داد که در روی زمین برتری بر دیگران نجویند و فساد به راه نیندازند و عاقبت کارها به سود مردمی است که تقوی میورزند. آری، به خدا سوگند آنان کلام خدا را شنیده و گوش به آن فرا داده و درکش کرده بودند. ولی دنیا خود را در برابر دیدگان آنان آراست تا در جاذبه زینت و زیور دنیا خیره گشتند و خود را باختند.
محمدعلی رنجبر در پایان گفت: البته تحقیقاً مرجع ضمیر در این سخن به مارقین و ناکثین و قاسطین بر میگردد. اما اهل فن به راحتی شمولیت آن را به منحرفین ابتدای خطبه میفهمند. پس میتوان گفت که حضرت امیر صبری استراتژیک در زمانه بعد از رحلت حضرت رسول داشتند و ضمن روشنگری در باب انحرافات سقیفه و سایر مسائل به تربیت نیرو و انتقال معارف حقه پرداختند. نه اینکه در سکون و سکوت خانه نشین باشند و صبری مذموم را استراتژی خود بسازند.