کد خبر 105082
تاریخ انتشار: ۲۱ اسفند ۱۳۹۰ - ۰۹:۴۶

۱۷ اسفند سالروز شهادت فرمانده بی‌بدیل لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) حاج محمدابراهیم همت است. هم او که سید شهیدان اهل قلم، مرتضی آوینی در وصفش گفت: من هرگز اجازه نمی‌دهم که صدای حاج همت در درونم گم شود. این سردار خیبر، قلعه قلب مرا نیز فتح کرده است.

به گزارش مشرق به نقل از قاصد، سردار جعفر جهروتی‌زاده یکی از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس است که در کتاب خاطرات خود با عنوان «نبرد درالوک» چگونگی شهادت حاج ابراهیم همت را در ۱۷ اسفند ۶۲ در عملیات خیبر به زیبایی توصیف می‌کند: «... قبل از عملیات خیبر به اتفاق حاج همت و چند نفر دیگر از بچه‌ها وارد منطقه عملیاتی شدیم. نیروهای اطلاعات عملیات مشغول شناسایی بودند و کار برایشان به سبب هور و نیزاری بودن منطقه دشوار بود. از طرف دیگر، افراد بومی نیز در منطقه، وسط هور ساکن بودند و به ماهی گیری و کارهای دیگری می‌پرداختند. همین موضوع باعث می‌شد که نیروهای شناسایی تهدید شوند به ویژه از سوی بومیان که قطعا عراقی‌ها کسانی را در میان آن‌ها داشتند که هرگونه تحرکی را گزارش کنند. در این زمان لشکر ۲۷ در چند جا عقبه داشت. پادگان دوکوهه به عنوان عقبه اصلی و پادگان ابوذر که بعد از والفجر ۴ نیروهای لشکر در آنجا باقیمانده بودند...
 
 
شناساییهای عملیات خیبر ادامه پیدا کرد و دست آخر قرار شد که تعداد محدودی از نیروهای بعضی از یگان‌ها برای راه اندازی مقر‌ها و بنه‌های تدارکاتی وارد منطقه شوند. تعدادی از نیروهای واحد ادوات هم آمدند تا منطقه را برای عملیات آماده کتند.
 
شکستن خط طلائیه با عبور از معبر ۲۰ سانتی
 بالاخره شب عملیات فرا رسید. محور لشکر ۲۷ منطقه طلائیه بود. البته بعضی از یگانهای لشکر هم قرار بود در داخل جزیره مجنون عمل کنند. لشک عاشورا و لشکر کربلا نیز محل مأموریتشان داخل جزیره بود. باید در طلائیه خط را می‌شکستیم و جلو می‌رفتیم و می‌رسیدیم به جاده‌ای که می‌خورد به شهر» نشوه «عراق و منطقه بصره. مأموریت لشکر ۲۷ در حقیقت این بود که از این قسمت راه را باز کند. در مقابلمان هم کانالی به عمق ۵۰ متر وجود داشت.
 
شب اول عملیات باید از روی دژی می‌رفتیم که تا یک نقطه‌ای ادامه داشت و پس از آن نقطه کاملا بسته می‌شد و پشتش میدان مین بود و بعد سنگرهای کمین و سنگرهای نیروهای عراقی. تا این نقطه که دژ ادامه داشت در دید عراقی‌ها نبودیم. راهی هم که کنار دژ برای عبور نیرو‌ها وجود داشت ۲۰ سانتی‌متر بیشتر عرض نداشت. یک طرف این راه دیواره دژ بود- در سمت چپ- و طرف دیگرش هم آب. نیرو‌ها باید از این راه ۲۰ سانتیمتری عبور می‌کردند تا به میدان مین می‌رسیدند و پس از خنثی کردن می‌ن‌ها و باز شدن معبر به خط دشمن می‌زدند.
 
دشمن تمام امکانات و تسلیحاتش را بسیج کرده بود روی این معبر ۲۰ سانتی متری تا از عبور نیرو‌ها جلوگیری کند. دو تا دوشیکا کار گذاشته بوددند و چهار تا کاتیوشای چهل تایی. فکرش را بکنید در چند لحظه ۱۲۰ گلوله کاتیوشا رو این معبری که ۲۰ سانتی‌متر عرض داشت و ۷۰۰ یا ۸۰۰ متر طول، می‌ریخت.
 


با تعدادی از بچه‌های تخریب خودمان را رساندیم به میدان مین و معبر باز کردیم. چند نفری از بچه‌های تخریب به شهادت رسیدند ولی نیرو‌ها از معبر کنار دژ نتوانستند عبور کنند. آتش عراقی‌ها چنان سنگین بود که بیشتر بچه‌ها به شهادت رسیدند و راه بسته شد. من که می‌خواستم برگردم عقب دیدم راه نیست مگر اینکه پا بگذارم رو جنازه بچه‌ها. بعضی جا‌ها دژ می‌پیچید و در تیررس مستقیم نبود اما کاتیوشا بیداد می‌کرد. لحظه‌ای نبود که گلوله‌ای بر زمین نخورد. آن شب عراق به ندرت از خمپاره استفاده کرد و بیشتر آتش کاتیوشا سر بچه‌ها ریخت. ناچار پا رو جنازه بچه‌ها گذاشتم و آمدم...
 
فقط ما سه نفر مانده‌ایم، اگر می‌گویید سه نفری حمله کنیم!
 
آن شب عملیات متوقف ماند و همه چیز کشید به روز دیگر. شب بعد یک گردان عملیات را آغاز کرد و رفت جلو و تعداد زیادی شهید و مجروح داد. آن شب هم عملیات موفق نبود و نتوانستیم خط دشمن را بشکنیم. عراق چنان این دژ را زیر آتش می‌گرفت که پرنده نمی‌توانست پر بزند. از قرارگاه تأکید داشتند که هر طور شده خط شکسته شود. بیشتر نیرو‌ها به شهادت رسیده بودند و دیگر امیدی نبود که آن شب کاری انجام شود.
 
من و حاج عباس کریمی و رضا دستواره رفتیم جلو. از روی شهدا رد شدیم و رفتیم دیدیم که به غیر از تعدادی نیرو بیشتر بچه‌هایی که جلو رفته‌اند همه به شهادت رسیده‌اند. تأکید برای شکستن خط به خاطر این بود که با متوقف شدن عملیات در این قسمت عملیات در جزیره هم به مشکل برخورده بود.
آن شب حاج همت پشت بیسیم دائم می‌گفت:» آقا از قرارگاه می‌گویند باید امشب خط شکسته شود «... نیمه‌های شب پس از دیدن شرایط و اوضاع به این نتیجه رسیدیم که واقعا هیچ راهی وجود ندارد. رحیم صفوی آمده بود روی خط بیسیم و ما مستقیم صدای او را می‌شنیدیم که می‌گفت: هرطور هست باید خط شکسته شود. من پشت بیسیم یک طوری مطلب را رساندم که: آقاجان فقط ما سه نفر مانده‌ایم اگر می‌گویید سه نفری حمله کنیم! وقتی فهمیدند که وضعیت مناسب نیست گفتند؛ برگردید عقب.
 


شبهای بعد حمله از کنار دژ منتفی شد و بنا شد برای عبور از کانال محورهای دیگر را انتخاب کنیم. برای عبور از کانال هر شب یکی از گردان‌ها مأمور انداختن پل روی کانال و عبور از آن می‌شد. دست آخر قرار شد چند نفری از بچه‌های تخریب شناکنان از کانال عبور کنند و آن سو سنگرهای دشمن را خفه کنند و پس از باز کردن معبر در میدان می‌ن، نیروهای دیگر، این سوی کانال پل بزنند و رد بشوند. بچه‌های تخریب پریدند تو آب که بروند آن طرف اما زیر آتش سنگین دشمن موفق به این کار نشدند.
 
آخرین شب عبور از کانال را به عهده من گذاشتند. یک مقدار محور را تغییر دادم و رفتم سمت دیگر. دوباره از بچه‌های تخریب تعدادی شناگر انتخاب کردیم و رفتیم پشت خط. شب خیلی عجیبی بود. بین رضا دستواره و حاج عباس کریمی از یک طرف و حاج همت هم از طرف دیگر درگیری لفظی پیش آمد. آن دو می‌گفتند: امشب نباید این کار انجام شود و حاج همت هم می‌گفت: دستور از بالاست و امشب باید از کانال رد بشویم. بعد از درگیری لفظی شدیدی که پیش آمد بنابر این شد که کار انجام شود. حاج همت هم به من گفت: برو جلو و این کار را انجام بده.
 آتش عراقی‌ها امان از همه بریده بود. بعد از اینکه از آن محور ناامید شدیم قرار شد لشکر داخل جزیره برود. با حاج همت و چند نفر دیگر از بچه‌ها رفتیم داخل جزیره برای شناسایی تا پشت سرمان هم نیرو‌ها بیایند. در جزیره نیرو‌ها برای تردد باید از پلهایی که به پل خیبری معروف شدند استفاده می‌کردند یا از هاورکرافت. بعد از شناسایی برگشتیم و به همراه تعدادی از بچه‌های تخریب به داخل جزیره رفتیم. البته زمانی که ما در طلائیه عمل می‌کردیم گردان مالک به فرماندهی» کارور «در جزیره عمل می‌کرد و کارور نیز‌‌ همان جا به شهادت رسید.
 


 
جزیره تقسیم شده بود به دو محور: محور شمالی و محور جنوبی. هواپیماهای دشمن به شدت جزیره را بمباران می‌کردند. شاید در یکروز نود هواپیما هم زمان جزیره را بمباران می‌کردند. در جزیره نیرو‌ها فقط رو دژ‌ها جا گرفته بودند و بقیه منطقه آب و نیزار بود. یکهو می‌دیدی ده فروند هواپیما به ستون یک دژ را بمباران می‌کنند و می‌روند. حاج همت می‌گفت:» بی‌پدر و مادر‌ها انگار برای مرغ و خروس دانه می‌پاشند.
 
نزدیک خط یک آلونک گلی بود که ظاهرا از قبل بومی‌ها آن را ساخته بودند. حاج همت بیسیم و تشکیلات مخابراتی را در آنجا مستقر کرده بود و با فرماندهان در ارتباط بود. بعد از اینکه نیرو‌ها در جزیره مستقر شدندف من و حاج همت سوار موتور شدیم تا برویم عقب ببینیم وضعیت چه طور است.
 
شهید همت: «مثل اینکه خدا ما را طلبیده»

در آن چند ساعتی که ارتباط با خط مقدم قطع شده بود حاج همت به من گفت: حالا هی نیرو از این طرف می‌فرستیم که برود و خبر بیاورد ولی هرکس رفته برنگشته. یک سه راهی به نام سه راهی مرگ بود که هرکس می‌رفت محال بود بتواند از آن عبور کند. حاج همت به مرتضی قربانی- فرمانده لشکر۲۵ کربلا- گفت: یکی دو نفر را بفرستند خبر بیاورند تا ببینم اوضاع چه شکلی است. قربانی گفت: من هیچکس را ندارم، هرکس را فرستادم رفت و برنگشت. حاجی سری تکان داد و راه افتاد سمت جزیره. قبل از راه افتادن جمله‌ای گفت که هیچوقت یادم نمی‌رود: «مثل اینکه خدا ما را طلبیده».
 
بعد از رفتن حاجی من با یکنفر دیگر راه افتادم سمت جزیره و آمدیم داخل خط. عراقی‌ها هنوز به شدت بمباران می‌کردند. رفتیم جایی که نیرو‌ها پدافند کرده بودند. وضعیت خیلی ناجور بود. مجروحان زیادی روی زمین افتاده بودند و یا زهرا می‌گفتند و صدای ناله‌شان بلند بود. سعی کردیم تعدادی از مجروحان را به هر شکلی که بود بفرستیم عقب.
 
جنازه عراقی‌ها و شهدای ما افتاده بودند داخل آب و خمپاره و توپ هم آنقدر خورده بود که آب گل آلود شده بود. بچه‌ها از شدت تشنگی و فقر امکانات، قمقمه‌ها را از همین آب گل آولد پی می‌کردند و می‌خوردند. حاج همت با دیدن این صحنه حیلی ناراحت شد. قمقمه بچه‌ها را جمع کرد و با پل شناور کمی رفت جلو و در جایی که آب زلال و شفاف بود آن‌ها را پر کرد و آمد. تو خط درگیری به شدت ادامه داشت. عراق دائم بمباران می‌کرد. ما نمی‌توانستیم از این خط جلو‌تر برویم. حاج همت به من گفت: شما بمان و از وضع خط مطلع باش. بیسیم هم به من داد تا با عقبه در ارتباط باشم و خودش برگشت عقب.
 
دیدار محبوب در جزیره مجنون؛ سه راهی شهادت
 
وقتی حاجی در حال بازگشت به طرف قرارگاه بوده تا در آنجا فکری به حال خط مقدم بکند در‌‌ همان سه راهی مرگ به شهادت می‌رسد. پس از رفتن حاج همت به سمت عقب یکی دو ساعتی طول نکشید که خط ساکت شد.‌‌ همان خطی که حدود یک ماه لحظه‌ای درگیری در آن قطع نشده بود و این سبب تعجب همه شد. ما منتظر ماندیم. گفتیم شاید باز هم درگیری آغاز شود.
صبح فردا هوا روشن شد اما باز هم از حمله دشمن خبری نشد. اطلاع نداشتیم که چه اتفاقی افتاده است. بی‌خبر از آن بودیم که در جزیره سری از بدن جدا شده و حاج همت بی‌سر به دیدار محبوب رفته و دستی قطع شده‌‌ همان دستی که برای بسیجیان در خط آب آورد. جزیره با شهادت حاجی از تب و تاب افتاد. بالاخره زمانی که اطمینان حاصل شد از حمله عراقی‌ها خبری نیست، تصمیم گرفتم به عقب برگردم.
 


در حالی که به عقب برمی گشتم در سه راهی چشمم به پیکر شهیدی افتاد که سر در بدن نداشت و یک دست او نیز از بدن قطع شده بود. از روی لباسهای او متوجه شدم که پیکر مطهر حاج همت است اما از آنجا که شهادت ایشان برایم خیلی دردناک بود‌‌ همان طور که به عقب می‌آمدم خود را دلداری می‌دادم که نه این جنازه حاج همت نبود. وقتی به قرارگاه رسیدم و متوجه شدم که همه دنبال حاجی می‌گردند به ناچار و اگر چه خیلی سخت بود اما پذیرفتم که او شهید شده است.
 
شب‌‌ همان روز بدن پاک حاجی به عقب برگشت و من به قرارگاه فرماندهی که در کنار جاده فتح بود رفتم. گمان می‌کردم همه مطلع هستند اما وقتی به داخل قرارگاه رسیدم متوجه شدم که هنوز خبر شهادت حاجی پخش نشده است. روز بعد متوجه شدم که جنازه حاجی در اهواز به علت نداشتن هیچ نشانه‌ای مفقود شده است. من به همراه شهید حاج عبادیان و حاج آقا شیبانی به اهواز رفتیم. علت مفقود شدن جنازه حاج همت نداشتن سر در بدن او بود.
 
چند روز قبل از شهادت حاج عبادیان مسئول تدارکات لشکر یک دست لباس به حاجی داده بود و ما از روی‌‌ همان لباس توانستیم حاجی را شناسایی کنیم و پیکر مطر ایشان را به تهران بفرستیم. پس از فروکش کردن درگیری‌ها به دو کوهه و از آنجا هم برای تشییع جنازه شهید همت به تهران رفتیم. پس از تشییع در تهران جنازه شهید همت را بردند به زادگاهس «شهرضا» و در آنجا به خاک سپردند. البته در بهشت زهرا نیز قبری به یادبود او بنا کردند «.


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 62
  • در انتظار بررسی: 4
  • غیر قابل انتشار: 13
  • خلبان بهنژاد ۱۶:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۷
    20 9
    سلام .خیلی خوب بود. من میخوام تحقیقی در مورد این شهید داشته باشم ، میتونین کمکم منین؟
  • خلبان بهنژاد ۱۶:۴۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۷
    6 4
    سلام .خیلی خوب بود. من میخوام تحقیقی در مورد این شهید داشته باشم ، میتونین کمکم منین؟
  • خلبان بهنژاد ۱۶:۴۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۷
    7 6
    سلام .خیلی خوب بود. من میخوام تحقیقی در مورد این شهید داشته باشم ، میتونین کمکم منین؟
  • محمد ۱۳:۲۲ - ۱۳۹۲/۰۵/۳۱
    10 6
    سلام خسته نباشید از سایت خوبتون من داستان شهید شدن حاج همت را خواندم تکان دهنده بود خوشبحالش رفت پیش امام حسین (ص) بدون سر .خدا کنه ما هم شهید بشیم یاعلی
  • باران ۱۲:۲۷ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۲
    11 2
    خوش به حالش ,عاشقانه رفت,یادش گرامی
  • علی ۱۵:۰۷ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۷
    25 0
    ایران ما از این قهرمانان زیاد داشته. از آریوبرزن که جلو لشکر اسکندر ایستاد و شجاعانه جنگید و کشته شد بگیر تا شهید همت ها روحشان شاد. یادشان تا ابد جاودان باد
  • محب ۲۳:۱۲ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۲
    11 0
    سلام بر شهیدان
  • غلامرضا ۱۶:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۲
    13 2
    درود بر شرف شهدای عزیز،روح حاج ابراهیم همت شاد....خیلی دوستش دارم
  • عنایت ۱۶:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۹
    8 2
    امیدواریم خداوند مارابه حرمت خون شهدا ببخشه
    • IR ۰۰:۵۳ - ۱۳۹۷/۱۲/۰۸
      3 0
      شهید همت شهیدی هست که نمی دونن چرا ولی بهش حس عجیبی دارم ۲سال پیش پای اتفاقی خودم را کنار مزارش دیدم احساس کردم خودش مرا طلبید روحش شاد
  • محمود ۲۳:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۹
    4 2
    دیگه مگه بخواب ببینیم اینطور فداکاری رو که هیچ کس هم قدر اینا رو ندونست. یادشون طلا
  • مسعود ۱۴:۰۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۸
    3 1
    عالی وزیباوروحانی بود
  • سیدمحمدمهدی ۱۷:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۴/۱۹
    3 1
    ایکاش ماهم توجنگ بودیمو لیاقت داشتیم وکاری میکردیم.خوش بحالش.مثل عباس ابن علی ع دست داد ومثل حسین ابن علی سر
  • ۱۶:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۴/۲۴
    4 1
    حاج ابراهیم خوش به حالت، پیش خدا واسطه شو ماهم طلبیده شیم
  • ایران ۱۷:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۲۲
    3 1
    درودخدابر حاج همت . انشااالله شفاعتشان نصیب ما شود.
  • کریم ۰۴:۳۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۶
    4 1
    کجایبد ایشهیدان خدایی..........
  • سعید عاشق حاج همت ۰۸:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۱
    3 3
    سلام خوش بحال حاج همت که لیاقت شهادتو داشت خوش بحالش که مانند امام حسین سرشو و مانند حضرت عباس دستشو در راه اسلام داد حاج همت بی شک پیش خدا خیلی ابرو داری مارو هم پیش خدا شفاعت کن
  • ماشاالله گلناری ۰۸:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۳
    2 1
    ماتازنده ایم رزمنده ایم انشاا... ادامه دهنده راهشان باشیم .روحشان شاد و یادش در منطقه کردستان و شهرستان پاوه گرامی باد
  • منیره ۰۲:۲۲ - ۱۳۹۴/۱۱/۰۲
    3 1
    خدا شهیدم کن ... اللهم ازرقنی شهاده فی سبیلک، بحق محمدٍ و علیٍّ و فاطمه و الحسنِ و بحق الحسین
  • smhn ۱۵:۴۲ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
    3 1
    حاج همت؟؟؟؟؟؟اشک مجال نمیده..هزار هزار سوال تو فکرمه...بعد از این همه سردار وشهید ...چه کردیم
  • محمد ناظم شهرضایی ۲۲:۲۸ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۳
    7 1
    سلام برآقای شهیدان ما شهرضاییها خود را سربلند میدانیم که ساکن شهر شهید همتیم یاعلی مدد
  • محمد ۱۹:۴۱ - ۱۳۹۵/۰۱/۲۵
    4 1
    سلام چ میتوان گفت جز اینکه شهدا شرمنده ایم
  • حمید ۱۹:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۳
    4 1
    دروود به شرفشون و غیرتشون.. من آدم مذهبی نیستم به هیچ عنوان.. اما به طور اتفاقی روز 3 خرداد(روز آزادسازی خرمشهر) داشتم این مطلب رو میخوندم خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بودم که یکهو صدای نوحه ممد نبودی ببینی از بلند گوی مسجد محل بلند شد..بی اختیار اشک از چشمام جاری شد....
  • قدیر جوادی ۱۳:۱۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۴
    1 1
    ادم بامطالعه ودرک رفتار هر کدام از شهدا فقط خوبیها تجسم پیدا میکند من درسال 64 درمنطقه بودم وبا تعدادی از این عزیزان اسمانی هم سنگر شده ام احساس میکنم انهافرشتگانی بودند مهمان زمین
  • علی ۱۰:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۳۰
    4 2
    شهید همت عزیز نمونه و مصداق از خودگذشتگی و ایثار به معنی واقعی کلمه بود روحش محشور با شهدای کربلا ....
  • مسلم ۲۳:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۵
    4 1
    اللهم ارزقنا الشهاده فی سبیلک
  • احمدرضا ۰۱:۴۷ - ۱۳۹۵/۰۷/۲۶
    2 1
    آنانکه رفتند کاری حسینی کردند ، آنانکه ماندند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدیند
  • لیلا خ IR ۱۶:۴۹ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۴
    1 0
    شهدا شرمنده ایم
  • اميرحسين IR ۰۰:۳۳ - ۱۳۹۶/۰۱/۱۸
    1 0
    حاج محمد إبراهيم همت دعا كن بتوانيم در رآه شما قدم برداريم
  • شاهسون مارکده IR ۱۹:۰۵ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۵
    1 0
    درود وصد درود به روح ملکوتی سردار خیبر وفاتح طلاییه حاج همت
  • ملینا IR ۲۰:۴۶ - ۱۳۹۶/۰۲/۰۹
    1 0
    ما نوجوانان باید راه ان هارا ادامه دهیم
  • جلال محمدی IR ۰۱:۲۵ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۵
    2 0
    واقعا زیبا بود.عاشق شهید همت هستم.بنده اهل دهاقان هستم و هفته ای یک بار بر سر مزار ایشان میروم و زیارت عاشورا میخونم.ان شاالاه دست ما را هم بگیرند.
  • IR ۱۵:۲۸ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۹
    1 0
    شمارا به قرآن حاج ابراهیم همت درچه شرایط به شهادت رسیدند عین امام حسین در راه کشور سرخودراتقدیم نموده هیچ وقت این قهرمانان تاریخ را ازیادنبریم
  • IR ۱۶:۵۶ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
    2 0
    خیلی مرد بودن
  • س IR ۲۱:۲۴ - ۱۳۹۶/۰۷/۲۹
    0 0
    من از شهید همت میخوام دعا کنه منم شهید بشم این دنیا خیلی بده اگر هم نخوای مجبور میشی گناه کنی مثل غیبت
  • عباس IR ۲۰:۰۷ - ۱۳۹۶/۰۹/۱۶
    1 0
    خوشا به حال شهیدان که رفتند و خوشا به حال مدافعان حرم که ثابت کردند مثل حاج ابراهیم ها هنوز زیاد هستند
  • جامانده از کاروان شهدا IR ۲۲:۱۶ - ۱۳۹۶/۱۰/۲۴
    1 0
    شهدا التماس دعا
  • یاحسین IR ۲۱:۰۹ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۱
    1 0
    سلام بر شهدای اسلام که نامشان اعتبار کشور و اسلام پاک محمدی است.
  • علی IR ۲۲:۱۸ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۱
    1 0
    درود بر شهیدان همانا که ارامش ما از وجود انهاست
  • میلاد IR ۲۳:۰۱ - ۱۳۹۶/۱۲/۲۳
    1 0
    خوش به سعادتشون ما موندیم با این همه گناه برای فرج موالا دعا کنین
  • میلاد IR ۲۳:۰۱ - ۱۳۹۶/۱۲/۲۳
    1 0
    خوش به سعادتشون ما موندیم با این همه گناه برای فرج موالا دعا کنین
  • میلاد IR ۲۳:۰۱ - ۱۳۹۶/۱۲/۲۳
    1 0
    خوش به سعادتشون ما موندیم با این همه گناه برای فرج موالا دعا کنین
  • سروش IR ۱۵:۲۵ - ۱۳۹۷/۰۲/۰۱
    1 0
    چیزی نمیشه گف فقد دمش گرم دم همشون گرم
  • فاطمه GB ۱۱:۴۲ - ۱۳۹۷/۰۲/۲۰
    0 0
    عالی بود من خیلی به این شهید عزیز ارادت دارم یه کانالی بود به اسم شهید همت اگه میشه لینگ واسم بفرستید
  • فاطمه GB ۱۱:۴۲ - ۱۳۹۷/۰۲/۲۰
    0 0
    عالی بود من خیلی به این شهید عزیز ارادت دارم یه کانالی بود به اسم شهید همت اگه میشه لینگ واسم بفرستید
  • IR ۱۶:۴۵ - ۱۳۹۷/۰۴/۱۶
    1 0
    خیلی عالی بود
  • ا خ IR ۲۲:۲۲ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۱
    1 0
    سلام بر همت و امام همت و بر امام خامنه ای ، شهدا شرمنده ام همین .
  • AE ۱۵:۵۶ - ۱۳۹۷/۰۶/۱۷
    2 0
    شهدا شرمنده ایم
  • IR ۱۴:۳۴ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۳
    1 0
    خوش به سعادت شهدا
  • حسین IR ۲۱:۴۹ - ۱۳۹۷/۰۷/۱۵
    0 0
    اگر ایشان الان زنده بودن خیلی عذاب می کشیدند با دیدن وضعیت کنونی کشور خوشا به سعادتشون که ندیدند وضع حجاب و اقتصاد و برجام را
  • فاطمه IR ۱۸:۴۳ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۳
    2 0
    اسطوره همیشه در قلب من خواهی ماند
  • IR ۲۳:۲۶ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۶
    0 0
    حیف زهمتی که انها کشیدن
  • فاطمه زارعی IR ۲۱:۳۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۲
    0 0
    روحت شاد دلاور .همیشه تو گرفتاریهام و خوشی هام به یاد شهدا هستم .و به آنان توسل میجویم
  • زهرا AE ۰۶:۴۴ - ۱۳۹۷/۱۱/۰۹
    1 0
    فداي تکتکشون بشم الهي،خيلي تکاندهنده بود واقعا.
  • مهدی علیپور IR ۱۲:۴۹ - ۱۳۹۷/۱۱/۱۳
    0 0
    روحشان شاد تمام فرماندهان لشگر 27 آقای متوسلیان تا به آخر بزرگ مردان جنگ و رهبران جبهه
  • سیدصادق IR ۲۱:۳۵ - ۱۳۹۷/۱۱/۳۰
    0 0
    سلام حاج قاسم سلیمانی چوری دیگر شهادت حاج همت را تعریف میکند
  • IR ۱۸:۰۲ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۸
    0 0
    چند سال از این حماسه گذشته ؟چقدر فیلم ساخته شده ؟ولی یه مرد پیدا نشد از قهرمان های واقعی کشور فیلم بسازه...
  • اصغر نوروزی IR ۰۴:۳۶ - ۱۳۹۸/۰۱/۱۴
    0 0
    من به این شهید احترام عجبی دارم انشلاالا روز قیامت شفاعت ما را بکن
  • عسل IR ۰۲:۵۹ - ۱۳۹۸/۰۱/۱۶
    1 0
    برای جبران فداکاری همچین دلاورانی ما چه کردیم؟؟؟
  • IR ۲۳:۱۲ - ۱۳۹۸/۱۲/۱۶
    0 0
    شهید همت و شهید حمید باکری عین شهدای صدر اسلام و در کنار پیامبر اکرم وامام حسین با در جات عالیه انسانی زندگی می نمایند. خوش به حالشان معامله گر قدری بودند.
  • گمنام IR ۰۵:۱۱ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۰
    0 0
    خوش به حال شهدا بنده شیطان نشدند
  • جلالی IR ۰۰:۴۳ - ۱۴۰۱/۱۱/۰۶
    0 0
    ماهرچه داریم ازشهدا داریم.شهادت شهید همت باهمه شهیدان فرق داشت.بعدازخواندن زندگی نامه ایشان دید دیگری نسبت به تمام شهدادارم.روحشان شاد

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس