به گزارش مشرق، بیمارستان مسیح دانشوری در شمالیترین نقطه تهران و در منطقه دارآباد قرار دارد؛ همانجا که این روزها نامش به کرات به عنوان بیمارستان بیماران مبتلا به کرونا شنیده میشود.
بالاترین نقطه در بیمارستان مسیح دانشوری را که با چشم دنبال کنید، ساختمانی با سقف نارنجی رنگی را میبینید که حالا این روزها میهمانان بیماری را در خود پناه داده تا تن رنجور خود را از ویروس نوپدید و بعضاً کشنده کرونا نجات دهند.
بیشتر بخوانید:
بیرون از ساختمان چند نفر از همراهان بیماران ایستادهاند و از چهرههایشان میتوان به خوبی اضطراب و نگرانی را مشاهده کرد. در ورودی ساختمان آمبولانسی در حال پیاده کردن خانم مسن بیماری است و در همین زمان نیز دو نفر از پرستاران بخش با لباسهای خاص برانکارد بیماری را به سمت آمبولانس حرکت میدهند تا آن را به بخش دیگری انتقال دهند.
طبقه همکف را میگذرانم و به طبقه اول یعنی همان بخش عفونی بیمارستان میرسم. پشت ورودی بخش پس از هماهنگی مجدد، لباس مخصوص را پوشیده و وارد بخش میشوم.
خانم فخاری سرپرستار بخش که مشغول هماهنگ کردن امور درمانی بیماران است با روحیه خوب و برخوردی متین جلو میآید و پس از اینکه توضیحاتم را برای تهیه گزارش گوش میدهد، با آرامش خاصی از روند کاری همکاران پرستار و نیروهای خدماتی، وضعیت بیماران و... سخن میگوید.
سرپرستار بخش در حالی که مرا به سمت راهروی بخش هدایت میکند، ادامه میدهد:اینجا بخش بستری بیماران کرونا مثبت است؛ بیش از 90 درصد بیماران ما در اینجا روحیه خوبی دارند و در روز گذشته 12 بیمار نیز ترخیص شدند.
خانم فخاری به خاطرات دوران کودکی خود اشاره میکند؛به روزهای دفاع مقدس که عدهای پشت جبهه کمک میکردند و هرکس به نوبه خود کمک میکرد.
سرپرستار بخش عفونی تأکید میکند: اینجا پرستاران و نیروهای دیگر بخش، به شکل دیگری و با روحیه متفاوت از روزهای دیگر کار میکنند.گان سفیدی که بر تن داریم، همه به یک شکل است و فرقی نمیکند که چه کسی پزشک و چه کسی پرستار است؛ همه همتراز هستیم و هرکس از جان مایه میگذارد و فقط هدف خدمت است.
خانم فخاری خطاب به مردم میگوید: ناراحت نباشید! ما همه فرزندان و خواهران شما بوده و در خدمت شما هستیم. وارد یکی از اتاقهای بستری بیماران میشویم؛ در این اتاق 6 بیمار مبتلا به کرونا بستری هستند؛البته در میان آنها یک بیمار است که هنوز تست کرونایش اعلام نشده و مشکوک به این بیماری است.
با اولین بیمار که در کنار در ورودی اتاق بستری شده هم کلام میشوم. وی جوان 25 ساله اهل تهران است. در حالی که روی تخت دراز کشیده و ماسک سفید رنگی به صورت دارد، میگوید: دو روز بیش بستری شدم. تب و لرز، سرفه و تنگی نفس داشتم. هنوز نگفتند چند روز اینجا باشم اما معمولا افرادی که اینجا بستری بودند 5 تا 6 روز بعد مرخص شدند.
یکی دیگر از بیماران که یک جوان است در آن طرف اتاق در حالی که روی تخت نشسته میگوید: 5 روز است در اینجا بستری شدهام و به احتمال زیاد امروز مرخص میشوم.پدر و مادرم ابتدار دچار کرونا شدند و بعد از آنها من نیز دچار تب، تنگی نفس و سرفه شدم و پس از انجام آزمایش، تست کرونای من نیز مثبت اعلام شد.
در همین زمان سرپرستار رو به این بیمار کرده و به میان حرفش میآید و توصیه میکند: اگر مرخص شدی و در منزل علائمی را مشاهده کردی باید به ما اطلاع بدهی.
یکی از بیماران بستری که مردی حدود 40 سال است، در حالی که ماسک تنفسی به صورت دارد در حال آماده شدن برای اقامه نماز است.
با توجه به شرایط بیماران دیگر بستری در این اتاق، به راهروی بخش باز میگردم و در اینجا با خانم مهماندار بخش که در حال توزیع بستههای غذایی و میوه بین بیماران است، روبرو میشوم. مهماندار بخش از توزیع سه وعده غذا و یک میان وعده و میوه بین بیماران مبتلا به کرونا در طی روز میگوید.
کمی جلوتر و در قسمت دیگر راهروی بخش عفونی، 3 نیروی خدماتی مشغول نظافت و جمع آوری زبالههای موجود در بخش هستند. یکی از این نیروهای خدماتی «محمد حاجیان» 52 ساله است؛ محمد با چهره خندان و لهجه خاص خود در حالی که لباس آبی رنگ مخصوص بخش را پوشیده، مشغول نظافت بخش است. از این نیروی زحمتکش خدماتی میخواهم چند کلامی صحبت کند اما حاضر به صحبت نشده و به کار خود ادامه میدهد.
تواضع و محجوب بودنش مرا به خود جذب کرده و خلاصه با پادر میانی یکی دیگر از همکاران خدماتیاش حاضر میشود خیلی کوتاه صحبت کند.
محمد از 30 سال فعالیت خود در بیمارستان و انجام امور خدماتی میگوید و اینکه یک ماه دیگر برای همیشه از این بیمارستان جدا شده و بازنشسته میشود.
همکار دیگر حاجیان که مردی حدود 40 ساله و قد بلند است؛ در حالی که لباس سفید رنگی به تن دارد، از 16 سال فعالیت خود میگوید؛ اینکه روزی 12 ساعت یعنی از 7 صبح تا 7 شب در این بخش به کارهای خدماتی مانند جابجایی بیماران و نظافت مشغول است.
به سمت ورودی بخش حرکت میکنم و مقابل اتاق مراقبت ویژه با سه نفر از بهیاران و کمک پرستاران برخورد میکنم. از آنها میخواهم از حال و هوای این روزهای بخش عفونی برایم بگویند که با لبخند جواب میدهند:«کرونا را شکست میدهیم.»
روبروی بخش مراقبت ویژه عفونی چند نفر از بهیاران در حال هماهنگی کارهای خود هستند. یکی از بهیاران به برنامه روزانه خود اشاره میکند و میافزاید: دادن غذا به بیماران، تعویض لباس و حمام بردن و... از جمله کارهای روزانه ماست.
به جمع پرستاران بخش میروم. در ایستگاه پرستاری چند پرستار مشغول به کار هستند. یکی از آنها در حال کنترل پرونده بیمار جوانی است که به گفتهاش قرار است امروز مرخص شود.
یکی دیگر از پرستاران بخش که در حال تعویض ماسک خود است، به بیماران بهبود یافته و مرخص شده اشاره کرده و تأکید میکند: مردم باید بهداشت فردی و اقدامات پیشگیرانه را جدی بگیرند.
پرستار دیگری رشته کلام را در دست گرفته و بیان میکند: به امید خدا با رعایت بهداشت فردی میتوانیم کرونا را شکست بدهیم و امیدوارم سال جدید را بدون کرونا آغاز کنیم.
محدودیت ماندن در بخش عفونی با توجه به شرایط خاصی که وجود دارد حضور زیاد تر در این بخش را امکانپذیر نمیکند و حالا زمان خداحافظی با بیماران، پرستاران، نیروهای خدماتی و بهیاران بخش عفونی و بیماران مبتلا به کرونا رسیده است.
لباس مخصوص را با رعایت نکات ایمنی از تن خارج کرده و با شستن و ضدعفونی کردن دستها و گوشی تلفن همراه، از بخش خارج میشوم.