محمد مهدي اسلامي در جديدترين مطلب وبلاگ "تکنوشته هاي يک روزنامه نگار" درباره فيلم سينمايي ملک سليمان نوشت: مدتي معتقد بودم اگر کسي ميخواهد در هر عرصهاي کار فرهنگي بکند، بايد ديگر عرصههاي فرهنگ را نيز رصد کند، و از آن جمله سينما را. از اين رو اگرچه تخصصي در سينما ندارم، اما اغلب در هر سري اکران فيلمهاي سينمايي، يکي دو تا را از ميان نقدها شکار ميکردم و به تماشايشان مينشستم.
حقيقت امر آنقدر فيلمهاي بيمحتوا و با مضامين تکراري اکران ميگرديد، که انگيزهام را به صورت کامل از دست داده بود و اين روند رصد سينما سيري نزولي را طي مينمود.
ملک سليمان اما در ميان تواتر اکران مثلثهاي عشقي حکايت ديگري داشت. کارگردانش را از مريم مقدس خوب به خاطر داشتم. کارگرداني قوي که فارغ از نقدهايي که به فيلم و سريال “مريم مقدس” وارد کردند، توانست در بسياري از مقولهها رکوردشکني کند و يکي از آنها کشاندن مخاطب به سينما با ادبيات ديني بود.
اخيرا خواندم که تهيهکننده فيلم گفته است مقام معظم رهبري در زمينه سياسي، اقتصادي و نظامي افراد کاردان و کارآزمودهاي دارند ولي در زمينه فرهنگ تنهايند. گويا شهريار بحراني و ديگر همکارانش، تلاش نمودهاند لشگر بسيج در عرصه فرهنگ و افسراني مورد اعتماد براي رهبري باشند.
از همان ابتدا به نظر ميرسيد که تقي دژاکام درست فهميده است که بحراني تعمد داشته است تا به مفاهيم و مضامين مهم اعتقادي و حتي سياسي هم در فيلم بپردازد، تا موضوع داستان فراگيرتر و بهره گيري و عبرت از آن که يک دستور مؤکد قرآني است، ملموستر شود. مفاهيمي چون عدالت، سرمايه داري و تلاش علماي يهود و ظلم آنان به بني اسرائيل، نقش رهبري در مهار فتنه و پررنگ کردن آن در کنار تقوا به عنوان دو عنصر اساسي در ايجاد وحشت بين حزب شيطان و اعتقاد به مهدويت مضاميني است که با هوشمندي به آنها پرداخته شده است.
در صحنههاي مختلف فيلم شاهد آن هستيم که کاهنان طعنه جوان بودن به سليمان ميزنند و او را به خاطر اداره کشور بدون مشورت گرفتن از خويش که “صاحبان کتاب موسي” بودند، شماتت ميکردند. او را به کشاندن کشور به سوي جنگ به خاطر “توهم” محکوم ميکردند و آماده ساختن افکار عمومي در برابر توطئه شيطان و اياديش را مضحکه کرده و زمينهساز آشوب ميخواندند؛ اين در حالي است که خود در پس پرده فتنهاي را تدارک ميديدند. اصحاب فتنه همانها بودند که حاضر به پيروي از تعاليم موسي (البته به قرائت خويش) بودند اما تعاليم نبي زمان را برنميتابيدند.
با نام وارث موسي بودن با ياران شيطان محفل شبانه برقرار ميکردند و کشتن نزديکان جانشين موسي را طراحي مينمودند، آنگاه در روز با چهرهاي مشفقانه به نزد او ميرفتند که اگر از ما مشورت گرفته بودي چنين نميشد، تا کي قصد قرباني کردن نزديکانت به خاطر طمع خويش به قدرت را داري و …
فيلم به تصوير ميکشد که چگونه با توجيهاتي بر خلاف فرامين موسي عليه السلام کاهنان به مال اندوزي از راه حرام مشغول بودند و با توزيع لقمه حرام در جامعه، مردم را مهياي تسلط شيطان نمودند.
در اين فيلم تضرع شبانه و اقتدار روز سليمان به زيبايي ترسيم شده بود، اما زيباتر آنکه اين اقتدار در لايهاي از مهر و عطوفت بود، عطوفت حتي در برابر آنکس که به وسوسه ياران شيطان بر او شمشير کشيده و تيغ آخته خود را در برابر چهره بيدفاع او بالا آورده بود…
تمسک بزرگ منافق فيلم به طلسم و جادوگري و … براي از ميدان به در بردن سليمان نيز حتي شايد براي برخي تداعيکننده شرايط روز باشد.
منتقد سينمايي نيستم، تخصصي در بسياري از فنون به کار رفته در اين فيلم ندارم؛ اينکه نخستين فيلم ديجيتال است، اينکه آيا جلوههاي ويژهاش استانداردهاي لازم را دارد يا نه و … اما به نظرم ميرسد اين فيلم که در حد توان بر اساس تحقيقات قرآني و روايي ساخته شده است و بخشي از مستندات خود را بر روي پايگاه رسميش نهاده، به خوبي تصويرگر وحدت رويه جنود شيطان در اعصار تاريخ است. و چه ضروري است در نبرد نرمي که دشمن سينما را يکي از اصليترين تجهيزات خويش براي فرهنگسازي باطل خود نموده است، ما نيز دغدغه فرهنگسازي انديشههاي ناب اسلامي را داشته باشيم.
در صحنههاي مختلف فيلم شاهد آن هستيم که کاهنان طعنه جوان بودن به سليمان ميزنند و او را به خاطر اداره کشور بدون مشورت گرفتن از خويش که “صاحبان کتاب موسي” بودند، شماتت ميکردند. او را به کشاندن کشور به سوي جنگ به خاطر “توهم” محکوم ميکردند و آماده ساختن اف