به گزارش مشرق، «سید محمدعماد اعرابی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
اگر یک ناشناس در خیابان جلوی شما را بگیرد و از نام و نامخانوادگی، شماره تماس، محل سکونت و نشانی منزلتان بپرسد؛ چه واکنشی نشان میدهید؟ آیا پاسخ سؤالاتش را میدهید یا از این کار امتناع کرده و این موارد را بخشی از حریم شخصیتان میدانید و یا سعی میکنید قبل از پاسخ دادن از هویت سؤالکنندگان، اهدافشان و استفادهای که از اطلاعات شما خواهند کرد مطمئن شوید؟ در فرض دیگری اگر گروهی از اشخاص مشغول پرسش این سؤالات از تکتک افراد محله و شهر شما باشند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در این صورت ممکن است حتی نهادهای انتظامی به نیابت از شما وارد عمل شوند، هویتشان را بررسی کنند و تا زمان کسب مجوزهای لازم توسط آنها از ادامه کارشان جلوگیری کنند. این قصهای است که در زندگی حقیقی ما اتفاق میافتد اما در فضای مجازی ماجرا کمی فرق میکند. روزانه دادههایی به مراتب جزئیتر و با حجمی گستردهتر توسط کاربران در فضای مجازی بارگذاری میشود، بدون اینکه هیچ حساسیتی را برانگیزد. وقتی گوگل تصمیم گرفت برای مقابله با کرونا عادتهای تردد مردم در بیش از ۱۳۰ کشور دنیا را منتشر کند؛ روری کتلان جونز خبرنگار حوزه تکنولوژی بیبیسی جهانی گفت: «این اطلاعات ممکن است باعث شگفتی کسانی شود که در حال حاضر آگاهی ندارند که گوگل چقدر میتواند اطلاعاتی در مورد آنها جمعآوری کند.» بر اساس همین اطلاعات بود که ریموند کورزویل کارشناس هوش مصنوعی و مدیر مهندسی پروژههای گوگل گفته بود: «گوگل به زودی شما را از نزدیکترین عزیزانتان هم بهتر خواهد شناخت؛ چون برای این سیستم هیچ چیز پنهانی درباره شما وجود ندارد و مگوترین اسرارتان هم پیش چنین سیستم هوشمندی فاش است.»
دادههایی مثل زمان ورود و خروج شما در اینترنت، بازه زمانی استفاده از آن، جستوجوهای روزمره اینترنتی، تماشای فیلمها، بازدید از سایتها، نظرات و...که معمولا توسط کاربران ساده انگاشته میشوند؛ آنقدرها که به نظر میرسد بیاهمیت نیستند. این دادههای خُرد با تجمیعشان کلاندادههایی میسازند که به عنوان مواد اولیه برای مکانیزمهای هوش مصنوعی مورد استفاده قرار میگیرند. از این منظر آنها گنجینههایی ارزشمند هستند که شرکتهای فناوری از دلشان خلق ثروت میکنند. چیزی شبیه به معادن طلا و نقره یا یک چاه نفت؛ با این تفاوت که ما در بدترین حالت، ذخایر زیرزمینیمان را خامفروشی میکنیم اما درباره دادهها حتی از خامفروشی هم خبری نیست؛ ما آنها را رایگان هبه میکنیم! بیایید به چند نمونه نگاهی بیندازیم:
بسیاری از ما دست کم یک بار نقشه ترافیکی شهرمان را از طریق نرمافزارهای گوشیهای هوشمندمان مرور کردهایم. اینکه چگونه یک شرکت فناوری، فرسنگها دورتر و بدون نصب یک دوربین در شهرمان قادر به شناسایی نسبتا دقیق ترافیک سبک و سنگین در معابر شهری و ارائه آن به ماست، سؤالی است که پاسخش را باید در جمعآوری دادههایی که شما بارگذاری کردید و کاوش و پردازش آنها جستوجو کرد.
تصاویر پروفایل شاید یکی از پیشپا افتادهترین قسمتهای شبکههای اجتماعی و ارتباطی برای کاربران باشد. اما همین تصاویر بانک اطلاعاتی ارزشمندی را برای دادهکاوی فراهم کرد. شرکت کلیر ویو(Clearview) که یکی از پیمانکاران نهادهای انتظامی و امنیتی آمریکا محسوب میشود حتی پس از آنکه کاربران این تصاویر را از صفحات خود حذف کردند؛ آنها را در پایگاه اطلاعاتی خود نگه داشت و از آنها برای ایجاد و بهینهسازی فناوریهای تشخیص چهرهاش استفاده کرد. تنها با هک شدن پایگاه اطلاعاتی آنها در فوریه ۲۰۲۰ بود که مشخص شد این شرکت بیش از سه میلیارد تصاویر پروفایل از فیسبوک، یوتیوب و توییتر ذخیره کرده است؛ شاید اگر این اتفاق نمیافتاد برای بسیاری از کاربران، تصاویر پروفایل همچنان اطلاعاتی بیارزش محسوب میشدند. تیم مکی تحلیلگر امنیتی شرکت سیناپسیس(Synopsys) در واکنش به این رویداد گفت: «ترکیب کردن اطلاعات مربوط به تشخیص چهره با اطلاعاتی که از منابع دیگر به دست آمده مانند شبکههای اجتماعی، میتواند گزارشی با جزئیات از مشخصات و فعالیتهای یک کاربر بدهد بدون اینکه از آن فرد کسب اجازه شده باشد.»
راهاندازی یک پویش انتشار ویدیوی لبخوانی در شبکههای اجتماعی میتواند ایدهای سرگرمکننده باشد به شرط آنکه ویدیوهای کاربران به عنوان بانک اطلاعاتی برای ارتقای الگوریتمهایی که به منظور بهرهگیری در فناوری جعل عمیق(Deepfake) طراحی شدهاند؛ استفاده نشود! در این مورد شما یک شوخی ساده کردهاید اما خیلی جدی به بنگاههای تجارت اخبار جعلی کمک شده است.
کلاندادهها و دادهکاوی حتی به عرصه سیاست و رقابتهای انتخاباتی هم وارد شدهاند. باراک اوباما در سال ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ تیمی کارکشته از کارشناسان گوگل و فیسبوک را در کمپین انتخاباتیاش استخدام کرده بود تا جایی که برخی کارشناسان پیروزی او را به دلیل بهرهگیری او از ظرفیت اینترنت در کارزار انتخاباتیاش ارزیابی کردند. این سرمایهگذاری انتخاباتی بر روی تحلیل دادههای فضای مجازی و فراوری آنها در سال ۲۰۱۲ به اندازهای بود که برخی رسانهها نوشتند: «برای الگوریتمهای گوگل هم «اوباما» بامعناتر از «رامنی» بود.» در انتخابات سال ۲۰۱۶ آمریکا استفاده از این شیوه به اوج خود رسید. دونالد ترامپ بیشترین بودجه کمپین انتخاباتیاش را یعنی چیزی حدود ۸۵ میلیون دلار برای فضای مجازی اختصاص داد. استفاده از دادههای «کمبریج آنالیتیکا» موسوم به «آلامو» و هدفگیری رأیدهندگان آمریکایی برای ترغیب آنها در رأی به دونالد ترامپ تا مدتها پس از انتخابات آمریکا نیز خبرساز بود چرا که این شرکت بدون اجازه کاربران، از اطلاعات آنها در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی برای کارزارهای سیاسیاش استفاده میکرد.
در واقع هنگامی که بسیاری از شرکتهای فناوری به شما خدمات رایگان ارائه میدهند، شما مشتری آن خدمات نیستید بلکه بخشی از محصول به حساب میآیید. گوردون کورِرا کارشناس فناوری کامپیوتری ۲ آوریل ۲۰۲۰ در مقالهای نوشت: «آینده واقعی شاید در استفاده از دادههای پیچیدهتر و هوش مصنوعی برای یافت، درک و پیشبینی تحولات در جوامع باشد. میتوان از بررسی فراداده تلفنهای همراه، جستوجوهای اینترنتی یا دیگر اشکال فعالیت استفاده کرد. چهار سال پیش، مدیر وقت ابداعات دیجیتال سیآیای(CIA) به من گفت که این سازمان دارد دنبال راهی برای بررسی اطلاعات کل جمعیت یک کشور با استفاده از هوش مصنوعی و فنونی چون «عقیدهکاوی» میگردد. ایده کلی این بود که بتوانند رویدادها - مثل اخلال در حکومت قانون یا احتمال وقوع انقلاب - را پیش از مسجل شدن، پیشبینی کنند.» بیل برنز، قائممقام پیشین وزیر خارجه آمریکا نیز در ارزیابیاش از آینده جهان نوشت: «توانمندی سایبری و پیشرفت دانش هوش مصنوعی، عواملی هستند که رقابتهای ژئوپلوتیک را در قرن بیست و یکم شکل میدهند؛ درست مانند کاری که انقلاب صنعتی در قرن نوزدهم میلادی با جهان کرد.» بیجهت نبود که لئون پانهتا وزیر دفاع وقت آمریکا در سال ۲۰۱۲ فضای مجازی را «خط مقدم جبهههای نبرد آینده» خواند.
حالا به نظر میرسد در موقعیتی مانند مثال ابتدای متن قرار گرفتهایم و باید در حمایت از مردم، صیانت از دادههایشان در فضای مجازی و ممانعت از بهرهبرداری بدون اجازه از آنها وارد عمل شد. شاید بتوان دادههای شهروندان یک کشور را همردیف ذخایر ملی تعریف کرد و با فراهم ساختن امکاناتی در ذخیره و حفظ آنها برای دسترسی و استفاده از آنها نیز مقرراتی وضع کرد. دستکم در سالهای اخیر کشورهای اروپایی به ایده مشابهی در این زمینه رسیدهاند. از سال ۲۰۱۸ «مقررات عمومی حفاظت از داده» در اتحادیه اروپا اجرا میشود. بر اساس این قانون کاربران این حق را دارند که بدانند اطلاعاتشان توسط چه منابعی جمعآوری شده و از این اطلاعات برای چه اهدافی استفاده میشود و چنانچه شرکتهای فناوری این درخواست کاربران را بیپاسخ بگذارند، از طرف دولتهای عضو اتحادیه با جریمه حداقل ۴ درصدی از درآمدشان مواجه و در صورت عدم تمکین به قانون دسترسیشان به دادههای کاربران مسدود خواهد شد. این قانون به دنبال اعتراض برخی اعضای اتحادیه اروپا نظیر فرانسه؛ آلمان؛ اتریش و... درباره سیاست مالیاتدهی، سوءاستفاده از قدرت انحصاری و رعایت نشدن حریم شخصی افراد توسط ابرشرکتهای فناوری عمدتا آمریکایی تصویب شد. بر این اساس اعمال قانونهای محلی بر شرکتهای خارجی هنگام استفاده از دادههای محلی این روزها به یکی از مطالبات اساسی کشورها در مواجهه با ابرشرکتهای فناوری تبدیل شده است.
به یاد بیاوریم در جریان افشای برنامه «پریسم»(Prism) طبق اطلاعاتی که از ابزار دادهکاوی آژانس امنیت ملی آمریکا موسوم به «مخبر بدون مرز»(Boundless Informant) به دست آمد مشخص شد ایران یکی از بزرگترین اهداف این سیستم در جمعآوری دادهها بوده است. با این حساب منطقی به نظر میرسد که ایران بیش از هر کشور دیگری نسبت به صیانت از دادههای شهروندانش حساس باشد. امروزه حاکمیت سایبری جزئی جداییناپذیر از حکمرانی نوین محسوب میشود و حکمرانان وظیفه دارند در حفاظت از منافع مردم زیرساختهای فیزیکی و نهادی آن را فراهم کنند. رهبر انقلاب در سخنرانی سوم فروردین سال ۱۳۹۹ یکی از ابزارهای قدرت را «قوت در فضای مجازی» عنوان کردند و قوت در این زمینه را «حیاتی» خواندند. در این چهارچوب کاری و با این حجم گسترده از فعالیتهای مورد نیاز در توانمندسازی سایبری کشور، دلسوزی برخی مقامات دولتی برای فیلترینگ یک نرمافزار یا یک شبکه اجتماعی تنها یک شوخی تلخ بیشتر نیست.