کد خبر 106098
تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۳۹۰ - ۰۹:۲۹
به گزارش مشرق روزنامه کیهان در ستون ویژه خود نوشت:

خيانت اصلي خاتمي نفي تقلب در انتخابات بود!

ترمينال رسانه اي ضدانقلاب در فتنه 88، شكست سهمگين اپوزيسيون در انتخابات 12 اسفند امسال را استحقاق آنها دانست و نوشت از كوزه همان برون تراود كه در اوست.
شبكه بالاترين با اشاره به شوك راي دادن ناگهاني خاتمي در انتخابات و غال گذاشتن تحريمي ها در بعد ازظهر جمعه در روستاي وادان دماوند نوشت: در واقعه اصلي يعني «كنش ما» كه در خانه نشيني و «مصلحت آنها» كه در راي خاتمي تبلور يافت، گرچه محور بحث و نزاع در روزهاي بعد از انتخابات بود اما هر كدام فقط شاهدي است بر اين حقيقت كه از كوزه «همان برون تراود كه در اوست». درون كوزه ما يعني جنبش سبز چه بود كه حاصل آن بعد از يكسال حرف و حديث و توافق بر سر «تحريم فعال»، حاصلش «خانه نشيني» شد؟ و در كوزه اصلاح طلبان چه معجوني ريخته شده كه به راي دادن خاتمي منجر شد؟ مي توان ساده ترين و از قضا مهمترين نتيجه واقعه 12 اسفند را انشعاب رسمي اصلاح طلبي از جنبش سبز دانست گرچه ايندو همان گونه كه در ادامه مطلب مورد بحث قرار خواهد گرفت، همانند ظروف مرتبط قوياً از يكديگر تأثيرپذيرند.
بالاترين با تصريح بر به بن بست رسيدن فتنه سبز و مجازي و موهوم شدن آن نوشت: به زندان افتادن گروهي از فعالان و شعارهايي همچون جمهوري ايراني، نخبگان بي تحرك و اپوزيسيون از هم پاشيده مدعي و بي عمل، همان چيزي است كه در كوزه ما به وفور يافت مي شود و انفعال نتيجه محتوم آن است. از سوي ديگر اصلاح طلبان و بدنامان آن هرگز از پشتوانه جنبش برخوردار نبوده اند.
بالاترين در نوشته ديگري، خاتمي را آخرين ميخ بر تابوت اصلاح طلبان دانست و نوشت: تا پيش از انتخابات مجلس اصلاح طلبان توانسته بودند با فراخوان تحريم انتخابات مجلس اندكي با اپوزيسيون برانداز و غيراصلاح طلب همگرايي كنند. راي دادن خاتمي اين همگرايي نسبي را به كلي از ميان برد. راي دادن خاتمي انشعاب و اختلاف نظر جدي ميان اصلاح طلبان را كه خود از آشكار كردن آن هراس دارند به خوبي نمايان ساخت. طرفداران خاتمي خواهان كنار آمدن با نظام هستند ولي طيف هاي خارج از كشور احتمالاً به موسوي و شركت نكردنش در انتخابات تمايل دارند. اظهارات خاتمي در مورد دروغ بودن تحريم حال آنكه تقريباً همه مخالفان صحبت از تحريم كرده بودند و برخلاف انتخابات گذشته اختلاف نظر چنداني در اين مورد وجود نداشت بازهم سرنوشت اصلاح طلبان را در محاق نابودي به پيش برد. شايد سيدمحمد خاتمي آخرين ميخ بر تابوت اصلاح طلبان در حال احتضار بود!
نويسنده نابغه! بالاترين البته تعمداً اين واقعيت را به فراموشي سپرده كه راي دادن خاتمي ميخ بزرگ بر تابوت فتنه سبز و جعبه آرزوهاي اپوزيسيون انگل صفت بوده است.
بالاترين در مطلب ديگري ضمن ابراز خشم نسبت به شكسته شدن خط تحريم نوشت: من يكي از فريب خوردگان اصلاح طلبي بودم. چه دير فهميديم كه اصلاح طلبان هم با رژيم هستند. ما فريب امثال نوري زاده ها و بهنودها را خورديم و بهترين نتيجه براي رژيم اسلامي به ارمغان آمد. خاتمي در اين انتخابات و سخنان پس از آن، ارادت خود به نظام را ثابت كرد. اكنون خاتمي مهره سوخته اي است كه او را جدي نمي گيريم و حنايش رنگي ندارد اما خاتمي هايي بسيار خوش خط و خالتر اكنون با دقت و وسواس در آب نمك خوابانده شده اند و با نقشه در به اصطلاح حبس خانگي بسر مي برند و بايد منتظر بود كه مدتي بعد اين دو هم بيانيه هايي بدهند و از حصر بيرون بيايند.
از سوي ديگر پايگاه اينترنتي ميهن در مطلبي به قلم محمدجواد اكبرين نوشت: خاتمي با ما، عهدشكني[؟!] كرد و راي داد. حالا دوباره روز از نو، روزمرگي از نو. اميد به تغيير از درون نااميد شود و مي رسد روزي كه سركنگبين خوف خاتمي صفرا بزايد و علاقمندانش ديرهنگام متأسف شوند كه كاش سردار اصلاحات غير از ترمز از ساير اجزاي اين ماشين نيز بهره مي جست. مي گويند منتقدان خاتميسم برنامه ندارند و فقط انتقاد مي كنند. اما واقعيت اين است كه از ما بهتران، از هر پارادايم و برنامه اي چنان تابويي ساخته اند كه كسي جرئت پيگيري آن را نداشته باشد.
در همين حال «گويانيوز»- از پايگاه هاي اينترنتي وابسته به محافل ضدانقلاب- ضمن حمله به خاتمي نوشت: او ميان مخالفان و نظام، جانب نظام را گرفت و در روستاي وادان از توابع دماوند راي خود را به صندوق انداخت. خاتمي با شركت در انتخابات ارادت خود را به ولي فقيه نشان مي دهد و حساب خود را از مخالفان جدا مي كند.
گويانيوز افزود: خاتمي در غياب موسوي و كروبي به يكي از چهره هاي اصلي اصلاح طلبان طرفدار تحريم انتخابات و به عنوان چهره و شاخصي در درون جنبش سبز تبديل گرديد. موضع گيري هاي او درباره انتخابات؛ به خصوص آنجا كه بوي تحريم و عدم مشاركت از آنها به مشام مي رسد؛ در سايت هاي «سبز» برجسته مي شد. در چنين شرايط و موقعيت ويژه اي، خاتمي در عمل سر بزنگاه به قول و قرارهايش در مورد تحريم انتخابات عمل نكرد و با شركت در انتخابات علاوه بر اينكه اين اتحاد را شقه نمود و باعث شد كه از اين شرايط استثنائي بدرستي بهره برداري نشود، كل مدعاي جنبش سبز يعني «تقلب در انتخابات» را نيز به زير سؤال برد.

 مگر كيهان گفته بود خودكشي كنيم؟!

اپوزيسيون به جاي پاييدن مارادوناهاي جمهوري اسلامي بايد سراغ غضنفرها در مديريت خود برود چون ممكن است اينها بيشتر از مارادونا به ما گل بزنند، آن هم گل به خودي كه سوزش بيشتري دارد.
حسين قاضيان همكار عباس عبدي در مؤسسه نظرسنجي آينده كه اكنون در آمريكا اقامت دارد، ضمن بيان مطلب فوق درباره سران اپوزيسيون گفت: بيشتر آنها پس از انقلاب تلاش وافري كرده اند براي اينكه در به دست گرفتن رهبري مبارزه با جمهوري اسلامي از هم سبقت بگيرند. تا اين جاي كار اين رقابت طبيعي است. اما آنان براي اينكه مبادا در مسابقه عقب بمانند، ناچار شده اند كه هر چه قدر بيشتر مواضع راديكال تر بگيرند و هدف ها را جلوتر و جلوتر ببرند. كساني كه چنين نكرده اند از دور رقابت خارج شده اند. الان مي توانيم در ذهن مان خيل رهبران ميانه رويي را تصوير كنيم كه چون نتوانستند به اندازه مورد نياز راديكال و بلندپرواز باشند وهدف ها را به نقطه هاي دورتر و پيشروانه تري ببرند، از «روند تكامل» جا مانده اند و به «زباله دان تاريخ» افتاده اند. (اين تعبيرات اهميت دارند چون عقبه فكري وايدئولوژيكي نياز به اين نوع از راديكاليسم را بيان مي كند، والا قصد توهين ندارم.)
به گزارش روز آن لاين وي مي افزايد: اما اين رهبران راديكال تر، در كوران پيش افتادن در مسابقه، هر قدر بيشتر از اين حرفها زدند، هر قدر هدف ها را به نقاط دورتري بردند، هر قدر بيشتر بلند پروازي كردند و تصاوير فريباتري از آينده دادند، از واقعيات جامعه بيشتر دور افتادند. چون به ميزاني كه آنها هدف ها را برداشتند و جلوتر بردند، مدام بيشتر و بيشتر از واقعيات عيني، عملي و توان هاي مادي و واقعي جامعه فاصله گرفتند. و وقتي اين فاصله بيشتر شد،باعث شد خود اين افراد هم از اسب اثرگذاري بيافتند. براي همين هم مي بينيم كه نظام جمهوري اسلامي در عمرش شايد تقريباً هيچ گزندي از ناحيه اين دست از مخالفان نديده است. يعني اين افراد نه از جهت برانداختن رژيم توفيقي به دست آورده اند، نه به طريق اولي در پيشبرد جايگزيني كامياب شده اند. به نظر من «بخشي» از شكست اين افراد، ناشي از اين است كه آن ها اتفاقاً زيادي جلو رفتند، آن قدر كه ديگر جامعه و واقعياتش به گرد پايشان هم نمي رسد. براي همين خيلي از آن ها در سر سوداي يك فول دموكراسي سكولار دارند و به كمتر از آن هم راضي نيستند در حالي كه حتي نمي توانند به جمع هاي محدود خود ساز و كاري دموكراتيك بدهند يا به گونه اي دموكراتيك رفتار كنند.
قاضيان در ادامه سخنانش در توجيه تندروي كور گروهك ها، نحوه عمل جمهوري اسلامي در اين امر را مؤثر دانست و گفت: رژيم به گونه اي عمل مي كند كه به سران مخالفان بفهماند شما هيچ راهي جز برانداختن من نداريد. اگر مرد ميدان هستيد بياييد توي اين ميدان بازي كنيد. (براي درك شمه اي از اين ماجرا فقط شما را ارجاع مي دهم به سرمقاله هاي آقاي شريعتمداري در كيهان كه هميشه با اين شيوه با مخالفان حرف مي زند، زباني كه ترجمان زبان حاكم است) به اين معنا، نحوه عمل رژيم هم راه را بر هرگونه نيروي مسالمت جو مي بندد و هر نيروي مسالمت جو را تضعيف مي كند.
درباره اين بخش از سخنان تئوريسين خارج نشين حزب مشاركت بايد پرسيد كه آيا مثلاً جمهوري اسلامي از سازمان منافقين خواست اقدام به بمب گذاري و ترور و جنايت كنند و از مردم كوچه و بازار گرفته تا منتخبان آنها در دولت و مجلس را به خاك و خون بكشند و سپس ستون پنجم ارتش متجاوز صدام شوند يا به نيابت از سيا و موساد عمليات تروريستي عليه متخصصان ايراني انجام دهند؟! آيا جمهوري اسلامي طيف هاي مختلف اپوزيسيون را در دولت موقت، دولت بني صدر و... تحمل نكرد و آنها از همين تحمل و حوصله، براي صاف كردن جاده آمريكا و غرب سوءاستفاده نكردند؟ آيا طيف هاي نفاق نبودند كه در انتخابات رياست جمهوري سال 88 روياروي جمهوريت و راي اكثريت ايستادند و اقدام به اردوكشي خياباني كردند و آخرالامر نيز از آمريكا خواستند به حمله نظامي و تحريم هاي اقتصادي روي آورد؟! معلوم است كه در مقابل چنين هجمه هايي نظام و مردم كوتاه نيايند و در برابر دشمني ها و خيانت ها سينه سپر كنند.
قاضيان در اظهارات خود با اشاره به تفاوت ماهوي مخالفان رژيم شاه با اپوزيسيون جمهوري اسلامي اذعان كرده است: تفاوت آن روز و امروز دراين است كه مردم به هر دليل حاضر شدند براي آن چيزهايي كه دنبالش بودند، نهايتاً پا به ميدان بگذارند و در نتيجه انقلابيگري رهبران با توان واقعي جامعه فاصله نداشت، اما امروز اين طور به نظر نمي رسد.

آتش بنزين به جان محبوبيت اوباما افتاد

افزايش بهاي بنزين در آمريكا، محبوبيت باراك اوباما را در اين كشور به شدت كاهش داده است.
اوباما پيش از اين تصريح كرده بود اعلام تحريم هاي تازه عليه نفت ايران باعث گراني قيمت سوخت و بنزين در آمريكا شده و متاسفانه چاره جويي عاجلي براي اين بحران نمي توان انجام داد.
طبق نظرسنجي جديدي كه روزنامه واشنگتن پست و شبكه خبري اي بي سي نيوز انجام داده اند اكثريت مردم آمريكا معتقدند كه باراك اوباما اقتصاد آمريكا را به خوبي اداره نمي كند. به گزارش راديو فردا، همزمان با افزايش بهاي بنزين و گازوئيل، براي اولين بار طي دوران رياست جمهوري باراك اوباما حدود دوسوم از پاسخ دهندگان به اين نظرسنجي با عملكرد رئيس جمهور به شدت ابراز مخالفت كرده اند.
طبق نتايج اين نظرسنجي حدود 50 درصد از پاسخ دهندگان «به شدت» با عملكرد اقتصادي باراك اوباما مخالف اند. از مجموع پاسخ دهندگان حدود 52 درصد با عملكرد رئيس جمهور آمريكا در مورد بهاي بنزين و گازوئيل « به شدت» مخالف اند و فقط 14 درصد از عملكرد وي در اين زمينه دفاع مي كنند. در مجموع حدود 59 درصد از پاسخ دهندگان در مورد عملكرد اقتصادي باراك اوباما نظر منفي دارند.
طبق نتايج اين نظرسنجي ، موقعيت و محبوبيت اوباما در زمينه هاي ديگر نيز به نسبت نظرسنجي هاي قبلي بدتر شده است. حدود 63 درصد از پاسخ دهندگان در مورد عملكرد باراك اوباما در زمينه كسري بودجه كشور نظر منفي داده اند و فقط 16 درصد به شدت از عملكرد وي در اين زمينه دفاع كرده اند. حدود 48 درصد نيز با سياست انرژي دولت باراك اوباما مخالفت كرده اند.
در مورد انجام وظايف رياست جمهوري به طور كلي، حدود 50 درصد از پاسخ دهندگان گفته اند كه از عملكرد باراك اوباما ناراضي اند. حدود 39 درصد «به شدت» با عملكرد وي مخالفت كرده و حدود 28 درصد « به شدت» از عملكرد وي دفاع كرده اند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس