به گزارش مشرق، دیرگاهی نمیگذرد از سالهایی که ژاپن به سمبل و اسطورۀ پیشرفت و فناوری در دنیا بدل شده بود. طی دهههای انتهایی قرن بیستم، پُتکِ "مدیریت و حکمرانی ژاپنی" بر سر ممالک عقبمانده کوفته میشد. تمدّن آفتابپرست "شینتو" (همان که هنوز نمادش بر پرچم این کشور نقش بسته) طلایهدار فرّهی و کمال انسانیت، و مدیریت ژاپنی تداعیگر «مدیریت دقیق و پربازده» بود. انواع گونههای حکمرانی، یا روشهای آموزش (و البته پرورش)، یا متودهای مدیریتی که به تولید ژاپنی نسبت داده میشد، نمادهایی بودند که در کلاسهای کارشناسی و آموزشی ایران تدریس میشد، و منادی پیشتازی فکر و تلاش ژاپنی در عرصۀ تولید، و نماگر تمدّنی بامسئولیت و پرکار بود که نشان داده بود چگونه از ویرانههای جنگی خانمانسوز، بهشت برین میسازد؛ جنگی که هیروشیما و ناکازاکی را بهعنوان نماد شکست و خفّت و خاکسترنشینی بر تارک ژاپن نشانده بود.
بیشتر بخوانید:
این روند از کمی پیش از انقلاب ایران آغاز شده بود، اما خصوصاً طی دهههای 1980 و 1990 میلادی، در پیآمدِ پیشتازی برندهای صادراتی ژاپنی، از جمله انواع اتومبیل، ترنهای برقی با فناوری بالا (HighTech)، رآکتورها و بویلرهای صادراتی هستهای، و کیتهای الکتریکی و الکترونیکی، سرعتی فزاینده به خود گرفت.
معلمان و اساتید ما چه دُرری که در حوزۀ سبک زندگی ژاپنی نسفتند و چه افسانهها که از همّت و فراست و "کممؤونه"گی و زهد توأم با تلاش مردم و مدیران ژاپن نسرودند؛ چه جوانانی که در دهههای اول انقلاب در جستجوی کار و زندگی بهتر و آیندهای روشنتر به این کشور نرفتند؛ چه کتابها که در مدح و منقبت فرهنگ منظّم، و عزم جزمِ ژاپنیها نگاشته نشد؛ چه سریالهای «اوشین» و «هانیکو» که برای نمایش شکوه این "تمدن کهن اما مدرن"، به خورد مردم داده نشد؛ چه فیلمهایی که با منشهایی چون «سامورایی»گری و ورزشهایی چون «کاراته» و «کندو» و «جوجیتسو» و نماد شرافتهایی چون «هاراگیری» و «کامیکازه» و «نبرد پرلهاربر» تلویحاً بنمایههای تاریخی و فرهنگیِ این فراست و نظم و تلاش را به رخ مردم دنیا نکشید؛ و حتی چه رؤسای جمهوری اسلامی ایران که مدینۀ فاضلۀ انقلاب اسلامیشان را «ژاپن اسلامی» معرفی نکردند! چه عجب وقتی حضرتِ آیتاللهِ انقلابیِ شکنجهدیدۀ زندانکشیدۀ ما چنین محو و شیدای مدرنیتۀ تجلّی یافته در "سرزمین الهۀ آفتاب تابان" است، دخترکان این بوم، الگوی خود را نه زهرای اطهر، که «اوشین» معرفی کنند(احتمالاً خاطر عاطر بزرگان ما باشد که حضرت امام، محمدهاشمی ــ رئیس وقت صداوسیما ــ را برای این افتضاح سهوی چه توبیخ رسمی و سختی کردند. متن توبیخ در صفحۀ 76 از جلد 21 صحیفۀ نور؛ و آنچنان که عرض شد، چه عجب!
همه غافل بودند از اینکه أجل معهود این «پیشرفت برنامهریزی شده از سوی کانونهای نشسته در آمریکا» ــ به سبک کره و سنگاپور و آلمان (و بین خودمان بماند، حتی "چین") ــ زودتر از آنچه انتظارش میرفت بهسر خواهد آمد.
چقدر وقت و انرژی و جوانی ما به این لاطائلات و ترهات گذشت!
اکنون چندی است که ستارۀ بخت سرزمینِ ربّالنوعِ «آماتراسو» ــ الهۀ اعظم و جدّۀ امپراطوران ژاپن ــ رو به افول گذاشته، و ژاپنیها (برخلاف آنچه از ارادۀ آنها سراغ داریم) غمگنانه و سوگمندانه، بدون اینکه از خود «کوچکترین اراده و اختیار»ی نشان دهند، قاعدین بر کشتی پوسیده و زهوار در رفتۀ "مدرنیته به سبک ژاپنی"، در حال غرق شدن هستند؛ ژاپنیهایی که پیرانشان بیش از همه درگیر خاطرات شکوه تمدنیشان هستند و جوانترهاشان درگیر فشار کار و صنعت پورن! این سردی فلسفی اجتماع ژاپن، تداعیگر «هاراگیری هزاران نفرۀ» ژاپنیها در روزهای پس از جنگ دوم است؛ آن هاراگیری دستجمعی، نه ناشی از ناراحتی یا عصبیت شکست در جنگ، بلکه در اثر «یأس عمیق فلسفی» ناشی از اعتراف امپراطور ژاپن بود که برای اولین بار طی 24 قرن، در پیآمدِ پذیرش صلح در جنگ دوّم جهانی اعتراف کرده بود که «من فرزند الهۀ آفتاب نیستم»!
سخن را در ابعاد شبهتمدّنیِ مسئله کوتاه کنیم و به شرح شرایط اقتصادی این کشور با زبان آمار و ارقام بپردازیم:
اقتصاد ژاپن به روایت آمار
نمودار مقایسهای زیر که روند میزان تولید ناخالص داخلی این کشور را نشان میدهد، دید کلی مناسبی در خصوص شرایط این کشور بهدست میدهد:
دادههای بانک جهانی دربارۀ تولید ناخالص داخلی این کشور، از سال 1960 تا 2018 در دسترس است. اگر مایل باشیم نقاط فراز و فرود این اقتصاد را طی 6 دهۀ گذشته بررسی کنیم، دادههای جدول زیر به ما کمک میکند:
- همانگونه که ملاحظه میفرمایید در سال 1961، یعنی 15 سال پس از پایان جنگ دوم جهانی، تولید ژاپن با چین در یک تراز قرار داشت و از تولید هندوستان یک سوم بیشتر بود.
- یک دهه بعد، یعنی در 1972، حجم تولید ژاپن 6 برابر شده بود! این یعنی رشد تصاعدی با نرخ میانگین حدود 18درصد! در این سال، آلمان پشت سر گذاشته شد؛ و چین و هند از دور رقابت خارج شده بودند. در این سال اقتصاد رو به رشد این کشور، چیزی حدود 4 برابر کوچکتر از اقتصاد آمریکاست و 8درصد از کل تولید دنیا در این کشور انجان میشود. این آغاز افسانۀ "فرهنگ و مدیریت ژاپنی" بود.
- سیزده سال بعد، یعنی در سال 1985 نیز حجم اقتصاد ژاپن به بیش از 4 برابر افزایش یافته بود، که باز رشد میانگین بیش از 12درصد را نمایش میدهد. اینجا، ژاپن کوچک، یکسوم ایالات متحده و دو برابر آلمان بود و 11درصد کل تولید دنیا را در اختیار داشت.
- سال 1995 اوج شکوفایی این اقتصاد (و البته آغاز دوران افول سریع این کشور) است. ژاپنیها در این مقطع 18درصد تولید دنیا را در دست داشتند و اقتصادشان با دستیابی به رکورد بیش از 71درصد تولید ناخالص داخلی آمریکا یک رکورد تاریخی را ثبت کرد. حجم تولید این کشور، 7.5 برابر چین، 2.1 برابر آلمان، و بیش از 15 برابر تولید هند بود. از این سال اقتصاد ژاپن با سرعت در سراشیبی قرار گرفت.
- طی 15 سال منتهی به 2010 اقتصاد ژاپن با رشد 0.3درصد (سه در هزار) تقریباً از حرکت بازایستاده بود! در این سال حجم تولید چین از ژاپن پیشی گرفت.
- آخرین آمارها (مربوط به 2018) نشان میدهد حجم تولید ژاپن طی 8 سال، 13درصد کوچک شده است! یعنی رشد «منفی 1.7» درصد را تجربه کرده، و متعاقب این، تنها 6 درصد از حجم کل اقتصاد دنیا را به خود اختصاص داده، که با آمار سال 1968 برابری میکند. اکنون چین سه برابر ژاپن تولید میکند و آلمان و هند در حال تهدید جایگاه ژاپن در تولید هستند.
کمی چاشنی تحلیل
این اتفاق عجیب ــ ابتدا اوج و سپس افول، و هر دو مثالزدنی ــ به چه دلایلی روی داده است؟ به نظر میرسد تحلیل مسئله به این سادگی نباشد.
اما در نگاهی گذرا به مسئله، اشغال و قبضۀ ژاپن توسط آمریکا، اتفاقات جدیدی را در این کشور رقم زد. برای نمونه حتماً مستحضرید که ژاپن نیروی مسلح ندارد. در واقع حکومت نظامی موقت آمریکا پس از اشغال این کشور، اصل نهم قانون اساسی ژاپن را به تصویب رساند که طی آن ژاپن استفاده از جنگ را به عنوان یک حق حاکمیت ملی از خود سلب کرد. البته در سال 2015 لایحهای به تصویب رسید که «دفاع جمعی خارج از مرز» قانونی شمرده شد. همچنین، آنچنان که در آلمان (و چین و مالزی و چند کشور مشابه دیگر) هم اتفاق افتاد، سرازیر شدن سرمایههای آمریکایی به این کشور، یکی از دلایل مهم ارتقاء تکنولوژیک ژاپن است.
اما در مورد افول این کشور نکاتی درخور تأمل وجود دارد.
پیش از این به مطالعات گوناگون اقتصاددانان نامی غرب در ادوار مختلف اشاره شد که بر همبستگی مستقیم میزان رشد جمعیت با رشد اقتصادی تأکید میکرد. این موضوع دربارۀ ژاپن نیز دقیقاً مصداق دارد. جمعیت ژاپن تا دو دهه قبل، یک جمعیت قبراق و نسبتاً جوان بود که بیش از 70درصد آنها آماده به کار بودند و تنها 30درصد زیر 15سال یا افزون بر 65سال سن داشتند و بهاصطلاح «مولّد» نبودند. اکنون، جمعیت ژاپن با شیب تندی پیر شده و نیروی آماده به کار آن به زیر 60درصد کاهش یافته است.
اشکال از آنجا پدیدار شد که جمعیت نسبتاً جوان ژاپن در دهههای 1960 و 1970 با پذیرفتن فرهنگ آمریکایی، به ارزشهای بومی خود پشت کرد. آمارهای زیر نشان میدهد که اثر کمرنگ شدن خانواده و کاستی جمعیت در این کشور تا چه حد بوده است. فراموش نکنیم دهۀ 1960، هستۀ قوی "انقلاب جنسی" در آمریکا، در کار رواج انواع گوناگون فحشا، و ضعیف کردن خانواده موفق عمل کرده بود. چنانکه حتی رشد جمعیتی آمریکا را از 3.4 طی یک دهه به 1.7 درصد کاهش داد. این شرایط با کمی تأخیر در ژاپن هم اتفاق افتاد؛ و البته مانند آمریکا کنترل نشد و با روند فزایندهای ادامه یافت و به زیر صفر رسید.
کار به جایی رسیده که اگر شاهزادهنشین کوچک 3700 نفری "موناکو" را کشور به حساب بیاوریم، اکنون ژاپن، با میانگین سنی 47.3 سال پس از موناکو دومین کشور پیر دنیاست (آخرین آمار در 2018). ضمن اینکه در میان کشورهای دنیا با دارا بودن 33 درصد جمعیت بالای 60 سال، با فاصله از ایتالیا در صدر ایستاده است. طرفه اینکه این شرایط تا 2050 بسیار وخیمتر هم خواهد شد و این رقم به بیش از 42درصد خواهد رسید.
هرم سنی این کشور به این شکل درآمده، که نشان میدهد با روند فعلی جمعیت ژاپن در آیندۀ نزدیک ترمیم نخواهد شد و به سمت پیر شدن بیشتر حرکت خواهد کرد.
البته افول اقتصاد ژاپن، تنها به دلیل کاهش شدید ظرفیت سرمایۀ انسانی این کشور نبوده است. به نظر میرسد متفاوت بودن این کشور از حیث آداب اجتماعی و سبک زندگی و حتی نوع تغذیه با سایر کشورهای دنیا و همچنین کاستیهای سرزمینی و اقلیمی ژاپن، به کاهش رشد این کشور کمک شایانی کرده باشد.
به هر صورت دلایل افول اقتصاد ژاپن هرچه باشد، یک چیز حتمی است: ژاپن که در روزگاری در تولید به آمریکا تنه میزد، اکنون در حال عقبگرد و بهسرعت ضعیفشدن است. چنان که جایگاه فعلی این کشور در تولید دنیا با جایگاهش در سال 1968 برابری میکند.
یکی از موضوعات مهم در این زمینه، مقایسۀ شرایط این کشور با ایران، و درس گرفتن از این اتفاق تاریخی به نفع کشور عزیزمان است. نباید اجازه بدهیم کشور ما، که البته از حیث امکانات سرزمینی با ژاپن هرگز در یک تراز نیست، دچار همین مشکلات شود؛ خصوصاً در زمینۀ رشد جمعیت.