به گزارش مشرق، معمولا لوکیشن اکثر سریالهای تلویزیونی به تهران ختم میشود، این در حالی است که ایران سرزمین بکری است با لوکیشنهای جذاب، آداب و رسومی بینظیر، لهجهها و قومهای متفاوت و ... اما گاهی از این همه زیبایی و نعمت غافلگیر میشویم، بیآنکه بدانیم همه اینها زیباست. تا اینکه سیروس مقدم به همراه یارانش سفر به استان مازندران و شهر شیرگاه کردند؛ شهری که مردم با تماشای سریال پایتخت آن را شناختند و تا قبل از آن نامی از این شهر یا نشنیده بودند و اگر هم شنیده بودند، اطلاعات چندانی نداشتند. این کارگردان تلاش کرد بهواسطه بهره بردن از طبیعت بکر و نگاه تازه یک سریال تماشایی را بسازد و توانست رضایت مردم را کسب کند.
همچنین نشان داد که با رفتن از تهران میتوان سریالهای دیدنی هم ساخت. بعد از آن سعید آقاخانی این تجربه موفق را تکرار کرد و از آنجایی که خودش کرد بود به سمت غرب ایران و مناطق کردنشین رفت و با سریال نون خ، مردم اقصی نقاط ایران را با فرهنگ غرب ایرانزمین آشنا کرد و در کنار روایت یک قصه ملموس، تلاش کرد مردم از تماشای سریال لذت ببرند. در روزهای اخیر و در حالی که این دو سریال با فاصله کمی از یکدیگر راهی آنتن شبکه یک شدند، مقایسههایی بین این دو شکل گرفت و همین باعث شد تا نگاهی کنیم به شباهتها و تفاوتهای این دو اثر که هرکدام مخاطبان بسیاری دارند.
بیشتر بخوانید:
پایتخت
مخاطبان با شروع فصل اول از سریال تلویزیونی پایتخت با قصه خانواده نقی معمولی و اطرافیانش روبهرو شدند. مخاطبان با تماشای این سریال شبیه خودشان را در این سریال دیدند. اما نکته قابل تامل در فصل ششم این بود که میان اعضای خانواده شاهد بیاحترامی نسل کوچکتر به بزرگتر بودیم و نویسنده آن گونه که مقدم گفت از این طریق نقدی نسبت به رفتار کنونی جامعه داشت. این موضوع با سلیقه برخیها همخوانی داشت و میگفتند این سریال آینه خانوادههای ایرانی است اما از سوی دیگر بسیاری اعتقاد داشتند که پایتخت 6 بدآموزی دارد.
خنداندن مردم کار راحتی نیست، بهویژه مردم جامعه ما که خیلی راحت بههر چیزی نمیخندند، بنابراین این مساله کار کسانی که سریال طنز میسازنند را مشکل میکند، زیرا باید طنز هم محتوا داشته باشد و هم به سمت هجو نرود. یکی از اتفاقات خوب در این سریال، شوخیهای سالم بود که در فصلهای مختلف این سریال در میان اعضای خانواده نقی رد و بدل میشد، اما در فصل ششم گاهی شاهد شوخیهای نامناسب بودیم؛ شوخیهایی که نقدهای تندی را متوجه این سریال کرد.
یکی از اتفاقات جالب در این فصل از سریال پرداختن به اتفاقات سیاسی و اجتماعی در قالب طنز بود و در نخستین صحنههای این سریال مردم با چهره نقی معمولی رو به رو شدند که سوار بر ماشین لیموزین بود و در حالی که راننده نماینده مجلس بود، وارد پمپ بنزین شد و وقتی نرخ بنزین را شنید خطاب به پرسنل جایگاه بنزین گفت صبح جمعهای قیمت بنزین را شنیده است! این دیالوگ نقی به محض شنیده شدن در سریال دستمایه شوخی کاربران فضای مجازی قرار گرفت و خیلی سریع این بخش از سریال در فضای مجازی بارگذاری شد. در این فصل از این دست شوخیها زیاد دیده شد.
از همان ابتدای فصل یک این مجموعه بیننده با جغرافیایی رو به رو بود که شاید دانش کمتری نسبت به این خطه از شمال کشور داشت. اما با پخش این مجموعه در شش فصل با جذابیتهای گردشگری و فرهنگ و اقلیم و حتی گویش این منطقه از کشور آشنا شد. در کنار آن آوای محلی با صدای هنرمندان همان منطقه که در تیتراژ هر شش فصل این مجموعه با موسیقی گوشنواز آن را شنیدنیتر کرد نیز یکی دیگر از ویژگیهای این مجموعه بود که باعث آشنایی مخاطبان بسیاری با موسیقی اصیل شمال کشور شد.
بهرغم تاثیری که کرونا روی تولید آثار نمایشی و بهخصوص فصل ششم این مجموعه گذاشت، اما وقتی صحبت از قصه و فیلمنامه سریال می شود، میتوان یک خط داستانی برای آن در نظر گرفت. اینکه زندگی هر کدام از شخصیتهای مجموعه دچار تحولاتی شد که این تغییرات برای عدهای مثبت و برای عدهای هم منفی بود. از طرفی بازگشت یکی از شخصیتهای اصلی این مجموعه از مرگ و تحولی که در خانواده ایجاد کرد و توفانی که به راه انداخت هم بخشی از فیلمنامه آن بود. با این حال قصه ششم پایتخت با نقدهای فرمی مواجه شد و منتقدان آن را ضعیفتر از فصلهای قبلی این سریال دانستند.
نونخ
سعید آقاخانی در فصل اول و دوم این سریال تصویگر خانواده نورالدین خانزاده به همراه اهالی محلهاش بود. گرچه در فصل اول سریال چهار دختر خانزاده را میبینیم، اما در فصل دوم فقط دو دختر او به همراه خواهرزادهاش به تصویر کشیده شدند؛ در فصل اول مادربزرگ یا همان مهلقا خانم (مادرزن خانزاده) بود، اما در فصل دوم اشاره شد که این شخصیت فوت شده است. در مجموع در دو فصل، آقاخانی سعی کرد، رابطه میان پدر و دختران را بسیار صمیمانه همراه با رفاقت به تصویر کشید.
در دو فصل از سریال نون خ شاهد شوخی بانمک از سوی سعید آقاخانی و دیگر شخصیتهای سریال هستیم. البته بیشتر شوخیها از سوی آقاخانی شنیده میشد، به ویژه برای دخترانش گاهی جوک تعریف میکرد و در انتها این جمله را خطاب به بقیه می گفت «بامزه گفتم، نه! شوخیهایی که با رعایت ملاحظات پخش در تلویزیون، باعث شد نون خ به یک طنز سالم و خانوادگی بدل شود و همین اقبال زیادی به این سریال پدید آورد.
با اینکه سعید آقاخانی در زمان تصویربرداری سریال در جمع خبرنگاران اعلام کرده بود خیلی وارد فضاهای سیاسی نمیشود، اما هنگام پخش مخاطبان با شوخیهای سیاسی و اجتماعی او رو به رو شدند که در لایههای مختلف سریال هوشمندانه، درست و بجا خرج شده بود تا به کسی برنخورد. از تکیه کلامهای سیاسی میتوان به صحنهای اشاره کرد که روایتگر رئیسجمهور سابق بود. همچنین نشان دادن وزیر جوان در قالب یک فرد ازکارافتاده بسیار زیرکانه بود. البته در بخشهای مختلف سریال به نمایندگان مجلس هم نقد شده بود.
پیش از پخش این مجموعه کمتر کسی می دانست در غرب کشور چه طبیعت و روستاهای زیبایی وجود دارد و مردم بسیار خونگرم، همدل و مهربانی با چنین گویش شیرین و دوست داشتنی در این روستاها زندگی میکنند. اما با پخش دو فصل از نون خ توانستیم با جذابیتهای گردشگری این منطقه از کشور هم آشنا شویم. از آنجا که مردم غرب کشور صاحب یکی از موسیقیهای اصیل ایرانی هستند، در تیتراژ و در انتهای قسمت پایانی هم شنونده یکی از بهترین و خاطره انگیزترین موسیقیهای کردزبانها بودیم.
در فصل اول این سریال با شخصیتهای اصلی سریال آشنا شدیم و داستان حول زندگی و شغل نورالدین و بدهبستانهایش با خلیل گذشت. اما در فصل دوم به نوعی بیننده داستان همه اهالی روستا بودیم که وجه اشتراک همه آنها زلزله و بیخانمان شدنشان بود. اینکه در مقابل مشکلات با هم همدل و هم قسم میشدند و هوای یکدیگر را داشتند. نکتهای که کمتر در زندگی شهری با آن رو به رو هستیم.