به گزارش مشرق، «این کتاب که هیچ شک و شبههای در آن نیست، دست آنانی را میگیرد که مراقب رفتارشاناند.»(سوره بقره، آیه دو)
خالق بینوایان، ویکتور هوگو بود. خالق جنگ و صلح لئو تولستوی و خالق آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز. فهرست کتابهایی که هر کدام از ما در زندگیمان مشتاقانه میخوانیم و از مطالعهشان لذت میبریم فهرست بلندبالایی است. آدمها از هر ملیتی همیشه به مفاخر ادبیشان افتخار میکنند. مترجمها بین زبانهای مختلف پل میزنند. کتابها از کشوری به کشور دیگر میرود و در زبان مقصد مخاطبهاشان را پیدا میکنند.
اما در کتابخانه ما مسلمانها، جایی بالا و بالا و خیلی بالاتر از همه عناوین کوچک و بزرگ دیگر، کتابی هست که خالقش نه یک بشر بلکه خود خداست؛ خدای محمد(ص). قطع به یقین این معجزه به واژه درآمده باید هیجانانگیزترین کتاب دنیا باشد. کتابی ورق ورق پر از راز و شگفتی و قصههای ناشنیده. پر از ضروریاتِ بندگی و راهنماییهای کار راهانداز برای پیروز و سربلند رسیدن به دروازههای بهشت. صاحبِ تنها برند انسانسازی در جهان خودش این کتابِ سرتاپا معجزه را واو به واو از آسمان به زمین نازل کرده تا ما با اشتیاق کلمه به کلمه بخوانیمش. بفهمیمش. دوستش بداریم و زندگیاش کنیم.
این را همه ما در گوشه و کنار ذهنمان میدانیم و لابد برایش یک جایی لابهلای هزار تا کلیشه دیگر در نظر گرفتهایم. ولی فاصله حرف تا عمل را انگار مثل همیشه به سختی میشود پر کرد؛ به خصوص در جایی که ناچار باشیم از سد مرتفعی به نام زبان بگذریم و بعد تازه بتوانیم در عمق مفاهیم کتاب خدا شیرجه بزنیم؛ سدی که بسیار بلند به نظر میآید و گاهی آدمهای ناآشنا با پیچ و خمهای عربی را حتی از تلاش برای فهمیدن معنای آیات به کلی منصرف میکند.
خب... بله. واقعیت این است که ترجمههای مختلف موجود از قرآن، مترجم به مترجم کم و بیش با هم فرق میکنند. کار ترجمه قرآن به فارسی پیچیده، ظریف و پر از لغزشگاههای ناگزیر است. نتیجه کار هم در اکثر قریب به اتفاق موارد برای مردم عادی کوچه و بازار سختخوان و پر ابهام از آب درمیآید. ولی آیا خدا با ما، با بندههای معمولی کنجکاوش، قرار است اینقدر سخت و نامأنوس صحبت کند؟
به گمانم جناب علی ملکی وقتی کمر همت بست و وارد عرصه ترجمه شد، جوابش به سؤال بالا منفی بود. او میخواست با ابتکار عمل در ادبیات ترجمه، قرآن را از روی طاقچهها بردارد و بگذارد روی میز کار ما، جایی درست جلوی چشممان تا خواندنی بودنش را هر روز و هر لحظه به رخ بکشد. و به نظر میرسد واقعا موفق شد. این را میشود از برق چشم بعضی نوجوانها و جوانها موقع خواندن قرآن به روایت و ترجمه علی ملکی فهمید.
این ترجمه به یمن نوآوریهای ظاهری و محتوایی، بیاغراق با همه ترجمههای فارسی دیگر فرق میکند. جلدهای متنوع، جوانپسند، شاد و رنگیاش نوید یک دیدار تازه با کتاب خدا را میدهد و سبک و سیاق متن فارسیاش بیاندازه دلچسب، صیقلخورده و جذاب است. فقط کافی است چند صفحهاش را بخوانید تا عیار نو بودن کار دستتان بیاید. ترجمه از نظر زبانی کاملا بهروز است. نثرش در محدودهای خواستنی بین فارسی معیار و محاوره میایستد.
جملات در جای لازم و تا حد امکان آهنگین و مسجع نوشته شدهاند. لحنش به طرز تحسینبرانگیزی آیه به آیه و سوره به سوره برای وفادار ماندن به لحن کلام در عربی تغییر میکند. اینجا و در این ترجمه، دیگر خبری از کلمات قلمبه سلمبه برای آیات دشوار، سختیاب و چند وجهی نیست. همهچیز مثل آب رودخانه روان، زلال و شفاف است. راحت پیش میرود. با اندک تمرکز و تلاشی فهمیده میشود. کنجکاوی و احساسات را برمیانگیزد و برای اشک و لبخند آدمی هم نقشه میریزد.
از طرفی در تعریف این تفاوتها، روی جلد از عبارت گویای «ترجمه پیامرسان و تفسیری» استفاده شده. مترجم نهایت تلاشش را برای ساده سازی مفاهیم قرآنی کرده، طوری که مطمئن باشد حتی یک نوجوان مقطع راهنمایی یا متوسطه هم میتواند به راحتی و بدون دستانداز معنای آیات را بخواند و بفهمد. علاوه بر این به گفته خود حجتالاسلام علی ملکی برای این ترجمه بیآنکه هیچ قلاب و پرانتزی به متن اضافه بشود، از تفاسیر مهمی مثل المیزان، تسنیم، نمونه و مجمع البیان مکررا استفاده شده است. که این هم یعنی عملا بار علمی و معنایی این برگردان فارسی چند پله بالاتر از یک متن فقط ترجمه قرار گرفته. چیزی که با پاورقیهای مختلف مثل بعضی از شأن نزولها کاملتر هم شده و یک دستمریزاد جانانه میطلبد.
در مجموع این فرآیند سادهسازی معنایی و ادبی به همراه تلطیف بعضی لغات، متناسب با فضای ذهنی مخاطب نوجوان و جوان، ترجمهای بهغایت شیرین و خواندنی را رقم زده. پس حالا دیگر همه ما میتوانیم فارغ از میزان تحصیلات مرتبط و غیرمرتبط، قرآن را هیجانزده و پرشور در دست بگیریم، بخوانیم، حیرت کنیم و بیاموزیم. به شوق انسان بودن و به امید رستگار شدن.
*ویژه نامه قفسه جام جم