وحید هاشمیان

مربی تیم ملی فوتبال گفت: بعد از رفتن ویلموتس از تیم ملی، مسئولان یک باشگاه مطرح ایرانی با من تماس گرفته پیشنهاد خوبی ارائه دادند، اما گفتم حرفش را نزنید و با فدراسیون هم حرف نزنید،چون قراردادم دلی است

به گزارش مشرق، به نظر شما سختکوش‌ترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران چه کسانی بوده‌اند؟ اسامی زیادی در ذهن من و شما پدیدار می‌شود که دردوران فوتبال به سختکوشی شهره بوده‌اند. وحید هاشمیان در کنار علی دایی و جواد نکونام برای نگارنده سمبل سختکوشی در فوتبال بوده است. فوتبالیستی که بیشترین تعهد کاری را در میادین نشان می‌داد و به قول فوتبالی‌ها در زمین کم نمی‌گذاشت. وحید هاشمیان که شاید در دوران فوتبالش رسانه‌ها کمتر به او توجه نشان دادند، اما به طور حتم یکی از حرفه‌ای‌ترین فوتبالیست‌های تاریخ ایران بوده است. مهاجمی که تمام انرژی خود را وقف بازی می‌کرد و به سختکوش‌ترین بازیکن بوخوم تبدیل شد. خدابیامرز منصور پورحیدری که اولین بار در بازی‌های آسیایی بانکوک (۱۹۹۸) به عنوان بازیکن فیکس از وحید هاشمیان در تیم ملی استفاده کرد در مورد این مهاجم اعتقاد داشت همیشه در حال دویدن است و تلاش برای بازگرداندن توپ به تیم! او قبل ازخداحافظی رسمی با دنیای بازیگری در کلاس‌های مربیگری آلمان ثبت نام کرد و با همان ویژگی سختکوشی مدارج را یکی پس از دیگری پیمود. هاشمیان در عرصه جدید هم از آن دست مربیانی نیست که فقط سر زمین تمرین برود، تیم را تمرین بدهد و خداحافظ تا تمرین بعدی! او اهل مطالعه است، به دانش روز فوتبال مسلح است، اما خودش اعتقاد دارد «هر روز باید آموخت.» مدتی می‌شد دنبال بهانه‌ای می‌گشتم با وحید هاشمیان گپ بزنم. بهانه هم زیاد بود؛ از شیوع ویروس کرونا، تعطیلی فوتبال ایران و بوندس‌لیگا تا مارک ویلموتس، تیم ملی و کمک به دراگان اسکوچیچ! همه این موارد دستمایه مصاحبه‌ای شد که با این مربی خوشنام ایرانی در آلمان انجام دهیم. مصاحبه‌ای که فقط مصاحبه‌گر سؤال نمی‌کرد و مصاحبه‌شونده جواب‌های تکراری بدهد. یک بده بِستان جالب بین ما شکل گرفت که با گفتگوهای دیگر کمی فرق می‌کرد. برای خودم که خیلی دلچسب بود با یک فوتبالیست درباره اسکورسیزی و فیلم گاو خشمگین حرف بزنم. امیدوارم ماحصل آن مورد توجه شما خواننده گرامی هم قرار گیرد.

این روزها که فوتبال به دلیل شیوع ویروس کرونا تعطیل شده، وحید هاشمیان در قرنطینه خانگی چه کار می‌کند؟
وقتی که بحران کرونا جدی شد من ایران بودم و حتی فکرش را نمی‌کردم عید نوروز بتوانم کنار خانواده باشم. آن روزها در ایران تنها و دور از خانواده بودم، اما توانستم در یکی دو کلاس خصوصی مرتبط به شغلم شرکت کرده و به کارهای شخصی خودم برسم. یک‌سری مطالب هم باید نت برداری و یادداشت می‌کردم و گاهی هم با احتیاط کامل همراه برخی دوستان به پیاده‌روی می‌رفتیم. پروازهای ایران به آلمان هم لغو شده بود و حتی نگران شدم که نتوانم عید نوروز کنار خانواده باشم. بعد از ۱۰ روز بالاخره پرواز ایران‌ایر برقرار شد و توانستم یک روز قبل از عید به خانه‌ام در آلمان برگردم.

قرنطینه نشدید؟
من ۱۶ روز داوطلبانه خودم را قرنطینه کردم. به هر حال نگران بودم که نکند خودم ناقل باشم و ۱۶ روز حتی دخترم را نبوسیدم که خیلی سخت بود. در آلمان هم مشغول مطالعه، فیلم دیدن و نت برداری هستم و سعی می‌کنم از این دوران تعطیلی فوتبال به خاطر جلوگیری از شیوع ویروس کرونا حداکثر استفاده را داشته باشم.

بیشتر چه کتاب‌هایی مطالعه می‌کنید؟
کتابی به اسم ALL BLACK با زبان آلمانی منتشر شده که در مورد تیمی نیوزیلندی است یا اینکه در ایران کتابی با عنوان ۳۳ استراتژی برای جنگ را خواندم که بسیار پندآموز بود. در کنار مطالعه فیلم‌های مستند یا مربوط به فوتبال و پیرامون آن را می‌بینم.

چه فیلم هایی؟
مثلاً مستند لیورپول وعده کلوپ یا مایکل جُردن بسکتبالیست افسانه‌ای NBA را تماشا کردم که فوق العاده جالب است. من عاشق بروسلی هستم و گاو خشمگین! همین‌طور فیلم لیون و تئاتر جوجه تیغی را هم دیدم.

چه جالب! فیلم گاو خشمگین ساخته مارتین اسکورسیزی و با بازی درخشان رابرت دنیرو؟
بله، فیلمی که می‌تواند برای هر فوتبالیست و ورزشکاری به ویژه جوان‌ترها عبرت‌آموز و عالی باشد. اینکه پول و شهرت به همان نسبت که دلپذیر است بیشتر از آن می‌تواند به فرد آسیب زده و یکی را از اوج اشتهار به ورطه نابودی و تباهی بکشاند. بازیکن فوتبال یا هر رشته دیگری با دیدن این فیلم سینمایی ارزشمند متوجه می‌شود که باید مراقب استعداد خودش باشد و شاید بهترین مثال برای این فیلم دیگو آرماندو مارادونا باشد. بزرگ‌ترین استعداد تاریخ فوتبال که...

فیلم زندگی مارادونا به روایت امیر کاستاریکا یا تازه‌ترین فیلمی که از او ساخته شده را دیده‌اید؟
دیدم و افسوس خوردم برای آن همه استعداد و وقتی آمبولانس دنبال او آمد که...

فیلم امیر کاستاریکا یک صحنه تکان‌دهنده دارد. جایی که دیگو مارادونا روبه‌روی این کارگردان شهیر نشسته و با بغض و اشک می‌گوید: «امیر! تو نمی‌دانستی من چه فوتبالیستی می‌شدم...»
متأسفانه این مسائل در فوتبال ما هم وجود دارد. خود شما رسانه‌ها با وجود آنکه خیلی هم برای تمامی اهالی آن احترام قائلم بیشتر به چه بازیکنانی بیشتر توجه دارید؟

بازیکنانی که استعدادی داشته یا به لطف بازی‌های درخشان توجه هواداران و مردم را به خود جلب کرده باشند.
بله، اما بیشتر بازیکنانی را روی جلد روزنامه خود می‌برید یا تیتر درشت می‌زنید که اهل حاشیه باشند. خوب و تند علیه دیگران مصاحبه کنند یا به قول شما تیتر بدهند. در همه این سال‌ها بازیکنانی هم بودند که اهل حاشیه نبودند ولی به خاطر بی‌حاشیه بودن رسانه‌ها به آن‌ها نپرداخته و با وجود داشتن استعداد محو شدند.

همیشه هم این‌طور نیست. بازیکنی که استعداد بالاتری داشته باشد اتوماتیک توجهات را به خودش جلب می‌کند.
من صرفاً روزنامه شما را نگفتم و یک بحث کلی را مطرح کردم.

شما موافق تعطیلی مسابقات لیگ کشورمان هستید یا ادامه آن؟
کارشناسی من وحید هاشمیان علمی نیست. هر حرفی بزنم از روی احساس است. ویروس کرونا فقط مختص ایران نیست و تبدیل به یک معضل پیچیده جهانی شده است. اگر اشتباه نکنم لیگ ایران بعد از بوندس‌لیگا زودتر از خیلی از کشورهای دنیا تعطیل شد که به نظرم تصمیم بسیار درستی بود. اینکه حالا ادامه پیدا کند یا نه یک بحث تخصصی پزشکی و علمی است و واقعاً خودم را در این رابطه صاحب نظر نمی‌دانم.

تا جایی که شنیدیم قرار است از شنبه هفته آینده بوندس‌لیگا مجدداً پیگیری شود. در واقع اولین لیگی که در میان ۵ لیگ برتر اروپا بازی‌های خود را آغاز می‌کند بوندس‌لیگای آلمان است. شما که در آلمان زندگی می‌کنید می‌توانید توضیحی دراین رابطه بدهید؟
شما مطمئن هستید بوندس‌لیگا مثل گذشته بی‌وقفه و بدون مشکل ادامه پیدا کرده و به پایان برسد؟

نه! به همین خاطر از شما پرسیدیم.
همین الان در باشگاه درسدن دو بازیکن این تیم کرونا گرفته‌اند و آن‌ها باید قرنطینه شوند. دو هفته هم بازی‌های این تیم در دسته دوم بوندس‌لیگا لغو شده است. اگر به جز درسدن در لیگ یک یا دو بوندس‌لیگا بازیکنان تیم‌های دیگر آلمانی هم کرونا بگیرند تکلیف چه می‌شود؟ باز هم بازی‌ها عقب می‌افتد. الان در آلمان با شرایط خاص مجوز کار به آرایشگاه‌ها داده‌اند. در برخی شهرها رستوران‌ها نیز مشغول کار شده‌اند، اما معلوم نیست جهش این ویروس مهلک به کدام سمت باشد؟ کاهش پیدا کند یا اینکه افزایش یابد؟ هیچ چیز معلوم نیست!

به نظر می‌رسد برگزاری بوندس‌لیگا عوامل متعددی از جمله بحث درآمدزایی از طریق پخش تلویزیونی داشته باشد. این‌طور نیست؟
دقیقاً همین طور است. در فوتبال ایران یک شرکت یا کارخانه بودجه‌ای برای تیم فوتبال خود در نظر می‌گیرد و می‌داند برگشتی هم نخواهد داشت یا اینکه برخی تیم‌ها با بودجه دولتی اداره می‌شوند، اما آلمان فرق می‌کند. یک باشگاه باید درآمدزایی کند و بدون برگزاری مسابقات و دریافت حق پخش تلویزیونی اداره آن باشگاه غیرممکن است. دلیل دیگر هم مشخص کردن تیم قهرمان، سقوط کرده و صعودکننده به دسته‌های بالاتر است. البته همان‌طور که گفتم باید منتظر ماند و دید این مسابقات به انتها می‌رسد یا به خاطر شیوع ویروس کرونا لغو و مختومه می‌شود؟

بیشتر بخوانید:

برانکو: می‌ماندم قهرمان جام ملت‌ها می‌شدیم

البته سرخیو راموس هم گفته «لیگ اسپانیا باید از بوندس‌لیگا و آلمانی‌ها الگو بگیرد».
متأسفانه این بحران و بیماری پیچیده همه کشورها را درگیر کرده و بازیکنان، مربیان و تیم‌ها در بلاتکلیفی محض به سر می‌برند.

در دوران مربیگری بیشتر از کدام مربی تأثیر گرفته‌اید؟
گواردیولا جمله معروفی دارد و می‌گوید «کپی هیچ وقت شبیه اصل نمی‌شود!» به نظر من فوتبال دنیا هر روز در حال تغییر سبک و سیستم است و نمی‌توان یک الگوی واحد انتخاب کرد. زمانی در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی تکنیک بازیکنان حرف اول و آخر مسابقات را می‌زد. در دهه ۹۰ قدرت بدنی بازیکنان بیشتر به چشم آمد و تیم‌هایی موفق‌تر عمل کردند که از لحاظ آمادگی جسمانی شرایط بهتری داشتند. بعد تاکتیک وسط آمد و مربیان با آنالیز حریفان تیم خود را با برنامه به زمین فرستادند. در ادامه یک‌سری مربیان با استفاده از نبوغ خود تاکتیک ضدحمله را به فوتبال آوردند و سپس تیکی تاکا مُد شد. خاطرتان باشد آلمان در جام جهانی ۲۰۱۰ تیمی مبتنی بر ضدحملات برق‌آسا بود. در جام جهانی ۲۰۱۴ یواخیم لو با تکیه بر حفظ و مالکیت توپ از فوتبال اسپانیا الگوبرداری کرد و قهرمان جهان هم شد، اما همین تاکتیک در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه دیگر جواب نداد. خود اسپانیا و حتی بارسلونا با تیکی تاکا به بن‌بست رسیدند. بنابراین نمی‌توان از یک شخص خاص الگو گرفت.

البته می‌دانیم به پپ گواردیولا علاقه‌مند هستید و حتی در زمان شرکت در کلاس‌های مربیگری سر تمرین این مربی در بایرن‌مونیخ حاضر شدید.
بله، گواردیولا و مربیان بزرگ قطعاً می‌توانند الهام‌بخش باشند، اما من یک سؤال دارم. اگر گواردیولا در فرایبورگ هم مربیگری می‌کرد باز از همان فلسفه تیکی تاکا و مالکیت توپ بهره می‌گرفت؟ جواب روشن است. یک مربی بر اساس داشته‌هایش تاکتیک تیمش را می‌چیند و فلسفه کاری برای خود تعیین می‌کند.

خود همین گواردیولا بارها و بارها گفته از یوهان کرویف الهام گرفته است.
به هر حال او در جوانی شاگرد یوهان کرویف بوده و بعدها هم این ارتباط خوب حفظ شد که به تکمیل تاکتیک مالکیت توپ یا همان تیکی تاکا انجامید.

حالا که اسم گواردیولا وسط آمد می‌خواستیم درباره ژوزه مورینیو رقیب قدیمی او بپرسیم. آیا دوره مربیگری مورینیو به سرآمده و تمام شده است؟
دوران استفاده از دیوار بسته دفاعی و دل بستن به ضدحملات به سر آمده است. شما نمی‌توانید با این تاکتیک قهرمان شوید، چون پلن B وجود ندارد و وقتی تیمی با این شیوه بازی گل بخورد دیگر کارش تمام است.

کدام تیم فوتبال برای شما الهام‌بخش بوده است؟
من بیشتر فوتبال آلمان را تعقیب می‌کنم و به دورتموند و بایرن توجه بیشتری دارم، اما تیمی که می‌تواند الهام‌بخش باشد لایپزیش با سرمربیگری یولیان ناگلزمن است.

مربی جوانی که متولد ۱۹۸۷ است و با این سن کم هوفنهایم کم نام و نشان را به رتبه چهارم بوندس‌لیگا رساند و حالا هم با لایپزیش فقط با ۴ امتیاز اختلاف در رده سوم جدول ایستاده است.
او زحمت کشیده و در جوانی به این جایگاه رسیده و بیشتر از این هم از مربی لایپزیش در آینده خواهیم شنید.

وزارت ورزش و جوانان اعلام کرده از فصل آینده ورود مربی و بازیکن خارجی به استقلال و پرسپولیس ممنوع خواهد بود. به عنوان یک کارشناس نظر شما درباره این تصمیم چیست؟
من نمی‌دانم دلیل این تصمیم دقیقاً چیست؟ به شخصه معتقدم باید مربی یا بازیکنی به فوتبال ایران بیاید که از لحاظ فنی از مربیان و فوتبالیست‌های ایرانی بالاتر باشد. در غیر این صورت تولید فساد مالی خواهد شد و البته فکر می‌کنم نظارت بر خرید مربیان و بازیکنان خارجی بسیار مهم‌تر است.

توضیح بیشتری می‌دهید؟
در صورت امکان کمیته‌ای شامل گروهی متخصص با نظارت فدراسیون، سازمان لیگ و وزارت ورزش تشکیل شود. وقتی قرار است مربی یا بازیکنی به فوتبال ایران بیاید این گروه تعیین کنند از لحاظ دانش و فنی در چه سطحی قرار دارند. آیا می‌توانند به فوتبال ایران کمک کنند؟ همچنین تعیین قیمت شوند. البته قبل از آن مشخص کنند فوتبال ایران به چه نوع مربی و بازیکنانی نیاز دارد. به طور مثال ژاپنی‌ها زمانی تصمیم گرفتند بازیکنان پا به سن گذاشته‌ای همچون گری لینکر، زیکو، پیر لیتبارسکی و... را به لیگ خود ببرند. فکر می‌کنید چرا؟

برای تبلیغات و تشویق کودکان یا نوجوانان ژاپنی برای گرایش به فوتبال و به موازات آن هم کارتون «فوتبالیست‌ها» را ساختند.
این موارد هم مدنظر بود، اما مورد فوتبالی‌تر و فنی‌تر شخصیتی بود که این بازیکنان حرفه‌ای با خود به ژاپن بردند. امثال زیکو، اسکیلاچی یا لینه‌کر نحوه زندگی، تمرین یا رفتار خارج از زمین یک فوتبالیست حرفه‌ای را به بازیکنان ژاپنی آموزش دادند. در فوتبال ما متأسفانه تفکری برای خرید مربی یا بازیکن خارجی وجود ندارد. همان‌طورکه اشاره کردم مربی و بازیکن خوب خارجی برای ما مفید است ولی به جای جذب یک مربی یا فوتبالیست گمنام و درجه چندم خارجی بهتر است استادیوم، کمپ یا زمین تمرین خوب ساخته شود. البته این نظر شخصی من است و گاهی هم قوانین فوتبال ما مثل آن ماجرای سقف قرارداد به ضرر فوتبال تمام می‌شود.

شما از سال ۷۸ تا ۸۹ به مدت ۱۱ سال در بوندس‌لیگا بازی کردید. مهدی مهدوی‌کیا هم همین‌طور، اما سال‌هاست دیگر لژیونری از ایران به فوتبال آلمان نرفته است. چرا؟
جواب پرسش شما یک جمله و عبارت نیست. جواب‌های زیادی دارد که شاید از حوصله خواننده خارج باشد.

حتی‌المقدور دلایل اصلی آن را بشمارید؟
در سال ۱۹۹۶ فوتبال ایران یک شکوفایی مجدد داشت و نسل ۹۸ متولد شد. در ایران و آسیا بازیکنانی چهره شدند که توانایی بالایی داشتند و توجه آلمانی‌ها به بازار مقرون به صرفه فوتبال کشورمان جلب شد. علی دایی و کریم باقری به عنوان اولین لژیونرهای ما و سپس خداداد عزیزی عملکرد خیلی خوبی در آرمینیا بیله‌فلد و کلن خوش درخشیدند تا آلمانی‌ها برای تماشای جام جهانی ۱۹۹۸ به فرانسه بروند. مهدی مهدوی‌کیا را دیدند و پسندیدند و عملکرد خوب مهدوی‌کیا باعث شد سراغ ما هم بیایند، اما آلمانی‌ها به دو دلیل بارز دیگر کمتر گرایشی به بازار فوتبال ایران دارند. اول اینکه بازیکنان لهستانی، اسلوونی و شرق اروپا هم ارزان‌تر هستند و هم زودتر از لحاظ فرهنگی و زبان با فوتبال آلمان تطبیق پیدا می‌کنند. این در حالی است که تطبیق‌پذیری بازیکن ایرانی خیلی زمان می‌برد. دلیل دیگر یا شاید مهم‌تر بازاری است که کشورهای شرق آسیا دارند و می‌توانند برای باشگاه‌های آلمانی درآمد داشته باشند.

منظورتان فروش لباس در ژاپن و کره‌جنوبی یا رفتن به تور شرق آسیاست؟
این دو کشور و چین که تا به حال جام جهانی را تجربه نکرده، اما به خاطر داشتن بازار خوب، پخش تلویزیونی مسابقات و تور شرق آسیا و بازی‌های دوستانه همراه با بلیت‌فروشی بسیار مورد توجه است. چین هم چند بازیکن به همین دلیل ساده در آلمان دارد. ژاپن و کره‌جنوبی هم که سال‌هاست با در اختیار داشتن حق پخش تلویزیونی، فروش البسه، اسپانسرهای قوی و مطرح توجه بوندس‌لیگا را به خود جلب کرده‌اند.

آیا بازیکنی در ایران وجود دارد که پتانسیل بازی در بوندس‌لیگا را داشته باشد؟
من اسم نمی‌آورم که حاشیه‌ساز شود و این حرف من بی‌احترامی به کسی نیست. مشکل دیگر فوتبال ایران باری به هر جهت بودن فوتبال پایه است. در فوتبال کشورمان یک بازیکن تمرینات اصولی و درستی در کودکی، نوجوانی و حتی جوانی ندارد و نمی‌تواند تاکتیک‌پذیر باشد. در ایران تصور می‌کنند همین که یک بازیکن راحت دریبل بزند یا ۱۰۰۰ تا روپایی بزند کافی است، این‌جوری نیست! در فوتبال آلمان هوش تاکتیکی از همه چیز مهم‌تر است. اینکه یک بازیکن به موقع دفاع کند و به موقع در فاز تهاجمی مشارکت داشته باشد یا اینکه بتواند به بهترین شیوه ممکن دستورات سرمربی خود را اجرا کند از همه چیز مهم‌تر است. خود من تازه در ۲۰ سالگی برای اولین بار به تیم ملی بزرگسالان دعوت شدم.

علی دایی هم مثل شما نه در تیم ملی نوجوانان بازی کرده بود و نه جوانان و امید! یک‌سره به تیم ملی بزرگسالان دعوت شد. این چرخه معیوب فوتبال ما از دیرباز بوده است.
این یک مشکل بزرگ است. در فوتبال آلمان بچه‌ها در رده‌های مختلف آموزش‌های درستی می‌بینند. مثلاً یک کودک ۱۲ یا ۱۴ ساله در رده سنی خودش بازی می‌کند و مریبان در همه پُست‌ها حتی دروازه‌بانی از او استفاده می‌کنند تا بهترین پُست را برای آن بازیکن پیدا کنند. این‌جوری نیست که یک بازیکن از کودکی بیاید سر تمرین و بگوید می‌خواهد مهاجم شود یا مدافع!

در این سال‌ها بازیکنی در ایران بوده که قبل یا پس از حضور در فوتبال اروپا با شما مشورت کند؟
کمابیش بوده است ولی نه زیاد.

می‌توانید مثال مصداقی بزنید؟
علیرضا بیرانوند کسی بود که تماس گرفت و حرف زدیم. به خودش هم گفتم قبل از رفتن به بلژیک و تیم آنتورپ حتماً از نزدیک با هم صحبت کنیم تا تجربیاتم را در اختیارش بگذارم.

علیرضا بیرانوند می‌تواند در بوندس‌لیگا بازی کند؟‌
نمی‌خواهم برای یک بازیکن تبلیغ شود، اما علیرضا بیرانوند می‌تواند در تیم‌های بزرگ‌تر و بوندس‌لیگا هم بازی کند. به شخصه معتقدم او با انتخاب آنتورپ تصمیم خوبی گرفت. یک فوتبالیست ایرانی بهتر است بازی در اروپا را با یک تیم کوچک‌تر آغاز کند و بالا برود.

اما مورد استثنایی هم به نام علی کریمی بوده که مستقیم از امارات به تیم پرآوازه بایرن‌مونیخ رفت.
علی کریمی ۷۰ یا ۸۰ بازی ملی داشت. سال ۲۰۰۴ مرد سال آسیا شده و جلوی تیم‌های بزرگی در لباس تیم ملی ایران بازی کرده بود. تجربه بازی در خارج را داشت و چند سالی در الاهلی امارات توپ زده بود. علی کریمی به همین دلایل خیلی خاص بود و فرق می‌کرد.

امروز به عنوان مربی کار می‌کنید. دستیاران سرمربی در فوتبال امروز چه نقشی دارند؟
نقش دستیار در تیم‌های فوتبال در هر رده‌ای حائز اهمیت است، اما بستگی به دیدگاه، تفکر و برنامه سرمربی دارد. یک دستیار باید کامل و صادقانه در خدمت سرمربی بوده و وظایف محوله را انجام دهد.

مربیانی مثل الکس فرگوسن و آرسن ونگر اغلب تمرینات را به دستیاران مورد اعتماد سپرده و خودشان بیشتر نقش نظارتی دارند. با این سبک کار موافقید؟
الکس فرگوسن و آرسن ونگر در اروپا به «منیجر» بودن مشهور هستند. این دو چهره مشهور در کنار سرمربیگری در منچستریونایتد و آرسنال، یک‌سری کارهای جانبی از قبیل نقل و انتقال بازیکن، مدیریت در باشگاه و موارد دیگری انجام می‌دهند و خیلی مشغول هستند. بنابراین به یک دستیار قابل اعتماد نیاز مبرم دارند کمااینکه کارلوس کی‌روش همه‌کاره تمرینات تیم فرگوسن بود. کمک خوب می‌تواند بار سنگینی از روی دوش سرمربی بردارد.

متأسفانه شرح وظایف دستیاران در فوتبال ایران خیلی روشن نیست. معمولاً سرمربیان از دوستان نزدیک یا همبازیان قدیمی مورد اعتماد خود استفاده کرده و توانایی یا علم یک دستیار شاید خیلی ملاک نباشد.
بهتر است از خودشان بپرسید! من جوابی برای این سؤال ندارم.

ژوزه مورینیو ۱۲ سال دستیار بابی رابسون و لوئیس فن‌خال بوده است. به نظر شما یک مربی می‌تواند ۱۲ سال صبر و تحمل کند تا سرمربی شود؟
مثال نقض هم وجود دارد. پپ گواردیولا مدتی با تیم دوم بارسا کار کرد و مستقیم سرمربی این تیم پرافتخار شد. یورگن کلینزمن و نیکو کواچ هم همین شرایط را داشتند و بلافاصله پس از پایان دوران بازیگری سرمربی و موفق هم بودند. یورگن کلوپ هم شرایط مشابهی داشته و می‌بینید یکی از بهترین مربیان امروز جهان است.

شما کدام‌یک را می‌پسندید؟
دوست دارم پله پله بالا بروم. ژوزه مورینیو یا کارلوس کی‌روش بازیکنان بزرگی نبودند و با تلاش و کوشش فراوان از دستیاری شروع کرده و سرمربیان موفقی شدند. کریستف دام هم در فوتبال آلمان چنین شرایطی داشت. یک فوتبالیست پس از خداحافظی به واسطه همان تجربه بازی مربی می‌شود. این در حالی است که تجربه بازی فقط یک فاکتور از چندین فاکتور لازم برای این شغل است. علم بدنسازی، تغذیه، تاکتیک، روابط اجتماعی مطلوب، فن بیان و ده‌ها فاکتور دیگر را می‌طلبد. پپ گواردیولا یک استثناست که در زمان و شرایط مناسبی سرمربی بارسا شد.

شما با مارک ویلموتس کار کردید. نگاه این سرمربی بلژیکی به دستیار چطور بود؟
مارک ویلموتس به دستیاران خود آزادی عمل می‌داد و به ما اعتماد می‌کرد. هرچند ارنج و تاکتیک اصلی تیم را خودش می‌چید ولی متأسفانه زمان زیادی را در ایران صرف نمی‌کرد. من خودم مأموریت داشتم لیگ را تماشا کنم.

در دوران سرمربیگری مارک ویلموتس هم عنوان می‌شد که لیست سیاهی از دوران مربیگری کارلوس کی‌روش به جای مانده است و یک‌سری بازیکن نباید و نمی‌توانند به تیم ملی دعوت شوند. این حرف را تأیید می‌کنید؟
اصلاً و ابداً! شش ماه مارک ویلموتس سرمربی تیم ملی ایران بود و من به عنوان کمک مربی و دستیارش می‌گویم هرگز لیست سیاهی نداشتیم. ممکن است اشتباهی صورت گرفته باشد، اما عمدی در کار نبوده است.

حتی شجاع خلیل‌زاده؟ او در لیست سیاه تیم ملی نبود؟
من نمی‌خواستم اسمی بیاورم، اما شجاع یا هیچ بازیکن دیگری در لیست سیاه نبودند. هیچ‌کس هم سفارشی برای دعوت یک بازیکن نداشت و ویلموتس و ما با استقلال کامل بازیکن به تیم ملی دعوت می‌کردیم. به طور نمونه وریا غفوری در مقطعی در استقلال خوب نبود و دعوت نشد، اما وقتی در باشگاهش درخشید دعوت شد و بازی هم کرد. مهدی ترابی هم چنین شرایطی داشت یا محمد محبی جوان و اللهیار صیادمنش ۱۸ ساله دعوت شد و برای تیم ملی هم گل زد. تیم ملی متعلق به همه ایران است و لیست سیاهی نبوده و نباید هم باشد.

حالا قرار است شما با دراگان اسکوچیچ همکاری کنید. آیا شناختی از سرمربی جدید تیم ملی دارید یا داشتید؟
ارتباط خاصی نداشتیم. ایشان بعد از اتمام فوتبالم در ایران به کشور ما آمدند. چند ماه قبل جلسه‌ای با هم داشتیم و درباره فلسفه مربیگری سرمربی جدید تیم ملی، شرایط بازیکنان و حریفان صحبت‌هایی داشتیم، اما متأسفانه ویروس کرونا همه چیز را به‌هم ریخت. دیگر نتوانستیم با یکدیگر ملاقات کنیم. شناخت ما از هم به همان جلسه مربوط می‌شود.

انگلیسی صحبت کردید یا آلمانی؟
مترجم حرف‌های ما را ترجمه می‌کرد.

شما اشاره جالبی به زمان کم حضور ویلموتس در ایران داشتید. به راستی چه شد که پس از نمایش توفانی تیم ملی ایران در اوایل حضور این سرمربی بلژیکی ناگهان تیم ما افت کرد و برای اولین بار در تاریخ بازی‌های انتخابی جام جهانی در آسیا دو بازی را پشت سر هم باخت؟
خاطرتان باشد در تهران ۵ گل به سوریه زدیم که همواره موی دماغ فوتبال ایران بوده است. جلوی کره‌جنوبی در حالی که لیگ ما تعطیل بود و ۳۰ روزی بچه‌ها تمرین درست و حسابی نداشتند به گواه خود کره‌ای‌ها بهترین و تهاجمی‌ترین نمایش را در زمین حریف (تأکید می‌کند در زمین کره‌جنوبی) داشتیم. ۱۴ گل هم به کامبوج زدیم که به نظرم سقوط تیم ملی ایران از همان برد با ۱۴ گل آغاز شد!

چرا؟ وقتی تیمی ۱۴ گل در یک بازی می‌زند بالطبع باید با روحیه بالاتری در مسابقه بعدی حاضر شود هرچند تیم کامبوج هم خیلی ضعیف بود و شاید هر تیم لیگ برتری یا حتی دسته اولی ایران هم می‌توانست این تیم را شکست دهد.
من از منظر دیگری گفتم که وقتی ۱۴ گل به کامبوج زدیم همگی احساسی شدیم.

حتی خود شما با این همه تجربه؟!
بله، سرمربی، من و سایر کمک‌ها و بازیکنان دچار غرور اضافی شدیم و تصور کردیم حالا به بحرین هم ۱۴ گل می‌زنیم! چه بسا اگر برای مساوی به بحرین می‌رفتیم با برد از زمین خارج می‌شدیم. من فکر می‌کنم حتی اگر احسان حاج‌صفی موقعیت تک‌به‌تک با گلر بحرین را در دقیقه ۱۷ تبدیل به گل می‌کرد به راحتی این تیم را در خاک خودش می‌بردیم، اما نشد که نشد!

هنگام پخش سرود ایران، تماشاگران بی‌ادب بحرینی هم سروصدا راه انداختند و شاید این حواشی اعصاب خُردکن در نتیجه این دیدار تأثیرگذار شد.
شما روز بازی را دیدید. بحرینی‌ها روز قبل از بازی مثل فرودگاه گیت برای ما درست کرده و ساک‌های بروبچه‌های تیم ملی را چک می‌کردند و کارهای عجیب و غریبی انجام دادند که جالب نبود. مجید حسینی می‌خواست توپ را شوت کند که بازیکن حریف خودش را جلوی او انداخت و داور علیه ما پنالتی گرفت در حالی که دقیقه ۹۲ یک پنالتی مسلم را برای ایران نگرفت. با این وجود معتقدم همه این حرف‌ها بهانه‌تراشی است. یک فوتبالیست حرفه‌ای یا مربی حرفه‌ای فرقی هم نمی‌کند نباید تحت تأثیر این حواشی قرار بگیرد.

چرا به عراق باختیم؟
دیدار با تیم ملی عراق به نظر من بازی پایاپایی بود. یک گل دیرهنگام روی غفلت بچه‌ها خوردیم که نباید می‌خوردیم. حداقل حق ما مساوی بود ولی فکر می‌کنم یک‌سری مسائل حاشیه‌ای که نیازی به بازگویی آن نیست به تیم انرژی منفی داد.

حالا ۴ بازی دیگر برای صعود از گروه خود در مرحله مقدماتی جام جهانی پیش رو داریم. کامبوج و هنگ‌کنگ حریفان جدی شاید نباشند، اما چگونه می‌خواهیم عراق و بحرین را شکست داده و انتقام باخت‌های قبلی را بگیریم؟
من خیلی به صعود تیم ملی ایران خوشبین هستم. تجربه نشان می‌دهد فوتبال ایران همواره در شرایط سخت نتایج بهتری گرفته است. در جام جهانی ۹۸ فرانسه یک حماسه در استرالیا خلق شد تا صعود کردیم. ۸ سال بعد خود ما به سختی از سد اردن و قطر گذشتیم و به جام جهانی ۲۰۰۶ صعود کردیم و انگار عادت کردیم شرایط را برای خودمان سخت‌تر کنیم و بعد به جام جهانی برسیم.

می‌توانیم مبلغ قرارداد شما را بدانیم؟
برای آنکه بدانید من چقدر ایران را دوست دارم باید بگویم بعد از رفتن مارک ویلموتس از تیم ملی، مسئولان یک باشگاه مطرح ایرانی دو مرتبه با من تماس گرفته پیشنهاد خوبی ارائه دادند، اما گفتم حرفش را نزنید و با فدراسیون هم صحبت نکنید، چون قرارداد من با این تیم ملی قلبی است. قبول نکردم، چون عادت ندارم کاری را نصفه رها کنم. من هم می‌توانستم بروم به آن تیم باشگاهی با قراردادی جدید و بهتر کار کنم، اما از نظر اخلاقی درست نبود. نمی‌خواستم دوباره به گذشته برگردم، اما روزی احساس کردم تیم ملی کشورم ممکن است اوت شود و به جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان صعود نکند و برای کمک به تیم ایران برگشتم و فکر می‌کنم مؤثر هم بودم. امروز هم شرایط مثل گذشته است. من یک روزی به خاطر برخورد نامناسب برخی‌ها از تیم ملی موقت خداحافظی کردم و روزی هم احساس کردم تیم کشورم به من نیاز دارد و برگشتم.

هاشمیان: در تیم بلاژویچ می‌ماندم فوتبالم در آلمان نابود می‌شد!

بحثی هم به تازگی مطرح شده بود که وحید هاشمیان به خاطر داد و بیداد میروسلاو بلاژویچ سرمربی اسبق تیم ملی ناراحت شد و از تیم ملی خداحافظی کرد.
اتفاقاً چند وقت پیش رضا چلنگر را دیدم و از او پرسیدم این چه حرفی بود که در برنامه تلویزیونی زدید؟ مگر می‌شود من به خاطر دو تا روپایی یا داد زدن سرمربی قهر کنم و بروم؟ آن‌قدر موضوع بی‌اهمیتی بوده که اصلاً چنین چیزی یادم نمی‌آید. به نظرم بلاژویچ اصلاً در بازی ندادن من تقصیری نداشت. در هامبورگ آن مقطع به من بازی نمی‌رسید و طبیعی بود سرمربی تیم ملی از من در ترکیب اصلی استفاده نکند. آن مقطع بلاژویچ حتی لطف می‌کرد که من را به تیم ملی فرامی‌خواند. با این حال باید در آن زمان یک تصمیم درست و منطقی می‌گرفتم. در تیم باشگاهی خودم در آلمان موقعیت خوبی نداشتم و وقتی به ایران می‌آمدم اینجا هم به من بازی نمی‌رسید! ممکن بود از آلمان دیپورت شوم و چند صباحی هم در لیگ امارات بازی کنم، برگردم ایران و بعد هم وحید هاشمیان تمام!

رفتید پیش بلاژویچ و از تیم ملی خداحافظی کردید؟
اتفاقاً آن روز برانکو و رضا چلنگر هم بودند. خیلی محترمانه از بلاژویچ خواستم اجازه بدهد بروم، چون نمی‌توانم به تیم ملی کمک کنم. ایشان هم خیلی مؤدبانه موافقت کرد، اما گفت «می‌خواستم جلوی عراق تو را فیکس بازی بدهم!» نمی‌دانم این حرف را وقتی فهمید می‌خواهم بروم زد یا حرف دلش بود، اما برانکو هم دستی به شانه‌ام زد و دوستانه از هم جدا شدیم. اگر آن روز چنین تصمیمی نمی‌گرفتم فوتبالم در آلمان هم نابود می‌شد.

چرا بازگشت شما طول کشید و چند بار دعوت به تیم ملی را رد کردید؟
ببینید سه سال و نیم هیچ‌کس سراغ من را در آلمان نگرفت و حتی فدراسیون فوتبال از من به فیفا شکایت هم کرد. مصدوم شدم، مدت‌ها نتوانستم بازی کنم و در بدترین شرایط کسی نپرسید وحید هاشمیان کجاست؟ وقتی که در بوخوم خوب بازی کرده و در بوندس‌لیگا گل می‌زدم ناگهان دوستان یاد وحید هاشمیان افتادند و این خیلی به من برخورد. هرچند وقتی دیدم تیم کشورم به من نیاز دارد برگشتم. خودم برگشتم و یک تصمیم شخصی بود همان‌طور که رفتنم هم یک تصمیم شخصی بود.

به عنوان سؤال آخر می‌خواهیم درباره کریم باقری بپرسیم. شما و آقاکریم دو دستیار ایرانی دراگان اسکوچیچ هستید. آیا نقش هر یک از شما در تیم ملی مشخص شده است؟
کریم باقری یک فوتبالیست ارزشمند در تاریخ فوتبال ایران و پیشکسوت من است. همواره احترام ویژه‌ای برای ایشان قائل بوده و هستم و حتی قبل از بازی با عراق خودم دعوت کردم بیاید و به ملی‌پوشان روحیه بدهد. در مورد سؤال شما هم باید بگویم کرونا اجازه نداد با سرمربی تیم ملی جلسه‌ای گذاشته و شرح وظایف مشخص شود. ان‌شاءا... بتوانیم هر دو به صعود تیم ملی کشورمان به جام جهانی قطر کمک کنیم.

منبع: خبر ورزشی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • IR ۱۱:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۲/۲۵
    0 0
    همیشه برام سوال بوده چرا هاشمیان رو اجازه نمی دن مدیر عامل پرسپولیس بشه..هم پرسپولیسی بوده هم به چند زبان مسلط هم دوره مدیریتی هم خونده ...جالبه یه کارمند وزارت ورزش مدیر عامل پرسپولیس میشه که حتی یک خط انگلیسی بلد نیست و اصلا نمی دونه قرار داد فوتبالی یعنی چی در یک سال چند میلیون دلار سرش کلا میزارن ایجنت ها و دلال ها و وکلا جوری که پول سال بعد رو هم باید بهشون بده!!...

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس