به گزارش مشرق به نقل از روابط عمومی مرکز ماهر بسیج ؛ دکتر ارسلان ظاهری، کارشناس میز اقتصاد مرکز ماهر در یادداشتی عنوان کرد:
نقدینگی لجامگسیخته، قیمت سوخت (بنزین و گازوئیل) و نرخ ارز را شاید بتوان سه متغیر راهبردی در اقتصاد ایران دانست که تغییر و تلاطم در هرکدام بهتنهایی میتواند سایر بخشهای اقتصاد ایران را بهشدت متأثر کند. آخرین برآوردها نشان میدهد مانده نقدینگی از رقم 2500 هزار میلیارد تومان گذشته و در غیاب مهار و هدایت بهسوی بازارهای مولد در حال تبدیلشدن به سونامی است.
علیرغم روند نزولی بورسهای جهانی، بازار سرمایه در ایران صعودی است و 20اردیبهشت 1399 شاخص بورس وارد کانال یک میلیون واحدی شد.
بیشتر بخوانید:
اراده دولت اصلیترین علت رشد صعودی بورس است. دولت، هم میخواهد بخشی از کسری بودجه خود را با عرضه سهام شرکتهای دولتی تأمین و هم موقتا بخش اعظمی از نقدینگی موجود در جامعه را روانه این بازار کند.
البته هدایت نقدینگی به بورس لزوما به معنای ورود آن به بخش مولد نیست و الزاما منجر به برطرف کردن خطر هجوم آن به سایر بازارهای غیرمولد هم نمیشود، چراکه نهایتا این نقدینگی در بورس در دست فروشنده نهایی سهام است و این سؤال وجود دارد که او در بزنگاههای حساس با آن چه خواهد کرد؟ بنابراین این سؤال و نگرانی بزرگ باید در ذهن سیاستگذار به قوت خود باقی بماند که برای اینکه نقدینگی از بورس به بازارهای دیگر هجوم نبرد، چه باید کرد؟
اولین پاسخ غیرمستقیمی که حامیان یک طیف فکری به این سؤال دادهاند، دمیدن در تنور نرخ ارز و توصیه به افزایش آن است. مروجان اصلی افزایش نرخ ارز در سالهای گذشته - به بهانه تشویق و افزایش صادرات که حالا چشمشان را بر همه وعدههای محققنشده بهرغم افزایش نرخ طی دو سال گذشته بستهاند - این روزها از دلار 20 و چند هزار تومانی! سخن به میان میآورند. چراکه تجربه نشان میدهد افزایش نرخ ارز منجر به تورم شده و مجددا تا اطلاع ثانوی بورس را شعلهور نگه میدارد. نسخهای که هم بهشدت پرهزینه است و هم ناپایدار و هم تخریبکننده بخش واقعی اقتصاد.
افزایش نرخ ارز در شرایط فعلی به هر بهانهای یک خطای راهبردی است. اگر قرار باشد در لوای کرونا و به بهانه جلوگیری از ریزش بورس، نرخ ارز دستکاری و افزایش یابد - که هماکنون با اراده مسؤولان بانک مرکزی به کانال 16200 تومان رسیده - باید بهشدت نگران این روند بود و از الآن باید زنگ بیدارباش را برای مسؤولان به صدا درآورد. چراکه:
الف. افزایش نرخ ارز در تضاد با شعار جهش تولید است و به دلیل آنکه حدود 50 درصد هزینه صنایع، ارزی است بیشترین آسیب را به بخش تولید خواهد زد.
ب. افزایش نرخ ارز در تضاد با منافع اقشار ضعیف و متوسط است. هرگاه ارز گران شده، افزایش قیمتها (بهویژه مواد خوراکی)، تورم و کاهش قدرت خرید خانوارها را به دنبال داشته و فاصله طبقاتی را تشدید و ضریب جینی را افزایش داده است.
ج. اگر عرضه ارز بهواسطه کاهش ارزش صادرات کاهشیافته، تقاضای ارز نیز کاهشیافته، چون ارزش واردات و به همان میزان تقاضا برای ارز نیز کاهشیافته است. معمولا در ماههای پایانی سال و ایام نوروز، شاهد خروج حجم زیادی از منابع ارزی در قالب تقاضای ارز برای مسافرت بودهایم که امسال بهتبع کرونا و بسته شدن مرزها، این تقاضا تقریبا حذف شد.
د. شادی ناشی از جذب نقدینگی در بورس به میزان هزار میلیارد تومان براساس اظهارات کارشناسان، در حالی است که روزانه حدود 1500 میلیارد تومان بر نقدینگی افزوده میشود؛ بنابراین باید افزایش سرسامآور نقدینگی را بهصورت ریشهای حل کرد.
باید جلوی رشد فزاینده نقدینگی که با نقش مخرب بانکها و رفتارهای مالی پرخطر دولت در حال افزایش است را از طریق عوامل مؤثر بر پایه پولی و ضریب فزاینده گرفت و آن را بهدرستی به بخشهای مولد هدایت کرد و حتی بخشی از آن را از بین برد.