به گزارش مشرق، «اسرائیل به صورت یکی از مراکز بینالمللی خرید و فروش آثار باستانی ایران درآمده است.» این یک بخش مهمی از گزارش روزنامه داوار چاپ رژیم صهیونیستی است؛ گزارشی که نگاهی به تاریخ آن تعجب برانگیز خواهد بود؛ «۱۵ آذر سال ۱۳۴۲»
بازخوانی این گزارش روزنامه اسرائیلی شاید پرده از یک جنایت بزرگ دیگر رژیم اسرائیل در کنار دیگر جنایاتش بردارد؛ جنایتی علیه هویت و فرهنگ ملتی که در آن سالها، حاکمانش نه تنها دشمن صهیونیستها نبودند، بلکه دوستانی وفادار و البته پنهانی برای سران صهیونیست محسوب میشدند.
بیشتر بخوانید:
توضیحات ژاله صامتی درباره ادامه «زیرخاکی»
گفتگویی جذاب با کوچکترین کاراکتر سریال «زیرخاکی» +فیلم
این شبها، شبکه ۱ سیما سریالی تحت عنوان "زیرخاکی" با هدف بررسی تحولات دوران انقلاب با زبان طنز روی آنتن برد که چهارشنبه آخرین قسمت از فصل اول آن پخش شد و امشب قرار است پشت صحنه آن روی آنتن برود. محوریت سریال فردی به نام فریبرز (با بازی پژمان جمشیدی) به عنوان یک فروشند عتیقه و "زیرخاکی" برعهده داشت.
در کنار محتوای طنز سریال، لوگوی آن، توجه بسیاری را به خود جلب کرد؛ یک نوشته عبری که به زودی توجه برخی رسانهها ترجمه شد؛ «عتیقه دزدهای اسرائیلی»
در ادامه این گزارش به بازخوانی خیانت و جنایت مشترک صهیونیستها و خاندان پهلوی به آثار باستانی و هویتی ملت ایران خواهیم پرداخت؛ اقدامی که نشان میدهد اشتهای سران رژیم اسرائیل برای چپاول، تنها محدود به خانه و کاشانه فلسطینیان نمیشود.
یعقوب نیمرودی؛ وابسته نظامی اسرائیل یا دزد عتیقه؟!
یک صهیونیست عاشق عتیقه؛ این شاید بهترین تعبیر درباره یعقوب نیمرودی باشد که از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۵۷ به عنوان وابسته نظامی اسرائیل در ایران حضور داشت.نیمرودی محوریترین چهره فروش سلاح و تجهیزات نظامی کشورهای غربی به ویژه آمریکا به حکومت پهلوی بود؛ اما تجارت سلاح نیمرودی در برابر تجارت پنهانی که وی و برخی سران دربار مانند فرح پهلوی و شهرام قوام فرزند اشراف پهلوی، به راه انداخته بودند، هیچ بود.
نیمرودی یک کارتل بزرگ برای انتقال اشیای عتیقه ایرانی به اسرائیل به راه انداخته بود، به نحوی که در کتاب ظهور و سقوط پهلوی اینگونه به آن اشاره شده است: «یعقوب نیمرودی مأموریت خود را در ایران به پایان رسانید اما باکتری ایرانی به او سرایت کرد. خانه او در ساریون با قالیها و نقاشیها و سایر آثار هنری «ایرانی» دقیقاً شبیه خانهای است که در ایران در آن سکونت داشت.
در این خانه فضای خاصی وجود دارد و آن اتاقی است که به سبک اصفهان تزئین شده و سراسر آن با آثار ایرانی تزئین شده است. هر شخصیت ایرانی که برای بازدید به اسرائیل میآید و در این اتاق از او پذیرایی میشود خود را در خانه خود احساس میکند. گنج واقعی در خانه آقای نیمرودی کلکسیون آثار باستانی و به ویژه ظروف سفالینی از املش متعلق به ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد همچنین آثار باستانی دوره اسلامی (۷۰۰ سال قبل) وجود دارد. بدونشک خانه نیمرودی یک مرکز فرهنگی و هنر اصیل ایرانی محسوب میشود که آثار آن طی سالها تلاش خریداری شده است.»
سرقت آثار تاریخی ایرانی توسط باند نیمرودی صهیونیست به حدی در دهه ۴۰ میلادی گسترش پیدا کرده بود که فردی به نام "ایوب ربانو" تا پیش از انقلاب تقریباً در تمامی مناطق ایران دست به حفاریها گسترده زده بود که ارزش آثار کشف شده ۵ میلیون لیره اسرائیلی (پول قدیم رژیم اسرائیل) تخمینزده میشد.
میزان سرقت آثار تاریخی ایران و انتقال آن به موزه های سرزمین های اشغالی به حدی است که نمایندگی ایران در تل آویو در سال ۱۳۴۴ در اینباره می نویسد: «کلکسیون مربوط به هنر ایرانی در موزه اسرائیل در نوع خود یکی از مهمترین کلکسیونهای جهان می باشد. به عقیده کارشناسان ارزش آن سه میلیون دلار است. در این کلکسیون آثاری وجود دارد که بهایی برای آنها نمی توان تعیین کرد زیرا در جهان منحصر به فردند... در ظرف دو سال کلکسیونی که در اورشلیم متمرکز گردید شامل آثاری ۳۰۰۰ ساله از دوران ماقبل تاریخ تا قرن شانزدهم بود...»
حکومت پهلوی نیز تنها نظارهگر این جنایت بزرگ در حق فرهنگ ایران بود، به نحوی که اردشیر زاهدی وزیر خارجه وقت ایران در سال ۱۳۴۷ در نامهای به وزارت فرهنگ وقت پیرامون اشیای عتیقه ایرانی منتقل شده به اسرائیل، به نکته ای قابل تأمل اشاره میکند: «در مورد نحوه خروج این اشیا از ایران اطلاعی در دست نیست اما مرتباً در چمدانهای یهودیانی که به اسرائیل میروند اشیاء عتیقه ایرانی بخصوص نسخ خطی کتب مختلف مخفی شده و بدون جلوگیری پلیس وارد اسرائیل میشود»
سرقت این آثار تاریخی ایران و فروش آن به کشورهای دیگر در دهه ۱۳۴۰ به یک تجارت پرسود برای سران رژیم صهیونیستی تبدیل میشود؛ روزنامه معاریو چاپ سرزمینهای اشغالی با اشاره به ارزش آثار ایرانی منتقل شده به اسرائیل، درباره فروش آنها مینویسد: «طی دو سال اخیر در حدود ۲۰۰۰ ظرف سفالی املش به اسرائیل وارد شده و این مقدار ۸۰ درصد کلیه آثار املش را که به معرض فروش گذارده شده، تشکیل میدهد. اما بسیار جای تأسف است که آثار مزبور از کشور خارج میشود و ما این موقعیت بزرگ را برای گردآوری یک مجموعه عالی هنری از دست میدهیم در حالی که موزههای بزرگ فرانسه، انگلستان و آمریکا و نیز موزههای بسیار دیگر، مساعی فراوانی برای خرید آثار املش به کار میبرند.»
ارزش عتیقههای سرقترفته توسط اسرائیلیها از ایران تا پیش از انقلاب اسلامی، به دلیل گستردگی دورههای تاریخی آن، غیرقابل قیمتگذاری اعلام شده است اما تنها یک مجموعه محدود آنکه در اختیار یک یهودی صهیونیست به نام "یوحنا داوود" قرار دارد در سال ۱۹۸۴ میلادی، ۲۰ میلیون پوند قیمتگذاری شد.
اسرائیلیها هنوز هم دستبردار نیستند!
سران رژیم صهیونیستی حتی بعد از انقلاب نیز نمیخواهند دست از سر عتیقهها و آثار باستانی ایرانی بردارند و در برهههای مختلف و با بهانههای عجیب سعی داشتند تا به گنجینههای ایران، دست پیدا کنند.
یکی از آخرین این تلاشها مربوط به ماجرای الواح دوره هخامنشی بود که پیش از انقلاب در موزه شیکاگو و برای بررسی علمی به امانت گذاشته شده بود، اما با وقوع انقلاب، بازگشت این آثار تا اواسط دهه هشتاد شمسی، مسکوت مانده بود.
با آغاز تلاش ایران برای بازگرداندن الواح، صهیونیستها با طرح شکایتی در دادگاه خواستار پرداخت غرامت به خانوادههای یهودیان کشته شده در حوادث تروریستی، ضمن متهم کردن ایران، خواستار پرداخت این غرامت از محل فروش الواح هخامنشی ایران، شدند!
کار تا جایی پیش رفت که سنای آمریکا در بهمنماه سال ۱۳۹۰ پیشنهاد فروش و حراج آثار تاریخی ایران که در موزههای این کشور قرار دارند را با هدف پرداخت غرامت به خانوادههای یهودیان کشته شده در یک بمبگذاری در اورشلیم صادر کرد، اما این درخواست با واکنش تند و شدید باستانشناسان خارجی همراه شد.
شاید بهترین تعبیر درباره اشتهای سیریناپذیر صهیونیستها درباره سرقت عتیقههای ایرانی، همان متن لوگوی سریال "زیرخاکی" باشد، «عتیقه دزدهای اسرائیلی!»
قطعاً ساخت سریالهایی با موضوع سرقت اشیای عتیقه ایران توسط صهیونیستها میتواند پرده از جنایت این رژیم در حق فرهنگ ایران و دیگر کشورهای منطقه بردارد و این رژیم را به عنوان کلکسیونی از جنایات در زمینههای مختلف، معرفی کند.