سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
گرانی چاره دارد اگر...
کمال احمدی در روزنامه کیهان نوشت:
این روزها اخبار گرانیها از حبوبات و تخممرغ گرفته تا خودرو و مسکن، افکار عمومی جامعه را به شدت آزرده کرده و بر همین مبنا نیز برخی مسئولان اجرایی اقداماتی برای کنترل گرانیها انجام دادهاند. مثلا به طور مشخص آقای رئیسجمهور در سه موضوع خودرو، مسکن و لوازم خانگی دستورات تلفنی جداگانهای دادند که البته باید این دستورات را به فال نیک گرفت اما به نظر میرسد تحقق این دستورات منوط به رعایت الزاماتی است که ذیلا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1- مسئولین مربوطه خصوصا رئیسجمهور محترم باید بپذیرند برخی از سیاستهای اعمالشده در 7سال اخیر اشتباه بوده و باید اصلاح شود؛ به طور مثال شرطیسازی اقتصاد و گره زدن معیشت مردم به موضوعات خارج از مرزها و مسائلی همچون برجام و مذاکره با آمریکا و... اشتباه فاحشی بود که بایستی به طور جدی از آن پرهیز کرد. متاسفانه همین مسئله طی سالهای گذشته سبب شد اولا از آغاز مذاکرات تا انجام توافق برجام، رکود سنگینی بر صنایع کشور حاکم شود که حتی دولت مجبور شد برای رونق چرخ کارخانهها، کارتهای اعتباری خرید به مردم بدهد تا بلکه اندکی از ظرفیتهای غیرفعال کارخانهها که بیش از دو سال معطل نتایج برجام بود کمی فعال شود ثانیا وقتی برجام امضا شد باز هم رکود تشدید شد زیرا تا مدتها بسیاری از شرکتهای خارجی فقط وعده حضور در ایران و سرمایهگذاری را میدادند و کارخانههای داخلی هم منتظر نتیجه این وعدهها بودند و در نهایت هم با خروج آمریکا از برجام همین رفت و آمدهای صوری هم بینتیجه ماند و حتی در بعضی موارد مانند قرارداد با شرکت توتال خسارتی هم به کشور وارد آمد و وزارت نفت ما سر کار رفت! لذا باید از این تجربه تلخ درس گرفت و بدانیم گره اقتصاد کشور با توان داخلی باز میشود نه خارجی مثل تکمیل پالایشگاه عظیم ستاره خلیج فارس با همت متخصصان قرارگاه خاتمالانبیاء(ص) و تولید روزانه 36 میلیون لیتر بنزین با کیفیت بالا.
البته شاید برخی دوستان بگویند اینها شعار است و برای ارزآوری چارهای جز مذاکره با کدخدا نداریم. در پاسخ به این شبهه باید گفت اولا نتیجه هفت سال مذاکره و درخواست از کدخدا چیزی جز افزایش گرانیها و کاهش قدرت خرید مردم نبود؛ برای اثبات این ادعا هم میتوانیم به اتفاق حامیان مذاکره با کدخدا سری به بازار بزنیم و قیمتهای نجومی این روزها را با هفت سال پیش مقایسه کنیم مثل پراید 16/5 میلیون تومانی سال 91 که این روزها به 75 میلیون تومان رسیده است و هم میتوانیم به آمارهای مراکز رسمی از جمله مرکز پژوهشهای مجلس اشاره کنیم که درآمد سرانه هر ایرانی در سال 90 را 7 میلیون و 370 هزار تومان اعلام کرده که این رقم در سال 98 به زیر 5 میلیون تومان تنزل یافته است، که باید کاهش شدید ارزش پول ملی را هم به آن اضافه کرد!
ثانیا تجربه ثابت کرده ارزآوری فقط در گرو پیوند با قدرتهای استعماری نیست بلکه میتوان با تقویت برخی رویکردها از جمله همکاریهای اقتصادی با همسایگان، اوراسیا و یا کشورهای آمریکای لاتین، منابع جدید درآمدی برای کشور ایجاد کرد نظیر آنچه طی ماههای اخیر در صادرات بنزین به ونزوئلا یا برق به عراق صورت گرفت و لافزنیهای آمریکاییها هم هیچ تاثیری بر این امور نداشت.
2- تقویت بخش عرضه یکی از اقدامات مهمی است که برای کاهش گرانیها و افزایش قدرت خرید مردم ضروری است. نکته مهم در این باره اینکه، تقویت عرضه لزوما پیوندی با افزایش واردات ندارد زیرا جریانی در کشور وجود دارد که با استفاده از ابزارهای رسانهای خود مدام به مسئولان القا میکند برای کنترل قیمتها باید واردات بیشتری صورت گیرد، در حالی که واردات جز در موارد ضروری یقینا به رکود بخشهای تولیدی و افزایش مشکلات اقتصادی منجر میشود. بنابراین تقویت عرضه با استفاده از توان داخلی راهکار اساسی برای کنترل قیمتهاست. تعبیر دیگر این مفهوم همان موضوع کلیدی «جهش تولید» است که حضرت آقا به عنوان شعار محوری سال انتخاب کردند. به طور مثال اگر میخواهیم قیمت مسکن حداقل به ثبات برسد و از التهابات فعلی دور شود چارهای جز افزایش چند برابری عرضه مسکن انبوه نداریم، این گزاره هم جز با دخالت دولت در تولید انبوه میسر نمیشود. متاسفانه طی 7 سال گذشته سیاست مهم حضور دولت در حوزه مسکن با تعابیر عجیب و غریبی نظیر اقدامات کمونیستی به حاشیه رفت و طرح کلیدی مسکن مهر با الفاظی نظیر شهربرانداز، مزخرف و... فراموش شد و حتی جناب آقای روحانی در بهمن 96 گفت «اینکه یک قوطی به نام مسکن مهر درست کنیم، مسکن نیست». معالاسف همین اظهارات و سیاستها سبب شد تا روند تولیدو عرضه مسکن به شدت کاهش یابد و حتی وعده تکمیل باقی ماندههای مسکن مهر هنوز پس از 7 سال محقق نشده و روند ساختوساز به رکودی دچار شده که بانک مرکزی در گزارش اخیر خود درباره رشد اقتصادی سال 98 اعلام کرد رشد بخش ساختمان به منفی دو دهم درصد رسیده و نقش آن در تولید ناخالص داخلی صفر بوده است. طبیعی است نتیجه این وضعیت، گرانی سرسامآور قیمت خانه در دولت تدبیر و امید بوده که بیش از 350 درصد افزایش یافته است. البته جای امیدواری است که ظاهرا دولت این روزها به این نتیجه رسیده که مواضع قبلیاش درباره عدم حضور دولت در بخش مسکن اشتباه بوده است تا جایی که دو روز پیش، رئیسجمهور عرضه مسکن کوچک را از برنامههای دولت برای کنترل بازار مسکن اعلام کرد. بههرحال آنچه مسلم است اینکه تقویت بخش عرضه و تولید چند برابری نقش مهمی در کاهش قیمتها دارد.
3- به جای «حرفدرمانی» باید آستین همت بالا زد و کار جهادی کرد. با پشتمیزنشینی و دستورات تلفنی صرف نمیتوان بخش عرضه را تقویت کرد و تولید را به چند برابر وضع فعلی رساند. اگر امروز شاهد پیشرفت خیرهکننده صنعت موشکی هستیم به طور قطع با تلاش شبانهروزی و بیخوابیهای فراوان و پشتکار زایدالوصف سرداران مظلوم سپاه و همکاران گمنامشان این توفیق حاصل شده است. سردار حاجیزاده فرمانده دلاور نیروی هوافضای سپاه، اخیرا اصلیترین عامل رسیدن به خودکفایی در صنعت موشکی را روحیه جهادی دانسته است. بهراستی آیا نمیتوان همین نسخه یعنی روحیه جهادی را در عرصههای مختلف اقتصادی بهکار بست؟ به طور مثال، مسئولان محترم اجرایی قریب به چهار سال است میخواهند با راهاندازی سامانه املاک ضمن شناسایی خانههای خالی نسبت اخذ مالیات از این خانهها اقدام کنند، آیا واقعا راهاندازی این سامانه این همه زمان نیاز دارد؟ یا اصلاح ساختار بودجهریزی که به اذعان همه کارشناسان اقتصادی امری حیاتی برای کشور است و دو سال پیش هم دولت و مجلس وعده اجرای آن را دادند و تا الان فقط در حد همان وعده باقی مانده است! مگر چقدر دیگر باید زمان بگذرد تا این امر حیاتی محقق شود؟ از این نمونهها میتوان فهرست بلندی ارائه کرد که فقط با عزم جهادی امکان عملیاتی شدن پیدا میکنند ولاغیر.
4- تحول در نظام توزیع شرط دیگر کاهش گرانیهاست. سالهاست با رسوخ دلالان در بازارهای مختلف شاهد ظلم آشکار به تولیدکننده و مصرفکننده هستیم. به این نمونهها که اندکی از بسیار است توجه کنید: «مدیرعامل سازمان مرکزی تعاون روستایی چندی پیش گفت دلالی خرید زعفران در دستان چند نفر است و آنها این محصول استراتژیک و ارزآور را به کمترین قیمت از کشاورزان خریداری میکنند. آنها زعفران را از کشاورزان کیلویی هشت میلیون تومان خریداری میکنند، ولی آن را در بازار به کیلویی 18میلیون و 500 هزار تومان میفروشند یعنی 10 میلیون تومان در هر کیلوگرم به جیب دلالان میرود.» «مدیرعامل شرکت عمران پرند 17 خردادماه امسال گفت: یک دلال بیش از ۵۰۰ تا ۶۰۰ واحد مسکن مهر را به صورت غیرقانونی خریداری کرده است.»
مثالهای فوق درد کهنهای است که نظام توزیع را به شدت رنج میدهد و متاسفانه بخش مهمی از گرانیها هم محصول همین درد قدیمی است در حالی که میتوان با تقویت ابزارهای مختلف نظارتی و نیز بهکارگیری دانش روز به علاج این درد و یا حداقل کاهش اثرات زیانبارش اقدام کرد. مثلا این روزها در بازار محصولات کشاورزی شنیده شده جوانانی با ابتکار و نوآوری اقدام به حذف واسطهها از زنجیره تولید تا مصرف کردهاند. چه بسا این نسخه با تغییراتی قابلیت اجرا در سایر بازارها نیز باشد هرچند این اقدام، یکی از کارهای پیشنهادی است و مسئولان ذیربط با بهرهگیری از نظرات کارشناسان دلسوز میتوانند راههای دیگری را برای حذف واسطهها از نظام توزیع و کاهش اثرات آنها بر قیمتها داشته باشند.
تجربه گفتوگوی ملی در کرونا را پاس بداریم
شهیندخت مولاوردی در روزنامه ایران نوشت:
ماحصل آمارهای مربوط به کرونا در کشور ما نشان میدهد که مجموعه دستگاههای متولی در زمینه کنترل این بیماری در قیاس با دیگر کشورهای دنیا توانستهاند به کارنامه مطلوبی برسند. خصوصاً اینکه این کارنامه در شرایط تحریم و فشارهای خارجی مضاعف حاصل شده که تبعات منفی اقتصادی زیادی برای دولت و ملت ایران در پی داشته است. از جمله مهمترین اتفاقات متمایزی که در دوره کرونا در سطح مدیریت کلان کشور رخ داد، ایجاد یک همافزایی و همکاری نسبی میان دستگاههای مختلف کشور بود.تا پیش از این وضعیتی در مدیریت عالی کشور ما حکمفرما بود که در سالیان اخیر نیز قدم به قدم شدت میگرفت.
آن هم تبدیل کردن مسائل ملی به زمین رقابتهای جناحی و حتی بین نهادی در مدیریت کلان کشور بوده و البته هنوز هم هست. به این شکل که مسائل ما برای گروههای سیاسی و حتی برخی نهادها یا به چشم موقعیتی برای تشدید رقابت با طرف مقابلشان دیده میشدند یا میدانی بودند برای تبلیغ و نمایش تواناییهای خود آنها. مشخص است که در چنین فرآیندی نه تنها نمیتوان به حل مسائل و پیشبرد امور عمومی کشور امید زیادی داشت بلکه خود چنین وضعیتی باعث تعمیق مشکلات حل نشده و انباشت شده در حوزههای مختلف میگردد. نه تنها در خصوص مسائل جاری و روزمره کشور بلکه بارها در بحرانهای مختلف مانند سیل یا زلزله هم شاهد بروز و نمود این رویکرد غلط و بیاساس بودهایم. رویکردی که ربطی به وجود اختلاف نظر بین دستگاهها، گروههای سیاسی و مدیران مختلف ندارد بلکه به نبود شناخت کافی برای تفکیک حوزه مدیریت کلان مسائل کشور با حوزه رقابتهای سیاسی و فکری بر میگردد.
چه اینکه وجود اختلافنظر در هر سطح و بین هر دو فرد یا گروهی یک وضعیت طبیعی و کاملاً عادی است. در جریان مدیریت کرونا اما واکنش مدیریت کلان کشور در سطح دستگاهها و گروههای مختلف به شکل واضحی متفاوت با قبل بود. از یک سو رقابتهای درون سیستم هر چند کاملاً به حد صفر نرسید اما به شکل مشهودی کم شد و از سوی دیگر شاهد برگزاری جلسات پرتعداد گفتوگو میان سران قوا و مسئولان عالی دستگاههای مختلف بودیم. شکی نیست که همین گفتوگوی رو در رو و مستمر را میتوان یکی از گمشدههای مدیریت کلان کشور طی سالیان اخیر دانست که زمینه تبدیل کردن مسائل ملی به میدان رقابتهای جناحی را مهیا کرده بود. بحران کرونا دیر یا زود فروکش کرده و تب پر هزینه آن خواهد خوابید. در پس فروکش کردن همهگیری این بیماری شاید هزینهها و آثار منفی اقتصادی و اجتماعی آن برای کشور ما، مانند تمام جوامع جهان بیش از هر چیزی نگاهها را متوجه خود کند.
اما زیر بار آن آثار منفی نباید از این مهم غافل شویم که تجربه همگرایی و همافزایی نسبی دوران کرونا در سطوح عالی مدیریت کشور، از معدود نتایج گرانقیمت و سازنده این دوره است. مهمتر اینکه نیاز حیاتی کشور به تکرار این تجربه است که باید مورد توجه قرار بگیرد. تمام افرادی که تجربه مدیریت در سطوح مختلف را دارند میتوانند به روشنی گواهی دهند که موازیکاریها و دوبارهکاریها و همینطور تقابلهای بین نهادی در سطوح مختلف مدیریت کشور تاکنون چه تعداد مسأله حل نشده روی دست کشور باقی گذاشته و چه اندازه از وقت و انرژی و سرمایه مملکت را بدون داشتن حاصلی مطلوب، صرف خود کرده است.
با در نظر گرفتن همین تجربه نا موفق و لحاظ کردن توفقیات حاصل شده در دوران کرونا بواسطه همگرایی و همافزایی ایجاد شده در کشور، دوران پسا کرونا میتواند و باید پایانی بر فعالیتیهای جزیرهای و رقابتهای بین نهادی در کشور ما باشد تا بدین ترتیب گروههای مختلف سیاسی، مسائل ملی را دیگر میدانی برای رقابت و تنازع نبینند. بلکه بر اساس حقیقت این مسائل و همینطور نیازهای جامعه و ضرورتهای زمان و مکان بهسمت حل آنها در مسیر گفتوگو و همافزایی و همکاری چند جانبه گام بردارند. شکی نیست که در چنین مسیری نه میتوان و نه باید به فکر همصدا کردن و هم نظر کردن همه بود.
بلکه مسأله بر سر انتخاب سازوکار و روشی است که به جای تعمیق شکافها و تبدیل رقابت به تنزاع، از دل اختلافات یک نظر کارشناسی و منطقی بیرون بیاورد که از یک سو واقعبینانه و از سوی دیگر به صلاح همه ملت باشد. اتفاقی که کم و بیش در دوره کرونا رخ داد، اما نیاز دارد که بهصورت جدیتر در تمام حوزههای تصمیمگیری و مدیریت کلان کشور تکرار گردد.
انتخاباتی با ابهامات فراوان در آمریکا
امیرعلی ابوالفتح در روزنامه خراسان نوشت:
هر چهار سال یک بار در چنین روزهایی ، یک سوال مهم در عرصه مطالعات روابط بینالملل مطرح میشود ، این که چه کسی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به پیروزی میرسد؟ از آن جایی که مستاجر کاخ سفید همواره داعیه دار نقش رهبری جهانی است و با تصمیمات خود بر زندگی چند میلیارد انسان در جهان تاثیر مثبت و منفی میگذارد، انتخاب مستاجر جدید کاخ سفید همواره مورد توجه افکار عمومی ، رسانهها و ملتهای جهان بوده است. امسال نیز قرار است سرنوشت صندلی ریاست جمهوری آمریکا که هم اکنون در اختیار دونالد ترامپ است ، تعیین شود. به طور سنتی این صندلی برای دو دوره چهار ساله در اختیار یک فرد قرار میگیرد. به همین دلیل رئیس جمهور مستقر در آمریکا عموما از شانس بالایی برای پیروزی مجدد در انتخابات برخوردار بوده است البته به استثنای جیمی کارتر دموکرات و جورج هربرت واکر بوش جمهوری خواه. با این حال ، حضور در کاخ سفید تضمین کننده پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری نیست. جدا از سنت دو دورهای ریاست جمهوری در آمریکا، آن چه رای دهندگان آمریکایی را ترغیب میکند به رئیس جمهوری مستقر رای دهند یا این که کرسی ریاست جمهوری را در اختیار فرد دیگری قرار دهند، ویژگیهای فردی نامزدها ، برنامههای انتخاباتی و رضایتمندی از وضعیت جاری کشور است. اکنون قرار است کمتر از پنج ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برگزار شود.
با این حال، شرایط کنونی آمریکا و ویژگیهای شخصی دو نامزد اصلی انتخابات بر پیچیدگی و احتمالا شگفتی سازی انتخابات سوم نوامبر 2020 افزوده است. کرونا : همه گیری بیماری کووید-19 که برای نخستین بار در تاریخ آمریکا ، این کشور را در وضعیت قرنطینه سراسری و تعطیلی بسیاری از فعالیتهای اقتصادی ، اجتماعی و حتی سیاسی قرار داده، انتخابات پیش رو را پیچیدهتر کرده است. در این روزها که بر اساس تقویم انتخابات، موعد برگزاری انتخابات مقدماتی احزاب و تدارک برای برگزاری کنوانسیونهای ملی است، هیچ شور و هیجان انتخاباتی دیده نمیشود. ویروس کرونا برگزاری انتخابات مقدماتی را در برخی از ایالتها متوقف کرده یا به تعویقانداخته و در برخی دیگر از ایالتها ، انتخابات بدون هیجانهای مرسوم به شکل پستی برگزار شده است. این در حالی است که برپایی دو کنوانسیون ملی برای جمهوری خواهان و دموکراتها در هالهای از ابهام قرار دارد و چه بسا به خاطر کرونا ، این تجمعات انتخاباتی برگزار نشود.
از آن مهمتر ، برای نخستین بار در تاریخ آمریکا، اگر این کشوردر پاییز امسال با موج بزرگ تری از ویروس کرونا مواجه شود، چه بسا امکان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و حضور رای دهندگان در پای صندوقهای رای وجود نداشته باشد. در این صورت، تکلیف تشکیل دولت بعدی و سلامت انتخابات روشن نخواهد بود؛ موضوعی که میتواند به درگیریها و تنشهای شدید سیاسی در آمریکا منجر شود. این در حالی است که بحران اقتصادی ناشی از ویروس کرونا، به ویژه بیکاری حداقل 44 میلیون آمریکایی و تعطیلی کسب و کارها، شرایط را برای پیروزی رئیس جمهوری مستقر در آمریکا به مراتب دشوارتر کرده است تا جایی که دونالد ترامپ به تازگی در مصاحبهای برای نخستین بار از برنامههای آتی خود در صورت پیروز نشدن در انتخابات سوم نوامبر سخن به میان آورد.
جنبش عدالت خواهی:گسترش جنبش اعتراضی در آمریکا که جرقه آن با مرگ دردناک جورج فلوید در شهر مینیاپولیس آغاز شد، انتخابات 2020 را با پیچیدگیهای بیشتری مواجه کرده است. این جنبش که در ابتدا رویکرد ضدیت با نژادپرستی و خشونت ورزی پلیس داشت، به سرعت تغییر ماهیت داد و به ضدیت با هرگونه نابرابری در جامعه بدل شد.هم اکنون افرادی که در خیابانها ، تظاهرات برگزار میکنند، خواهان تغییرات اساسی در کلیه امور کشور از نگاه به شخصیتهای تاریخی تا اصلاح رفتار پلیس ، رفع تبعیض نژادی و مقابله با نابرابریهای اقتصادی هستند. میزان مواجهه هر یک از احزاب اصلی آمریکا و نامزدهای آنان در انتخابات نوامبر، محکی برای ترغیب رای دهندگان به شمار میآید. این وضعیت برای دولت مستقر و شخص رئیس جمهور آمریکا که مسئولیت مدیریت کشور و مواجهه با بحرانهای حادث شده را دارد، از اهمیت بیشتری برخوردار است. از آن جا که مدیریت دولت فدرال به ریاست دونالد ترامپ در 18 روز اعتراضات گسترده نژادی و عدالت خواهانه این روزهای آمریکا ضعیف ، ناکارآمد و مخرب ارزیابی شده است، قابل انتظار خواهد بود که جمهوری خواهان در انتخابات پیش رو با ریزش آرا مواجه شوند. با این حال، این که آرای خارج شده از صندوق جمهوری خواهان در نهایت به صندوق دموکراتها ریخته شود، بیش از هر عامل دیگری به برنامههای انتخاباتی جو بایدن بستگی دارد. از این رو چه بسا به دلیل وخامت بحران سلامتی – اقتصادی ناشی از همه گیری ویروس کرونا و همچنین بحران هویتی – امنیتی ناشی از تنشهای نژادی در آمریکا ، میزان آرای به صندوق ریخته شده جمهوری خواهان و دموکراتها در مقایسه با انتخابات گذشته ، کمتر باشد.
پیش بینی: همواره پیش بینی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دشوار و تقریبا غیر ممکن بوده است؛ به ویژه این که انتخابات امسال با دو موضوع کرونا و تنشهای نژادی همزمان شده است. با این حال، آن چه قابل مشاهده است این که شانس دونالد ترامپ ، رئیس جمهور کنونی آمریکا برای پیروزی در انتخابات در مقایسه با اوایل سال جاری میلادی کاهش یافته اما هنوز به مرحله شکست قطعی نرسیده است.
گزارش آژانس؛ لابی دیپلماتیک یا مساله حقوقی؟
یوسف مولایی در روزنامه آرمان ملی نوشت:
ملاحظات سیاسی دولتها در موضوعاتی که بهخصوص جنبه امنیتی در شورای حکام دارد خیلی مطرح است. چرا که در آنجا رایگیری خیلی بر مدار یا محور حقوقی نمیچرخد. به هر حال معمولا کشورهایی مثل کانادا، آمریکا یا متحدین آن که پیشتازند و پیشنویس تهیه میکنند اول از میزان رای در جلسه شورای حکام برآوردی میکنند و زمانی که ببینند توازن به نفع آنها برقرار است این پیشنویس را به شورای حکام میبرند. هر چند که بهنظر میرسد پیشنهاد آژانس 18 رای شورای حکام را میآورد چون آمریکا همیشه تیم فعالی از کشورها مثل کانادا، ژاپن، استرالیا و سایر کشورها دارد که با آمریکا همکاری میکنند.
در مسائل امنیتی اروپاییها نیز خیلی کنار آمریکا هستند. البته ترجیح ما بر این است که در شورای حکام قطعنامهای علیه کشورمان صادر نشود.
چرا که اگر هرگونه قطعنامهای در شورای حکام صادر شود اجرا و رعایت آن برای ایران الزامی است. اگر به هر دلیلی این رعایت نشد ایران با آژانس مشکل پیدا میکند و در نهایت مثل دفعات قبل که شورای حکام پرونده ایران را به شورای امنیت فرستاد اگر ایران نتواند با رایزنی و از طرق دیپلماتیک جلوی تصویب قطعنامه را بگیرد ممکن است مراحل سختتری برای ایران در پیش باشد.
بیان برخی مواضع از سوی برخی کشورها مثل روسیه که نیز صرفا بیانی دیپلماتیک است که اگر قطعنامهای صادر شد ایران عکسالعملی نشان ندهد. یعنی روابط خود را با آژانس محدود نکند و آن نوع از همکاری که اکنون دارد و آن پروتکل الحاقی که داوطلبانه اجرا میکند به خطر نیفتد. لذا درصدند ایران را به نحوی ترغیب کنند که اگر هم شورای حکام قطعنامهای صادر کرد ایران باز هم به همکاری خود ادامه دهد.
البته آژانس بینالمللی انرژی اتمی به خودی خود قدرت اجرایی ندارد و نهایتا میتواند همکاریهای فنی خود را محدود کند یا به عنوان یک شاخصی برای راستیآزمایی و اعتمادسازی استفاده کند. اگر قطعنامهای صادر شود بعد از این فشارهای دیپلماتیک علیه ایران بیشتر میشود و نهایتا کسانی که مایل هستند پرونده ایران بازهم به شورای امنیت برود از این فرصت استفاده میکنند.
گرچه برای ایران اهمیت دارد که تلاش کند قطعنامهای به تصویب نرسد. باید اذعان داشت مسائل بیشتر سیاسی است و ایران باید در حقیقت در راستای ارتقای سطح دیپلماتیک در جهان و دیپلماسی عمومی تلاش کند تا این سطح را بالا برد و چهره بهتری از خود در دنیا نشان دهد و ابهامات و سوء تفاهمات موجود را برطرف کند. مشکل این است که تصویری که به ایران کمک کند افکار عمومی از دیدگاههای ایران حمایت کنند این تصویر وجود ندارد و بنابر این ایران باید در این حوزه بیشتر تلاش کند.
موضع امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در برابر بازگشت جاهلیت در صدر اسلام
جواد سلیمانی در روزنامه وطن امروز نوشت:
با مجاهدتهای امام سجاد(ع) نهضت سیدالشهدا(ع) به بار نشست و تعالیم اسلام بار دیگر در برابر فرهنگ جاهلی قوت گرفت و شیعه که تا مرز نابودی پیش رفته بود بار دیگر احساس وجود کرد و در میان سایر جریانهای سیاسی و مذهبی خودنمایی کرد، از این رو وقتی امام باقر(ع) در مسجد مدینه وارد میشد جمعیت فراوانی از مسلمانان مناطق مختلف از آن حضرت کسب فیض میکردند و چهرههایی چون طاووس یمانی، قتاده و ابوحنیفه و دانشمندان نامدار دیگر پای درس امام شرکت میکردند.
حرکت و خط مشی امام باقر(ع) استمرار منطقی خطمشی پدر بزرگوارش بود، یعنی با سپر تقیه جنگ نرمی را علیه امویان آغاز کرد؛ اگر حرکت امام تنها یک حرکت علمی و معنوی صرف بود نمیبایست مورد غضب دستگاه خلافت واقع میشد ولی شواهد تاریخی نشان میدهد خلیفه نسبت به امام حساسیت خاصی داشت و احساس تهدید میکرد به گونهای که آن حضرت را به شام احضار کرد؛ احساس خطر دستگاه خلافت از امام بهترین شاهد بر حرکت تأثیرگذار امام در مبارزه با امویان است.
اهلبیت(ع) در این دوران مردم را گرفتار گردابی حائل از فرهنگ جاهلی و فساد فکری و اخلاق اسلام تحریف شده میدیدند که از یک سو میل نداشتند به دعوت اسلام ناب گوش دهند و از سوی دیگر وقتی امام رهایشان میکرد منجی و رهبر نجاتبخشی نمییافتند از این رو امام میفرمود:«بلیّه الناس علینا عظیمه إن دعوناهم لم یستجیبوا لنا و إن ترکناهم لم یهتدوا بغیرنا»1
از سیره امام باقر و امام صادق(ع) چنین استفاده میشود که آن بزرگواران در پی سازندگی فکری و سازماندهی مکتب بودهاند. مواضع آنان را در برابر انحرافات زمانه در محورهای زیر میتوان خلاصه کرد.
* مبارزه با تحریف
پیداست که حکومتهای جور و فاسد مروانی زمانی میتوانستند بر جامعه حکومت کنند که دستورات اسلامی و تعالیم قرآن را تحریف کنند زیرا این تعالیم اگر به صورت صحیح در جامعه منتشر میشد، انجام فسق و فجور و ظلم و ستم ممکن نمیشد. از این رو با زر و زور برخی از فقها و محدثان و مبلغان را فریب میدادند تا آنها با تحریف معارف دین، منکرات آنان را معروف و معروف را منکر جلوه دهند و حکومتشان را توجیه کنند. مانند اینکه بگویند هر کس از هر طریقی در جامعه اسلامی به حکومت رسید اولیالامر است و اطاعت از اولیالامر نیز واجب است. در چنین شرایطی امام باقر کار تدریس معارف اسلامی اعم فقه و تفسیر و کلام را آغاز کرد و این روند در زمان امام صادق(ع) به اوج رسید و شاگردان زیادی در این مکتب پرورش یافتند و شهرت علمی امام باقر و امام صادق(ع) فراگیر شد، حتی برخی از چهرههای نامدار مذاهب اهل سنت در مدرس امام صادق(ع) شاگردی کردند. بدینسان در این دوران نقشه از پیش تعیین شده امویان برای تحریف مفاهیم اصیل اسلامی و تحریف معارف قرآن با تبیین صحیح و تفسیر درست اهلبیت(ع) خنثی شد و مکتب اسلام ناب خودنمایی کرد و همین امر موجب احساس خطر دشمنان از این 2 امام بزرگوار شد.
در شیوه و متن تعلیمات دینی امام صادق(ع) 2 نکته اساسی نهفته بود؛ یکی اینکه حاکم همان کسی است که به علم و دانش دین آگاهی دارد و کسی که در تفقه در دین ضعیف و ناتوان است نمیتواند حاکم جامعه اسلامی باشد؛ چنان که امام باقر (ع) در روایتی میفرماید:
« کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ ع یَقُولُ إِنَّمَا مَثَلُ السِّلَاحِ فِینَا مَثَلُ التَّابُوتِ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ حَیْثُمَا دَارَ التَّابُوتُ أُوتُوا النُّبُوَّهَ وَ حَیْثُمَا دَارَ السِّلَاحُ فِینَا فَثَمَّ الْأَمْرُ قُلْتُ فَیَکُونُ السِّلَاحُ مُزَائِلًا لِلْعِلْمِ قَالَ لا»2
شاهد اینجاست که وقتی راوی از امام میپرسد آیا میشود سلاح در جایی باشد که علم در آنجا نیست؟ امام میفرماید: نه.
یا امام صادق(ع) میفرماید:«یَا أَبَا الصَّبَّاحِ نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا لَنَا الْأَنْفَالُ وَ لَنَا صَفْوُ الْمَالِ وَ نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ وَ نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه»3
نکته دوم اینکه تعلیمات دینی امام صادق(ع) تحریفهای علمای درباری اموی و عباسی را که با تفسیر به رأی آیات قرآن مجید و استحسان و قیاس در فتاوای فقهی مقرون بود نمایان میساخت و بدینسان اعتبار فقه و تفسیر آنان را از بین میبرد، از این رو خلفای عباسی سخت از دانشگاه امام صادق(ع) میترسیدند و آن را تهدید و مبارزهای برای از بین بردن مقبولیت حکومت خود می پنداشتند. درسهای امام صادق(ع) هم بینصیبی دستگاه حکومت را از آگاهی دینی اثبات میکرد و صلاحیت خلیفه را برای تصدی خلافت زیر سوال میبرد و هم تحریفاتشان را آشکار میساخت، بنابراین در دل نهضت علمی امام صادق(ع) نهضت سیاسی مهمی نهفته بود.
* زمینهسازی برای نابودی امویان
این دو امام در کنار تبیین و ترویج دین جامعه را برای مبارزه و برائت از امویان آماده میکردند و در تعالیم خود به مسلمانان میفهماندند که پذیرش سلطه سلطان جائر خلاف مقتضای دین است، کسانی را که با دستگاه خلافت همراهی میکردند توبیخ میکردند، در آن شرایط خفقان چاره را در این دیدند تا با تازیانه شماتت سراغ چهرههایی که مددکار و مداح دستگاه اموی هستند، بروند. از این رو امام باقر(ع) به کثیر شاعری که عبدالملک را میستود اعتراض کرده4 و به عکرمه شاگرد معروف ابن عباس فرمود: «ویلک یا عبید أهل الشّام انّک بین یدی بیوت أذن الله أن تُرفع و یُذکر فیها اسمُه».5
امام صادق(ع) در اواخر دوران بنیامیه که قدرت حکومت به ضعف گرایید خود را رسما به عنوان امام و حاکم شرع معرفی میکرد و ایام حج، روز عرفه در عرفات حاضر میشد و میفرمود: ای مردم! امروز امام و حاکم به حق جعفر بن محمد است و نه ابی جعفر منصور؛ از آنجا که بنیعباس در این دوران سعی میکردند نسب خود را به رسول خدا(ص) برگردانند و حکومت را از طریق وراثت برای خود مصادره کنند، امام نیز میفرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) کَانَ الْإِمَامَ ثُمَّ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (ع) ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ هَه[أنا]».6
حضرت آیتالله العظمی خامنهای درباره مبارزات سیاسی امام صادق(ع) میفرمایند:
«سرگذشت امام صادق بسیار مهم و آموزنده است، 10 سال با بنیامیه و مدت طولانی دیگری با بنیعباس مبارزه کرد، هنگامی که پیروزی او بر بنیامیه حتمی بود، بنیعباس به عنوانِ یک جریان مزاحم و فرصتطلب آمدند میدان را گرفتند و بعد از آن امام صادق هم با بنیامیه و هم با بنیعباس مبارزه کرد».7
البته مبارزه امام در دوران بنیعباس در قالب تقیه بود ولی مبارزه سخت بود به طوری که منصور بارها امام را تبعید و تهدید به قتل کرد، حتی گفت: «قَتَلَنِیَ اللَّهُ إِنْ لَمْ أَقْتُلْکَ أَ تَلْحَدُ فِی سُلْطَانِی وَ تَبْغِینِیَ الْغَوَائِلَ».8 و بار دیگر به حاکم مدینه دستور داد خانه امام صادق(ع) را به آتش بکشد که امام(ع) به صورت معجزهآسا از میان آتش قدمزنان بیرون آمده فرمود: «أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَی أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ(ع)»9
* ایجاد تشکل
روشن است صرف بیان و تفسیر صحیح معارف اسلامی و نقد تحریفها تا زمانی که به صورت سیستماتیک و حسابشده در جامعه ترویج نشود، نمیتواند با فرهنگ رقیب مواجه شود و بر آن غلبه یابد، از این رو امام باقر(ع) تلاش کرد با تربیت شاگردان خاص و پیوند با اصحاب تربیت شده در زمان پدر بزرگوارش و انتشار آنان در مناطق مختلف جهان اسلام (عراق، حجاز، ایران، مصر و...) زمینه نشر فرهنگ اسلامی و گسترش و تداوم تشیع را فراهم کند؛ این افراد تحت عنوان وکیل و نماینده امام به شهرهای مختلف میرفتند و به پرسشهای دینی مردم پاسخ میگفتند و وجوهات شرعی را از مردم دریافت کرده و در گسترش تعالیم اسلامی و تقویت حزب شیعه تلاش میکردند. اینان در کتب تاریخی و رجالی به عنوان وکیل یا صاحب سر یا باب مشهور هستند، افرادی چون جابر بن یزید جعفی، مفضل بنعمر. نهاد وکالت در دوران امام صادق و امام کاظم(ع) به اوج خود رسید و در زمان امامان بعدی که رابطه شیعه با امامانشان کاهش یافت کارکرد بسیار بالا و حساسی در بقای تشیع پیدا کرد. این تشکیلات به قدری قوت داشت که وقتی امام اراده میکرد مطلبی در مناطق مختلف به شیعیان برسد به سرعت میرسید و وقتی اراده میکرد برای مبارزه سیاسی بودجه جمعآوری کند با استفاده از این تشکیلات جمع میکرد.
امام باقر(ع) و امام صادق(ع) با یاران خاصشان روابط حسابشده و تشکیلاتی داشتند، چنانکه برخی از اسرار سیاسی را به آنان میسپردند و آنان را از خطر میرهانیدند. جابر جعفی در این باره میگوید: امام باقر(ع) کتابی به من داد و فرمود: لعنت من و پدرانم بر تو باد اگر پیش از هلاکت بنیامیه، چیزی از این کتاب را برای کسی نقل کنی، لعنت من و لعنت پدرانم بر تو باد اگر پس از هلاکت بنیامیه چیزی از این کتاب را کتمان کنی و نقل نکنی!10
وقتی امام باقر(ع) متوجه شد هشام بنعبدالملک در صدد دستگیری و اعدام جابر بنیزید جعفی است، طی نامهای به جابر اطلاع داد و جابر خود را به دیوانگی زد و بدینسان از تهدید هشام جان سالم به در برد.11
هدف این تشکیلات عبارت بود از «پیوستگی فکری و عملی با امام و شرکت در فعالیتی که به ابتکار و رهبری امام در جهت بازیافتن حق غصب شده و تشکیل نظام علوی و اسلامی در سطوح مختلف فکری، سیاسی و احیانا نظامی انجام میگرفت؛ این پیوستگی همان است که در فرهنگ شیعه ولایت نامیده میشود».12
حاصل امامت 19 ساله امام باقر(ع) (95 تا 114ه ق) و 34 ساله امام صادق(ع) (114تا148ه ق) این شد که تشیع از مرز مدینه و کوفه گذشت و در مناطق دوردستی مانند خراسان، ری، اصفهان، مصر و مراکش سرایت کرد به طوری که طبق گزارش ابوحمزه ثمالی شیعیان خراسان گرد امام حلقه میزدند و از حضرت مناسک حج را میپرسیدند.13
* عضو هیأت علمی موسسه آموزشی ـ پژوهشی امام خمینی(ره)
---------------------------------
پینوشت
1- من لایحضره الفقیه، ج4، ص 405؛ الارشاد،ج2، ص 167؛ بحارالانوار، ج 46، ص 288
2- الکافی ، ج1، ص 238
3- بصائر الدرجات، الصفار، ص 202
4- « قَالَ لِکُثَیِّرٍ امْتَدَحْتَ عَبْدَ الْمَلِکِ»(المناقب، ابن شهر آشوب، ج4، ص206)
5- المناقب،ابن شهر آشوب، ج4، ص 182
6- بحار الانوار، ج 47، ص 58
7- انسان 250 ساله ، ص 263
8- الإرشاد، ج2، ص183
9- الکافی، ج1، ص 473
10- کشی، رجال الکشی، ج 2، ص 438
11- الکافی، ج1، ص396 و 397؛ اختصاص، ص 67- 68
12- انسان 250 ساله، ص 285
13- (حتی اقبل ابوجعفر(ع) و حوله اهل خراسان و غیرهم یسئلونه عن مناسک الحج)(رک: الکافی، ج 6، ص256)
آخرین تلاش در آخرین ماهها
جلال خوش چهره در روزنامه ابتکار نوشت:
دولت «دونالدترامپ» در ماههای پایانی دوره کنونی خود تلاش میکند آخرین تیرهای ترکش «فشار حداکثری» را به ایران وارد کند. هدف کاخ سفید در این مرحله، تخریب روابط ایران با جامعه بینالمللی است.
گزارش اخیر دبیرخانه سازمانملل درباره منشا موشکهای به کار گرفته شده در حمله به تاسیسات نفتی عربستان در سال 2019، اعلام تهیه پیشنویس قطعنامهای برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران و توزیع آن به اعضای ثابت شورای امنیت سازمان ملل، گزارش مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره مخالفت تهران با بازرسی از برخی سایتها که ادعا شده در سالهای 2002تا 2004 میلادی (83 تا 1381) درگیر فعالیتهای هستهای بوده و سرانجام تلاش جمهوریخواهان کنگره آمریکا برای افزایش دامنه تحریمهای ایران که بهطور مستقیم بر روابط خارجی این کشور (ایران) تاثیر میگذارد، مواردی است که دولت ترامپ در ماههای نزدیک به انتخابات سوم نوامبر (13 آبان امسال) و در راستای سیاست «فشار حداکثری» علیه تهران به اجرا گذاشته است. اهداف راهبردی کاخ سفید از یکسو، تلاش برای تخریب روابط ایران با جامعه بینالمللی است و از سوی دیگر میکوشد حتی با احتمال شکست در انتخابات نوامبر آینده، ضربه نهایی را به برجام وارد کند.
ماهیت سیاست راهبردیدولت ترامپ نه تنها نزد تهران، بلکه جامعهجهانی و بهویژه اعضای ثابت شورای امنیت سازمان ملل شناخته شده است. با اینحال، آنچه اوضاع را میتواند برای تهران سختکند، تخریب روابط خارجی آن است. این روابط تاکنون توانسته از شدت تاثیرگذاری سیاست فشار حداکثری کاخ سفید بکاهد. حرکت بر مدار عصبی تهران، کارویژه دولت ترامپ در سالهای خروج از برجام بوده است. اکنون نیز کوشیده میشود با ایجاد تنش میان ایران با نهادهای بینالمللی، بستر لازم برای جلوگیری از لغو تحریم تسلیحاتی ایران در اکتبر آینده(مهرماه) فراهم شده و تهران از کمترین دستاورد برجامی خود محروم شود. طرفه اینکه کاخ سفید پنهان نمیکند که در صورت موافقت تهران با گفتوگو، اوضاع میتواند تغییر کند. البته این تغییر به گونهای است که امتیازهایش تنها متوجه اعتبار ترامپ و دولتش خواهد بود نه الزاماً برای تهران و یا شریکهای اروپایی او.
نقطه قوت تهران در حال حاضر، درک اعضای غربی و شرقی شورای امنیت سازمان ملل از ماهیت اقدامهای کاخ سفید است. از اینرو طرفهای اصلی روابط خارجی تهران، کجدار و مریز به وقتکشی مشغولند تا انتخابات نوامبر، چه آیندهای را رقم بزند. تهران با نگاه به فرصت جاری نیاز به مراقبت از روابط خارجی خود دارد. گزارش پنجم ژوئن(16خرداد) آژانس بینالمللی انرژی اتمی بهرغم برخی اشارات که از نظر تهران ناشایست تلقی شده، تاکید کرده است که ایران برای دستیابی به تسلیحات هستهای تلاش نمیکند. این تاکید میتواند در کنار استدلالهای حقوقی مقابل ابهامهایی که مدیرکل آژانس پیش از شروع اجلاس سالانه شورای حکام درباره برنامه هستهای ایران بیان کرده، مورد توجه قرار گیرد.
هدف راهبردی کاخ سفید در حالحاضر تخریب روابط خارجی ایران است. این اقدام آخرین تیر ترکش ترامپ در مقابله با تهران در چارچوب پرهیز از رویارویی مستقیم است.
پیامدهای شلیک ایران به گلوبال هاوک امریکایی
رسول سنایی راد در روزنامه جوان نوشت:
در روز ۳۰ خردادماه ۱۳۹۸ یک فروند پهپاد جاسوسی امریکایی از نوع نورتروپ گرومن آرکیو بهنام گلوبال هاوک که وارد فضای ایران شده و به اخطارهای رادیویی مجموعههای پدافندی و راداری کشورمان بیتوجهی کرده بود، با سامانه پدافند ضدهوایی سوم خرداد متعلق به نیروی هوافضای سپاه پاسداران، هدف قرار گرفت.
این هواپیمای بدون سرنشین که در ارتفاع بسیار بالا پرواز کرده و با برخورداری از تجهیزات پیشرفته و فناوری بالا در زمره گرانترین هواپیماهای جاسوسی بهشمار میآمد، با خاموش کردن سامانه شناسایی که نوع هواپیما، مالک و مختصات پروازی را به سامانههای راداری میدهد، با اطمینان از مخفی بودن و در امان بودن از هرگونه خطر، با نقض قوانین بینالمللی و بیاعتنایی به اخطارهای چندباره سامانههای پدافندی سپاه و ارتش به پرواز عملیاتی خود تا لحظه اصابت موشک پدافند هوایی سپاه ادامه داده و لاشه آن در آبهای سرزمین ایران، مقابل کوه مبارک در استان هرمزگان و نزدیکی تنگه هرمز سقوط کرد.
امریکاییها در مرحله اول با نفی و تکذیب ورود هواپیمای جاسوسی خود به فضای هوایی ایران، دنبال ابهامافکنی بوده و حتی رئیسجمهور آن اعلام کرد: «ایران مرتکب اشتباه بسیار بزرگی شده است.»، اما پس از آنکه لاشه هواپیما در آبهای ایران کشف و با شکایت جمهوری اسلامی ایران به دبیرکل سازمان ملل و رئیس شورای امنیت مواجه شده و هرگونه واکنش نظامی را برای خود بسیار پرهزینه یافتند، منفعل و در عین تلاش برای واکنش نظامی، خبر لغو عملیات نظامی محدود خود را به بهانه نامتناسب بودن تلفات احتمالی عملیات با انهدام هواپیمای بدون سرنشین، رسانهای کردند. همانگونه که پس از اعلام سپاه مبنی بر اقدام سامانه پدافندی سپاه علیه این هواپیما همزمان با رصد هواپیمای نظامی سرنشیندار امریکایی رئیسجمهور امریکا گفته بود: «ما بابت این تصمیم هوشمندانه از آنها سپاسگزاریم.»
اهمیت این رخداد از نگاه کارشناسان و تحلیلگران به آن میزان بود که یکی از آنان معتقد بود، تاریخ منطقه را باید به قبل و بعد از سقوط این هواپیما تقسیم کرد. چنین گزارهای اشاره به اهمیت و همچنین پیامدهای سنگین این رخداد داشت که مهمترین موارد آن به شرح زیر قابل اشارهاند:
۱- اثبات قدرت جمهوری اسلامی برای ضربه زدن به دشمن در هر سطحی از قدرت و داشتن امکان و اراده وارد کردن ضربه در هر شرایط و وضعیت، که هم برقراری موازنه جدید قدرت و هم اعتماد به نفس ایران اسلامی در بهکارگیری این قدرت را نشان میدهد.
۲- درهم شکستن هیمنه قدرت ادعایی امریکا که ابزاری برای چپاول و غارت منابع کشورهای منطقهای به بهانه حفظ امنیت آنها بوده، ولی در این رخداد آسیبپذیری این قدرت و انفعال آن در وضعیت خاص آشکار و برخی از کشورهای وابسته به امریکا را به تجدیدنظر در معاهدات و توافقات با امریکا و نوع مناسبات به جمهوری اسلامی ایران وادار ساخته است.
۳- آشکار شدن قدرت چندبعدی و چندلایه نظامی جمهوری اسلامی ایران که اگر پیش از این صرفاً توان موشکی آن معلوم شده بود، حال توان پدافندی آن که به شکل بومی و آنهم در شرایط سخت تحریم فراهم آمده، برای دوستان و دشمنان مشخص گردید و بهصورت میدانی و واقعی آزمایش شده است. با هدف قرار گرفتن این هواپیمای بدون سرنشین پیشرفته امریکا توسط سامانه پدافند بومی جمهوری اسلامی، امریکاییها متحمل خسارت سنگین مادی و حیثیتی شده و در عین حال قادر به انجام واکنشی متناسب با این خسارت نبودند، چراکه اقدام جمهوری اسلامی کاملاً قانونی و برای دفاع از مرز هوایی در مقابل تجاوز قطعی پهپاد امریکا انجام شد، کشف و در اختیار قرار گرفتن لاشه هواپیما در آبهای سرزمینی هم گویای حرفهای و حسابشده بودن این واکنش دفاعی به حساب میآمد که امریکاییها را در عرصه حقوقی نیز به انفعال کشاند.
این پیامدها نهتنها بر روی روابط و مناسبات متحدان منطقهای امریکا و محاسبات آنان برای تداوم مناسبات اثر گذاشت، بلکه برخی قدرتهای فرامنطقهای را نیز به تجدید در محاسبات خود وادار کرد و پس از آن بود که برخی دولتهای اروپایی حاضر به مشارکت در ائتلاف با محوریت امریکا در منطقه خلیجفارس نبوده و بهصورت ضمنی خود را از شرکت در هرگونه بحران احتمالی بین ایران و امریکا دور کرده و همکاری با امریکا را برای خود پرهزینه و با خطر بالا میدانستند.