سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
خانه تیمی یا شعبه ایرانی ستاد انتخاباتی ترامپ؟
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
1- فضای رسانهای جدید در کنار همه سودمندیهایش، بیشباهت به بازار آهنگران نیست؛ پر سر و صدا. بازار تحلیل از هر قماش دایر است و گاه چنانکه به قول معروف؛ «گنه کرد در بلخ آهنگری- به شوشتر زدند گردن مسگری». کسانی میگویند نباید نیتخوانی کرد. میگویند «اُنظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال». اما استناد نصف و نیمه، راه به خطا و مغالطه میبرد. متن کلام امیرمومنان علیهالسّلام در کتاب شریف «غُرَرالحکم» چنین است: «خُذ الحکمَهًَْ حَیثُ کانَتْ وَ انْظُر اِلی ما قالَ و لا تنظُرْ الی مَنْ قال. حکمت را هر جا باشد، فرا گیر. و نگاه کن به آنچه گفته میشود، نه به گوینده سخن». یا: «خُذِ الحکمَهًَْ ممّنْ اَتاکَ بِها و انظُرْ الی ما قالَ... حکمت را از هر کس که نزد تو آورد، بگیر و نگاه کن به گفته، نه گوینده سخن». حضرت میفرماید توقف در گوینده، مانع از گرفتن حکمت نشود. چنانکه فرمود «الْحِکْمَهًُْ ضَالَّهًُْ الْمُؤْمِنِ، فَخُذِ الْحِکْمَهًَْ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ» (حکمت 80 نهجالبلاغه).
2- اما حضرت هرگز نفرمود بر انگیزه گوینده چشم ببندید، بلکه بارها انگیزه منافقین را به چالش کشید. وقتی طلحه و زبیر، بهخاطر اشرافیتطلبی شورش کردند، حضرت ساکت ننشست. آنها با وجود مخالفت صریح امیرمومنان(ع)، خلیفه را کشتند، اما چند ماه بعد با عاملان بیعدالتی در دربار خلیفه ائتلاف کرده و خونخواه خلیفه شدند! امام در مقابل این فتنهانگیزی فرمود «انهم لیطلبون حقا هم ترکوه و دما هم سفکوه». شورشیان خوارج هم- که سران آن با معاویه بسته بودند- پس از آشکار شدن خسارتهای حکمیت، مدعی «لا حکم الّا لله» شدند که آیه قرآن بود. آنها خود، مذاکره و صلح را تحمیل کرده بودند و حالا میگفتند ما توبه کردیم، تو هم که حکمیت را پذیرفتی، باید توبه کنی! امام در اینجا هم فرمود «کَلِمَهًْ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِل». لا حکم الا لله، کلمه حقی است اما اراده باطل از آن دارند.
3- تصور میشد برخی افراطیون مدعی اصلاحات، فقط به دموکراتهای آمریکا سرویس میدهند. اما شواهد، حاکی از این است که آنها برای ستاد انتخاباتی ترامپ هم پادویی میکنند؟ سند اگر میخواهید، توییت یک بازداشتی فتنه 88: «پرسش من بهعنوان یک شهروند از رهبر کشور این است؛ با این همه فشار اقتصادی بر گرده مردم، دلار چند هزار تومان بشود، نرمش قهرمانانه موجه و مذاکره با آمریکا مجاز میشود؟».
ترامپ نگونبخت، چهار ماه مانده به انتخابات، از همه طرف بد آورده است. غیراز ناکامی در عراق و سوریه، او در حوزه تدابیر اقتصادی و بهداشتی نیز در مقابل کرونا ضربه فنی شد و سرانجام، در برابر اعتراضات بیسابقهتر عاجز ماند. نظرسنجیها شانس پیروزی دوباره ترامپ را ده درصد نشان میدهد. در این شرایط، او نیاز به برگ برندهای مانند القای تسلیم ایران و قبول مذاکره با وجود لگدمال شدن برجام را دارد. مردم ما نوعا به این عبرت رسیدهاند که مذاکره، چیزی جز خسارت نیست. حتی آقای روحانی، مذاکره دوباره را «دیوانگی» خواند. در چنین وضعیتی، وقتی عضو احزاب منحله مشارکت و سازمان مجاهدین، خواستار مذاکره دوباره میشود، آیا جز این است که برای ستاد انتخاباتی ترامپ کار میکند و میخواهد او را به هر قیمت در مسند نگه دارد؟ اگر این پالس، از طرف دوستانش در حزب اتحاد ملت و مجمع روحانیون نیست، چرا آنها این موضع وطنفروشانه را محکوم نمیکنند؟
4- فرد دیگری که سوابق نظامی داشته اما به نشریات زنجیرهای سرویس میدهد، به روزنامه اعتماد گفته است «باید با ترامپ مذاکره میکردیم و پرچم مذاکره را از دست او میگرفتیم(!) سؤالی که طرف ایرانی باید روی میز مذاکره میگذاشت این بود که اگر به توافق رسیدیم، چه ضمانتی وجود دارد رئیسجمهور بعدی، رفتار شما را تکرار نکند و از توافقی که امضا میکنیم، خارج نشود؟». این در حالی است که امثال وی، اگر صداقت و درایت داشتند، تضمین را باید در برجام و از اوباما میخواستند. نفر سوم داستان، عضو اولین تیم مذاکراتی روحانی بود و به جرم ارائه اطلاعات محکوم شد. او به روزنامه ایران میگوید «اوباما واقعاًً میخواست طبق تعهدات در برجام همه تحریمها را بردارد.
او کری را هم بهعنوان بازاریاب برای ایران، به کشورها فرستاده بود. کری صبح تا شب با همه ملاقات میکرد و میگفت با ایران کار کنید، ما شما را مجازات نمیکنیم... ما در تاریخ 40 ساله گذشته، مانند اوباما نداشتهایم که بهدنبال تعامل با ایران باشد. با وجود چنین شرایطی امکان مذاکره فراهم نشد... ایران در دوره اوباما فقط مجوز گفتوگو در موضوع هستهای را به دیپلماتهای خود داد. به همین دلیل وقوع هرگونه مذاکره در کوتاهمدت ممکن نخواهد بود». او هیچ وقت پاسخ نمیدهد که اگر توافق متقن بود، چرا ظریف دنبال گرفتن تضمین پسابرجامی درباره مجازات نشدن شرکای تجاری ایران بود و هرگز موفق نشد؟ یا اینکه؛ امثال او چرا اصرار داشتند برنامه موشکی و نفوذ منطقهای را هم در مذاکره واگذار کنیم؟ آیا از پروژه تبدیل ایران به لیبی و عراق بیخبر بودند؟
5- نفر چهارم داستان ما، دبیر مجمع روحانیون است. پنجشنبه گذشته بود که اکانت توییتر وابسته به وزارت خارجه رژیم صهیونیستی نوشت «مردم ایران از شعارهای جمهوری اسلامی فاصله گرفتهاند. در حالی که حکومت جمهوری اسلامی و مزدوران حقوقبگیر او مشغول به خیالپردازی هستند، خوشبختانه مردم ایران از شعارهای توخالی جمهوری اسلامی فاصله میگیرند». به دو روز نکشید که آقای خوئینیها، همین ادعای اسرائیل را عینا تکرار کرد!
این اتفاق افتاد تا از یاد نبریم که دو روز قبل از حرمتشکنی فتنهگران در روز قدس (27 شهریور 88)، وزارت خارجه اسرائیل خواستار شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» در روز قدس شده بود! فتنه را خاتمی، موسوی و موسوی خوئینیها مدیریت میکردند و هرگز از حمایت صهیونیستها - که جنبش سبز را سرمایه بزرگ اسرائیل خواندند- برائت نجستند. ده روز بعد، رابرت گیتس (رئیس سیا و وزیر دفاع در دولتهای بوش و اوباما) با اشاره به ساختارشکنی روز قدس، به CNN گفت «بهدلیل شکافهای عمیق در ایران، تحریم اثرگذارتر از گذشته است.
ما شکافهایی را شاهدیم که در 30 سال گذشته بیسابقه است. مخالفان به جای پیگیری رای خود، سیاستهای کلان حاکمیت را هدف گرفتهاند.» روایت سه هفته بعد روزنامه لسآنجلس تایمز، حکایتی جدا و خارج از حوصله این یادداشت است که نوشت نمایندگان سران جنبش سبز از مقامات آمریکایی خواستهاند تحریمهای فلجکننده را علیه ایران اعمال کند. چرا برخی تحرکات برخی مدعیان اصلاحطلبی، تا این حد هماهنگ با راهبرد آمریکا و اسرائیل یا تسهیلکننده آن بوده است؟ چه کسانی شعار صهیونیستی «نه غزه، نه لبنان» را در دهان مدعیان اصلاحات گذاشتند؟ و چرا برخی از همینها (از جمله نفر اول داستان ما) بعدا دوشادوش داعش، اسرائیل و آمریکا، مدافعان حرم را که فرمانده آن سردار سلیمانی بود، کوبیدند؟ آیا تودهنی بزرگ مردم در روز تشییع سردار سلیمانی کافی نبود که دم از فاصله گرفتن مردم از نظام میزنند؟
6- کسی که مشکلات اقتصادی را بهانه عقدهگشایی نیابتی علیه نظام میکند، اگر صداقت داشت، باید رئیس شورای مرکزی مجمع روحانیون (خاتمی) و شورای سیاستگذاری منتسب به او را خطاب قرار میداد؛ که با کلیشه «تکرار میکنم»، لقمههای مسموم انتخاباتی را سر سفره مردم گذاشت و شریک اصلی برخی سوءعملکردهای اجرایی و پارلمانی است. و برادر خاتمی بود که گفت «اصلاحطلبان، تضمین وعدههای روحانی هستند». چرا نمیپرسند 18 میلیارد دلار ارز جهانگیری و 27 میلیارد دلار ارز تخصیصیافته به نام صادرات (45 میلیارد دلار)، کجا رفته که کشور باید گرفتار بحران مصنوعی ارز باشد و آقای «نشتی بشکه» (نفر اول داستان ما) بگوید «دلار چند هزار تومان بشود، نرمش قهرمانانه موجه و مذاکره با آمریکا مجاز میشود؟»!
7- مگر در خانههای تیمی دائما همدیگر را نمیبینند؟ بپرسند فلانی! تو با بهمان دستیار ارشد دولتی و محکومشده در پرونده ارتشاء، چه پیوندی داری که وقتی خرداد 95 از زندان آزاد شدی، بلافاصله به همراه برخی عناصر گروهکی به ملاقات تو آمد؟ خبر نداشتی که او کار چاقکن دانیالزاده (با چهار هزار میلیارد تومان بدهی) است و رئیس بانک جابهجا میکند تا او مجبور نباشد پولها را برگرداند؟ در این خانههای تیمیچند نفر بیخبر بودند که دانیالزاده و نجفی و...، سرمایهگذار ستاد انتخاباتی آنها هستند و خون مردم را در شیشه کردهاند؟
خبر ندارند چه کسانی هفت سال به مسکن مهر پوزخند زدند تا قیمت مسکن چهار برابر شد؛ چه کسانی ارز 4200 تومانی دادند و گرفتند؛ کدام مدیران اجازه واردات قاچاق خودروهای لوکس را از مجاری رسمی وزارت صمت دادند؛ کدام مدیران، حقوق و پاداشهای چند ده تا چند صد میلیون تومانی گرفتند؛ و کدامها، سازمان خصوصیسازی را تبدیل به سر گردنه غارت شرکتهای دولتی کردند؟ با این همه خیانت، منتظر چیزی جز افزایش ضریب جینی (شکاف طبقاتی)، رکود تورمی، رکورد تورم 52 درصدی، 36 پله کاهش رشد اقتصادی و تعطیلی برخی کارخانهها بودند؟!
8- با این مقدمات، میتوان فهمید که چرا برخی محافل امنیتی و سیاسی غرب، از قاطعیت قوه قضائیه در مبارزه با فساد دانهدرشتها و روی کار آمدن مجلسی باترکیب انقلابی ابراز نگرانی میکنند، یا تلاش پرحجمی را برای مخدوش نمایاندن روند احیای آرمانهای انقلاب سازماندهی کردهاند. آخرین بار روزنامه انگلیسی گاردین نوشت «دیپلماتهای اروپایی نگران انتخابات سال آینده ریاستجمهوری و چشمانداز سیاسی ایران هستند... آنها معتقدند وضعیت بر خلاف پنج سال قبل پیش میرود. نگرانی دیپلماتهای اروپایی این است که قدرت جریانهای مخالف غرب، پس از انتخابات مجلس در حال تقویت است. اگرچه میانهروها تضعیف شده، اما کاملاً از ساختار قدرت حذف نشدهاند... اصولگرایان بهطور فزاینده بر این باورند که رشد آینده ایران نه در دیپلماسی با غرب، بلکه اتکای بیشتر به توانمندی خود است».
مدیریت بازار ارز در شرایط فعلی
سیدکمال سیدعلی در ایران نوشت:
بانک مرکزی بهعنوان بانکدار دولت و ناشر اسکناس وظیفه حفظ ارزش پول ملی، کنترل تورم، تنظیم تراز پرداختها، نظارت برشبکه بانکی و اعمال سیاستهای پولی را برعهده دارد. این درحالی است که انجام تمام این وظایف گاه در تضاد و مغایرت با سایر وظایف است. برای مثال حفظ ذخایر ارزی و انجام تعهدات ارزی ایران در خارج از کشور جزو وظایفی است که با هم درتضاد است. درحالی که انجام تعهدات خارجی اهمیت بسیار زیادی دارد و روی ریسک و رتبه اعتباری اقتصاد اثر دارد، این پرسش مطرح میشود که میان تزریق ارز در بازار داخل برای مدیریت بازار و اجرای تعهدات خارجی کدام یک اهمیت و ارجحیت دارد.
از سالیان دور، بازار ارز همانند سایر بازارها مانند بازار کالا و مسکن نقش کالایی برای حفظ ارزش داراییهای مردم پیدا کرده است و برهمین اساس برخی ارز را در سبد سرمایهگذاری خود قرار میدهند که این روند در شرایط نوسانی بازار افزایش مییابد.
این درحالی است که جایگاه بانک مرکزی دراین بخش چندان قوی نیست، چرا که دستگاههای دیگری درآن نقش دارند. در تأمین ارز مورد نیاز کشور وزارت نفت از طریق صادرات نفت بخش عمده منابع ارزی کشور را تأمین میکند و البته صادرات غیرنفتی نیز بخش دیگری از آن را تأمین میکند. در طرف مصارف نیز این وزارتخانهها و دستگاههای اجرایی هستند که نحوه و میزان مصارف را تعیین میکنند، وزارتخانههایی مانند صنعت، معدن و تجارت و جهاد کشاورزی که بخشی از نیازهای خود را از طریق واردات تأمین میکنند.
درصورتی که بانک مرکزی در اجرای تعهدات مربوط به سامانه نیما و تأمین ارز مورد نیاز واردکنندگان موفق عمل کند، میتوان بدون تزریق ارز و اصطلاحاً ارزپاشی بازار ارز را مدیریت کرد. اما در سالهای اخیر محدودیتهای تحریم و مسائلی مانند افایتیاف و اخیراً شیوع کرونا تأثیر منفی بر منابع ارزی کشور داشته است. درچنین شرایطی انجام تمام تعهدات و تأمین ارز برای بانک مرکزی نیز دشوار میشود. هماکنون منابع ارزی قابل توجهی در کشورهایی مانند کرهجنوبی، چین و... داریم که همین محدودیتها امکان ورود این منابع به کشور را دشوار کرده است. البته نکتهای که نباید فراموش کرد این است که نرخ ارز نه در داخل کشور بلکه از اختلاف نرخ تورم داخل با کشور خارجی محاسبه و تعیین میشود و بنابراین دراین میان مهار نرخ تورم از اهمیت بالایی برخوردار است.
تناقضهای دیگری نیز در حوزه وظایف بانک مرکزی وجود دارد. بهطور معمول زمانی که نرخ تورم افزایش مییابد بانک مرکزی از طریق افزایش نرخ سود بانکی زمینه مهار تورم را فراهم میکند. اما طی ماههای اخیر بانک مرکزی با کاهش نرخ سود اصلاح بانکی را درپیش گرفته است. در واقع کاهش نرخ سود به بهبود ترازنامههای بانکها منجر و موجب میشود تا بانکها از خطر ورشکستگی رها شوند. اما همین کاهش نرخ سود باعث خروج سپردههای بانکی و درنهایت افزایش نرخ تورم میشود. از سوی دیگر وقتی نرخ سود کاهش مییابد، تسهیلاتدهی بانکها نیز افت و در مقابل معوقات بانکها رشد میکند، چرا که بازپرداخت وام برای برخی وام گیرندگان صرفه اقتصادی ندارد و حاضرمی شوند جرایم دیرکرد را تقبل کنند. بنابراین در اعمال سیاستهای پولی نیز مغایرتهایی در حیطه وظایف بانک مرکزی وجود دارد.
در همین راستا برای کاهش نرخ تورم باید از طریق فروش اوراق بدهی اقدام کرد که دراین زمینه نیز همکاری سایر دستگاهها با بانک مرکزی اهمیت زیادی دارد. زمانی که تمام وظایف در بانک مرکزی متمرکز شود، فشار زیادی به بانک مرکزی وارد خواهد شد. برای مثال برای تأمین کسری بودجه و فروش اوراق بدهی بانک مرکزی وظیفهای ندارد و وزارت اقتصاد و سازمان برنامه و بودجه مسئول اصلی هستند.
مسکّن اجاره بها
مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:
روز گذشته مصوبه ستاد ملی کرونا برای تعیین سقف افزایش اجاره بها اعلام شد که براساس این تصمیم، میزان افزایش اجاره بها در شهرهای کوچک، کلان شهرها و تهران به ترتیب 15، 20 و 25 درصد تعیین شد. مهم ترین پرسش درباره این تصمیم ضمانت اجرای آن است. به این معنا که آیا مستاجران از فردا می توانند با استناد به این مصوبه در برابر صاحبخانه مدعی باشند و مطالبه افزایش اجاره بها در همین سقف را داشته باشند یا زور صاحبخانه خواهد چرخید و به ترفندهای مختلف از جمله اجاره نامه غیررسمی و پرداخت پول خارج از مبلغ اجاره نامه، افزایشی بیش از مبلغ تعیین شده را رقم خواهند زد.
صد البته معتقدم که اقدام دیروز دولت بهتر از هیچ است و می تواند تاحدی فضای روانی بازار اجاره بها را کنترل و برخی صاحبخانه ها را دچار احتیاط و ترس تخطی از قانون کند و قدرت چانه زنی آن ها را کاهش دهد. در این میان ضمانت قضایی ماجرا هم مهم است. چنان که پیگیری قضایی صاحبخانه برای خارج کردن مستاجر از منزل اجاره ای در دوره کرونا بینتیجه خواهد بود. با این حال نگاهی به چالش های اصلی بازار مسکن نشان میدهد که تا زمان برقراری تعادل در این بازار، اقداماتی از این دست در حکم مسکّن برای مسکن خواهد بود. اگرچه دولت بسته ای را در دست تدوین دارد که به مرور طی روزهای آینده نهایی خواهد شد و آن بسته میتواند آثاری بیش از مسکّن بر بازار مسکن داشته باشد.
با این حال نگاهی به چالش اصلی بازار مسکن نشان می دهد که مشکل فراتر از تعیین سقف برای اجاره بهاست. هم اکنون مهم ترین چالش بازار مسکن ، کاهش شدید عرضه مسکن است چنان که طی پنج سال اخیر میانگین ساخت واحد مسکونی به حدود 350 هزار واحد در سال رسیده است که کمتر از نصف نیاز سالانه مسکن است. این مسئله تبعات خود را در افزایش بیشتر از تورم قیمت مسکن نشان داده است و سرریز آن را می توان در چالش های اجتماعی از جمله کاهش میزان ازدواج، فرزندآوری و افزایش طلاق دید.
با این حال آن چه به صورت کلی درباره دیگر اجزای بسته مسکن دولت مطرح شده نشان می دهد که جز برخی اقدامات تشویقی برای ساخت مسکن، ارائه وام ودیعه اجاره بها و تشویق مالیاتی صاحبخانه های منصف، اقدام اثرگذار دیگری برای مسکن در دستور کار نیست. این در حالی است که بازار مسکن و وجود 2.5 میلیون واحد مسکونی خالی و سوق پیدا کردن تقاضای سفته بازی برای خرید مسکن نشان می دهد که تلاش برای راه اندازی نظام مالیاتی در بخش مسکن که سوداگری را کاهش و جریان عرضه مسکن به بازار را سرعت دهد ضروری است.
سال هاست که مالیات بر عایدی سرمایه با محوریت بخش مسکن و زمین مورد تاکید کارشناسان است و تاکنون دولت در نهایی کردن این لایحه تعلل کرده است. هرچند خبرهای امیدوارکننده ای از مجلس برای پیگیری این موضوع به گوش می رسد و امید می رود بسته مالیاتی جامعی در بخش مسکن برای کاهش سوداگری و تقویت تولدی در این بخش دیده شود.در هر صورت اقدام اخیر دولت را باید بیشتر از منظر مسکّن و با نگاه روانی دانست و در همین حد به آن دلخوش بود و آن را کارآمد دانست و ضمن حمایت از آن، اقدامات جدی تر درباره مسکن را از دولت و مجلس مطالبه کرد.
فرعیات را رها کنیم و به ریشهها بچسبیم
محمدتقی فاضل میبدی در آرمان نوشت:
حضرت علی(ع) میفرمایند: یکی از خصلتهای برخی دولتیها این است که به مسائل فرعی بپردازند و مسائل اصلی را رها کنند. ما در این چند سال اداره کشور بیشتر به فروعات چسبیدیم و مسائل اصلی را رها کردیم. دغدغه ما این بوده که کی دارد معتاد میشود، کی دارد دوچرخهسواری میکند و کی به ورزشگاه میرود؟ ولی از اینکه عرصه اقتصاد و سیاست کشور به کدام سو حرکت میکند، غافل ماندیم. بیماری اقتصادی ما فرعی نیست بلکه ریشهای است. مملکت باید از تحریمهای ظالمانه بیرون آمده و با دنیا ارتباط قویتر برقرار کند. سیاستهای کلان اقتصادی با سیاستهای کلی دیپلماسی ما در این چند سال به شکلی مطلوب جواب نداده است.
تورم بالا رفته، مشکل مسکن زیادتر شده و به یأس جوانان گاه دامن زده است. آمار ازدواج و زاد و ولد پایین آمده و در عوض آمار طلاق بالا رفته و در حالی شاهد آسیبهای اجتماعی هستیم که نشستهایم ببینیم چه کسی مرتکب چه گناهی شده تا بگیریم و محاکمهاش کنیم. باید توجه کرد که اقتصاد یک مساله فرمایشی و از بالا نیست و نه با توصیه اخلاقی حل میشود و نه با دستورالعمل دولت. اقتصاد یعنی عرضه و تقاضا در جامعه و اینکه بالاخره بتوانید در جامعه چرخهای تولید را رونق دهید. در مملکتی که مرغدار و دامدار به دلیل گرانی توان فراهم کردن دانه و علوفه را به خوبی ندارند، قیمت تمامشده بالاتر میرود و با بالا رفتن شیر و مرغ، روی قیمت مسکن و اجارهبها هم اثر میگذارد.
تمام نهادها باید برای حل مشکلات کشور همگام و همگون شوند. الان اکثر نمایندگان آماده در تقابل با دولت قرار گرفتهاند و سیاستهای دولت و مجلس با هم همگون و همسان نیست که دودش به چشم مردم میرود، آسیب به جامعه وارد میشود و تورم بالاتر میرود. برخی از آقایان در ساختمانهای بالای شهر تهران نشستهاند، دستور میدهند و در کنارش با هم دعوا هم میکنند. غافل از اینکه اثر این تسویهحسابهای جناحی در کوچه و بازار خود را نشان میدهد.
دولت با دستور نمیتواند مشکل مسکن را حل کند همانطور که مشکل خودرو حل نشد. فقط عدهای سوءاستفادهگر ثبتنام کردند، منتفع شدند و بهزودی خودروهایی که تحویل میگیرند را به چند برابر قیمت در بازار میفروشند و به دست کسی که نیاز به خودرو دارد، نمیرسد. بازار سکه چنان رها شده که هر قطعه سکه به بالای هشت میلیون تومان رسیده است. متاسفانه مسئولان فکر زیربنایی نکردهاند و تا این زیربنا حل نشود و سیاستهای کلان اصلاح نگردد، مشکل مسکن و خودرو و مسائل دیگر حل نمیشود.
تفکر سیاستمداران کشور باید تغییر کند. 40 سال است مساله مسکن مردم را حل نکردهایم درحالیکه اول انقلاب گفتیم همه صاحب خانه میشوند. تا مادامی که مساله سیاست خارجی ما با دنیا حل نشود، در بر همین پاشنه میچرخد. اقتصاد و سیاست و روابط بینالملل بهم ارتباط تنگاتنگی دارند. معتقدم سیاست و اقتصاد نه در ساختمانهای مجلل بالای شهر حل میشود و نه صرفا در ساختمانهای دولتی حل میشود. سیاست و اقتصاد جامعه در محافل علمی، آکادمیک و با حضور کارشناسان و با اظهارنظر آنها و در کنار مطبوعات مستقل و آزاد حل میشود.
انتظار ویژه رهبر انقلاب برای مبارزه با فساد
سیداحسان قاضیزادههاشمی در جوان نوشت:
بیاناتی که روز شنبه رهبر حکیم انقلاب در ارتباط تصویری با رئیس محترم قوهقضائیه و مسؤولان قضایی، فرمودند چند بعد داشت که یکی از آنها نگاه ویژه ایشان به مبارزه با فساد و استحکام و محکم بودن دستگاه قضا بود؛ نکتهای که در آن وجود داشت این بود که در درجه اول در درون دستگاه قضا مبارزه با فساد لازم است اتفاق بیفتد و البته نگاهی نیز ایشان به پیوند مفسدان و مجریان داشتند. نگاهی که وجود دارد این است که فساد در هر جایی، چه در قوای سهگانه و چه در سایر نهادها و دستگاهها؛ افرادی که با نوعی رانت، زد و بند یا رانت اطلاعاتی یا دارا بودن امضاهای طلایی، یک فضای فسادگونه را به وجود میآورند، توسط قوهقضائیه در درجه اول پیشگیری شود و در درجه دوم در صورت کشف با آن برخورد قاطع شود.
حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای بر «پیشگیری» تأکید دارند؛ یعنی در ابتدای امر برنامه این باشد که پیشگیری شود و اگر پیشگیریها جواب نداد در مرحله بعد برخورد قاطع و بدون مسامحه یعنی همان قطع دست که به آن هم اشاره کردند و تاکید داشتند، انجام شود.
زمینههای فساد میتواند برخی سیاستگذاریها، بخشنامهها، دستورالعملها یا موضوعاتی باشد که ظاهرش چارچوبهای به لحاظ فرم و شکل رسمی باشد اما در دل آن موضوع رانت، تفوق و امتیاز و شرایط فسادآلود ایجاد میشود که ممکن است بسیاری را درگیر کند؛ مانند موضوعاتی که ما در مسائل ارزی از جمله ارز ترجیحی و تفاوت نرخ ارز که خود فسادزاست، مشاهده کردیم. تفاوتهایی که در قیمت خودروها دیده میشود هم فسادزاست. بسیاری از تفاوتهای قیمتی حتی نسبت به بهرههای بینبانکی و برونبانکی که دیده میشود نیز فسادزاست و برخی از اینها محصول یک سری دستورالعملها و توافقهایی است که زمینه ایجاد فساد و رانت را بشدت در کشور به وجود میآورد.
پس قوهقضائیه یک مأموریتش پیشگیری از بروز و ظهور چنین فضاهایی برای مفسدان است.
نکته بعد اینکه مفسدانی پیدا شدند که با همان مبانیای که رهبر حکیم انقلاب فرمودند یعنی بر اساس قانون و معیارهای قانونی، باید محاکمه جدی و برخورد قاطع نسبت به آنها انجام شود و محاکمه بتواند ثمربخش و عبرتآموز باشد.
به صورت مشخص در مورد پرونده آقای طبری در دستگاه قضایی، این فرد ۲۰ سال در قوهقضائیه مسؤولیت بالایی داشته است، قطعاً شبکههای متعدد و متکثری را ایجاد کرده و فقط خود طبری نیست.
در این شبکه کسانی که دخیل بودند در اعمال نظر و سوءاستفاده از موقعیت شغلی و موقعیتطلبی هم باید شناسایی شوند و دستگاه قضا به صورت کامل یک برخورد قاطع، جدی و صریح با آنها انجام دهد. دستگاه قضا باید درون خود را پالایش و پاکسازی کند که برای آحاد جامعه و مردم ایران امیدآفرین و اعتمادساز خواهد بود.
برای مبارزه با فساد، مفرهای فساد را قوهقضائیه میتواند به مجلس اعلام کند؛ در نوع آییننامهنویسی دستگاههای دولتی، حتی ممکن است در قوانینی که مجلس قبلاً آن را به تصویب رسانده، برخی مفسدان این قوانین را با شیوههایی بخواهند دور بزنند و مفرهایی برایشان وجود دارد. قوه محترم قضائیه از مجلس بخواهد برخی از این قوانین را اصلاح کند. چون قوهقضائیه در صف برخورد با فساد است، میتواند این مطالبه جدی را از نمایندگان مجلس داشته باشد و به نمایندگان مجلس این را منعکس کند که مفرهای فساد چیست که برخی در قالب قوانین و برخی ممکن است در قالب اختیارات گسترده که دستگاههای دولتی در بعضی جاها دارند وجود داشته باشد؛ آنها را نیز اعلام کند تا مجلس این مفرها را بتواند ببندد.
نکته بعد بحث بیان رسانهای اقدامات دستگاه قضایی است که رهبر بزرگوار انقلاب نیز به صراحت به آن اشاره کردند که از زبان هنری بهتر و قویتری استفاده شود که این خلأ در دستگاه قضا کاملا مشهود است. دستگاه قضا میتواند از ابزارهایی در قالب فیلم، سریال و بیانهای هنری قوی با محتواهای جذابتر پیامهای خود را منتقل کند و این پیامها میتواند پیامهای پیشگیری از وقوع جرم، معرفی دستگاه قضا و پیامهایی شامل بیان برخی قوانین باشد. این کار آثار اجتماعی عمیقتری میتواند برای دستگاه قضایی به همراه داشته باشد تا اینکه مسؤولان قوهقضائیه بیشتر بخواهند از طریق موضعگیری، سخنرانی یا مصاحبه آن پیامها را مستقیم مطرح کنند.
نکته بعدی تأکید رهبر معظم انقلاب بر توسعه متوازن دستگاه قضایی در تمام ابعاد است. مردم دستگاه قضا را ملجأ و پناهگاه خودشان میدانند و این توسعه متوازن یعنی توجه به تمام ظرفیتها، همه مبانی مختلف و پیشگیری از وقوع جرم.
برای تقویت جایگاه حقوقی و مادی ناظران مردمی، در مجلس به دنبال طرح «سوتزنی» هستیم که در صورت تبدیل آن به قانون، اگر گزارش فساد، پایههای اولیه صحیح، درست و مطمئن داشته باشد، میشود از آن افراد گزارشدهنده حمایت و صیانت کرد.
سیاست، فرهنگ و روانشناسی
کورش الماسی در ابتکار نوشت:
در جهان معاصر و توسعه یافته برخلاف قرون پیشن و برخی کشورهای در حال توسعه؛ امور، وظایف، مشاغل و مسئولیتها آنچنان پیچیده و بغرنج شدهاند که دیگر انجام یا مدیریت آنها توسط تنها یک گروه گوچک، هر اندازه دانشمند و باهوش، امکانپذیر نیستند. به همین دلیل شهروندان جوامع معاصر و توسعه یافته تلاش میکنند با صرف سالها زمان در محدوده، شغل یا مسئولیتی مشخص، کسب دانش، مهارت و توانایی کند. به عنوان مثال، یک پزشک نمیتواند در زمینه مکانیک خودرو اظهارنظر کارشناسانه کند، یک عالم متافیزیک نمیتواند اظهارنظر کارشناسانه درمورد هدایت یک هواپیما یا بانکداری مطرح کند، یک معلم نمیتواند در امر خیاطی ادعایی داشته باشد، یک رانند نمیتواند در زمینه برنامهنویسی کامپیوتر حرفی برای گفتن داشته باشد و...
شاید یکی از دلایل ناکارآمدی مدیریت کلان دخالت برخی افراد در اموری است که دانشی در آن زمینه ندارند.
ذات و فلسفه وجودی تمامی قوانین اجتماعی که افعال و اهداف سیاست (مدیریت کلان) مبتنی بر آن است، کنترل و هدایت تلاش و رفتار شهروندان به منظور تحقق انواع نیازها و اهداف و نه منع و حذف نیازها است.
اینکه مدیریت کلان در قالب همه نهادها و کارگزاران، تنها عاملان اجرای قوانین هستند. ظاهراً برخی صاحبمنصبان، سیاستورزان و متنفذین بیمنصب، نه تنها دانش بسیار ضعیفی از جایگاه خود و کارکرد قوانین اجتماعی دارند، بلکه دانش و آگاهی بسیار ضعیفی از روانشناسی یا به عبارتی چیستی و کارکرد روح و روان انسانی دارند. این دسته از صاحبمنصبان و سیاستورزان ارادهای برای درک این حقیقت کاربردی که قوانین اجتماعی به منظور تسهیل آرمش، رفاه و امنیت شهروندان ایجاد شدهاند، ندارند. اینکه سیاست و سیاستورزی به گواه امنیت، رفاه و آرامش نسبتاً مطلوب در کشورها توسعه یافته، صرفاً ابزار تحقق نیازها و اهداف ملی (جمعی) هستند؛ اینکه تنها دلیل مشروعیت صاحبمنصبان، عملکرد آنها در مسیر تحقق اهداف ملی است.
امور فرهنگی انعکاسدهنده انواع نیازها، تمایلات و ضروریات روانی انسانها است. فرهنگ نیازی شبیه به نیاز به آشامیدن، لباس، غذا خوردن، تنفس کردن، خوابیدن و... است. یکی از کاربردهای شنیدن موسیقی به عنوان یک پدیده فرهنگی، تخلیه انواع احساسات مطلوب و نامطلوب است.
این موجز تلاش دارد تا اهمیت، کارکرد و نقش موسیقی در تسکین انواع فشارهای بیسابقه بر شهروندان که برآیند ناکارآمد مدیریت کلان است را به شکلی بسیار کلی و مختصر نشان دهد.
انسانها دارای انواع احساسات زمینی، قابل فهم، قابل ارزیابی و قابل سنجش هستند. اگرچه تبیین شفاف موضوع فرارتر از توان این موجز است، اما به بیان بسیار کلی و مختصر میتوان ادعا کرد که احساسات بیانگر نظرات، نیازها، اهداف، تمایلات و... انسانها در امور گوناگون هستند؛ اینکه محدود کردن بیان یا ظهور و بروز احساسات، بستر یا آغاز انواع اختلالات روانشناختی و ناهنجاریهای اجتماعی است. به گواه شواهد، تجربیات و دادههای روانشناختی و تاریخی، موسیقی یکی از «اشکال رفتاری» انسانها برای انعکاس انواع احساسات است. بیان نظرات، ارضای برخی نیازها، تحقق برخی اهداف و.... از طریق موسیقی در همه جوامع و فرهنگ ها در طول تاریخ، وجود داشته است.
شادی و خنده زیباست. غم، هراس، گریه و نگرانی نامطلوب است. بهشت زیباست چون انسانها در آن شاد، خندان، آرام و در رفاه زندگی میکنند و جهنم نامطلوب است چون انسانها در آن در ترس، هراس، نگرانی، عذاب پیوسته و بیپایان به سر می برند.
هدف مدیران و شهری و کشوری ایجاد بسترهای تولید شادی برای شهروندان است نه درد و رنج. بنابراین بیشک در شرایط بحرانی کرونا، فشار حاصل از دلار 20 هزار تومانی، آینده بسیار مبهم و... شهروندان شدیداً نیازمند تسکین و منافذی برای تخلیه فشارهای نامحدود روانشناختی هستند؛ اینکه یقیناً موسیقی میتواند مسکن کمهزینه و سودمندی برای فراموش کردن موقتی دلار 20 هزار تومانی، آغاز به کار نمایندگان مجلس، هراس از کرونا و... باشد.
سیاستهایی که نتوانند از نظر روانشناختی شهروندان را قانع کنند، موجب انواع اختلالات و فشارهای روحی و روانی میشوند. شهروندانی که دچار انواع اختلالات و فشارهای روانی هستند نمیتوانند قانونمند و اخلاقمدار و... باشند. کاگزاران، نهادهای فرهنگی (از جمله سازمان صدا و سیما) و متنفذین بیمنصبی که صادقانه میخواهند به نظام خدمت کنند، بسیار کاربردی و سودمند است که به رهاسازی و حمایت از پدیده موسیقی عمومی اقدام کنند.
اینکه مجاری و سازوکارهای اجتماعی مدیریت شده برای تخلیه احساسات انسانی (شهروندان) به ویژه در شرایط خاص کشور، باید وجود داشته باشد، فرارتر از اندیشهها و اهداف جناجی یا انواع اعتقادات تاریخی و سیاسی است.
ما و انتخابات آمریکا
عباس حاجی نجاری در جوان نوشت:
«جان بولتون»، مشاور امنیت ملی پیشین امریکا در کتاب جدیدش تحت عنوان «در آن اتاق اتفاق افتاد؛ خاطراتی از کاخ سفید» که به بمب خبری علیه «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور امریکا تبدیل و در بخشی از آن به دلایل شکست سیاست واشنگتن در قبال ایران پرداخته است، با اشاره به اینکه ترامپ از هر فرصتی برای موفقیت خود در انتخابات امریکا استفاده میکرد، یادآور میشود که حتی دستور ترور سردار سلیمانی نیز با برنامههای ترامپ برای پیروزی در انتخابات ۲۰۲۰ در ارتباط بوده است.
این افشاگری جان بولتون اگر چه به دلیل پیامدهای داخلی وبینالمللی آن به سرعت از سوی پمپئو، وزیر خارجه امریکا تکذیب شد، اما نشان دهنده دست خالی ترامپ است که از هر فرصتی برای تحکیم موقعیت خود در انتخابات آینده بهره میبرد، اگر چه حتی فاکس نیوز رسانه اصلی حامی ترامپ، نسبت به پیروزی او در انتخابات آینده با تردید نگاه میکند. این روزها که بحث انتخابات امریکا جدی شده و تحلیلها و ارزیابیهای متعددی در مورد نتیجه انتخابات امریکا و جایگاه ایران در سرنوشت انتخابات امریکا مطرح میشود، دیدگاههای متفاوتی پیرامون تأثیر سیاست فشار حداکثری کاخ سفید علیه ایران در نتیجه انتخابات امریکا مطرح میشود.
بعضی جایگاه چندانی برای ایران در نتیجه انتخابات امریکا قائل نیستند و رقابتهای انتخاباتی امریکا را صرفاً به مسائل داخلی این کشور و رقابتهای دو حزب مرتبط میدانند و بعضی دیگر از کارشناسان، سیاستهای امریکا و مواضع متقابل ایران را در نتیجه انتخابات امریکا مهم دانسته و به همین دلیل توصیه میکنند اکنون که ترامپ با چالشهای متعددی در داخل امریکا مواجه و روند محبوبیت وی در جامعه امریکا نزولی است و به همین دلیل از ایران میخواهد که تا قبل از برگزاری انتخابات با امریکا مذاکره کند، این بهترین فرصت برای ایران است تا با مذاکره با ترامپ امتیاز بگیرد. مستند این طیف سخنان اخیر ترامپ در جریان نشست انتخاباتی در ایالت اکلاهما است که طی آن با ادعای اینکه ایران به شدت میخواهد یک توافق انجام دهد، گفت که ایرانیها منتظر هستند، چون به خاطر توصیههایی که از رقبای او میشنوند، میخواهند ببینند چه کسی در انتخابات ریاست جمهوری امریکا پیروز میشود.
ترامپ همچنین با تهدید ایران افزود: من به آنها گفتم. ما میتوانیم منتظر بمانیم، اما وقتی من پیروز شدم، شما هزینه بالاتری را برای توافقی که اکنون میتوانید داشته باشید، باید بپردازید. او همچنین گفت: ایران هم میخواهد جو بایدن برنده شود. بگذارید من صریح به شما بگویم. من میتوانم بهترین توافق و سریعترین را با ایران انجام بدهم. آنها میخواهند من ببازم. آنها میخواهند من ببازم که صاحب امریکا شوند.
مروری بر مواضع نظریه پردازان، کانونهای تفکر و اندیشکدههای امریکایی بیانگر آن است که بسیاری از آنها روند کاهنده محبوبیت ترامپ در میان رأی دهندگان امریکایی را ناشی از شکست در برابر ایران دانسته و بر این نکته اعتراف میکنند که ترامپ در راهبرد فشار حداکثری علیه ایران به پایان خط رسیده و درخواست مذاکره او نیز ناشی از این شرایط بحران زده داخلی است. در این زمینه روزنامه امریکایی واشنگتنپست هفته گذشته در مطلبی به قلم «مایکل سینگ» مدیر ارشد امور خاورمیانه در «شورای امنیت ملی امریکا» مینویسد: سوءمدیریت در اوج دوران همهگیری کووید- ۱۹ و یک اقتصاد ضربهخورده از کرونا، تظاهرات سراسری در اعتراض به نژادپرستی و افت محبوبیت انتخاباتی برای زمین خوردن «ترامپ» کم بود، حالا بحران سیاست خارجی هم به همه اینها اضافه شده است و شانس انتخاباتی «ترامپ» را در محاق از بین رفتن قرار داده است.
واشنگتنپست در ادامه این مطلب میافزاید: فشار حداکثری امریکا علیه ایران منافع امریکا را برآورده نکرده است. فشار حداکثری نه منجر به مذاکره مستقیم ایران و امریکا شد. نه جلوی تهاجمات و ماجراجوییهای ایران در منطقه را گرفت. نه ثبات سیاسی ایران رابرهم زد. در عوض همه اینها، فشار حداکثری یک بهانه قوی به دست رهبر ایران، سپرده است تا برای ترامپ هم همان سرنوشتی را رقم بزند که سالها پیش ایران برای «جیمی کارتر» نوشت. کارتر موفق نشد گروگانهای امریکایی در بند در ایران را آزاد کند و در انتخابات باخت و بیشتر از یک دوره نتوانست رئیسجمهور باشد.
«رئول مارگ گرشت» کارشناس مسائل ایران در «بنیاد دفاع از دموکراسیها» متعلق به محافظهکاران امریکا نیز در مطلبی در این روزنامه مینویسد: «رهبر عالی ایران، شانس انتخاباتی ترامپ را نشانه گرفته است و همین چندی پیش با اعزام پنج فروند کشتی حامل بنزین به ونزوئلا نشان داد که در عزم خود جدی است یقیناً این همه هدف رهبر ایران نیست و او تصمیم دارد تا ماه نوامبر ضربات کاریتری به ترامپ وارد کند. امریکا ژانویه امسال «قاسم سلیمانی» دست راست نظامی رهبر ایران را ترور کرد تا ایران را مهار کند، اما ایران اصلا خود را نباخت. از آن موقع تا به امروز گروههای تحت امر ایران بیش از ۲۰ بار به نیروهای امریکایی در عراق حمله کردهاند.
اما در این میان بخشی از نزدیکان دولت و فعالان سیاسی و رسانههای داخلی برخلاف واقعیتهای موجود، در این جنگ روانی طراحی شده کاخ سفید گرفتار و به دلیل پیامدهای ناشی از سردرگمی دولت در اداره اقتصاد کشور و بازار ارز و رها شدگی قیمت ها، متأسفانه همچون برجام در حال شرطی کردن کشور به نتیجه انتخابات امریکا هستند وبا مواضع مشکوک خود سبب شدهاند در روزهای اخیر با هر موضع گردانندگان کاخ سفید نسبت به ایران، بازار دچار التهاب شود واین در حالی است که ترامپ در داخل امریکا با بحرانهای چند گانه (بحران کرونا، بحران اعتراضات اجتماعی، بحران اقتصادی وبحران صلاحیت و...) در اداره کشور امریکا مواجه شده و دست نیاز او به سوی ایران برای مذاکره ناشی از همین ضعف است. اگرچه بسیار روشن است که در پنج ماهه باقی مانده از عمر ریاست جمهوری او در کاخ سفید فرصتی برای هیچ توافقی نیست و ترامپ بنا دارد در صورت موفقیت در کشاندن ایران به پای میز مذاکره، بایک عکس یادگاری برای احیای جایگاه از دست رفته خود تلاش کند.
این در حالی است که در عرصه رقابتهای ریاست جمهوری امریکا، پیروزی نامزدهای این یا حزب در راهبرد این کشور علیه ایران تفاوتی نداشته و بعضاً سیاستهای دموکراتها در دوران حکومت شان علیه ایران بسیار خصمانهتر بوده و ترامپ هم در روند خروج از برجام و تشدید تحریمها علیه ایران در واقع به همان نسخه اوباما عمل کرده که گفته بود هدف ما از برجام «روح برجام» است و روح برجام از نظر او همان گزینههایی است که این روزها ترامپ همسو با برخی از عوامل داخلی در زمینه «نرمالیزاسیون» ایران مطرح و تعطیلی فعالیتهای موشکی و نفوذ منطقهای ایران را خواستارند واین درحالی است که امریکاییها خود به شکست سیاستهایشان در مواجهه با ایران اذعان دارند.
در این زمینه اندیشکده امریکایی شورای آتلانتیک در مطلبی مینویسد: «سیاست فشار بر ایران برای وادار کردن به مذاکره مجدد شکست خورده است. تاریخ نشان داده که تنگنای اقتصادی به تنهایی نمیتواند ایران را به تغییر رفتار وادار کند. به رغم تأکید دولت ترامپ مبنی بر اینکه فشار حداکثری و شدیدتر شدن بحران اقتصادی میتواند ایران را به میز مذاکرات بازگرداند، رفتار ایران در چند دهه گذشته عکس این مسئله را ثابت کرده است. تنگناهای اقتصادی از توجه رهبران این کشور دور نمانده است. در یک دهه گذشته، ایران به رغم محدودیتهای چشمگیر اقتصادی پیگیری اهداف راهبردیاش در زمینه برنامه هستهای، توسعه موشکهای دوربرد و رفتارهای منطقهایاش را ادامه داده است. اولویتهای ایران بازتاب این باور است که تواناییهای راهبردی ایران، به ویژه برنامه هستهای و موشکی، برای تضمین امنیت است. خروج امریکا از برجام فقط باعث تقویت این ایده آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب ایران شد که امریکا قابل اعتماد نیست و برنامه هستهای تنها بهانهای است برای واشنگتن تا ایران را تضعیف کند و به هدف بلندمدت براندازی فکر کند.»
آنچه که در روند تحولات داخلی امریکا بر اساس اظهارات صریح گردانندگان کاخ سفید میتوان استناد کرد این است که ایستادگی و مقاومت مردم ایران امریکا را مستأصل کرده و در کنار ناکامیهای امریکا در مدیریت اعتراضات اجتماعی و پیامدهای اقتصادی و اجتماعی کرونا مسئله ایران و بینتیجه بودن راهبرد فشار حداکثری امریکا علیه ایران شکست دیگری را بر شکستهای امریکا افزوده و به همین دلیل ترامپ در پی آن است که با نشاندن ایران پای میز مذاکره و گرفتن یک عکس یادگاری، از این مرحله عبور کرده و در میان شکستهای متعدد کاخ سفید در عرصه داخلی و بینالمللی یک نقطه قابل اتکایی را به رأی دهندگان امریکایی ارائه دهد. اگرچه همان گونه که در مورد کره شمالی نیز اثبات شد، نتیجه مذاکره با ترامپ هم برای جامعه ایران همچون سراب است، که این روزها بزک کنندگان امریکا را نیز سرشکسته کرده است.