به گزارش خبرنگار وبلاگستان مشرق ، امید حسینی نویسنده وبلاگ آهستان نوشت : پای ثابت این دعوا جناب آقای معززی نیا است که از وابستگی سببیش استفاده می کند و به بهانهی نقد برخی حزباللهیها به شهید آوینی در زمان حیاتش، کل معادلهی زندگی و تفکرات شهید آوینی را جابهجا میکند!
این درست که آوینی منتقدین و مخالفینی از جبهه حزبالله داشته، اما مانور هر ساله بر این مسالهی نه چندان مهم و پررنگ کردنش، کمکم به یک ژست رسانهای و تبلیغاتی برای قلب واقعیت و تغییر گفتمان شهید آوینی تبدیل شده تا آن حد که بعضی ها ممکن است تصور کنند آوینی شبانهروز مشغول جروبحث با جماعت حزباللهی بوده. در حالی که با نگاهی به آثار قلمی شهید آوینی متوجه میشویم که هدف اصلی او، نقد جماعت روشنفکر و اپوزیسیون ضدانقلاب و ضدولایت (مخصوصا در جبهه فرهنگی) بوده و لاغیر.
اصرار هر ساله برای بیرون کشیدن پروندههای گذشته و مخالفین سابق (آن هم فقط و فقط از جبههی حزباللهی!) در حالی صورت میگیرد که خود آوینی با جبههی دیگری درگیر بوده، اما داماد ایشان که ظاهرا نگران مصادره آوینی و تغییر و تحریف تاریخ است، دومی (دعوای اصلی) را فاکتور گرفته و مدام بر طبل اختلاف اولی (دعوای فرعی) میکوبد.
امسال هم که علاوه بر همهی بهانهها و دعواهای گذشته، تغییر روز شهادت در تقویمها بهانه شده، تا این اقدام مضحک را به «مصلحت سنجیها» و «مصادره افراد» و «قصد عمدی برای تغییر واقعیات» مرتبط کند! ظاهرا جناب معززینیا خودش هم باورش شده که حقیقتا مسالهای و توطئهای در پس این ماجرای مسخره و خندهدار تغییر مناسبتها در تقویم وجود دارد!
برای همین هم این موضوع را علم کرده و نوشته که «آوینی پیشرو را برداشتهاند و بهجایش یک آوینی متحجر گذاشتهاند. آوینی اهل گفتوگو را برداشتهاند و بهجایش یک آوینی چماقبهدست گذاشتهاند.» و یا «چه اهمیتی دارد که او چیز دیگری گفته باشد و نوشته باشد، اما در ویژهبرنامهها و مجالس بزرگداشتش چیزهای دیگری از او نقل شود؟»
بازی با کلمات زیباست ولی هر نامهی زیبایی الزاما درست و منطقی نیست. کاش جناب معززینیا توضیح میداد که آوینی چه چیزی گفته و نوشته که در ویژهنامهها جور دیگری نقل میشود؟! و یا چطور آوینی متفکر را چماق به دست نشان میدهند؟! شاید منظورشان از آوینی چماق بدست، نمایش چهرهی آوینی با چفیه باشد و یا نمایش روایت فتحش!
من نمیدانم منظور ایشان از آوینی پیشرو و اهل گفتوگو و یا آوینی متحجر و چماق به دست چیست؟ اگر آوینی اهل اندیشه است که اندیشههایش را میشود در مقالات و کتابهایش خواند. پس دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
اگر منظور این است که آوینی آنقدر روشنفکر و اهل تسامح بوده که با همهی آدمها نشست و برخاست داشته و با همه بستنی و پالوده میخورده، اثرات این تسامح را باید جایی در سطر سطر مقالاتش دید؛ نه آنکه از خودمان خاطره بسازیم و نسبتمان را به رخ دیگران بکشانیم!
آوینی پیشرو بود، اهل گفتوگو هم بود، ولی درباره فرهنگ، سینما، آزادی، دموکراسی، روشنفکران و … نظرات خاصی داشت که در نوشتههایش مشهود است. درباره برخی فیلمهای سینمایی و بعضی کارگردانان بزرگ و مطرح کشور (همچون مرحوم علی حاتمی) نظرات انتقادی و تند و تیزی داشته و درباره خود سینما هم نظرات خاصی داشته که گاهی با واکنش مخاطبان و شنوندگان مواجه میشده، پس دلیلی وجود ندارد که چون داماد عزیزش از «جدایی نادر از سیمین» حمایت میکند، پس شهید آوینی هم حتما طرفدار اصغر فرهادی باشد! ظاهرا آقای معززی نیای محترم با این نیش و کنایهها دنبال این است که در راستای تغییراتِ خود، تغییرات آوینیِ مرحوم را هم حتما ثابت کند!
آوینی متفکر بود، اهل چماق هم نبود، ولی احتمالا آقای معززی نیا عمدا و یا سهوا پاسخ جالب شهید آوینی را به مسعود بهنود درباره پرتاب موشک آرپی جی به دفتر مجله «آدینه» یادش رفته!* البته قطعا منظور آوینی این نبوده که آرپی جی را روی دوشش بگذارد و موشکی نثار مسعود بهنود و هم قطارانش کند، ولی به هرحال چنین جمله و عبارت و آرزو و احتمالی از زبانش بر قلمش جاری شده!
پس اگر از دیگران توقع داریم که آوینی را همان گونه که بود روایت کنند، خوب است خودمان هم به این قانون پایبند باشیم. اتفاقا از بستگان نسبی و سببی بیشتر از دیگران توقع هست! محال است آدمها با تغییر تاریخ شهاتشان در تقویمها تحریف شوند، ولی قطعا با سوءاستفاده از نسبها و نسبتها و معرفی وارونه به ویژه از سوی بستگان و وابستگان تحریف میشوند!
*****
* شهید آوینی در مقاله «تحلیل آسان» در پاسخ به مقاله مسعود بهنود در «آدینه» و این بخش از مقالهی او که «اهل تفکر و قلم حق دارند حواله ای را که انقلاب به دست آن ها داده – و در سال های جنگ بابت دریافت آن اصراری نکردند – اینک وصول کنند» نوشته بود:
«و لابد ما هم که سخت درگیر جنگ و جانبازی بودیم باید نسبت به این آقایان و خانم های محترم شکر گزار باشیم که بر ما منت نهادند و حواله خود را وصول نکردند(!) و اگر نه، ما به راستی چه میکردیم؟ و راستش اگر ما هم بخواهیم به شیوه همین نویسنده «فضای خالی میان سطور» را بخوانیم، باید بگوییم: این آقایان از ترس خودشان بود که در زمان جنگ، طلب وصول حواله آزادی را نکردند، چرا که امکان داشت وقتی رزم آوران اسلام خود را با دو دشمن رو به رو ببینند، در همان حال، محضاً لله یک آرپی جی جانانه هم به سمت مجله « آدینه » شلیک کنند و آن وقت « خر بیار و باقلا بار کن!»
این درست که آوینی منتقدین و مخالفینی از جبهه حزبالله داشته، اما مانور هر ساله بر این مسالهی نه چندان مهم و پررنگ کردنش، کمکم به یک ژست رسانهای و تبلیغاتی برای قلب واقعیت و تغییر گفتمان شهید آوینی تبدیل شده تا آن حد که بعضی ها ممکن است تصور کنند آوینی شبانهروز مشغول جروبحث با جماعت حزباللهی بوده. در حالی که با نگاهی به آثار قلمی شهید آوینی متوجه میشویم که هدف اصلی او، نقد جماعت روشنفکر و اپوزیسیون ضدانقلاب و ضدولایت (مخصوصا در جبهه فرهنگی) بوده و لاغیر.
اصرار هر ساله برای بیرون کشیدن پروندههای گذشته و مخالفین سابق (آن هم فقط و فقط از جبههی حزباللهی!) در حالی صورت میگیرد که خود آوینی با جبههی دیگری درگیر بوده، اما داماد ایشان که ظاهرا نگران مصادره آوینی و تغییر و تحریف تاریخ است، دومی (دعوای اصلی) را فاکتور گرفته و مدام بر طبل اختلاف اولی (دعوای فرعی) میکوبد.
امسال هم که علاوه بر همهی بهانهها و دعواهای گذشته، تغییر روز شهادت در تقویمها بهانه شده، تا این اقدام مضحک را به «مصلحت سنجیها» و «مصادره افراد» و «قصد عمدی برای تغییر واقعیات» مرتبط کند! ظاهرا جناب معززینیا خودش هم باورش شده که حقیقتا مسالهای و توطئهای در پس این ماجرای مسخره و خندهدار تغییر مناسبتها در تقویم وجود دارد!
برای همین هم این موضوع را علم کرده و نوشته که «آوینی پیشرو را برداشتهاند و بهجایش یک آوینی متحجر گذاشتهاند. آوینی اهل گفتوگو را برداشتهاند و بهجایش یک آوینی چماقبهدست گذاشتهاند.» و یا «چه اهمیتی دارد که او چیز دیگری گفته باشد و نوشته باشد، اما در ویژهبرنامهها و مجالس بزرگداشتش چیزهای دیگری از او نقل شود؟»
بازی با کلمات زیباست ولی هر نامهی زیبایی الزاما درست و منطقی نیست. کاش جناب معززینیا توضیح میداد که آوینی چه چیزی گفته و نوشته که در ویژهنامهها جور دیگری نقل میشود؟! و یا چطور آوینی متفکر را چماق به دست نشان میدهند؟! شاید منظورشان از آوینی چماق بدست، نمایش چهرهی آوینی با چفیه باشد و یا نمایش روایت فتحش!
من نمیدانم منظور ایشان از آوینی پیشرو و اهل گفتوگو و یا آوینی متحجر و چماق به دست چیست؟ اگر آوینی اهل اندیشه است که اندیشههایش را میشود در مقالات و کتابهایش خواند. پس دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
اگر منظور این است که آوینی آنقدر روشنفکر و اهل تسامح بوده که با همهی آدمها نشست و برخاست داشته و با همه بستنی و پالوده میخورده، اثرات این تسامح را باید جایی در سطر سطر مقالاتش دید؛ نه آنکه از خودمان خاطره بسازیم و نسبتمان را به رخ دیگران بکشانیم!
آوینی پیشرو بود، اهل گفتوگو هم بود، ولی درباره فرهنگ، سینما، آزادی، دموکراسی، روشنفکران و … نظرات خاصی داشت که در نوشتههایش مشهود است. درباره برخی فیلمهای سینمایی و بعضی کارگردانان بزرگ و مطرح کشور (همچون مرحوم علی حاتمی) نظرات انتقادی و تند و تیزی داشته و درباره خود سینما هم نظرات خاصی داشته که گاهی با واکنش مخاطبان و شنوندگان مواجه میشده، پس دلیلی وجود ندارد که چون داماد عزیزش از «جدایی نادر از سیمین» حمایت میکند، پس شهید آوینی هم حتما طرفدار اصغر فرهادی باشد! ظاهرا آقای معززی نیای محترم با این نیش و کنایهها دنبال این است که در راستای تغییراتِ خود، تغییرات آوینیِ مرحوم را هم حتما ثابت کند!
آوینی متفکر بود، اهل چماق هم نبود، ولی احتمالا آقای معززی نیا عمدا و یا سهوا پاسخ جالب شهید آوینی را به مسعود بهنود درباره پرتاب موشک آرپی جی به دفتر مجله «آدینه» یادش رفته!* البته قطعا منظور آوینی این نبوده که آرپی جی را روی دوشش بگذارد و موشکی نثار مسعود بهنود و هم قطارانش کند، ولی به هرحال چنین جمله و عبارت و آرزو و احتمالی از زبانش بر قلمش جاری شده!
پس اگر از دیگران توقع داریم که آوینی را همان گونه که بود روایت کنند، خوب است خودمان هم به این قانون پایبند باشیم. اتفاقا از بستگان نسبی و سببی بیشتر از دیگران توقع هست! محال است آدمها با تغییر تاریخ شهاتشان در تقویمها تحریف شوند، ولی قطعا با سوءاستفاده از نسبها و نسبتها و معرفی وارونه به ویژه از سوی بستگان و وابستگان تحریف میشوند!
*****
* شهید آوینی در مقاله «تحلیل آسان» در پاسخ به مقاله مسعود بهنود در «آدینه» و این بخش از مقالهی او که «اهل تفکر و قلم حق دارند حواله ای را که انقلاب به دست آن ها داده – و در سال های جنگ بابت دریافت آن اصراری نکردند – اینک وصول کنند» نوشته بود:
«و لابد ما هم که سخت درگیر جنگ و جانبازی بودیم باید نسبت به این آقایان و خانم های محترم شکر گزار باشیم که بر ما منت نهادند و حواله خود را وصول نکردند(!) و اگر نه، ما به راستی چه میکردیم؟ و راستش اگر ما هم بخواهیم به شیوه همین نویسنده «فضای خالی میان سطور» را بخوانیم، باید بگوییم: این آقایان از ترس خودشان بود که در زمان جنگ، طلب وصول حواله آزادی را نکردند، چرا که امکان داشت وقتی رزم آوران اسلام خود را با دو دشمن رو به رو ببینند، در همان حال، محضاً لله یک آرپی جی جانانه هم به سمت مجله « آدینه » شلیک کنند و آن وقت « خر بیار و باقلا بار کن!»