سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
پیشنهاداتی برای سال آخر دولت
کمال احمدی در روزنامه کیهان نوشت:
حدود 380روز تا شکلگیری دولت سیزدهم زمان باقی است و تک تک این روزها میتواند فرصتی طلایی برای دولت فعلی باشد تا حداقل در یکسال پایانی عمرش کارنامه قابل قبولی از خود بهجای بگذارد.
البته این دولت در بخش اقتصاد که این روزها مهمترین اولویت کاریاش است به اذعان موافق و مخالف نه تنها عملکرد درخشانی نداشته بلکه به دلیل انتظار بیش از حد از خارج و شرطی کردن اقتصاد با ضعف مفرطی در شاخصهای اقتصادی اعم از تولید ناخالص داخلی ، میزان تورم ،کنترل نقدینگی و... مواجه است.
برهمین اساس دولت تدبیر و امید اگر سال هشتم کاریاش را هم با همین دست فرمان ادامه داده و برمبنای نگاه به بیرون از مرزها بهدنبال چارهجویی برای خلاصی از مشکلات باشد طبیعی است که ارثیه نامناسبی برای دولت بعدی بهجا خواهد گذاشت؛ تورم بالای 40درصد که عمده آن ناشی از بیانضباطی پولی و مالی است، رشد بیرویه نقدینگی، بدهیهای سررسید شده ناشی از فروش اوراق قرضه،پروژههای معطل عمرانی، عقبماندگیهای شدید در تولید مسکن و... نمونههایی از میراثی است که طبیعتا با وضع فعلی به دولت سیزدهم میرسد. اما اگر دولت کنونی در یک تدبیر واقعی و با امید حقیقی به داخل و با تکیه بر توانمندیهای درون کشور به فکر حل حداقل بخشی از آسیبهای اقتصادی باشد به یقین میتواند باقیات الصالحات ارزشمندی برای آیندگان بهجا گذارد.
اما سؤالی که در اینجا مطرح میشود اینکه چگونه ممکن است دولت در شرایطی که با کرونا و مشکلات ناشی از تحریمها روبهروست به اصلاح و تحول وضع اقتصادی دست بزند؟ به عبارتی آیا میشود چارچوبهایی را برای اصلاح امور اقتصادی فرض کرد که به کرونا و تحریم ارتباط نداشته باشد و تاثیر جدی هم در وضع معیشتی مردم داشته باشد؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت بله، اگر دولت واقعا اعتقاد راسخ به نگاه درون داشته باشد میتوان مواردی را برای اصلاح امور اقتصادی تصور کرد که ارتباط چندانی با ماندگاری کرونا و یا فشار ناشی از تحریمها ندارد. ذیلا برخی از این موارد را با هم مرور میکنیم:
۱- اصلاح ساختاری بودجه از جمله اموری است که نه تنها ربطی به کرونا و تحریمها ندارد بلکه میتواند از این تهدیدات به عنوان فرصت برای اجرایی شدنش بهره گرفت.مثلا یکی از گزینههای مهم در اصلاح ساختار بودجه، تحول در بودجهریزی شرکتهای دولتی و شفافیت دقیق و ملموس در بودجه آنهاست. براستی چرا وقتی بسیاری از این شرکتها به استناد آمارهای رسمی زیانده هستند و حتی فسادهای مالی و اختلاسهای متعدد در برخی از این شرکتها رخ میدهد بازهم بایستی دوسوم بودجه سالانه کشور نصیب آنها شود؟ مگر دولت بودجه کشور را از سر راه آورده که مثل نقل و نبات خیرات این شرکتهای زیان ده میکند؟ جالب است بدانیم رئیس دیوان محاسبات آذر ماه پارسال اعلام کرد «98 هزار میلیارد تومان زیان شرکتهای دولتی در یکسال و نیم اخیر بوده است» ولی بازهم امسال(99) بخش مهمی از بودجه بدون هیچ حساب و کتابی به آنها تقدیم شد! اخیرا هم آقای خاندوزی عضو کمیسیون اقتصادی مجلس به صراحت گفت «بیش از 90 درصد بحثهای حساس حوزه فساد مثل حقوقهای نجومی و اختلاسها ذیل شرکتهای دولتی صورت میگیرد».
در اصلاح ساختاری بودجه علاوهبر تحول در بودجهریزی شرکتهای دولتی که به نوعی تحقق انضباط مالی است باید قطع وابستگی به نفت هم رخ دهد. واقعا اگر سه دهه پیش که رهبرحکیم انقلاب موضوع بستن در چاههای نفت را با هدف قطع وابستگی کشور به خامفروشی مطرح کردند مسئولان وقت بهطور جد آن را عملیاتی میکردند آیا امروز باید عزای نفروختن چند بشکه نفت را میگرفتیم؟ براستی کجایند جماعت تکنوکرات که آن روز با ژست روشنفکرمآبی به آن رهنمود حکیمانه لبخند زدند و امروز معلوم نیست چه واکنشی به دلار 23هزارتومانی دارند؟ البته حضرت آقا طی سالهای متمادی بارها بر موضوع کلیدی قطع وابستگی به درآمد نفتی تاکید کردهاند و حتی اخیرا هم در دیدار نمایندگان مجلس یازدهم بر این مقوله تصریح فرمودند اما آنچه در این میان مهم است اینکه متولیان برنامه و بودجه برای یکبار هم که شده فارغ از شعار و اقدامات رسانهای به انتظار 30ساله ایشان که 30ماه پیش هم در قالب درخواست از دولت و مجلس برای اصلاح ساختار بودجه مطرح شد لبیک عملی بگویند و بودجه کشور را از رنج وابستگی طولانیمدت به نفت و آثار و تبعات منفی آن رها سازند. اتفاقا کسانی که این روزها دغدغه آسیبهای کرونا و تحریمها را دارند باید به نوعی این تهدیدات را مغتنم شمارند و کاهش خرید نفت را یک توفیق اجباری بدانند که ناخواسته زمینه را برای رهایی از بودجههای نفتی فراهم میآورد. هرچند این نگرانی وجود دارد که جماعت غربگرا تا زمانی که تفکرشان را نسبت به آن سوی مرزها اصلاح نکردهاند نمیتوانند از این توفیقات اجباری بهره چندانی ببرند و به محض کوچکترین گشایشی در فروش نفت دوباره همه رشتهها را پنبه میکنند و به سراغ خامفروشی میروند این تجربه تلخ عینا در سال 95 رخ داد و متولیان برنامهریزی پس از گشایش اندک در فروش نفت دوباره قطار بودجهریزی را بر همان ریلهای معیوب استوار کردند که نتیجه آن اشتباه هم، این روزها بهخوبی قابل لمس است.
۲- تعیین تکلیف سرنوشت 160هزار میلیارد تومان اوراق بدهی که طی دوسال اخیر و بهمنظور جبران کسری بودجه منتشر شده یکی دیگر از میراثی است که در حالت عادی به دولت بعدی منتقل میشود. به عبارتی اگر دولت فعلی برای این آینده فروشیها از همین الان تدبیر و چارهای بیندیشد یقینا میتواند از میزان آسیبهای چند سال بعد که در موعد سررسیدهای اوراق رخ میدهد بکاهد و گرنه این چالش در زمان خودش میتواند به مشکلی سخت تبدیل شود.متاسفانه حامیان انتشار اوراق فقط بر افزایش عمق بازار بدهی تاکید میکنند بدون اینکه به عواقب آن اشارهای کنند و فقط به فکر گذران امروز دولت هستند و برای مشکل فردا نسخهای ندارند در حالی که اگر دولت حداقل با رعایت حد یقف برای انتشار اوراق اندکی هم به انضباط پولی همت کند قطعا میراث کم خطری را برای دولت بعد به ارث خواهد گذاشت.
۳- اصلاح نظام بانکی یکی دیگر از مواردی است که دولت کنونی میتواند با اجرای آن کارنامه مثبتی از خود بهجا گذارد متاسفانه بانکها طی سالهای متمادی به جای انجام وظایف ذاتی بانکی به بنگاههای بزرگ ملک فروشی و تاجران ارز و سکه و سهامداران بورس و... تبدیل شدهاند. این رویه سبب شده بانکها به جای تسهیلاتدهی به تولید به سراغ دلالی ارز، سکه، مسکن و... بروند و صرفا با این توجیه که سود سرمایهگذاری در این امور است گرایش چندانی به حمایت از تولید نداشته باشند. البته شاید بخشی از این حرکت اشتباه بانکها ناخواسته و تحمیلی است یعنی بانکها در قبال پرداخت تسهیلات معوق اقدام به مصادره وثایق میکنند که بخشی از آنها املاک است یا اینکه بانکها اساسا طبق قانون میتوانند نسبتی از سرمایه خود را به بنگاهداری اختصاص دهند اما این نسبت در طول زمان تغییر یافته و شاید به مراتب از حد قانونی خود عبور کرده تا حدی که در برخی بانکها میزان زیادی ملک و ساختمان وجود دارد که نشان میدهد بانکها هم از این وضع نابسامان بدشان نمیآید. این درحالی است که ماهیت بانکها برای غیر از بنگاهداری است و اتفاقا بانکها در شرایطی که بخش تولیدی کشور بهدلیل کمبود منابع ارزی با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم میکند باید همت جدی در حمایت از این بخش داشته باشند. البته تجربه نشان داده این واسطههای مالی با توصیه و پند و اندرز دست از بنگاهداری نمیکشند لذا دولت باید با استفاده از قدرت حاکمیتی خویش و با کمک مجلس به اصلاح نظام بانکی اقدام نماید.
4- بورس یکی دیگر از مواردی است که دولت کنونی باید در همین سال آخر تکلیفش را روشن کند.زیرا دولت فعلی وقتی با کسری شدید منابع مالی مواجه شد بازار سرمایه را بهعنوان یک منبع مهم برای کسب درآمد در نظر گرفت لذا با چراغ سبزهای مداوم طی چند ماه اخیر بخش مهمی از نقدینگیهای خرد و کلان مردم را روانه تالار بورس کرد. همین رویه سبب شده تا شاخص بورس فقط از ابتدای سال جاری تا کنون بیش از یک میلیون و300هزار واحد یعنی به اندازه 2/5 برابر کل تاریخ بورس تا قبل از سال 99 رشد کند و قیمت سهام بسیاری از شرکتهایی که در عمل و روی زمین بازدهی مناسبی نداشتهاند بیش از 10، 20 یا حتی 30برابر رشد کرده است. وضع بورس این روزها بهحدی عجیب شده که صدای بسیاری از کارشناسان را درآورده و آنها نسبت به عواقب رشد بیرویه آن نگران شده و خواستار کنترل شاخص هستند. حتی برخی معتقدند تورم کنونی در بازارهای موازی اعم از مسکن و ارز و سکه ناشی از رشد بیرویه بورس است. بههرحال دولت میبایست تکلیف این بازار را تا قبل از وقوع مشکل احتمالی مشخص کند و نباید فقط به فکر گذران این روزهای خود باشد. فراموش نکنیم که با آزادسازی سهام عدالت همین الان حداقل 40میلیون نفر مشتری بازار سهام هستند و لذا رهاشدگی این بازار با این حجم از مشتری قطعا عواقب ناخوشایندی برای دولت و ملت خواهد داشت. هرچند میتوان با عمق بخشی به بازار و عرضههای بیشتر سهام و نیز تامین مالی حساب شده از منابع مردمی بهترین استفاده را از این تهدید احتمالی کرد.
وزارت ارتباطات در مسیر مدیریت کوتاه و میان مدت فضای مجازی
محمد جواد آذری جهرمی در روزنامه ایران نوشت:
امروزه دنیا در یک پیچ تاریخی قرار گرفته و یکی از مهمتریـن پیشران های این پیچ، فناوری اطلاعات و ارتباطات بهعنوان یک فناوری تحول آفرین و پیدایش زیست بوم فضای مجازی است که با تأثیر فزاینده خود در حال شکل دادن به تمام عرصههای زندگی حقیقی است به نحوی که امروزه فاصله بین مجاز و حقیقت در این فضا به صفر رسیده است. این فضا تمام ساحتهای حیات بشری را آنگونه تحت تأثیر قرار داده است که دنیای ما را در کمیت و کیفیت دچار تحولاتی عمیق ساخته است به نحوی که فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی اهمیت پیدا کرده است. براساس همین اهمیت فزاینده است که رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح یکشنبه ۲۲ تیرماه در دیداری مجازی با نمایندگان در کنار «مسکن»، «ازدواج جوانان و راههای تسهیل آن» و «فرزندآوری و جلوگیری از حرکت کشور به سمت پیری جمعیت»، «مدیریت فضای مجازی در کوتاه مدت و میان مدت» را از مسائل اصلی اجتماعی کشور دانستند و خواستار مدیریت عقلانی این فضا و توجه جدی به اهمیت این حوزه در تقویت فرهنگ جامعه شدند. وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در کنار دیگر نهادهای مسئول در قبال این فضا، خود را از مخاطبان اصلی سخنان رهبر انقلاب دانسته و براساس رهنمودهای ایشان، گامهای اساسیای را در راستای مدیریت کوتاه و میان مدت آن برداشته است.
این وزارتخانه ضمن آگاهی دقیق از معایب و آسیبهای فضای مجازی چون قمار، وس، کلاهبرداریها و جرایم سایبری، دروغ و تهمت بر این باور است که با وضع و شکلگیری مقررات لازم از یک سو و ایجاد زیرساختهای حیاتی و تولید محتوا و ارائه خدمات از سوی دیگر، میتوان از شمار و گستره این آسیبها کاست و با محقق کردن ظرفیتهای بالقوه این فضا، از مزایای بسیار آن برای تحقق منافع ملی بهره برد. در این راستا در کوتاه مدت دو اقدام کلان در دستورکار قرار گرفته است: قانونمندسازی فضای مجازی و افزایش استقلال و قدرتمندی در این فضا.
- قانونمندسازی فضای مجازی: ضعف در مدیریت فضای مجازی در زمینههای مختلف ازجمله تعیین مسئولیت حقوقی و مدنی ارائهکنندگان خدمات در حوزه فناوری اطلاعات، حکمرانی الکترونیکی، مدیریت تراکنشهای الکترونیکی و حفاظت از دادههای اشخاص در فضای مجازی، باعث خواهد شد تا آسیبهای اجتماعی مدنظر رهبر معظم انقلاب در این فضا تشدید گردد. در راستای کاهش و رفع نگرانیهای مذکور و قانونمندسازی فضای مجازی، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات با همکاری مرکز پژوهشهای مجلس و پژوهشگاه فناوری قوه قضائیه، با انجام مطالعات تخصصی و جامع، پیشنویس لوایح مورد نیاز در این زمینه را ارائه نموده است. این لوایح مشتمل بر لایحه مسئولیت ارائهدهندگان خدمات حوزه فاوا، لایحه صیانت از دادههای شخصی، لایحه حکمرانی الکترونیکی و لایحه تراکنشهای الکترونیکی سبب خواهد شد تا تعامل با فضای مجازی دارای اصول شده و با آسیبهای آن برخورد قانونی و نه سلیقهای صورت گیرد.
- افزایش استقلال، تابآوری و قدرتمندی در فضای مجازی: به شکل سنتی استقلال یک کشور مشتمل بر مؤلفههایی چون سیاسی، نظامی، فرهنگی، قضایی، دیپلماتیک، ایدئولوژیک، اقتصادی و امنیتی میشود. اما امروزه اگر کشوری بهدنبال حفظ استقلال فضای مجازی خود نباشد، سایر مؤلفههای استقلال خود را درمعرض خطر قرار میدهد. هدف، مقابله با هر نوع دشمنی ازجمله مقابله با هژمونی امریکا در عرصه فضای مجازی و اقتصاد دیجیتالی و رفع امکان تحریم اینترنتی ایران است. از سوی دیگر احراز جایگاه و سهم مناسب برای اقتصاد دیجیتال در فضای مجازی در چارچوب سیاستهای اقتصاد مقاومتی کشور و برنامهریزی همهجانبه برای بهبود شرایط کسب و کار مرتبط با فناوریهای مجازی و بهرهگیری از فرصتهای اشتغالزایی و نیز رونق محتوا، خدمات و تجارت در این عرصه، از دیگر اهداف مطرح در این زمینه است. بر این اساس وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، اقدامات خود را در تکمیل هرچه سریعتر شبکه ملی اطلاعات بهعنوان اصلیترین راهبرد کشور برای بهرهمندی حداکثری از فضای مجازی و مدیریت آسیبهای آن تشدید نموده و امیدوار است تا با تکمیل و تسریع تکالیف محول شده به دیگر دستگاهها، در کوتاه مدت، استقلال حداکثری فضای مجازی کشور محقق گردد.
در میان مدت اقدامات این وزارتخانه ناظر بر مدیریت فضای مجازی در راستای محققسازی اهداف زیر است:
- ارائه بیانیه ارزش ج.ا.ایران در فضای مجازی: وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات بواسطه نقش پررنگش در کمک به سیاستگذاری در زمینه فضای مجازی از یک سو و اجرای مصوبات و تصمیمهای اتخاذ شده در این زمینه از سوی دیگر، تلاش دارد تا با ایفای نقش مؤثر در تبیین بیانیه ارزش و مسیر حرکت ایران در فضای مجازی، مدیریت موفق این فضا را ممکن سازد. رسیدن به اجماع درباره این بیانیه و تبیین راهبرد منسجم ایران در شورای عالی فضای مجازی گامی است که در میان مدت محقق خواهد گردید.
- ترویج سبک زندگی اسلامی ایرانی و بسط گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه منطقهای و بینالمللی: امروزه امتداد انقلاب اسلامی در فضای مجازی یک باید و ضرورت است تا شعار عزت و اقتدار انقلاب در فضای مجازی به یک گفتمان تبدیل گردد. گفتمان و هنجارسازی جذاب از انقلاب اسلامی بواسطه تولید و غنیسازی محتوای فضای مجازی، ابزار محققسازی این گفتمان در جهان خواهد بود که برای نیل به این هدف، ارتقای فرهنگ کاربری و سواد فضای مجازی جامعه، از طریق آموزش عمومی و فرهنگسازی برنامهریزی شده است.
- افزایش رفاه عمومی از طریق فضای مجازی: ابزارهای توانمند فضای مجازی، دنیای ارائه خدمات (حمل و نقل، خرید کالا و خدمات و...) به کاربران را متحول و زمینه را برای افزایش رفاه عمومی ایجاد نمودهاند. در این رابطه، با تکمیل صددرصدی شبکه ملی اطلاعات و بخشهای مهم آن چون دولت الکترونیک و متناسبسازی خدمات فضای مجازی با ویژگیهای مورد استفاده شهروندان و بومیسازی این خدمات، رفاه شهروندان با دریافت خدمات بهتر، سریعتر و مقرون به صرفهتر، تأمین خواهد شد.
- استفاده از فضای مجازی برای تقویت حضور ج.ا.ایران در عرصه منطقهای و بینالمللی و جایگاه ژئوپلیتیک سایبری آن: در میان مدت بواسطه استقلال زیرساختی و ایجاد بنیانهای قوی در زمینه خدمات و محتوا، ایران در وضعیتی است که میتواند از طریق استانداردسازی و قانونگذاری و اجتماعیسازی فرهنگ ایرانی-اسلامی در گفتمان سایبری داخلی، منطقهای و جهانی، نقشی پررنگ داشته باشد و با ایجاد ائتلافهای قوی در جهت استفاده عادلانه و اخلاقی از این فضا و ارتباط و همکاری وسیع و هدفمند با ملتها خصوصاً ملل مسلمان گام بردارد.
وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات باور دارد که به فرمایش رهبر معظم انقلاب میتوان از عرصه فضای مجازی حداکثر منافع را [کسب کرد]؛ همان کاری که دشمن میکند، شما [هم] میتوانید بکنید در جهت عکس.
بازگشت آقای استراتژیست
ثمانه اکوان در روزنامه وطن امروز نوشت:
وضع ترامپ در نظرسنجیهای انتخاباتی چندان جالب به نظر نمیرسد. رئیسجمهور 74 ساله آمریکا، در دوره قبلی انتخابات ریاست جمهوری نیز در نظرسنجیها بازنده میدان بود اما این بار به نظر میرسد عزم جزم تعدادی از جمهوریخواهان برای رأی ندادن به او در این انتخابات، ستاد انتخاباتیاش را به نگرانی انداخته که شاید واقعا این بار از میدان به در شود.
این نگرانیها باعث شده است تحلیلگران انتخاباتی مشاور ترامپ خواهان بازگشت استراتژیست کمپین انتخاباتی او در سال 2016 به کاخ سفید باشند. استیو بنن، استراتژیست کاخ سفید که سال 2017، توسط ترامپ اخراج شد، در ماههای پایانی کمپین انتخاباتی وی در سال 2016 به ترامپ ملحق شد. آنطور که مایکل وولف، نویسنده کتاب «آتش و خشم» در این کتاب بیان کرده است، راجر ایلز، مدیر سابق شبکه فاکسنیوز، بنن را به ترامپ معرفی کرده بود. در آن زمان کمپین انتخاباتی ترامپ هر روز بیشتر از روز قبل به شکست نزدیک میشد و باید روح تازهای در این ستاد انتخاباتی تزریق میشد و به توصیه ایلز، بنن به این ستاد ملحق شد تا بتواند کار را در انتخابات برای ترامپ یکسره کند. بنن با پیشنهادات خاصش و برنامههای ویژهای که برای تبلیغات انتخاباتی در جهت معرفی برنامه اقتصادی ترامپ داشت و همچنین بحثهای جنجالیاش در زمینه هویت سیاسی در آمریکا، توانست ترامپ را پیروز رقابتها کند.
حضور او در کاخ سفید اما به همان خوبی که توقع داشت، پیش نرفت و حلقه اطرافیان ترامپ، او را کمکم از میدان به در کردند و در نهایت سال 2017، او از کاخ سفید اخراج شد. با انتشار کتاب آتش و خشم توسط مایکل وولف، خبرنگار کاخ سفید بسیاری از تحلیلگران سیاسی آمریکا به این نتیجه رسیدند که مسائل مطرحشده در این کتاب نمیتواند تنها اطلاعات یک خبرنگار راجع به مسائل پشت پرده در کاخ سفید باشد و به احتمال زیاد این کتاب به اسم مایکل وولف اما به نویسندگی استیو بنن بوده است یا اینکه حداقل او نقش بسیار ویژهای در تهیه اطلاعات مربوط به این کتاب داشته است. بنن با این حال از سال 2017 تاکنون مانند سایر اخراجیهای کاخ سفید حرف چندان ناشایستی درباره ترامپ نزده است و انتظار اینکه کدورتها بین ترامپ و این استراتژیست تندرو، براحتی برطرف شود، چندان دور از انتظار نیست.
بنن که تمرکز ویژهای روی مباحث مرتبط با راست افراطی در آمریکا و اروپا داشت و از کسانی بود که بدش نمیآمد ترامپ به نژادپرستان افراطی در آمریکا نزدیک شده یا حداقل وانمود کند نزدیک شده است، بعد از اخراج از کاخ سفید بیکار ننشست و این بار راهکارهای ویژهای برای دنیا و بویژه اروپا داشت.
او از طرفداران سرسخت جدایی انگلستان از اتحادیه اروپایی بود و در همان زمان برگزاری رفراندوم و پس از آن، بارها بیان کرد استراتژیهای مهمی برای کشورهای اروپایی در جهت خروج از این اتحادیه دارد و به نظرش این بهترین کار برای تأمین منافع ملی این کشورهاست. گفته میشود گروههای راستگرای زیادی از اروپا با او در ارتباط بودند و از وی برای مسائل خود مشاوره میگرفتند.
با وجود دوری از کاخ سفید و رنجیدگی از رئیسش، بنن اما با حضور در شبکههای تلویزیونی مختلف مانند فاکسنیوز (که میداند شبکه تلویزیونی مورد علاقه ترامپ است) یا هدایت و راهبری سایت «بریت بارت» هنوز هم به دولت ترامپ برای اداره کشور به صورت غیرمستقیم مشاوره میدهد. او اخیرا در گفتوگو با یک برنامه رادیویی بیان کرده بود اگر ترامپ میخواهد دوباره رئیسجمهور شود نباید مانند یک نامزد ریاست جمهوری رفتار کند، بلکه باید مانند یک رئیسجمهور رفتار کرده و بدین ترتیب مطمئن باشد دوباره رئیسجمهور آمریکا خواهد بود: «ما رئیسجمهوری نمیخواهیم که در گردهماییهای انتخاباتی شرکت کند، ما رئیسجمهوری میخواهیم که 5 روز هفته، بیرون در میان مردم باشد و کارهایی انجام دهد که نشان داده شود او رئیسجمهور ایالاتمتحده است و کارش را انجام میدهد».
به نظر میرسد بنن نیز چندان نسبت به بازگشت خود به کاخ سفید و صرف شامهای 2 نفره با ترامپ ـ که باعث حسادت بسیاری از کارکنان و مشاوران کاخ سفید شده بود ـ بیمیل و رغبت نباشد. خبرنگاران از طرز حرف زدن او، به این مسأله پی بردهاند و گزارشهای مختلفی در این باره منتشر کردهاند. خبرنگار واشنگتناگزمینر در همین رابطه گفته است: مشاوران ترامپ به این نتیجه رسیدهاند که بنن قصد بازگشت دارد و با صحبتهای اخیرش میخواهد باز هم منشأ اثر در واشنگتن باشد.
بنن که در سایت بریت بارت، پادکستی با نام «اتاق جنگ» را میزبانی میکند و در آن از ضرورت حمایت از ملیگرایان در اروپا میگوید، در ماههای پایانی فعالیت دولت ترامپ تصمیم گرفته است بروز و ظهور بیشتری در رسانههایی داشته باشد که مطمئن است ترامپ آنها را میبیند. به همین دلیل اخیراً در فاکسنیوز حاضر شد و برای انتخابات پیش روی آمریکا دوباره رئیسجمهوری را ستود که او را 3 سال پیش از کار اخراج کرده بود. روزنامه گاردین البته نوشته است، جمهوریخواهان نزدیک به ترامپ بیان کردهاند بنن بعد از اخراجش از کاخ سفید صحبتی با ترامپ نداشته و دیداری هم با او نداشته است و احتمال اینکه ترامپ بخواهد او را دوباره به کار گیرد، بسیار کم است. با این حال برخی دیگر از افراد حاضر در کاخ سفید بیان کردهاند که اخیرا ترامپ هم از بنن یاد میکند و پادکست او در سایت بریت بارت را دوست دارد. نکته مهمتر این است که ترامپ از مدیر فعلی کمپین انتخاباتی خود یعنی «برد پارسیل» نیز رضایت ندارد و معتقد است این کمپین با مدیریت او هزینههای زیادی در برداشته است. ترامپ با این حال زمانی که از شر یکی از کارمندان یا مشاورانش خلاص میشود، با الفاظ تندی از آنها یاد میکند و معلوم نیست این بار قرار است به «بنن شلخته» جایی در کاخ سفید بدهد و آیا او این شغل را قبول میکند یا خیر.
* ایده بنن برای دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ
بنن اما در همین چند وقت اخیر نشان داده است ایدههای جالبی برای کمپین انتخاباتی ترامپ دارد. او چندی پیش، قبل از مطرح شدن بحث تبعیضنژادی در آمریکا، اعتقاد داشت برای پیروزی بر دموکراتها باید آنها را به دام صحبت درباره تبعیضنژادی یا نژادپرستی در آمریکا کشاند. او در مصاحبه 3 سال پیش خود با نشریه Prospect گفته بود: «هر قدر دموکراتها بیشتر و طولانیتر راجع به هویت سیاسی حرف بزنند، برای ما بهتر است. من میخواهم که دموکراتها هر روز راجع به نژادپرستی حرف بزنند. اگر چپ بر روی نژاد و هویتی متمرکز است، ما به دنبال ملیگرایی اقتصادی میرویم و از این طریق آنها را شکست میدهیم». این موضع، همان کاری بود که ترامپ برای پیروزی در انتخابات سال 2016 کرد. او از پیامهایی که در باطن خود نمایشدهنده نژادپرستی و حمایت از این مسأله است، استفاده کرد و کاری کرد که دموکراتها برای گرفتن حق نژادهای مختلف به پا خیزند و در مقابل خودش با رأی سفیدها به کاخ سفید راه یافت. با حوادث اتفاقافتاده در سال 2020 و جنبشهای مبارزه با تبعیضنژادی که با حمایت دموکراتها در خیابانهای آمریکا به راهپیمایی اعتراضی پرداختند، آرزوی دیرینه بنن به واقعیت تبدیل شد. دموکراتها حالا بیشتر از هر زمان دیگری در دام سیاستهای ترامپ و مشاورانش افتادهاند و او با کمک بنن و راهنماییهایش میتواند از این فرصت دوباره به نفع خود استفاده کند.
کسی از کارگران بیکار خبری دارد؟!
امیرمحمود حریرچی در روزنامه آرمان ملی نوشت:
دوباره بسیاری از مشاغل تهران بهدلیل شیوع کرونا با محدودیت و تعطیلی روبهرو شدهاند و این مشاغل خدماتی باید ظرف مدت یک هفته تا 10 روز تعطیل شوند. در این بین کدام سازمان و نهاد دولتی که در زمینههای اقتصادی و اجتماعی، سالانه میلیاردی بودجه میگیرد به سراغ پرسنل و کارگران بیکار شده این مشاغل رفتهاند؟ به غیر صاحبان این مشاغل، عمدتا کارگران و پرسنل آنها که تعدادشان در تهران کم نیست، دارای قراردادهای روزمزد هستند و در ماههای گذشته سرپرست چندین هزار خانوار، یا بیکار شده یا حقوقی دریافت نکردهاند.
به عنوان مثال حدود چهارماه است که استخرها دولتی و خصوصی تعطیل هستند، آیا کسی میداند که به غیر از صاحبان آنها، نیروی خدماتی و پرسنل این استخرها از چه طریقی درآمد دارند؟ رستورانها و کافهها نیز وضعیتشان بهتر از استخرها و دیگر شغلهای خدماتی نیست و درحالیکه چندی پیش بازگشایی شدند و با کاهش شدید مشتری مواجه بودند، بازهم باید یک هفته تعطیل باشند و در این بین وضعیت افرادی که در این مشاغل کار میکنند، چه میشود؟ ما این مشکلات را از ابتدای شیوع کرونا داشتیم و هنوز برای مشاغلی که تعطیل میشوند و عدم جلوگیری از تعدیل پرسنلشان، تدبیری اندیشیده نشده است.
هنوز حمایت اجتماعی و تامین اجتماعی جامع، ساختارمند و فراگیری را ندیدهایم و بیشتر برای مردم پروتکل ایجاد کردهایم که درست هم است. درحالیکه گرانی و نرخ تورم از آغاز شیوع کرونا در کشور تا به امروز افزایش زیادی داشته است. در این مدت نقش وزارت بهداشت در کشور پررنگ بوده درحالیکه وزارتخانه بزرگی همچون تعاون، کار و رفاه اجتماعی قدمی بلند برنمیدارد. بیشک رعایت فاصله اجتماعی نیاز به درآمد و تامین حداقلهای زندگی مردم دارد و تا زمانیکه شکم مردم گرسنه باشد، نمیتوانیم فاصله اجتماعی اجباری برای آنها تعیین کنیم. ما شاهد آن هستیم که کشورهای دیگر هم درگیر کرونا هستند، اما در کدام کشور قیمت یک بسته ماکارونی و روغن در چهار ماه گذشته 5 برابر شده است؟ وضعیت کسب و کارها نسبت به سالهای گذشته نیز خرابتر شده و با افزایش قیمت اقلام موردنیاز جامعه، مردم به مراتب فقیرتر شدهاند و زندگی سختتری را تجربه میکنند.
بیشک تا زمانیکه تامین اجتماعی برای مردم به معنای واقعی و صددرصدی وجود نداشته باشد، فاصلهگذاری اجتماعی از طریق محدودیتها به سرانجام مثبتی نخواهد رسید. همانطور که چند روز پیش سعید نمکی، وزیر بهداشت به خطر ناشی از گرسنگی فقرا هشدار داده بود، امیدواریم هر چه سریعتر مسئولان فکری دقیقتر و حسابشدهتر به حال مردم بکنند. در حقیقت با شیوع کرونا مطالبات مردم از دولت دهها برابر شده، چون معاش و سلامت در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند، درحالیکه این دو باید در کنار یکدیگر باشند و ما زمانی میتوانیم سلامتیمان را حفظ کنیم که معاشمان نیز تامین شده باشد.
تسلیم روایتهای غلط دشمن نشویم
حسن رشوند در روزنامه جوان نوشت:
چندی است جبهه دشمن تلاش میکند با توجه به حوادث رخ داده طبیعی یا غیر طبیعی، فضای ذهنی مردم را به گونهای دستکاری کند که بتواند روایت دلخواه خود را غالب و متناسب با این ذهن دستکاری شده، سناریوهای عملیاتی و رسانهای خود را پیادهسازی کند. بستر چنین اقداماتی وجود خبرهای متنوعی است که هر روز شاهد آن هستیم. بهویژه اینکه طی دو ماه اخیر، منطقه ما، بالاخص ایران اسلامی میدان جولان رسانهها و خبرسازیهای متنوع و تحیرزا شده است. تمام این خبرسازیها که بخشی از جورچین جنگ ترکیبی استکبار علیه جبهه مقاومت است، با محوریت تهاجم بر ایران شکل میگیرد. جنگ روایتها، قطعهای مهم از این جورچین تهاجم است. شناخت درست و دقیق این جنگ و ابعاد آن و تطبیق آن در میدان و عرصه زندگی روزانه کمک زیادی به موضعگیری دقیق و رفتارهای عقلانی و انقلابی ما میکند.
اکنون عطش خبرسازیهای جعلی و بزرگنمایی اخبار کاذب به حدی شده است که تشخیص و تمییز دادن اخبار صواب از ناصواب سخت شده است. برای قرابت ذهنی، به برخی از این اخبار که فضای رسانهای کشور را فراگرفته، اشاره میشود:
۱- در حادثهای مشکوک در مرز ایران و افغانستان ۵۰ مهاجر افغانستانی کشته شده و پیکرهای آنها به منطقه خارج از دسترسی مرزبانان ایرانی به آب انداخته میشود. این موضوع دستمایه جنگ رسانهای و ایجاد اختلاف بین دو ملت ایران و افغانستان که قرابت زیادی از لحاظ فرهنگی با هم دارند، میشود.
۲- دادگاه اکبر طبری بهعنوان یکی از افتخارات قوه قضائیه و نظام برگزار میشود. فضای رسانهای دشمن با غفلت از دوستان ناآگاه، به جای تحسین این حرکت انقلابی، تمام توجهات را به سمت و سوی رئیس سابق قوه قضائیه میبرد و تلاش میکند نقطه قوت این قوه را نقطه ضعف جلوه دهد.
۳- جسد قاضی منصوری در جلوی هتلی در رومانی پیدا میشود و پیش از آنکه جمهوری اسلامی ایران مدعی شود که چرا این اتفاق برای متهم تحت تعقیبش افتاده، جبهه رسانهای دشمن یکپارچه با نعل وارونه واقعیت، باچند عکس و تصویر مبهم، تحلیل و گزارشهای مختلفی را بر ضدکشورمان و دستگاه قضایی شروع میکند.
۴- فضای مجازی با استفاده از بینظارتی دستگاههای مسئول، تبدیل به آشفتهبازار ارز و سکه و ماشین و زمین و مسکن میشود.
۵- آتشسوزیهای عمدی و سهوی در جنگلها، مراتع، باغات، ساختمانهای اداری و پزشکی و نیروگاهها و کارخانهها، حلقههای یکسری عملیات هوشمندانه دشمن جلوه داده میشود.
۶- به یکباره، زنجیره نامهنگاریها و توئیتزنیها و مصاحبههای جنجالی و تحریکآمیز آغاز میشود و در کشور اوج میگیرد.
۷- عراق و لبنان و سوریه بهگونهای تصویرسازی میشود که گویا جبهه مقاومت در حال عقبنشینی و سقوط است و در این خبرسازیها مکرر سردار قاآنی و سردار حاجیزاده به شهادت میرسند!
همانطور که ملاحظه میکنید، برخی از این اخبار درست و واقعیت داشته و بعضی جعلی و کذب محض است. در این شرایط، راهبرد «گرسنهسازی و اشتهای خبری» در دستور کار دشمن قرار میگیرد، به گونهای که اولین سؤال در محافل و جلسات و دورهمیها میشود چه خبر؟!
برای پاسخ به این نیاز ساختگی و رفع گرسنگی خبری، خبرسازی جعلی و بزرگنمایی اخبار درست در دستور کار قرار میگیرد و خرده روایتهای خبری، تبدیل به روایت غالب میشود. اما کسی نمیتواند و نباید منکر آن بشود که سیاهنمایی و دروغسازیها، حکایت دیگری دارد.
جنگ روایتها کشتارمجازی با کلمات و جملات و اخبار و تحلیلهاست. جنگ روایتها جنگ بدون پیروزی است که رقیب و حریف و دشمن برای ضربه زدن به طرف مقابل به انتشار هدفمند اخبار و روایت و گزارش و تحلیل آن میپردازد. در جنگ روایتها؛ «کلان روایتها» (ابر روایتها) و «خرده روایتها» وجود دارند. کلان روایتها مفاهیم و گزارههای اصلی هستند و خرده روایتها مصادیق آنها به شمار میآیند.
در این شرایط، ابتدا یک روایت کلان در نظر گرفته میشود؛ مثلاً نظام انقلابی ایران ناکارآمد است! برای اینکه این کلان روایت در ذهنها جا بیفتد باید خرده روایتها با دو عنصر «قدرت برانگیختگی» و «قدرت توزیعشوندگی» روایت شوند. یعنی با هنرمندی خاص و جذابسازی در ذهن مخاطب همراه با سرعت، دست به دست و محفل به محفل و کانال به کانال و گروه به گروه در فضای حقیقی و مجازی میچرخد و میگردد تا تبدیل به «روایت غالب» شود! در این میدان، اخبار ساختگی و بزرگنمایی آنها، قطعات جورچینی هستند که تصویردلخواه دشمن را از آینده کشور فراروی مردم قرار میدهد. در واقع با ساختن خبر دروغ یا بزرگنمایی خبر درست و کنار هم چیدن آنها، یک روایت غالب شکل میگیرد و با این روایت دستکاری شده، کشور بهخاطر گفتمان مقاومت به بنبست رسیده و راهی جز مذاکره و سازش برایش متصور نمیشود. پرواضح است که این گزاره دروغ است واساساً دو راهی معیشت و امنیت و مقاومت مصداق بارز دوگانهسازیهای جعلی و دو قطبیهای کاذبی است که در جنگ روایتها اصلاً واقعیت و حقیقت در آن مهم نیست. برای دشمن آنچه مهم است، نتیجه دلخواه است. نتیجه دلخواه دشمن از این همه اخبار جعلی و دروغ و بزرگنمایی اخبار درست و وزن دادن به آنها، تسلیم کردن ملت ایران است و برای رسیدن به این هدف، به هر وسیلهای متوسل میشود تا به هدف خود برسد. در این شرایط، رسانههای جبهه انقلاب وظیفهای بس سنگین دارند تا هم به مردم کمک کنند تا جامعه روایت درست را از روایتهای نادرست اخبار انتشار یافته در کشور برداشت کند، هم اینکه دشمن را از رسیدن به هدف شومش در روایتسازیهای غلط از اخبار و حوادث رخ داده در کشور و جبهه مقاومت ناامید سازد.
هم چوب، هم پیاز
رضا دهکی در روزنامه ابتکار نوشت:
روزگاری که کووید19 نه فقط برای ایران و بلکه کل جهان ساخته، درسها و نکات قابل توجه بسیاری به دنبال داشته است. تغییر آگاهی نسبت به کرونا باعث شده است که بسیاری از توصیههای ابتدایی مقابله با این بیماری نقض شوند و گاه توصیههایی جایگزین شوند که پیشتر منع میشدند. افزایش آگاهی از شکل عملکرد این ویروس که امروز با نام خانوادگیاش، کرونا، از آن یاد میشود، بسیاری از تحلیلها درباره سرنوشت انسانها در دوران پساپاندمی را نیز در هم ریخته است. نکته این جاست که برخی از این تحلیلها و تصمیمهای ناشی از آن، شاید حتی از ابتدا نیز چندان درست نبودهاند.
کرونا از زمان ورود به ایران روزهای گوناگونی را به خود دیده است. ابتدا برخی آن را تکذیب کردند و حتی هشدارهای مطرح شده را جو روانی علیه ایران دانستند. وقتی اولین نمونههای وجود بیماری در ایران به طور رسمی تایید شد، همچنان از سوی جریان رسمی چندان جدی گرفته نشد؛ مثلا صداوسیما به راحتی از سبکتر بودن این ویروس نسبت به آنفولانزا میگفت و حتی گزارشگر پزشکی اخبار این رسانه هم برای رفع نگرانی مردم ادعا کرد که گرفتهام و خوب شدهام! با بالا رفتن آمار اما معلوم شد که ماجرا جدیتر از این حرفهاست! نتیجه هرچند شکلگیری ستاد مقابله با کرونا و اجرای برخی تصمیمگیرهای کلان بود، اما هنوز واکنشها با واقعیتهای کرونا نمیخواند.
یکی از نمونههای این موضوع، عدم تطابق اعمال محدودیتهای سختگیرانه با نیاز مقابله با کرونا بود. هر چند در آن زمان دلیل این شیوه کجدار و مریز اعمال محدودیت، راحتی مردم عنوان شد و حتی قرنطینه عمومی را شیوهای قرون وسطایی نامیدند، اما بعدتر و تا به امروز بارها به این نکته اذعان شده است که شرایط اقتصادی امکان تعطیلی طولانیمدت را به عنوان یک گزینه پیش روی تصمیمگیران نمیگذارد. این در حالی است که همان محدودیتهای نصفه و نیمه نیز تاثیر خود را در کاهش آمار ابتلا به کرونا در ایران نشان داد. حالا در شرایطی که آمار ابتلا و مرگ بر اثر کرونا در ایران مشغول رکورد زدن است، همچنان عزم و ارادهای برای تصمیمهای جدی مقابله با آن وجود ندارد.
شاید به واقع، شرایط اقتصادی ایران راه را برای اعمال قرنطینه و محدودیتهای سختگیرانه دشوار میکند، اما مسئله اینجاست که حتی سایر تصمیمهای ممکن نیز هیچگاه با قاطعیت طرح نشدهاند و گذر زمان بدون تصمیم، بعضی از این راهکارها را نیز سوزانده است. دلیل این امر را شاید باید در یک نکته جست: شعار دادن و نمایش!
خیلی از تصمیمهای منجر به تشدید کرونا از یک سو و کاهش حساسیت عمومی به توصیههای ضدکرونا از سوی دیگر، حاصل برخورد شعارزده با شیوع این ویروس بود. اخبار کرونایی را از ابتدا تا به حال مرور کنید؛ از آن موج اولیه انکار ویروس که بگذریم، چند بار خبر کشف یا نزدیک بودن به کشف واکسن و داروی کرونا را شنیدید؟ چند بار از دستگاه کرونایاب و راهکارهایی مثل استفاده از توان سگها خبر به گوشتان رسید؟ نتایج ضدعفونی خیابانها جز خرابی دستگاههای عابربانک و تلویزیونهای ایستگاههای بیآرتی چه بود؟ مشکلات تنفسی و پوستی حاصل از تونلهای ضدعفونی انسانی را به یاد دارید؟ ادعاهای این که ایران در مقابله با کرونا از بقیه کشورها جلوتر است و حتی دیگر کشورها خواستار استفاده از تجربه ایران شدهاند را چطور؟ چند بار شنیدید که ایران آماده ارسال کمکهای مقابله با کرونا اعم از ماسک و ونتیلاتور و ... به دیگر کشورهاست؟ یا این که سیاست «فاصلهگذاری هوشمند» ابداعی ستاد مقابله با کرونا – که این روزها دیگر به کار برده نمیشود – چقدر موثر بوده است؟
در هفتههای گذشته، این شعارهای پیشین تبدیل به اذعان به این نکته شدهاند که ایران از لحاظ اقتصادی توان قرنطینه و محدودیتهای سفت و سخت را ندارد. این در حالی است که اگر رفتار شعارزده پس از اعمال همان محدودیتهای نصفه و نیمه نبود و برای شکست کرونا پیش از وقوعش ابراز خوشحالی نمیشد یا همان محدودیتهای نصفه و نیمه جدیتر گرفته شده بود، اکنون کرونا با شدت بیشتری باز نمیگشت. اگر به وقتش، با مردم صادقانه و بدون شعار، از خطرهای کرونا در عین عدم توان اقتصادی سخن گفته میشد، فرصتهای تصمیمهای دیگر مبتنی بر واقعیت و نه شعار نمیسوخت. این روزها در حالی از دلیل عدم اثرگذاری بر معیشت مردم با تصمیمهای سختگیرانه برای مقابله با کرونا بر سر مردم منت گذاشته میشود که آمارها میگوید در بهار امسال، 1.5 میلیون نفر از جمعیت شاغلان کشور بر اثر آسیبهای اقتصادی ناشی از کرونا کاهش یافته است. درواقع حالا بر اثر این فرصتسوزیها، هم چوب را خوردهایم و هم پیاز را!
برآورد اینکه با این فرصتسوزیها، همچنان چه بازهای از راهکارهای واقعی و نه شعارزده پیش روی ما قرار دارد کار دشواری است. باید پذیرفت که تصمیمهای جدی امروز، نتایجی دردناکتر از ماههای گذشته به دنبال خواهد داشت؛ اما هیچ نتیجهای دردناکتر از دیدن مرگ جمع بیشتر از ایرانیها و حتی رسیدن دایره بیماری و مرگ به جمع عزیزان نزدیک نخواهد بود. محدودیتهای حتی ضعیفتر از گذشته یک هفتهای که از دیروز در پایتخت اجرایی شده است یا تصمیم به تعویق یکی دو هفتهای کنکور، برگزاری کجدار و مریز بازیهای لیگ برتر فوتبال و ... همگی نشانه تداوم همان سیاستهایی است که نمیخواهند از شعارها عدول کنند. اما کرونا با شعار نمیرود و فرصت مقابله با آن نیز با اقدامات شعاری از دست میرود. بنا به آن دیالوگ مشهور، «یک پایان تلخ، بهتر از یک تلخی بیپایان است». اگر قرار است مقابله با کرونا دردناک باشد، یک درد یکباره بهتر از تداوم کرونا برای مدتی طولانی و درگیر شدن جمع کثیرتری با آن است. اما آیا مسئولی حاضر خواهد شد که این مسئولیت را به جان بخرد؟
الحاق در محاق؛چرا؟
حامد رحیم پور در روزنامه خراسان نوشت:
طرح الحاق دوباره در محاق قرارگرفته است. قرار بود ۱۱تیر الحاق بخش هایی از کرانه باختری مطابق پروژه معامله قرن به رژیم صهیونیستی صورت بگیرد. براساس ایده به اصطلاح صلح دولت ترامپ، صهیونیست ها مجوز این را داشتند تا ۳۰ درصد از اراضی کرانه باختری و دره رود اردن را تحت سیطره خود بگیرند اما اجرای این طرح بازهم به تعویق افتاد. چرا نتانیاهو مجبور شده است طرحی را که شعار اصلی وی در سه انتخابات یک سال گذشته رژیم صهیونیستی بوده است به تعویق بیندازد؟پاسخ به این پرسش در سه سطح قابل ارزیابی است:
1- ویروس کرونا، تشدید بحران های دولت ها، به ویژه افزایش بحران های رژیم های ظالم منطقهای را شکل خواهد داد؛ چرا که فقدان سرمایه اجتماعی در این کشورها، مواجهه با بحران هایی همچون کرونا را به علت غفلت از ظرفیتهای درونی با مخاطرات جدی روبه رو کرده است.کما این که جهش نرخ بیکاری در اسرائیل در ماههای اخیر از 3.4 درصد به ۲۷ درصد و تظاهرات های گسترده علیه عملکرد نتانیاهو در کاهش تاثیر کرونا بر جنبههای اقتصادی نیز از موضوعاتی است که سبب شده درنهایت اجرای این طرح به تعویق بیفتد. وزیر مهاجرت رژیم صهیونیستی نیز دو روز پیش مقابله با کرونا را اولویت اصلی کابینه رژیم صهیونیستی دانست و از خارج شدن طرح الحاق از دستور کار کابینه رژیم صهیونیستی خبر داد.این سخنان در کنار اظهارات بنی گانتز، وزیر جنگ و نخست وزیر آینده رژیم صهیونیستی، که پیشتر گفته بود: در حالی که اسرائیل با بحران ویروس کرونا مواجه است موعد اجرای طرح الحاق،«مقدس» و «فوری» نیست» نشان داد که فعلا مقامات این رژیم تصمیمی برای اجرای الحاق کرانه باختری ندارند.
2-مسئله نحوه الحاق کرانه باختری همچنان اصلیترین موضوع اختلاف بین بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی و بنی گانتز، وزیر جنگ و نخستوزیر آینده این رژیم است.تاکید اصلی گانتز بر ضرورت جلب رضایت پادشاهی اردن پیش از اجرای طرح الحاق از یک طرف و همچنین تاکید بر اجرای این طرح به عنوان بخشی از طرح صلح دولت ترامپ اساس این اختلاف را میسازد. از سوی دیگر با توجه به رقابت بسیار نزدیک نتانیاهو و گانتز که هیچ کدام قادر به کسب اکثریت مطلق در سه دور انتخابات متوالی طی یک سال اخیر نشدند، این احتمال وجود دارد که باردیگر صهیونیستها گرفتار دور باطلی از انتخاباتهای پارلمانی شوند که هیچ کس در آن اکثریت لازم را با توجه به تجربه یک سال اخیر به دست نخواهد آورد و در این صورت وارد شدن به دور باطلی از انتخاباتهای متوالی و بی نتیجه محتمل خواهد بود که در این شرایط الحاق کرانه باختری حداقل در کوتاه مدت را بسیار به سختی امکان پذیر کرده است، هر چند نباید از این نکته غفلت کرد که در اصل اشغالگری در کرانه باختری میان مقامات این رژیم اختلافی وجود ندارد.
3-رژیم صهیونیستی در تمام مدت هفت دهه اشغال فلسطین، سیاست ایجاد تفرقه در میان فلسطینیها را بخش اول اقدام خود قرار داده است. ایجاد روند سازش و کشاندن بخشی از فلسطینیها با فشارهایی که آن ها در عرصه فلسطین و منطقه در دهه 1980 ایجاد کردند، موجب به وجود آمدن شکافی عمیق بین فلسطینیها شد و عملاً آن ها به دو دسته تقسیم شدند. پیروزی حماس در انتخابات سال 2006 پارلمان فلسطین، مقاومت را به قدرت رساند و موجب شد قدرتی که آمریکاییها می خواستند به سازشکاران فلسطینی بدهند در اختیار مقاومت قرار گیرد. این قدرت گیری با مانع تراشیهایی که با کمک صهیونیستها و آمریکاییها ایجاد شد به تشکیل دو دولت در کرانه باختری و نوار غزه ختم شد.
حالا نشست ویدئو کنفرانس جبریل رجوب و صالح العاروری دو رهبر جنبش فتح و حماس به شدت صهیونیستها را نگران کرده است. با توجه به قطع همکاری امنیتی حکومت خودگردان و رژیم صهیونیستی طی ماههای اخیر، تأکید رهبران دو جنبش بر ایجاد یک راهحل مشترک برای خروج از وضعیت کنونی نکته مثبتی برای آغاز همکاری و مقابله با طرح الحاق است. البته این همکاری در صورتی واقعی خواهد بود که دست حماس در کرانه باختری برای فعالیت نظامی علیه رژیم صهیونیستی باز شود. افزون بر این، نامههای اسماعیل هنیه به رهبر انقلاب اسلامی و سید حسن نصرا... از دیگر سو نشاندهنده آمادگی گروههای مقاومت فلسطینی برای اقدام عملی علیه طرح الحاق با هماهنگی سایر اعضای محور مقاومت است؛ اقداماتی که باعث تردید رژیم صهیونیستی برای برداشتن گام نهایی دراجرای طرح الحاق شده است.