به گزارش مشرق، محمد ایمانی فعال رسانه ای در کانال تلگرامی خود نوشت: مواجهه با واقعیات، افراد را از هیجان و تند و تیزی و تب اولیه می اندازد. مثل آقای روحانی و برخی دولتمردان که هفت هشت سال قبل -و تا همین پارسال- به دولت قبل از خود بد و بیراه می گفتند.
نوع ادبیات، مبتنی بر این بود که مدیران قبل از ما، بی سواد و کار نابلد و سرباز صفر و گروهبان بوده اند؛ اما ما دنیادیده و با سواد و حقوقدان و اقتصاد شناس و ژنرال هستیم. انصاف، گمشده ادبیات این طیف در طول همه سال هایی بود که رجز خواندند و تبختر به خرج می دادند.
کوره زمان و بالا و پایین شدن روزگار، زبان تیز را کُند می کند، اگر که آدمی متوجه باشد. اما کسانی از آن میان همچنان سوزن شان روی ادبیات گذشته گیر کرده و حال آن که اگر اندکی اهل شنیدن بودند، می شنیدند که بسیاری از مردم می گویند صد رحمت به عملکرد دولت نهم و دهم.
عده ای هم افتاده اند دنبال بد گفتن به بخت و اقبال و می گویند این دولت بد شانس و بی اقبال بود که با مسائل پیش بینی نشده مواجه شد. این در حالی است که ناصحان و دنیا دیدگان بسیاری در همه این سالها توجه می دادند "زلف خود را به زلف آمریکای خبیث و اروپای بد عهد گره نزنید".
آقای روحانی در این میان، ادبیاتش اندکی متفاوت از قبل شده: "دولت را نقد کنید اما منصفانه"."هر زمان انتظارات مردم را بالا ببریم، شکست می خوردیم. انتطارات باید در حد امکان و واقعیتهای جامعه باشد و گرنه موجب سرخوردگی مردم می شود". "دولت را در شرایط سخت تحریم دشمن درک کنید".
سخنان درستی است؛ متاسفانه او و اعضای حلقه اصلی اش در دولت، به همراه بانیان فتنه سبز، درست بر خلاف این انتظار با دولت قبل رفتار کردند.
خوش بینانه اش این است که دنبال پیروزی در رقابت انتخاباتی 92 و 96 یا جبران شکست 84 و 88 بودند. اما بعضی از اینها، دنبال زمین زدن دولت وقت به عنوان مقدمه براندازی انقلاب بودند.
آنها همان هایی هستند که روحانی در سخنرانی 23 تیر 78 از آنها به عنوان اجیر شدگان آمریکا و اسرائیل نام برد اما سال 92 و 96 از روحانی حمایت کردند. این جماعت گفتند حمایت از نامزد و دولت اجاره ای، برای انباشت ناکارآمدی و رساندن کشور به نقطه جوش است.
همین متظاهران به حمایت، شش ماه پس از انتخابات 96 و آشکار شدن نارضایتی عمومی از عملکرد دولت، پیشقدم فضاسازی درباره لزوم استعفای دولت و رئیس جمهور شدند و حال آن که خود، متهم اول ناکارآمدی بودند.
آنها این رفتار را درست زمانی مرتکب شدند که مزدوران آمریکا (بعثی های هسو با دختر صدام در عراق، و عناصر وابسته به سمیر جعجع و ولید جنبلاط در لبنان)، آشوب در دو کشور عضو محور مقاومت را کلید زده و برای برکناری دولت مستقر فشار می آوردند.
در شرایط پیچیده ای که دشمن، فاز جدید شبیخون را آغاز کرده بود؛ و در حالی که در برخی مقاطع، محبوبیت روحانی در نظرسنجی ها به زیر 10 درصد رسیده بود، بخش عمده ای از متنقدان انقلابی، بر مبنای رعایت مصالح کشور، جانب مدارا و مراعات دولت را در پیش گرفتند.
کسی که دولت را از سقوط نجات داد، رهبر حکیم انقلاب بود. و گرنه حتی مجلس دهم نیز که اکثریتش حامی دولت بود- پس از طرح 5 سؤال از رئیسجمهور و قانع نشدن از 4 پاسخ- تا مرز استیضاح روحانی پیش رفته بود.
در کنار نصیحت ها و تذکرات دلسوزانه، حمایت هایی که رهبر انقلاب نسبت به دولت فعلی -چه در زمینه مسیرهای دشوار تامین کسری بودجه و چه حمایت های سیاسی و معنوی- انجام دادند، کم سابقه بوده است.
در مقابل، حامی نمایانی که همزمان با بعثی ها و جعجع ها، تا مرز فشار برای استعفای دولت پیش رفتند، سابقه دارند. همان ها که از دولت خاتمی و مجلس ششم برای ایجاد حاکمیت دوگانه حمایت کردند؛ اما سر بزنگاه با شعار خروج از حاکمیت، دولتمردان و نمایندگان اصلاح طلب را برای استعفا تحت فشار گذاشتند.
آیا در پس همه این تجربه ها، امثال روحانی عبرت کافی آموخته و دوست و دشمن واقعی را شناخته اند تا دیگر به دشمن و نفوذی های آن اعتماد نکنند؟ آیا به منطق حکیمانه مقتدای انقلاب بر می گردند تا در سال پایانی، صبوری نجیبانه مردم را جبران کنند؟
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.