به گزارش مشرق، واقعه عاشورا، حقیقتا «غریب و شگفت انگیز است آنقدر که این واقعه ظاهرا» کوتاه و چند ساعته، هزار و چهارصد سال که هیچ، چهارده هزار سال هم که بگذرد همچنان برانگیزاننده و حماسه آفرین خواهد بود.
راستی کدامین هدف و آرمانی، حسین بن علی را آنچنان به میدان آورد که همه چیزش را در راه او نثار کند؟نه فقط خودش را، حبیبش را، بُریرش را،زُهیرش را،مسلمش را،...عباسش،قاسمش،علی اکبرش،علی اصغرش و زینبش و رقیه اش را نیز!
بیشتر بخوانید:
عمان سامانی در اثر ماندگار و ماورائی اش، آنرا مستی می نامد و حسین را سرخیل مخموران!
...پس ندا داد او نه پنهان برملا
کالصلا ای باده خواران الصلا
...چون به موقع ساقیش درخواست کرد
پیر میخواران زجا، قد راست کرد
زینت افزای بساط نشاتین
سرور و سر خیل مخموران حسین
گفت آنکس را که میجویی منم
باده خواری را که میگویی منم
شرطهایش را یکایک گوش کرد
ساغر می را تمامی نوش کرد
باز گفت از این شراب خوشگوار
دیگرت گر هست یک ساغر بیار
اما این می، می عقلانیت بود و آن مستی عین خردورزی و پیر میخواران انسان کامل و مظهر تام عقلانیت روی زمین!
پیام واقعه عاشورا عقلانیت، حماسه و عاطفه است.
حماسه و عاطفه اش قابل فهم است اما عقلانیت در واقعه عاشورا جای سخن بسیار دارد.
شاید بتوان قدری از جایگاه عقلانیت را در ماجرای عاشورا از زیارت اربعین کشف کرد.
در فرازی از این زیارت میخوانیم:
《و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الظلاله.》یعنی حسین بن علی، جان و خون خود را در راه تو داد؛ تا بندگان تو را از جهل نجات دهد؛ و آن ها را از سرگردانی ناشی از ضلالت و گمراهی برهاند.
در فرهنگ و آموزه های دین اسلام،نقطه مقابل "جهل" ، "عقل" است و نه علم!
لذا مفهوم دیگر این فراز زیارت اربعین که خواندنش از نشانه های شیعه است این است که بذل جان و خون حسین بن علی، برای رساندن انسان به مقام «عقلانیت» بوده است، عقلی که از سرگردانی ظلالت و گمراهی نیز انسان را می رهاند و او را در مقام خلیفه اللهی می نشاند.
از این منظر،کار حضرت ابا عبدالله الحسین، کار پیامبران و همانند بعثت آنان بود چرا که پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:
«ولا بعث اللَّه رسولاً ولا نبیاً حتی یستکمل العقل»؛خدای متعال هیچ پیغمبری را در طول تاریخ مبعوث نکرد مگر بدین هدف و مقصود که خرد را در میان مردم کامل کند.
داستان عقل هم داستان عجیبی است تا جائیکه انسان غرق در شهوات و عالم طبیعت هم که توانسته است برای ارضاء تمایلات و تامین نیازهای مادی اش بر طبیعت مسلط شود خود را عاقل می داند و نیرنگ و شیطنت مکاران دنیا نیز عقل خوانده می شود!
البته عقل معاش و عقل ابزاری در جای خود لازم است اما این "عقل " فقط عقل معاش و ابزاری نیست؛ عقلی است کمال آفرین و تعالی بخش که "عُبدَ به الرّحمن و اکتُسبَ به الجنان" خداوند بواسطه او عبادت می شود و بهشت بوسیله آن بدست می آید.
این "عقل" را برخی "عقل سرخ" نامیده اند اما من آنرا "عقل عاشورایی" می نامم!
اگر لرزه بر حکومت یزیدیان تاریخ انداختن عقلانیت نیست،پس چیست؟ اگر سرور و سرخیل آزادگان و مجاهدان تاریخ شدن، عقلانیت نیست،پس چیست؟ اگر برافروختن چراغی برای رهایی همه تاریخ از جهالت عقلانیت نیست،پس چیست؟اگر حیات بخش مکتب با عظمتی چون اسلام شدن،عقلانیت نیست، پس چیست؟و اگر الهام بخشی به همه جریان های مقاومت عقلانیت نیست،پس چیست؟
آری همه این برکات ثمره "عقل عاشورایی" است.
فضایلی مهدی: سلام علیکم و عزاداری ها قبول .
یادداشت فوق برای انتشار فردا تقدیم می شود.