به گزارش مشرق، محمدرستم پور فعال رسانهای در خصوص انتخابات ریاست جمهوری ایران نوشت:
پنج سال و سه ماه پیش، هفدهم خرداد 94، رئیس جمهور در مراسم دهمین دوره جایزه ملّی محیط زیست در سخنانی عجیب که فردای آن روز تیتر روزنامهها شد، گفت: «اینکه میگوییم تحریم ظالمانه باید از بین برود، بعضیها چشمهایشان را زیاد نچرخانند! تحریمهای ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید. تا مسئله محیط زیست حل شود. تا اشتغال جوانان حل شود. تا صنعت جامعه حل شود. تا آب خوردن مردم حل شود. تا منابع آبی زیاد شود. تا بانکهای ما احیا شود». سی و شش روز پس از این سخنان، یعنی 23 تیرماه، توافق هستهای امضاء شد و رئیس جمهور در یک گفتگوی زنده تلویزیونی اعلام کرد تمام تحریمها بالمره لغو خواهد شد.
اوضاع نابسامان بازار ارز، وضعیت فاجعهبار فروش نفت، تحریمهای دارویی و اقتصادی و گرانی افسارگسیختهای که منطق حکمرانی دولت را زیر سؤال میبرد، این پرسش را پیش رو میگذارد که چه شد آن رفع تحریم و چه شد آن آفتاب تابانی که قرار بود سرمای فقر و نداری توده مردم را از بین ببرد؟ تحریم تداوم یافت، چون پشتیبان فکری و بازوی اجرایی تحریم یعنی جریان تحریف قطع نشد. به تصریح رهبر معظم انقلاب، هدف از جریان تحریف، ضربه زدن به روحیه مردم و دادن آدرس غلط درباره علاج تحریم است. علاج تحریم، امضای توافقنامهای نامتوازن و قطع همکاریها و ارتباطات غیر آمریکایی پاستورنشینان نبود. علاج تحریم، اتکاء به توان داخلی و سرمایهگذاری روی تولید داخلی به جای تفکر مسموم وارداتی بود. اما جریان تحریف چگونه پا گرفت و با چه منطقی به جای بزرگ کردن سفره مردم، حباب آرزوها و رؤیاهای ایرانیان را باد کرد؟
تحریفسازان، اساتید همه فن حریف عملیات روانیاند که برای مسائل ساده، دلایل پیچیده و برای موضوعات پیچیده، راهکارهای ساده اما غلط میپیچیند. اتاق فکرها، محفلها و لابیهایی که شعارهایی مثل «هم سانتریفیوژ باید بچرخد و هم زندگی مردم»، «بستن با کدخدا راحتتر است»، «کاستن از امنیت به نفع اقتصاد» طراحی میکنند تا بدون برخورداری از طراحی دقیق یا راهکارهای جامع، یک شبه انتخابات را به نفع کاندیدایی که مدعی تغییر است، رقم میزنند. به تصریح محمود واعظی، مسوول دفتر رئیسجمهور تصور دولت این بود که با امضای برجام، بلافاصله سرمایه وارد کشور میشود و به مدد آن، میتوان ایدهها و شعارهای اعتدالیون را پیش برد. از همین روست که از ابتدا، درگاه اصلی درآمدزایی کشور یعنی فروش نفت با راهبرد نافرجام و بیثمر بیژن زنگنه دچار چالش شد و اندک اندک سایه تحریم روی همه ابعاد زندگی ایرانیان افتاد.
تحریفسازان، کوشش دارند با اتکاء به تغییرات سبک زندگی مردم متأثر از پیشرفتهای فناورانه، رفتارها و دیدگاههای انقلابی را منزوی کنند و با نقابی از دموکراسیخواهی و اصلاحطلبی، تفاوتها و تمایزهای جمهوری اسلامی ایران با کشورهای منطقه از میان بردارند. از این رو بود که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، از برجامهای موشکی و منطقهای که در دستور کار تحریفسازان بود، انتقاد کرد. اما تحریفسازان به دلیل سابقه منفی و سیاسیکاری و فساد اقتصادی و به ویژه به علت دور بودن از جامعه به یک گروه دیگر نیاز دارند تا منطق تحریف در جامعه تثبیت و تعمیق شود.
تحریفبازان، کسانیاند که تحریفهای جماعت سیاسی تحریفساز را به جامعه منتقل میکنند و به موجهای سیاسی برآمده از لابیهای قدرت، ارتفاعهای اجتماعی میدهند. تحریفبازان در یک بیان ساده، گروههای مرجع عمومی هستند که مردم از آنها سبک زندگی و رویکرد فکری میگیرند. در سالهای اخیر، این گروهها از معلمان و روحانیون و کارمندان دولت به بازیگران، هنرپیشهها و سلبریتیها تغییر یافته است. سلبریتیها در انتخابات ریاست جمهوری 96 به صورت گسترده وارد میدان شدند و روی بازی رقیبهراسی و سیاهنمایی طراحی شده تحریفسازان موجسواری کردند. تا جایی که برخی ادعاها و اتهامات مانند «دیوار کشیدن در پیادهروها» باورپذیر شد. تحریمبازان، به اتکای تعدد و تنوع شیوههای ارتباط با مردم، دوقطبیهای ترس-امید، مقاومت-مذاکره، تحریم-گشایش ساخته و پرداخته تحریفسازان را در تودههای مردم نشاندند.
تحریف، نظام مسائل و دستگاه تحلیلی مردم را چنان به هم ریخت تا ظالمانه و غیرانسانی بودن تحریمها به خودتحقیری و وطنگریزی بینجامد. سخن بر سر این نیست که انتخاب مردم در 96 داوری شود یا خیر، بلکه پایش نظرات و دیدگاههای مردم نشان میدهد تحریم، جای ناکارآمدی و ضعف مدیریتی نشسته است. گویی تحریم سرنوشت ازلی و تقدیر محتوم جامعه ایرانی است. تحریفسازان، برای آنکه آینده را مطابق تصویر و ترسیم خود نمایش دهند، کوشش دارند گذشته را بر خلاف روایتهای مسلم تاریخی تبیین کنند. تاریخ برای تحریفسازان، محور اساسی عملیات است تا آینده بر مدار انتخابهایی که سرنوشت را خارج از مرزها تعریف میکند، محقق شود.
بر این مبنا، مهاجرت به یک ارزش فرهنگی، خرید و فروش دلار به یک منبع اقتصادی و امیدواری و وطندوستی به یک گونه از عقبماندگی تبدیل میشود. تحریفبازان، بازیگران دهکده جهانیاند که حاضرند اعتبار هنری و آبروی اجتماعیشان به خطر بیفتد اما فرزندانشان را خارج از ایران به دنیا بیاورند. در نگاه تحریفبازان، ایران جای زندگی نیست و تنها هویت نوستالژیک دارد. در نظر تحریفبازان، رنج و فقر مردم تنها سوژه سیاهنمایی از ایران پس از انقلاب است تا بر اساس آن، مسافر جشنوارهها و مهمان فستیوالها شوند.
تحریفسازان در تلاشند جنایت و وحشیگری آمریکا به شخص و دوره ترامپ تقلیل پیدا کند تا برآمده از پیروزی احتمالی کاندیدای دموکراتها، ایده مذاکره برای مذاکره دوباره احیاء شود و جسد فاسد شده برجام دوباره رنگ و رونقی یابد. برای این منظور، تحریفسازان به تحریفبازان جدیدی نیازمندند. این بار چهرههای اینستاگرامی و اینفلوئنسرهای مجازی باید به کمک بیایند تا مقصر اصلی تحریم، خود تحریمشونده تلقی شود. از نظر تحریفساز و تحریفباز، تحریم باید اتفاقاً بماند تا در انتخابات، سوژه مناظرهها شود، در هنر، سیاهنمایی را به تصویر بکشد، در ورزش، پرداختهای میلیاردی را توجیه کند و در اجتماع، چهرههای منتقد را در مصدر مرجعیت بنشاند. و صد البته در اقتصاد، به غارت منابع دلاری و ذخایر طلایی بینجامد. تحریفساز و تحریفباز، سیاسیون و سلبریتیها، کاسبان واقعی تحریماند.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.