سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
دلتنگی فیل و الاغ برای پالان
محمد صرفی در روزنامه کیهان نوشت:
«جو بایدن» معاون اول باراک اوباما و نامزد دموکراتها در انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا روز یکشنبه طی مقالهای که پایگاه سی.ان.ان آن را منتشر کرد، به بیان دیدگاههای خود درباره جمهوری اسلامی ایران پرداخت. از کنار مقاله بایدن نباید به سادگی گذشت. اصلیترین دلیل این مسئله به عملکرد جریان داخلی تحریف باز میگردد. جریانی که سعی دارد واقعیات را به نفع برنامههای خود تحریف و به خورد افکار عمومی دهد. درباره این مقاله و راهبرد بایدن و ترامپ در قبال ایران، برخی نکات مهم و قابل تامل وجود دارد؛
1- بایدن در آغاز مقاله خود به شکست سیاست ترامپ در رسیدن به توافقی بهتر از برجام با ایران اشاره کرده و مینویسد: «وقتی ترامپ ریاست جمهوری را به دست گرفت؛ وعده یک توافق بهتر برای محدود کردن برنامه هستهای ایران را داد و متعهد شد که به تهران برای مهار رفتار تهاجمیاش در سراسر خاورمیانه فشار وارد میکند. مثل خیلی از وعدههای رئیسجمهور ترامپ، مشخص شد که این وعدهها فقط شعارهای توخالی است.»
اگر چه بایدن این نکته را از منظر رقابت سیاسی و انتخاباتی با ترامپ مطرح میکند اما یک واقعیت است. دولت ترامپ گمان میکرد پس از خروج از برجام، ایران حداکثر ظرف چند ماه دچار فروپاشی درونی شده و به زانو درخواهد آمد. احتمالاً ترامپ و مشاورانش تصویری شبیه دیدار با رئیسجمهور صربستان را در ذهن خود انتظار داشتند. با این آرزو که مسئولی بلندپایه از جمهوری اسلامی مقابل آنها مودب و البته تحقیر شده بنشیند و دیکته آنها را امضا کند. دیکتهای که مفاد آن را مایک پمپئو، وزیر خارجه این کشور ابتدای خرداد سال 97 طی 12 بند در بنیاد هریتیج مطرح کرد؛ از محدودیتهای بیشتر هستهای گرفته تا برچیدن نفوذ منطقهای و مهار قدرت موشکی و...
از هر منظر و با هر متر و معیاری، راهبرد ترامپ در تحمیل چنین دیکتهای به ایران شکست خورده است. سنگینی این شکست را میتوان در راضی شدن ترامپ به گرفتن یک عکس یادگاری، حتی با وزیر امور خارجه کشورمان دید.
2- بایدن در ادامه مقاله خود نوشته است؛ «من هیچ تردیدی درباره چالشها و مشکلاتی که رژیم ایران بر منافع امنیتی آمریکا، دوستان و شرکای ما و بر مردم خودش تحمیل میکند، ندارم. اما همانگونه که راه ترامپ وجود دارد، همزمان راه هوشمندانه و حساب شده دیگری نیز برای سختگیری علیه ایران هست.» تیتر مقاله وی نیز «راه هوشمندانهتری برای سخت گرفتن بر ایران وجود دارد» است.
عدهای در ایران اصرار دارند این دروغ بزرگ را به خورد مردم بدهند که در صورت پیروزی بایدن اوضاع متفاوت خواهد شد. همان روزی که بایدن در سی.ان.ان مقاله مذکور را نوشت، یکی از روزنامههای اصلاحطلب در سرمقاله خود درباره تاثیر پیروزی بایدن بر اقتصاد ایران اینگونه رویاپردازی کرد: «رویکارآمدن دموکراتها در آمریکا در سال آینده میلادی به احتمال بسیار زیاد فشار کنونی اقتصادیای را که ترامپ بر ایران وارد کرده، تعدیل خواهد کرد. از جمله این تعدیلها، آزادی هرچند نسبی ایران در زمینه فروش نفت خواهد بود... بحران اقتصادی کنونی ایران بهتدریج فروکش خواهد کرد. با آزادی تدریجی صادرات کالاهای دیگر، هم درآمد دولت و هم درآمد مردم افزایش خواهد یافت، زیرا ۷۰ درصد اقتصاد کنونی ایران در دست دولت یا نهادهای حکومتی است. حرکت بهسوی رفاه نسبی شتاب خواهد گرفت. ارزش برابری دلار بهتدریج کاهش خواهد یافت که به مفهوم بالارفتن ارزش پول ملی خواهد بود. فقر کنونی در طبقات پایین اقتصادی بهتدریج کاهش خواهد یافت، زیرا مشاغل وابسته به صنعت نفت که بهخاطر تحریم و با بروز و گسترش کرونا در ایران از دست رفتهاند، بهتدریج بازخواهند گشت. مسکن و اجارهبها نیز پایین خواهد آمد. چنین تحولی در بهای کالاهای مورد نیاز مردم تاثیر خواهد گذاشت.»
از این دست مطالب و اظهارات مضحک در رسانههای اصلاحطلب کم نیستند. تحلیلهایی یا در واقع افسانههایی که کمترین نسبت ممکن با واقعیت را داشته و در خوشبینانهترین حالت میتوان آن را اهانت به شعور جمعی مردم دانست. مردمی که روزگاری منتظر گشایشهای پسابرجامی بودند و اینک با دلار 27 هزار تومانی و سکه 13 میلیونی و پراید صد و چند میلیونی دست بهگریبانند و حالا باید منتظر و دست به دعا باشند تا جناب بایدن رای بیاورد و گرهی از کارشان بگشاید!
3- بایدن در یادداشت خود به صراحت اعلام میکند در پی توافقی جدید با ایران است؛ «ما با متحدانمان برای تقویت و گسترش مفاد توافق هستهای کار خواهیم کرد و همزمان به دیگر نگرانیها نیز توجه خواهیم کرد.» نگرانیهایی که بایدن در ادامه لیست میکند دقیقاً همان چیزهایی است که پمپئو در هریتیج مطرح کرده بود. نامزد دموکراتها چیزی را از قلم نمیاندازد؛ از مداخله در امور داخلی ایران و پیشکشیدن ادعاهای حقوق بشری تا مسائل منطقهای و توان موشکی ایران؛ «ما به تلاشها برای عقبراندن ایران از فعالیتهای بیثباتکننده که دوستان و شرکای ما را در منطقه تهدید میکند، ادامه خواهیم داد... ما همچنین به استفاده از تحریمهای هدفمند علیه نقض حقوق بشر در ایران، حمایت این کشور از تروریسم و برنامه موشکهای بالستیک ادامه خواهیم داد.»
آنهایی که عملاً نقش سخنگویان و فعالان ستاد انتخاباتی دموکراتها در ایران را بازی میکنند، باید به این سؤال ساده پاسخ دهند که چه تفاوتی میان راهبرد فیل و الاغ در برابر ایران وجود دارد؟ آیا این تفاوت جز در تاکتیکها و روشهای دشمنی و فشار است؟ فیلها از فشار حداکثری میگویند و الاغها دنبال فشار هوشمند هستند. یکی با چماق تهدید میکند و دیگری با چاقو. آن که چاقو دارد خطرناکتر است یا آن که چاقو را مرهم و نوشدارو جلوه میدهد؟! چنین تحریفی را فقط به حساب بلاهت گذاشتن، خود نوعی بلاهت است.
4- ترامپ دیشب در دیدار عبدالله بن زاید، وزیر خارجه امارات گفته است؛ «ما مطمئن هستیم که ایران بعد از انتخابات برای توافق پا پیش میگذارد. من خودم پیشنهاد دادم که ایران بگذارد برای بعد از انتخابات. من اگر در انتخابات پیروز شوم مطمئن هستم که یک توافق با ایران خواهم داشت.» او پیش از این نیز بارها گفته در صورت پیروزی مجدد ظرف چند هفته و حتی یک هفته با ایران توافق خواهد کرد.
نکته مضحک اظهارات دیشب ترامپ آنجاست که میگوید او میخواهد ایران کشور بزرگی باشد و امارات را به دلیل سازش با رژیم صهیونیستی کشوری بسیار قوی میخواند! ترامپ خود را به نادانی میزند. ایران 42 سال پیش با خارج شدن از زیر یوغ آنها بزرگ، مقتدر و عزتمند شد. دیروز سالروز فرار رضاشاه از تهران است. سردار سپهی که شیر خانه بود و شغال بیرون. وقتی قوای اجنبی پایش را داخل ایران گذاشت، ارتش مدرنش سه روز هم دوام نیاورد و از هم پاشید. شاهنشاه قدر قدرت و قوی شوکت چنان با خفت و خواری آواره و تبعید شد که هیچ حاکمی در تاریخ چند هزار ساله ایران چنین ذلیل و خفیف نشده بود. البته پسرش از او خوش شانستر بود. چرا که پس گردنی خوردن از سوی مردم خود به مراتب بهتر از تیپا خوردن از بیگانه است.
بزرگی و عظمتی که با زانو زدن مقابل امثال ترامپ و بایدن به دست آید چیزی شبیه همان عظمت و بزرگی رضا پالانی و پسرش است. این هندوانهها مناسب نوکرانی مانند حکام امارات و بحرین و امثال آنهاست که هم دوشیده میشوند و هم تحقیر.
برجام کلاهی بود که آمریکاییها با فریب و نیرنگ بر سر ایران گذاشتند و با خود گفتند اگر کلاه گذاشتیم چرا ادامه ندهیم؟ ملت ایران چهار دهه پیش با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» سرنوشت خود را به دست گرفتند. بهتر است بایدن و ترامپ هم از خواب بیدار شوند. دور نیست هنگامی که وادار شوند پالانی که بر دوش برخی از حکام وابسته و عیاش عرب گذاشتهاند را بر دوش خود تحمل کنند.
توصیههای بورسی به دولت
بهمن آرمان در روزنامه ایران نوشت:
در حال حاضر بزرگترین مشکلی که دولت دارد در رابطه با کنترل نقدینگی و هدایت به سمت فعالیتهای تولیدی و جلوگیری از نوسانات شدیدی است که در بازار ارز و بورس به وجود آمده است. در حال حاضرتقریباً تعداد افرادی که زندگیشان متأثر از چگونگی روند بورس اوراق بهادار است از 15 میلیون کد فراتر رفته است و اگر هر خانواده را چهار نفر فرض کنیم چیزی حدود 60 میلیون نفر از مردم ایران زندگیشان تحت تأثیر بورس است، یعنی حدود 80 درصد جمعیت ایران؛ با توجه به اتفاقات یک ماه اخیر در بورس مناسبترین کار شامل این موارد است: کاهش مالیات بر شرکتهای پذیرفته شده در بورس از 22 درصد فعلی به 15 درصد و حتی کم تر که این برابر است با میانگین نرخ مالیات بر شرکتها در اتحادیه اروپا. یعنی کاهش آن چنان شدیدی نیست، اما در نهایت تأمین کننده منافع سهامداران خرد است.دومین نکتهای که در ارتباط با اشتغال میتواند کمک کند این است که مالیات بر سود اختصاص داده شرکتهای پذیرفته شده در بورس به سرمایهگذاری مجدد و افزایش سرمایه مانند سایر کشورها از مالیات معاف باشد.
نکته مهمتر از موارد قبلی به مصوبه شورای عالی بورس اختصاص دارد که دو هفته گذشته از طرف رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار رسانهای شد. مسأله تأسیس شرکتهای سهامی عام پروژه محور است که با این مصوبه دست بخش خصوصی و عمومی, شهرداریها و حتی نهادهای دولتی باز است که از طریق تأسیس شرکتهای سهامی عام در بورس بتوانند پروژههای مشخصی را اجرا کنند، بهعنوان مثال تکمیل آزادراه و یک سد مخزنی نیمه تمام در مناطقی که دارای مشکلات کم آبی است. ما در کشور نیاز به 10 هزار کیلومتر آزادراه داریم و دارای بالاترین نرخ مرگ و میر سرانه در جهان بر اثر تصادفات رانندگی هستیم که دلیل آن کمبود خطوط آزادراهی در کشور است، بهعنوان مثال پروژههای صنعتی که به رغم تحریمها موفق شدند ماشینآلات و تجهیزات خود را وارد کنند و در حال حاضر به منابع مالی نیاز دارند. ی
ا اینکه در زمینه کشاورزی سیستمهای آبیاری نوین در ابعاد 10 هزار هکتار و از این گونه شرکتها که نیاز است باید تشکیل داد و مردم منابع مالیشان را به جای اینکه به سمت خرید دلار و سکه و فعالیتهای غیر مولد مانند مسکن ببرند در این شرکتهای سهامی عام و پروژه محور که در نهایت به نقدینگی موجود در جامعه جهت بدهند, سوق داده شود. علاوه بر اینها مشکل اصلی کشور که بالا بودن نرخ بیکاری است از این طریق کمتر شود،زیرا که باید به این نکته دولت توجه کنند که پارهای از فعالیتهای اقتصادی هستند که نه ارتباطی با نرخ ارز دارند و نه متأثر از تحریمهای بر ایران هستند.
ساخت آزادراه و مسکن و آبیاری تحت فشار به هیچ وجه متأثر از تحریمها و کمبود ارز نیستند؛ یا ساخت واحدهای مسکونی برای طبقه متوسط و کم برخوردار. در اینجا هدایت منافع مالی از فعالیتهای سوداگرانه مانند بازار ارز و مسکن به سمت تولید واقعی است؛ در شرایط فعلی این نقدینگی مازاد جامعه خواه یا ناخواه به سمت بازارهای موازی حرکت میکنند که میتوانند اختلالات اساسی و عمده پیش روی دولت قرار بدهند که در نهایت میتوانند مورد سوء استفاده عناصر بیگانه قرار بگیرند و مشکلات امنیتی برای کشور ایجاد کنند.
سازشکاران در زبالهدان تاریخ
خالد قدومی نماینده حماس در تهران در روزنامه وطن امروز نوشت:
گام دوم معامله قرن خطرناکتر از گام اول
حشمت الله فلاحتپیشه در روزنامه آرمان ملی نوشت:
واقعیت این است که هرکدام از کشورها استفاده خودشان را از دور تازه سازش در خاورمیانه میبرند. استفاده ترامپ کاملا انتخاباتی است و از زاویه یهود بیشترین استفاده را در این رابطه میبرد و کشورهای مرتجع عرب هم که توانستند با هزینههای گزاف جریان دموکراسیخواهی در دنیای عرب را کنترل کنند، این هم از جمله امتیازاتی است که برای حفظ نظامهای غیردموکراتیک خودشان میدهند و میدانند بههرحال در آمریکا شاید کمتر پیش آید که یک سیاستمداری مثل ترامپ حاضر باشد بهراحتی بر سر مسائل مرتبط با قدرت تبانی کند. سیاست نتانیاهو هم سیاست تعدیل دشمنیها با اسرائیل و محدودکردن این دشمنی به خط مقاومت و ایران است و از این دارد استفاده لازم را میبرد.
این واقعیتی است که شکل گرفته ضمن اینکه بههرحال باید بپذیریم که یکسری رفتارهای افراطی هم در ایران باعث شد که عملا بهانه به دست محافظهکاران عرب داده شود که سیاست دشمنسازی ایران را در پیش بگیرند. واقعیت این است که ایران دشمن دنیای عرب و دنیای اسلام نیست ولی یکسری رفتارهای افراطی مثل حمله به سفارتخانهها و یکسری موضعگیریهای تنشآمیزی که شکل گرفت و ادعاهایی که شکل گرفت مبنی بر اینکه ایران در حال سرکوبسازی در دنیای عرب است و غیره باعث شد که عملا این بهانه دست محافظهکاران عرب داده شود که چنین شرایطی را شکل دهند. حالا در اینکه چقدر این توافقات پایدار است، معتقدم در شرایط کنونی همه این بازیگران روی این توافقات حساب تاکتیکی کردهاند و هیچکدام حساب راهبردی روی این توافقات نکردهاند چون برای اینکه توافق صورت بگیرد، جنبههای اصلی و خطوط گسلهای اصلی را که بین رژیمصهیونیستی و دنیای اسلام و دنیای عرب وجود دارد تا حدی کنترل کردهاند.
اختلافات را حل نکردند ولی مباحث اختلافی را به کنار گذاشتند و سعی کردند یکسری مباحث اتفاقی یا توافقی را شکل دهند و براساس آن توافق پیش روند. اینکه نتانیاهو هم در راس جریان راست افراطی، موفق شد بهگونهای عمل کند که در این شرایط راست افراطی کارشکنی نکند، یک کار تاکیتیکی است. هر وقت کار به موضوعاتی مثل سرنوشت آوارگان فلسطین و غیره برسد، طبیعتا امکان باز شدن اختلافات تازه وجود دارد ولی در شرایط کنونی همه این بازیگران استفاده تاکتیکی لازمه خودشان را بردهاند. اما از ابتدای دهه 1990 با مذاکرات صلح مادرید، اسلو و غیره عملا یک جریان منزویسازی ایران در دستورکار قرار گرفت البته این جریان با نوسانات مختلفی همواره شکل داشت. زمانی با جنایاتی که شارون صورت داد، این حلقه شکسته شد ولی باز هم دوباره شکل گرفت. در چنین شرایطی گام بعدی معامله قرن ترامپ، ایجاد چالش و مشغله بین ایران و کشورهای منطقه است؛ چالشهایی که مشترکاتی داشته باشند که این مشترکات کشورهای مرتجع عرب را به رژیمصهیونیستی نزدیک کند و دشمنیهای مشترکی با ایران شکل بگیرد.
اگر کار به آن زمان بکشد، میشود گفت که چالشهای تازهای علیه ایران شکل خواهد گرفت ولی در شرایط کنونی گام اول این است که ترامپ و مجموعه بازیگرانی که در معامله قرن نقش داشتند، چالشها را کنار گذاشتند تا بتوانند تا حدی اختلافات عربی- اسرائیلی را مدیریت کنند. منتها باز هم به بازیهای مختلفی که شکل میگیرد، بستگی دارد. اگر در گام بعد، موفق شوند دشمنی مشترکی ایجاد کنند که منجر به اشتراک منافع بین رژیمصهیونیستی و کشورهای عرب شود، میتوان گفت گام دوم معامله قرن را برداشتهاند.
پرهیز از دلبستگی به انتخاباتی که فساد آن آشکار است
حسن رشوند در روزنامه جوان نوشت:
سوم نوامبر یا ۱۳ آبان امسال، پنجاه و نهمین انتخابات ریاست جمهوری امریکا برگزار میشود. ۲۰۰ سال است که مردم امریکا در چنبره چرخه معیوب قدرت که در دستان دو حزب جمهوریخواه با نشان «فیل» و دموکرات با علامت «الاغ» است، گرفتارند. اکنون این دور از انتخابات توسط صاحبنظران امریکایی و بینالمللی مجموعهای از «ترینها» را به خود اختصاص داده است. «بدترین»، «پرتنشترین»، «عجیبترین»، «سرنوشتسازترین»؛ اینها توصیفاتی است که به انتخابات آینده دادهاند. اما ترامپ، انتخابات آینده را «فاسدترین» انتخابات تاریخ امریکا میداند. او معتقد است، دموکراتها پیشاپیش، «تقلب» در انتخابات را کلید زدهاند و چنانچه این انتخابات به شکست وی منجر شود، فاسدترین انتخابات تاریخ امریکا خواهد بود. بسیاری بر این باورند امریکا روزهای سختی را در پاییز و زمستان آینده تجربه خواهد کرد. چهار کلید واژه «تقلب»؛ «جنگ داخلی»؛ «انقلاب» و «تجزیه» تبدیل به پرکاربردترین واژهها در ماههای اخیر شدهاست. در کشوری که بیش از ۳۰۰ میلیون اسلحه در دست مردم است و اخیرا خرید سلاح ۹۴ درصد رشد داشته است، در فردای انتخابات، با فرض پیروزی «جوبایدن» و عدم پذیرش نتیجه انتخابات توسط ترامپ صاحب نظران سیاسی معتقدند که این کشور در چنین شرایطی، به سمت جنگ داخلی خواهد رفت.
در چنین وضعیتی مشاهده میکنیم عدهای در رسانهها و مطبوعات خود برای «جوبایدن» ستاد انتخاباتی زده و هر روز با انتشار مقاله یا گزارشی با نگاه خوشباورانه و سادهانگارانه، وعده انتخاب نامزد حزب دموکرات را میدهند! گویا عدهای در داخل در هماهنگی با خارج، برای تغییر محاسبات مردم و مسئولان، تلاش میکنند تا حزب دموکرات و «بایدن» را مظهر «عقلانیت» و حزب جمهوریخواه و به خصوص ترامپ را نماد «ماجراجویی» قلمداد نمایند و با یک دوگانهسازی پوچ، بار دیگر کشور و اقتصاد ملتهب ایران را به وعدهها و وعیدهای دموکراتها گره بزنند. در نقد این تفکر نخنما، چند نکته گفتنی است:
۱. امریکا یک حاکمیت رو به افول است که به رغم ادعای سیادت برجهان، دههها است درگیر نابرابریهای روبه تزاید اجتماعی و فروپاشی فرهنگی قرار دارد و درخارج نیز بهرغم همه هزینههای هنگفتی که میکند، طعم تلخ شکستهای راهبردی را چشیدهاست. بنابراین دلخوشکردن به چنین حاکمیتی آن هم پس از انتخاباتی که امریکا بر لبه تیغ «جنگ داخلی» قرار خواهد داشت، یک نوع سادهانگاری و بلاهت سیاسی است.
۲. ماهیت و ساختار حاکمیت امریکا که بر استخوانهای ۳۰۰ میلیون کشته بنا شده، بر «استکبار» و «تبعیضنژادی» نهادینه شده است. در چنین حاکمیتی که بر مبنای آموزههای صهیونیزم جهانی استوار است، هیچ جناح، حزب، جریان و شخصیت و فردی نمیتواند خارج از این چارچوب و ساختار عمل کند. بنابراین حزب دموکرات و جمهوریخواه و عناصر آن، فقط عروسکهای دستآموزی هستند که دیکتههای لابیهای قدرت را تکرار و اجرا میکنند.
۳. دشمنی و خصومت با اسلام ناب محمدی (ص) که ایران انقلابی، نماد آن است در ذات حاکمیت امریکاست و این جزء اصول مسلّم سیاست خارجی ایالات متحده است. در چهلو یک سال گذشته، موضعگیریهای همه دولتها و مجالس امریکا یک مسیر واحد بوده است و آن تلاش برای براندازی نظام جمهوری اسلامی است! در این بین، البته روشها و شگردهای مقابله با ایران تفاوت دارد. حزب جمهوریخواه، نماد دست و پنجه چدنی امریکاست و حزب جمهوریخواه سمبل دستکش مخملین! آن یکی با جنگ سخت و ماجراجویی و این یکی باجنگ نرم و البته زهرآگینتر همواره به میدان مبارزه باانقلاب و مردم انقلابی ایران آمدهاست.
۴. پیروزی یا عدم پیروزی هریک از کاندیداهای انتخابات امریکا (ترامپ و بایدن)، هیچ تفاوتی برای ایران انقلابی ندارد. هدف اصلی آنها، جلوگیری از تحقق «ایران قوی» است که بتواند با تکیه بر استعدادها و تواناییهای بیشمار خود، تبدیل به الگویی برای ملتهای آزاده جهان شود.
فراموش نمیکنیم که اجرای ظالمانهترین و بیرحمانهترین قطعنامههای تحریم در زمان ترامپ انجام شد و از یاد نبردیم که اوباما در صهیونیستیترین محفل امریکا (آیپک) با خباثت تمام گفت؛ اگر می توانستم تمام پیچ و مهرههای تأسیسات هستهای را باز میکردم و آن را از بین میبردم. چه بایدن برسر کار بیاید ویا ترامپ، نقشه راه دشمن تغییر نخواهد کرد. برجام هستهای (برجام ۱) باید به برجامهای ۲ و ۳ و ۴ و... گره بخورد. امروز استکبار بیش از انرژی هستهای از نفوذ منطقهای و گسترش عمق راهبردی ایران انقلابی عصبانی است و به صف کردن شیوخ وابسته عرب برای عادی سازی روابط با رژیم آدمکش صهیونیستی را باید در راستای همین عصبانیت و جلوگیری از عمق راهبردی ایران دانست.
۵. آنچه در باره تفاوت بایدن و ترامپ گفته میشود بیشتر تاریخ مصرف انتخاباتی دارد. گروهی به پیروزی بایدن بدین خاطر دلخوش داشتهاند که دوباره امریکا به برجام برگردد و گشایشهایی حاصل شود و به زعم خودشان، برگ برندهای برای انتخابات سال آینده، نصیبشان شود. تصوری باطل که نتیجهای جزفرصتسوزی و خسارت ندارد.
۶. قالب کارشناسان معتقدند امریکا پس از تابستان داغی که پشت سرگذاشت و گرفتار اعتراضات روبه افزایش مردمی بود، پاییز و زمستان داغی را پیش رو خواهد داشت. بنابراین نتیجه بدترین و فاسدترین انتخابات امریکا، چیزی جز سرعتیابی افول امریکا نیست.
۷. در حالی که برخی در داخل در آرزوی پیروزی دموکراتها و «بایدن» هستند، نامزد دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری امریکا در یادداشتی در «سیانان» نوشته که اگر در انتخابات ۳ نوامبر ۲۰۲۰ (۱۳ آبان ۹۹) وارد کاخ سفید شود، به برجام برخواهد گشت تا زمینهای شود برای شروع مجدد مذاکرات برای تقویت برجام و واردکردن مسائل دیگر در آن. این موضعگیری بایدن مهر بطلانی بر سادهانگاری کسانی است که هنوز هم مصرند که دموکراتها بدون قید و شرط به برجام باز خواهند گشت. بایدن در این یادداشت برنامه سه مرحلهای خود در مورد ایران را برشمرده و گفته که راههای هوشمندانهتری نیز برای سختگیری علیه ایران وجود دارد. او نوشته که سیاست «فشار حداکثری» ترامپ در قبال ایران برای سیاست خارجی امریکا یک شکست و برای ایران «یک موهبت» بود. نامزد دموکراتها مدعی است که ایران امروز بیشتر از زمانی که ترامپ زمام امور را در دست گرفت، به بمب اتمی نزدیک است. این موضع «بایدن» نشان از آن دارد که در صورت پیروزی او در انتخابات نوامبر، ایران اسلامی باید با رئیس جمهوری خبیثتر از ترامپ مواجه باشد. بنابراین فلسفه خوشبینی رسانهها و نخبگان فکری جریان اصلاحات از هم اکنون زیر سؤال است.
پشت پرده شاخ و شانه کشیدن ترامپ
هادی محمدی در روزنامه خراسان نوشت:
کمتر از 50روز تا انتخابات آمریکا و رقابت حساس میان ترامپ و جو بایدن باقی مانده و این روزها بیش از همیشه انتظار اقدامات و سخنان عجیب وگاه احمقانه از ترامپ با هدف پیروزی در انتخابات وجود دارد . دو روز قبل « پولیتیکو» از رسانه های آمریکایی در یک خبر سازی مشکوک از برنامه ایران برای ترور سفیر آمریکا در آفریقای جنوبی و در پاسخ به ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی سخن به میان آورد و دیروز هم رئیس جمهور این کشور که به نظر می رسد به شدت در فضای رقابت های انتخاباتی و به هم ریختن وضعیت نظرسنجی ها پریشان حال شده است به تهدید ایران پرداخت و در توئیتی نوشت : «بر اساس گزارشهای رسانهای، ایران احتمالا در حال برنامهریزی یک ترور یا حمله دیگری علیه ایالات متحده برای گرفتن انتقام کشتن [سردار] سلیمانی است که به دلیل برنامهریزی او برای حملهای در آینده، قتل نیروهای آمریکایی و رنجی که سالها ایجاد کرد، انجام شد». وی ادامه داد : «هر حملهای توسط ایران به هر شکلی علیه ایالات متحده، با حملهای به ایران با شدت ۱۰۰۰ برابر پاسخ داده میشود»!
به نظر می رسد برای تحلیل رفتار ترامپ و تیم وی در کاخ سفید همواره باید موضوع انتخاب شدن مجددش را به عنوان یک فاکتور جدی در تمام مواضع و معادلات دولت ایالات متحده در قبال مسائل جهانی و همچنین ایران مد نظر داشت اما این روزها این فاکتور جایگاه ویژه تری در این مواضع پیدا کرده است.گزارش ها از فضای رقابت های انتخاباتی آمریکا در شرایط فعلی نشانه های چندان امیدوار کننده ای برای کمپین ترامپ مخابره نمی کند .فضایی که این کمپین را به سمت رفتار های هیجانی تر و مواضع جنجالی بیشتر سوق خواهدداد.
اگر چه برخی معتقدند شرایط ترامپ و کمپین انتخاباتی او بسیار بغرنج شده است و آن ها برای پیروزی در ماه نوامبر شدیدا به یک معجزه نیاز دارندو لذا سعی می کنند با تحریک ایران و طراحی یک مخاصمه و ضربه محدود به این هدف برسند اما سابقه مواضع قبلی او به ویژه ماجرای مشخص کردن «52 نقطه» نشان می دهد که او به خوبی به عواقب این رفتار خود به ویژه به خاطر آشنایی کامل نداشتن با توان پاسخگویی ایران که می تواند غافلگیری بزرگی برای او ایجاد کندو حتی بر ضد آن سیاستی که در انتخابات در پی آن است بدل شود آشناست و بعید به نظر می رسد به سمت چنین حماقتی پیش برود بماند که قطعا برای چنین سناریویی نیروهای مسلح ایران که مثل همیشه و به صورت شبانه روزی در حال رصد و حراست از مرزهای ایران اسلامی هستند آماده هستند و در صورت هر نوع تجاوز کوچک و بزرگی پاسخ در خور و متناسب را خواهند داد و او را پشیمان می کنند .
البته قبول داریم که در عالم سیاست باید هر احتمالی را متصور دانست و برای آن آماده بود ولی این اقدامات و خبرسازیهای ترامپ و دوستانش در کاخ سفید بیش از آن که بر پایه واقعیت و یک اراده استوار باشد به یک عملیات روانی علیه ملت ایران از یک سو و علیه رای دهندگان آمریکایی از سوی دیگر مبتنی شده تا از طرفی در ایران به اخلال در بازارها و بر هم زدن جو روانی مردم و سیستم محاسباتی مسئولان بینجامد و در آمریکا با ایجاد یک پروژه امنیتی واهی ، رای دهندگان مردد این کشور را به رای دادن به ترامپ ترغیب سازد.جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده و نشان داده رفتار و پاسخ هایش به اقدامات آمریکا عاقلانه ، منصفانه و متناسب خواهد بود و اقدامات کوری همچون آن چیزی که پولیتیکو در باره خانم سفیر آمریکا در آفریقای جنوبی مدعی شده بیشتر یک خبرسازی کودکانه است که البته ممکن است نقشه های شومی در پی آن باشد. هوشیاری و هوشمندی مسئولان نظامی و غیر نظامی کشورمان در برابر سناریو سازی های متعدد ایالات متحده در چند ماه آینده بسیار مهم و حیاتی است و نباید اجازه داد دشمن با بازی های روانی ، ما را دچار اشتباه محاسباتی کند.