به گزارش مشرق، یک سال و نیم از زمان فروپاشی سلطنت پهلوی در ایران و یک و ماه و نیم بعد از مرگ محمدرضا پهلوی در قاهره، صدام حسین رئیسجمهور رژیم بعث عراق به مرزهای ایران حمله کرد.
سابقه تنشهای مرزی بین ایران و عراق به پیش از پیروزی انقلاب بازمیگشت تا اینکه انعقاد معاهده الجزایر در 1975 تاحدی به این تنش ها پایان داد. بعد از پیروزی انقلاب، صدام بواسطه آنکه نیروهای مسلح ایران تضعیف شده، با لغو قرارداد الجزایر در 31 شهریور 1359 حمله هوایی و زمینی خود به خاک ایران را آغاز کرد.
درباره علل وقوع جنگ تحمیلی و روند آن که 8 سال به طول انجامید، صحبتهای بسیاری شده است اما آنچه تاکنون کمتر از آن سخن گفته شده، موضع بازماندگان خاندان پهلوی و وابستگاه به رژیم سابق است. اگرچه صحبتهای پراکندهای از سوی آنها شاهد هستیم اما گویا یکی از علل تحریک صدام به این جنگ، نقش وابستگاه به رژیم سابق بود.
بیشتر بخوانید:
از طرح حضور تیمسار اویسی در خاک ایران بعد از حمله عراق تا تشکیل گروه "آرا" برای ضربه زدن به قوای مسلح ایران و... نگفتههای خیانت درباریان به هموطنان خود است. در همین زمینه برای واکاوی نقش وابستگان به دربار پهلوی با "احمدعلی مسعود انصاری" به گفتگو نشستیم.
«احمدعلی مسعود انصاری» از اعضای دربار پهلوی و اقوام نزدیک فرح دیبا همسر شاه است. وی پس از اتمام تحصیلات در رشته اقتصاد تا زمان انقلاب 57 به اموری همچون تدریس در دانشگاه ملی، سرپرستی امور دانشجویان، عضویت در هیئت نمایندگان ایران در بازار مشترک، معاونت مدرسه عالی شمیران اشتغال داشته است. او پس از انقلاب به خارج از کشور رفت و چندسالی مشاور مالی و شخصی رضا پهلوی فرزند شاه بود.
متن زیر مشروح گفتگو با آقای انصاری است که در ادامه میخوانید:
جناب آقای مسعودانصاری. با تشکر از اینکه فرصتی برای گفتوگوی دوباره با شما فراهم شد، در چهلمین سالگرد حمله عراق به ایران هستیم. درباره جنگ تحمیلی ادعاهایی از سوی برخی سلطنتطلبان و وابستگاه به رژیم سابق مطرح است. مثلاً آقای رضا پهلوی مدعی هستند که من در همان روزهای نخست درخواست کردم که بهعنوان خلیان جنگنده در خدمت نیروی هوایی باشم. از سوی دیگر، ردپای برخی مانند تیمسار اویسی و تیمسار آریانا در همکاری با رژیم بعث دیده میشود. با توجه به اینکه شما در ان مقطع در جمع سلطنتطلبان بودید فضای حاکم بر آنها چگونه بود؟
انصاری: حمله عراق به ایران دلایلی داشت که آن حمله میتواند درسهایی برای مردم ایران داشته باشد تا بار دیگر حملهای به ایران نشود. اشتباهاتی در تاریخ معاصر صورت گرفته که آن اشتباهات نباید تکرار شود.
من ترجیح میدهم در ابتدا به نقش تیمسار اویسی و بختیار در رابطه با جنگ ایران و عراق اشاره داشته باشم. پس از انقلاب من ابتدا در آبان سال 58 شاه را در مراکش و سپس در مکزیک دیدم. در مکزیک پیش ایشان رفتم و گفتم "شما که مملکت را دادید و رفتید. آیا برنامهای دارید که بایستید و پس بگیرید؟ اگر برنامهای ندارید که من بروم." شاه به من گفت: "احمد ما ایستادهایم و شورایی تشکیل خواهیم داد که اعضای آن تیمسار اویسی، تیمسار پالیزبان (او آن زمان در کردستان مشغول جنگ بود)، شاپور بختیار، سیدحسین نصر، هوشنگ انصاری، نهاوندی و دو افسر جوان خواهند بود." اگرچه بنده برای تشکیل این شورا پیش آقایان بختیار، اویسی، انصاری و ملک حسین رفتم، اما چون موضوع لو رفت، این شورا شکل نگرفت. هدف این شورا براندازی نظام جمهوری اسلامی و بازگرداندن سلطنت به ایران بود.
وقتی که از پیش ملک حسین برگشتم، شاه در نیویورک بود. پیش از آنکه نزد شاه بروم، هوشنگ انصاری(وزیر اقتصاد و دارایی در دولتهای هویدا و آموزگار) را دیدم. او به من گفت "ما سه شرط داریم که اگر اعلیحضرت بپذیرد، من و دوستانم حاضریم 5 میلیون دلار سرمایهگذاری کنیم تا این کار شروع بشود. سه شرط آنها این بود که اولاً به غیر از شاه فرد دیگری از خاندان پهلوی (مخصوصاً اشرف و فرح) در این موضوع دخالت نداشته باشند. دوم اینکه شهریار شفیق هم که آن زمان میخواست{برای انجام کودتا} به نیروی دریایی ایران بپیوندد، کاری انجام ندهد مگر اینکه در هماهنگی با گروه باشد. و سوم اینکه شاه، تیمسار اویسی را به عنوان رئیس کل اپوزیسیون بپذیرد و همه زیر نظر او باشند."
من در بیمارستانی در نیویورک پیش شاه رفتم و شرطهای انصاری را گفتم. شاه گفت "بگذار همه کارهایشان را انجام بدهند و هرکس جلوتر افتاد، از او حمایت خواهیم کرد. ضمن اینکه اینها بهانه میآورند." از آنجایی که شورا به هم خورده بود، من اصرار کردم این کار انجام بگیرد و در نتیجه ایشان پذیرفت و تیمسار اویسی از سوی شاه به عنوان رئیس گروههای اپوزیسیون معرفی شد و قرار شد همه از او حمایت کنند.
** اویسی و بختیار میلیونها دلار از شاه دریافت کردند
زمانی که شاه به پاناما رفت، اویسی و بختیار میلیونها دلار از سوی عراق دریافت کردند. اویسی به طور دائم به من پیام میداد تا به او در پاریس بپیوندم. آن زمان به فرانسه نرفتم و همراه با شاه به مصر رفتم. سپس از مصر به عنوان نماینده شاه پیش سعودیها، بختیار و اویسی رفتم. در فرانسه که بودم جلسات بسیاری برگزار شد و مشاهده کردم که عراق پولهای بسیاری با هدف سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران به اویسی و بختیار پرداخت میکند، اما هر بار که پیش اویسی میرفتم قرآن از جیبش بیرون میآورد و قسم میخورد که خبری نیست. سه افسر از ارتش که برادرهای معینزاده (هوشنگ، جواد و کاظم معینزاده) بودند، پیش اویسی بودند. یک روز هوشنگ معینزاده از من خواست به جلسهای بروم که جواد معینزاده، تیسمار اویسی و تیمسار علویکیا در آن جلسه بودند.
معینزاده در آن جلسه به اویسی گفت "من شما را خیلی دوست دارم، اما مملکتم را از شما بیشتر دوست دارم. شما ایران بگیر نیستید و ما در اینجا از شما خداحافظی میکنیم." در آنجا من آن چیزهایی که اویسی میگفت، خبری نیست را احساس کردم درست باشد و از آنجایی که سه ماه بود، خانوادهام را ندیده بودم، به آمریکا رفتم تا پس از آن پیش شاه بروم تا تکلیف مشخص بشود. اما وقتی در آمریکا بودم، شاه فوت کرد. البته مدام به من پیام میدادند که "زود برگردد که دارند شاه را میکشند". شاه که فوت کرد من دیگر کاری به سیاست ایران نداشتم.
** فرح بعد از حمله عراق به ایران گفت "چرا اویسی به ایران نمیرود؟"
زمانی که آمریکا بودم، عراق به ایران حمله کرد. پس از آغاز جنگ، فرح و سپس هوشنگ انصاری به من زنگ زدند و گفتند "چرا تیمسار اویسی نمیرود؟ به او بگویید برود!" آنجا تازه فهمیدم قرار این بوده که عراق به ایران حمله کند، قسمتی از خاک ایران را بگیرد، سپس اویسی آن قسمت را از عراقیها تحویل بگیرد. آنجا "ایران آزاد" نام بگیرد و ارتشیهای وابسته و دلبسته به شاهنشاهی به اویسی بپیوندند و نظام جمهوری اسلامی سقوط کند. به هرحال اویسی این کار را انجام نداد. اویسی پیش از آغاز جنگ به همراه تیسمارهایی از ارتش سفرهای متعددی به عراق و آمریکا داشت و نقش زیادی در ضعیف نشان دادن ایران داشت. در واقعی همان کاری که احمد چلبی در مورد عراق انجام داد و آمریکا را تحریک کرد که به عراق حمله کند، اویسی در رابطه با ایران انجام داد. تاکید میکنم من در این ماجرا نقش نداشتم و اگر داشتم، مانع از اجرای آن میشدم.
** کشته شدن اویسی در پاریس کار عراقیها بود
البته اویسی پس از مدتی رابطهاش با عراق قطع شد و به رضا پهلوی پیوست. عراقیها هم در سال 1984 اویسی را در پاریس کشتند. ضمن اینکه تنها دلیل حمله عراق به ایران آنچه گفتم، نبود. پس از قدرت گرفتن جمهوری اسلامی در ایران، صدام از انقلاب اسلامی ترسید و هراس داشت که در عراق هم انقلاب به وجود بیاید. آقای خمینی هم مدام تهدید میکردند. آمریکاییها هم در سفارت گروگان گرفته شده بودند. همه اینها میتوانست دلیل باشد.
** نقل قول فرمانده ارتش بعث درباره اتکای صدام به افسران ارتش شاه
در اینجا لازم است دو نقلقول از مسئولان عراقی که درباره حمله عراق به ایران صحبت کرده بودند اشاره کنم. رعد الحمدانی از فرماندهان ارتش بعث عراق که به مسکو پناهنده شد و یکی از فرماندهان حمله عراق به کویت بود، یک سال پیش در مصاحبه با تلویزیون روسیه امروز عربی گفت: "اعتماد صدام به ارتشیان ایرانی در خارج بود. بنا بود به داخل ایران رفته و با همیاری همردههای پیشین مخالف و باقی مانده در داخل و اعضای جبهه ملی (منظور بختیار است) رژیم انقلابی را سرنگون کنند. این جنگ را به مدت 4 تا شش هفته پیشبینی کرده بود. ادامه جنگ به مدت هشت سال را هرگز نمیتوانستیم در ذهن خود تصور نماییم."
همچنین عبدالجبار محسن مشاور مطبوعاتی صدام و رئیس اداره تبلیغات در وزارت اطلاعات عراق نیز گفته است: "انقلاب ایران، رژیم بعث را لرزاند. صدام و اطرافیانش اقدام قیام ملی در عراق همانند ایران را در خیال خود تصور و برای روبرو شدن با آن برنامه تعیین کردند."
درباره آن ادعای آقای پهلوی که تمایل داشت به ایران بیاید و خلبان جنگنده باشد هم توضیح بفرمایید.
مسعودانصاری: من شاهد آن بودم که رضا پهلوی درخواست داد و شکی در آن نیست اما اینکه اگر موافقت میشد، آیا حضور پیدا میکرد جای سوال است. من در سال 1985 از سلطنتطلبان جدا شدم و دیگر سلطنتطلب نبودم، اما در سال 1986 و در جریان جنگ ایران و عراق از سوی نیکسون رئیسجمهور سابق آمریکا با من تماس گرفتند که رضاپهلوی به کیش برود و از سوی آمریکاییها نیز حمایت دریایی و هوایی شود و ارتشیهای سابق به او بپیوندند. این یکی از برنامههای احتمالی آمریکا برای فشار به ایران برای پایان یافتن جنگ بود. من موضوع را به اطلاع رضاپهلوی رساندم. او موافقت کرد. در نتیجه طی چهار ماه برنامهای در واشنگتن طراحی شد. وقتی طرح نهایی شد، من نزد رضا آمدم. رضاپهلوی بدون آنکه طرح را نگاه کند، گفت "احمد اگر رفتیم چگونه فرار کنیم؟!" در نهایت هم طرح اجرا نشد. با شناختی که من از رضاپهلوی داشتم، اگر ایران هم موافقت میکرد، او نمیرفت.
من دیدم که افرادی با شجاعت به جبههها میروند و خود را روی مین میاندازند و شهید میشوند. این خیلی فرق دارد با کسی که اصلا شجاعت ندارد. همانطور که تیسمار اویسی جرات نکرد به ایران بیاید، رضاپهلوی هم به ایران نیامد.
در آن زمان اقداماتی هم از سوی تیمسار آریانا صورت گرفت. از جمله ربودن ناو تبرزین که متعلق به ایران از سوی گروه "آرا" که زیر نظر تیمسار آریانا فعالیت میکرد. در این مورد هم توضیح دهید.
مسعود انصاری: در خصوص ربودن ناو تبرزین، آزاده شفیق (خواهرزاده شاه و دختر اشرف پهلوی) بسیار پیگیر بودند که رضا پهلوی از این کار حمایت کند، اما او این کار را نکرد. تیمسار آریانا هم به شدت از تیمسار اویسی بدش میآمد. زمانی هم که در پاریس بودم، میدیدم آزاده شفیق فحشهایی را نثار اویسی میکند. آنان تلاش داشتند، کشتی را به مراکش ببرند که موفق نشدند.
تیمسار آریانا وقتی که شاه در مصر بود، به دیدار شاه آمد، اما شاه پای قولی که به انصاری داده بود و اویسی را رئیس اپوزیسیون معرفی کرده بود، ایستاد. رضاپهلوی پس از اینکه قسم پادشاهی خورد، خیلی تلاش کرد بین آریانا و اویسی صلح برقرار کند. اینها صبحها توافق میکردند، اما شبها خانمهایشان توافق را به هم میزدند. اویسی مذهبی بود، اما آریانا معتقد به زرتشت و گرایش های باستانیگرایی داشت و هر دو در دو عالم متفاوت سیر میکردند.
عدد و رقم مبالغی که از عراق و سایر کشورها دریافت میشد را دارید؟
مسعودانصاری: اویسی وقتی قرارش با عراقیها را عملی نکرد، دیگر پولی از آنها دریافت نکرد و فعالیتهایش محدود شد. اویسی تا پیش از آن حدود 17 میلیون دلار از عراق پول دریافت کرد. بختیار هم طبق شنیدههای من حدود 70-60 میلیون دلار دریافت کرد.
حدود 10 ماه پس از مرگ شاه، رضاپهلوی با من تماس گرفت و گفت بیا من را از دست مادرم نجات بده. من به مصر رفتم و ایشان را از مصر به مراکش بردم که در نتیجه رابطه من با فرح پهلوی به هم خورد. در سال 1986 که رضا پهلوی با خانم یاسمین اعتمادامینی ازدواج کرد، من و فرح دوباره آشتی کردیم. آن زمان فرح به من گفت که در آن دورهای که من نبودم، 800 هزار دلار به اویسی داده است. احمدعلی اویسی (برادر تیمسار اویسی) که هماکنون نیز همهکاره رضاپهلوی است، تلاش داشت برادرش را به قدرت برساند. ما هم از آن هفت میلیون دلاری که سعودیها دادند، به او پول دادیم. اما چون من سختگیر بودم، احمد اویسی یکی از فامیلهای همسرش به نام عالی را آورد، کنار رضاپهلوی و تیسمار اویسی گذاشت تا جایگاه اویسی محکمتر شود.
** پلیس فرانسه گفت "قتل اویسی را یک فرانسوی به دستور عراقیها انجام داده است"
بعد از تشکیل جبهه نجات توسط شاهین فاطمی، علی امینی(نخستوزیر دوران شاه) و عالی با حمایت آمریکاییها، آقای عالی تغییر جبهه داد و به جای اینکه تیمسار اویسی را کمک بدهد، او را کوبید. سپس احمد اویسی، فروغی را جایگزین کرد که فروغی هم با شاه بد بود و تلاش داشت به بختیار نزدیک شود. احمد اویسی هر چقدر تلاش کرد تا به برادرش کمک کند، به نتیجه نرسید تا اینکه اویسی در پاریس کشته شد.
آن زمان من ژنو بودم و بلافاصله به پاریس رفتم. وقتی به آنجا رفتم، گفتند بر اساس تحقیقات پلیس فرانسه، این قتل توسط یک فرانسوی و با دستور عراقیها انجام گرفته است.
خاندان پهلوی تا پیش از انقلاب روابط گرمی با ملک حسین شاه اردن، انور سادات و خاندان سعودی داشت. اردن، مصر و عربستان جزو حامیان اصلی صدام بودند. آیا زمان جنگ همچنان این رفت و ادامه داشت؟
مسعودانصاری: از ارتباط رضاپهلوی با ملک حسین اطلاع دارم. یک بار که رضاپهلوی به اردن رفت، ملک حسین خود به استقبالش رفت و وی را سوار ماشین خود کرد. با حسنی مبارک و همسر سادات(جیهان سادات) نیز ارتباط داشتند. با سعودیها نیز کمابیش ارتباط داشتند و به دنبال جذب پول بودند. من مدتی به خواست سعودیها، رابط آنها با شاه و رضاپهلوی بودم.
یعنی زمانی که آنها به عراق کمک مالی میکردند، خاندان سلطنی هم رفت و آمد گرمی با آنها داشتند.
مسعودانصاری: از نگاه دیگری باید به این قضیه نگاه کرد. آنها نظام جمهوری اسلام را دشمن میدانستند. در نتیجه از نگاه پهلوی، حمله عراق به ایران، حمله به نظام جمهوری اسلامی و دشمن آنان بود نه سرزمین ایران.
بهرحال به تمامیت ارضی ایران حمله شده بود
مسعود انصاری: از نگاه شما جمهوری اسلامی و ایران یکی است، اما از نگاه آنان اینگونه نیست. جمهوری اسلامی آمده بود تا بر ایران حاکم شود، نابودی نظام جمهوری اسلامی، خواست پهلوی هم بود. به هر حال دیدها فرق دارد.
در آن زمان آقای شاپور بختیار هم تحرکاتی داشت. آیا شما یا اعضای خاندان پهلوی با وی نیز مراودهای داشتید؟
مسعود انصاری: بودجه وی را هم عراقیها تامین میکردند. من فقط یک بار و آن هم در رابطه با شورایی که قرار بود تشکیل شود، با او دیدار کردم که او پاسخ داد "به اعلیحضرت بگو استراحتش را بکند، در کار سیاست دخالت نکند و بگذارد ما کار خودمان را انجام بدهیم." ضمن اینکه گفت "تمامی افراد معرفی شده برای شورا دزد هستند و به درد نمیخورند، فقط تیسمار اویسی را قبول دارم که او هم باید از من دستور بگیرد." پس از آن هم اگرچه مقرر شده بود رابط شاه با بختیار باشم، اما چیزی تشکیل نشد که رابط باشم.
** شهریار شفیق را اسرائیلیها کشتند
درباره برنامه شهریار شفیق هم توضیح بدهید. اینکه هدفش چه بود و چگونه کشته شد؟
مسعود انصاری: شهریار شفیق برنامهاش این بود که به ایران بیاید و به نیروی دریایی ارتش بپیوندد. خواهر او آزاده شفیق این موضوع را به من گفت. البته مدام به من هم گوشزد میکردند که به او بگویم این کار را نکند و خودسر حرکت نکند. شهریار هدفش این بود تا به نیروی دریایی بپیوندد؛ چون محبوب بود. اگر این کار را میکرد جنگ داخلی میشد، اما آنهایی که مانع بودند، نمیخواستند به یکباره جنگ داخلی به وجود آید و اوضاع از دستشان در برود. شهریار برای انجام این کار با اسرائیلیها در ارتباط بود. آنها به او گفتند این کار را انجام ندهد، اما شهریار گوش نکرد و در نتیجه او را شب قبل از اینکه حرکت کند، کُشتند. منافع آنها در این نبود که در آن مقطع، جنگ داخلی در ایران به وجود بیاید. این موضوع را خانم آزاده شفیق برای من تعریف کرد. او همراه با برادرش پیش اسرائیلیها میرفت. آزاده میگفت وقتی برادرم کشته شد، پیش آن اسرائیلی رفتم و گفتم شما کُشتید و او قبول کرد.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، اگر در پایان صحبتی باقی مانده بفرمایید.
مسعود انصاری: کشورهای عربی چون از ایران هراس دارند، خواستار تجزیه ایران و به راهاندازی جنگ داخلی در کشور هستند. سردمدار این کار هم عربستان سعودی است. چشم و گوش ما باید باز باشد. من این را نه بخاطر جمهوری اسلامی که برای مردم ایران میگویم. من در این سالها خیلی سعی کردم این را بگویم. کشورهای عربی آمریکا را تشویق به تجزیه ایران میکنند. اپوزیسیون نیز اکنون از اینها پول میگیرد و آن اپوزیسیونی که پول میگیرد تا ایران تجزیه شود، وطنفروش است. من این هشدار را میدهم که این مساله را باید جدی گرفت، چون هزینهاش برای کشور زیاد است و جنایت و فاجعه روی خواهد داد.