وداع با پیکر بسیجی شهید محمدمهدی رضوان

«محمدمهدی» سال گذشته در تولد ۱۹ سالگی خود به مادرش گفت که «مادر! سال دیگه تولد ۲۰ سالگی منه، یک تولد خاص! شما باید برای من یک تولد خاص بگیرید»؛ اما مادر حرف فرزند خود را نفهمید تا این‌که...

به گزارش مشرق، «شهادت دُر گرانی است که به هرکس ندهندش»، برای همین است که «محمدمهدی» به مادرش می‌گفت که «شهادت خیلی زیباتر از داماد شدن است»؛ چراکه «محمدمهدی رضوان» دلش دیگر در این دنیا نبود و این دُرّ گران‌بها را به همه زرق و برق دنیا ترجیح داده بود و می‌خواست در «رضوان» خدا، در کنار دیگر شهدا «عند ربهم یرزقون» باشد.

«محمدمهدی رضوان» یک بسیجی ۱۹ ساله بود که آبان سال گذشته در محله «هرندی» تهران، وقتی در حال گشت عملیاتی برای تأمین امنیت آن منطقه بود، توسط اراذل و اوباش به‌طور ناجوانمردانه‌ای به شهادت رسید. آن‌گونه که می‌گویند، ظاهراً جسم سختی بر سر او زدند و «محمدمهدی» از روی موتور سیکلت بر زمین افتاد؛ چقدر نحوه شهادتش آشناست؛ نمی‌دانم، شاید خودش هم آن موقع که داشت بر زمین می‌خورد، «یااباالفضل (ع)» گفت.

«محمدمهدی» با عطر و بوی امام زمان (عج) پرکشید؛ چراکه ساعاتی قبل از شهادتش، زائر مسجد مقدس جمکران بود؛ نمی‌دانم که آن‌روز از امام زمان خود چه خواسته بود؟ به‌هرحال دل تو دلش نبود و می‌خواست زودتر به تهران برسد و وقتی به تهران رسید، حتی با پدرش نیز خداحافظی نکرد و لباس شهادت بر تن کرد و رفت.

این‌روزها سالگرد تولد «محمدمهدی» است؛ تولد ۲۰ سالگی‌اش، آن‌هم با یک جشن تولد خاص! خودش خواسته بود تا جشن تولد ۲۰ سالگی‌اش خاص باشد و همین‌گونه هم شد؛ جشن تولدی خاص که رنگ و بوی شهدایی گرفت. وقتی عصر پنج‌شنبه (۲۶ تیر) خانواده و دوستان «محمدمهدی» در گلزار شهدای تهران برای او جشن تولد خاص گرفتند، مادرش دلیل «خاص» بودن جشن تولد ۲۰ سالگی فرزند شهید خود را این‌گونه تشریح کرد:

«سال گذشته، «محمدمهدی» در تولد ۱۹ سالگی‌اش به من گفت که «مادر! سال دیگه تولد ۲۰ سالگی منه، یک تولد خاص! شما باید برای من یک تولد خاص بگیرید»؛ اما من حرف فرزند خود را نفهمیدم!. گفت «سال دیگه تولد من یک تولد خیلی قشنگی می‌شه؛ می‌خوام همه را دعوت کنم»، من فکر کردم که می‌خواهد همه رفقای خود را دعوت کند؛ گفتم «باشه مادر جان! سال دیگه برایت جشن تولد می‌گیرم و همه رفقایت را دعوت کن»، آن‌موقع نفهمیدم که منظور فرزندم چه بود؛ اما وقتی امسال مشغول تدارک جشن تولد او شدم، دیدم که جشن تولد ۲۰ سالگی محمدمهدی خیلی خاص بود!».

مادر «محمدمهدی» لحظه‌ای از مسیری که فرزندش رفته است، پشیمان نیست؛ اگرچه که دلتنگی مادرانه بی‌شک وجود دارد؛ اما مادر در مراسم جشن تولد فرزند شهیدش که برسر مزارش برگزار شده بود، چنین گفت:

«من یک مادرم؛ خیلی از مادرهای شهدا امروز در این‌جا حضور دارند، من خاک پای همه مادرهای شهدا هستم. آرزوی هر مادری است که دامادی پسرش را ببیند؛ اما «محمدمهدی» من می‌گفت: «شهادت خیلی زیباتر از داماد شدن است»؛ دلتنگی مادرانه جای خودش؛ هیچ مادری نیست که دلتنگ فرزند خود نباشد؛ اما اگر دشمنان یک لحظه فکر کنند که مادر شهیدی وجود دارد که به‌خاطر رفتن فرزندش در مسیر شهادت، یک‌لحظه شک به دل خود راه می‌دهد، کور خوانده‌اند».

شهید «سید مرتضی آوینی» چه زیبا گفت که «اگر شهید نشوی، می‌میری»؛ آری! «محمدمهدی» هم نگران همین بود؛ برای همین ۱۰ روز قبل از شهادتش، به مادرش این‌گونه گفته بود که «دوست داری زنگ خانه ما را بزنند و بگویند که پسرت تصادف کرد و مُرد! یا این قشنگ‌تر است که بیایند و بگویند که پسرت شهید شد؛ پس برای من دعای شهادت کن و من را با دعاهای خود بیمه نکن!»؛ و مادرش چه زیبا اسماعیل خود را در نفس خود قربانی کرد و دیگر با دعاهای نکردن‌های خود، او را بیمه نکرد! چراکه می‌دانست باید امانتی که ۱۹ سال قبل از خدا گرفته است را به صاحبش برگرداند.

مادر شهید در مراسم جشن تولد خاصی که در گلزار شهدای تهران برای «محمدمهدی» گرفته بود، لحظات آخری که فرزندش داشت در مسیر شهادت قدم می‌نهاد را این‌گونه روایت کرد:

«دیگر فرزندم را با دعاهای خود بیمه نکردم و دیگر نگفتم که مراقب خودت باش! لحظه‌ای که داشت از در خانه می‌رفت بیرون، از چشم‌هایش خواندم که دیگر نمی‌خواهد که چیزی از من بشنود که نکند پایش سست شود! وقتی در را بست و رفت، برای اولین‌بار بود که قبل از مأموریت رفتن پسرم دلشوره نداشتم؛ چون می‌دانستم که دیگر برگشتی در کارش نیست و دیگر باید امانتی که ۱۹ سال در دست من بوده است را تحویل صاحبش بدهم.

من مادری بودم که همیشه فرزندم را با وجود همه نگرانی‌های مادرانه خود، به این راه تشویق می‌کردم و امروز خدا را شکر می‌کنم که جشن تولد او یک جشن تولد خاص شد و فرزندم را به علی‌اکبر امام حسین (ع) هدیه می‌کنم. «محمدمهدی» را ۱۹ سال به من امانت دادند و امروز خدا را شکر می‌کنم که بعد از ۱۹ سال، این امانت را جوری به او برگرداندم که سرم را بالا می‌گیرم و می‌گویم «خدایا شکرت که فرزندم لحظه‌ای قدم خود را کج برنداشت. خدایا شکرت که جوری او را خریدی که من حسرت خریداری او را می‌خورم!»».

آری! شاید درک این موضوع برای دیگران راحت باشد که یک جوان ۱۹ ساله رفت و شهید شد؛ اما این‌که مادرش قاطعانه بگوید: «محمدمهدی من هدیه به علی اکبر امام حسین (ع)، حضرت رقیه، حضرت زینب، حضرت زهرا (س) و ائمه اطهار (ع)»؛ جایی بس تأمل است! اگرچه که این حرف‌ها، حرف‌های همه مادران شهداست و این راهی که «محمدمهدی» رفت، همچنان ادامه دارد...

منبع: دفاع پرس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • مادر IR ۱۳:۴۵ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۹
    2 0
    اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم وفرجنا بهم چه روح بزرگی داری مادر، خوش به سعادتت

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس