به گزارش مشرق، صفحه اینستاگرامی مرزوبوم روایتی دردناک از روزهای اشغال سنندج توسط گروه های ضد انقلاب به نقل از کتاب بیست و دو روز نبرد منتشر کرد.
بهار ۵۹ در اوضاعی که بحران اقتصادی و وضعیتی رقت بار بر شهر سنندج حاکم بود و کمبود دارو، روغن نباتی، سوخت، آذوقه و مایحتاج عمومی کمر مردم را خم کرده بود، گروههای مسلح غیرقانونی در قامت مدیران تحمیلی حاکم بر شهر سنندج سرگرم جنگ قدرت، فزون طلبی و سهمخواهی بودند
آنها ضمن به کارگیری ترفند برون فکنی، همچنان ضعفهای اداره شهر را به دوش پاسداران انقلاب و شبه نظامیان کُرد که شهرهای جنوب، شمال غربی و شمال شرقی سنندج را تحت کنترل داشتند میانداختند
گفته میشود به دلیل توسعه روز افزون تشکیلات سیاسی نظامی گروه ها و افزایش حجم نیروی انسانی آنها، میزان کمک استانی کمتر از ظرفیت یاد شده بود و این کمک ها کفاف جمعیت فعلی سنندج را نمیداد
با احتمال وقوع جنگهای درون جبهه ای و گسترش مقابله مجدد با جمهوری اسلامی، این کمکها در انبارهای متعلق به هر یک از گروهها ضبط شده بود
یکی از شهروندان سنندجی در بیان خاطرات آن زمان می گوید: سه روز بود که شیر گیرمان نمی آمد و بچه خیلی گرسنه بود. دیگر طاقت نداشت و همین طور بیتابی میکرد. گریه های پیوسته او ناچارم کرد برای پیدا کردن شیر بیرون بیایم که آن از خدا بیخبر جلویم را گرفت.
گفتم که میخواهم از در و همسایه برای بچه شیر بگیرم. گفت بچه را به من بده تا به او شیر بدهم. بعد به زور جگر گوشه ام را گرفت و به دهان او شلیک کرد.
سیاوش جوادیان یکی از نظامیان حاضر در صحنه نیز در این باره میگوید: گرسنگی و بی غذایی امان مردم را بریده بود. فشار گروههای ضد انقلاب باعث شده بود بچه های مریض، بدون دارو و بیمارستان در برابر چشم های نگران اعضای خانواده بمیرند و کسی نتواند برای آنها کاری انجام دهد