به گزارش مشرق، جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:چیزی نزدیک به ۷ ماه تا پایان دولت دوازدهم و انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ باقی مانده است. معمولا - نه همیشه- روسایجمهور اگر در دور اول قدرت باشند، برای پیروزی در انتخابات بعدی، آماده شده و برای کسب آرای بیشتر بهطور مضاعف تلاش میکنند.
مثلا، طرحهای عقبافتاده را تکمیل و افتتاح کرده یا برخی وعدههای عملینشده را عمل میکنند. بهطور کلی، اقداماتی انجام میدهند که رضایت مردم جلب شود. اما اگر در دور دوم باشند، شاید تلاش زیادی نکنند مگر اینکه، جریان سیاسی که رئیسجمهور از دل آن به قدرت رسیده، بخواهد فرد دیگری را معرفی کند که در این صورت نیز، تلاشها برای جلب رضایت مردم و در نتیجه کسب آرای بیشتر، افزایش مییابد.
البته حالت سومی هم میتواند وجود داشته باشد که موضوع نوشتار ما بیشتر بررسی همین حالت است و آن اینکه، یک طیف سیاسی، آنقدر عملکرد ضعیفی داشته باشد که، دیگر هیچ امیدی نه مردم به آنها داشته باشند و نه آنها به جلب آرای مردم داشته باشند که در این صورت بهطور طبیعی، رفتهرفته از صحنه سیاسی کشور حذف میشوند!
آن جریانهای سیاسی که برنامه یا توان لازم برای مدیریت کشور را ندارند یا عملکرد خوبی نداشته و در آستانه حذفند و یا مثلا با حریف قَدَری مواجهند که احتمال پیروزیاش بیشتر است، ممکن است روشهای دیگری در پیش بگیرند که چهبسا بعضا، اخلاقی و جوانمردانه هم نباشد. مثلا، به جای ارائه طرح و برنامه، به طرح و برنامههای حریف حمله کرده اقدام به تخریب رقبا کنند و با بداخلاقیهای سیاسی، تلاش کنند، بهجای اینکه خود را در افکار عمومی بالا بکشند، حریف را پایین بکشند.
مواضع جدید برخی دولتمردان و رسانههای طیفی که خود را «اصلاحطلب» و «اعتدالی» مینامند را اگر مرور کنید، متوجه خواهید شد که این طیف، پس از یک دوره نسبتاً طولانی «بدعملی» و «عدم تحرک» دوباره دست به کار شده و تحرکاتی را شروع کردهاند تا مبادا «حذف» شوند! مرور صحبتها، مواضع و اقدامات آنها طی هفتههای اخیر به خوبی نشان میدهد که، آنها کاملاً از لاک «دفاعی» خارج و بعضا حتی حالت «تهاجمی» به خود گرفتهاند و اینکه، برای مدت باقیمانده تا انتخابات، خوابهایی هم دیدهاند! در این نوشتار ضمن بررسی اینکه این طیف برای ۷ ماه آینده چه در سر دارند، بهدنبال یافتن پاسخ این سؤال هستیم که، چه اتفاقی افتاده که طیف مذکور با وجود آگاهی از اینکه محبوبیتی کمتر از ۱۰ درصد بین مردم دارد، دوباره دست به کار شده است؟ بخوانید:
۱- دادن «وعدههای چرب» اقتصادی به مردم در کنار «ترساندن» آنها از رقیب، شاید چکیده تمام طرح و برنامه این طیف در انتخابات سال ۹۲ و ۹۶ بود که راه عملیاتی شدن آنها نیز از کانال «مذاکره» عبور میکرد. به عبارت دقیقتر، این طیف اینگونه بیان میکرد که تمام مشکلات اقتصادی ریشه خارجی دارند (تحریم) و ریشه تحریمها نیز به توان هستهای ما مرتبط است و با مذاکره بر سر برنامه هستهای بینهایت باارزش کشور، میتوان بهانه را از دشمن گرفت و تحریمها را لغو کرد و مردم را به نان و نوایی رساند! و چنانچه رقیب رای بیاورد، چون اهل مذاکره نیست، نه تنها مشکلات اقتصادی دوچندان میشود که حتی، «جنگ» هم میشود! وضعیت اقتصادی که امروز کشور درگیر آن است، دقیقاً و بیکم و کاست، حاصل همین رویکرد است.
۲- قصد یادآوری این روندِ تلخِ عبرتآموز را نداشتیم و آنچه ما را بر آن داشت تا دوباره آن را «مرور» کنیم، مواضع و اقدامات جدید این طیف است که ناخودآگاه ما را یاد مواضع انتخاباتیشان در دو دوره قبل میاندازد. مدتی است برخی دوستان دولتی، دقیقاً همان رویکرد سالهای ۹۲ و ۹۶ را در دستور کار قرار داده و همان وعدهها را تکرار میکنند. ریشه همه مشکلات اقتصادی را (که به خارج گره زده و قرار بود با مذاکرات هستهای بخشکانند)، دوباره به خارج گره زده و میخواهند باز مذاکره بخشکانند! اینجا فقط جای «موشک» و «نفوذ منطقهای ایران» با «توان هستهای» عوض شده و روش، همان است که قبلاً بوده! گویا میخواهند از یک سوراخ دوبار گزیده شوند. البته شاید، هدف دیگری در سر دارند...
۳- همانطور که اعلام شد آنها با آن عملکرد افتضاحی که در این دو دوره داشتند، خود را «حذفشده» میدانند. آنچه باعث شده دوباره جان گرفته و از آن «بیعملی» و «کِرِختی» خارج شوند، این است که، اتفاقی رخ داده که امیدوارشان کرده حذف نشوند! و صد افسوس آنچه باعث این امیدواری است، پیروزی یک رئیسجمهور در یک کشور دیگر است! آنها از آمدن بایدن خوشحالند حتی خوشحالتر از خود او و این خوشحالی را علنا فریاد میزنند. برخلاف آنچه ادعا میکنند این خوشحالی بهخاطر رفتن ترامپ نیست چرا که پیش از این به کرات گفتهاند، حاضرند با ترامپ هم مذاکره کنند! ۱۰ روز از ترور سردار دلها سلیمانی بزرگ نگذشته بود که گفتند، «هنوز هم حاضریم با ترامپ مذاکره کنیم»!
۴- آنها تجربه هفت و نیم سال گذشته و «برجام» را پیش چشم خود دارند. صحبتها و هشدارهای صریح رهبری را هم بارها و بارها شنیدهاند، حتی آن صحبتها و هشدارهایی که ما نشنیدهایم، آنها در نشستهای خصوصی شنیدهاند. زمان زیادی از آخرین صحبتهای رهبر انقلاب نیز نگذشته که فرمودند «مسیر رفع تحریم (مذاکره) به نتیجه نرسید، خنثیسازی تحریم باید دنبال شود». خیلی خوب و بهتر از من و شما میدانند، عدم اجرای تعهدات برجامی آمریکا از همان دوران اوبامای دموکرات شروع شد. این را هم خوب میدانند وقتی پای دشمنی با ایران به میان کشیده میشود، بین دموکرات و جمهوریخواه تفاوتی وجود ندارد، الا در روش دشمنی. حتی معتقدیم این را هم خوب میدانند که اگر با چنین کشوری دوباره و اینبار بر سر موشک و نفوذ منطقهای هم مذاکره کنیم، به راحتی آب خوردن زیر تعهداتش زده و کشور را تبدیل به یک لقمه راحت برای بلعیدن میکند. خیلی خوب میدانند مسیر مذاکره با کشوری در مختصات آمریکا بسته است. پس چرا مدام از «مذاکره» میگویند؟ شاید روزی دهبار شاید هم بیشتر در رسانهها و مصاحبههایشان میگویند و مینویسند: «برویم و مذاکره کنیم». علت این اصرار با وجود آگاهی از بسته بودن و بینتیجه بودن این مسیر واقعاً چیست؟
آنها دقیقاً به این دلیل به انجام مذاکره مجدد اصرار دارند که میدانند، این مسیر «بسته» است! بهترین راه برای فرار از مسئولیتِ این ۷ سال «اصرار به انجام مذاکره با وجود آگاهی از بسته بودن راه مذاکره» است و پیروزی بایدن نیز این فرصت را به آنها داده است. هیچ آدم عاقلی در کشور نمیتواند با وجود آگاهی از وضعیت خطرناک منطقه، دشمنان قسمخوردهای که ایران عزیز دارد، ترورهایی که در کشور صورت میگیرد و... واقعاً به از دست دادن یا تضعیف یکی دیگر از مهمترین مولفههای قدرت و امنیتمان راضی باشد. آنها که تظاهر میکنند راضیاند، به دنبال فرار از کارنامه خالیاند. آنها در این ماههای پایانی باید مدام بگویند «فرصت جدیدی پیش آمده» تا در روزهای منتهی به خرداد ماه ۱۴۰۰ بگویند «دیدید! فرصتی پیش آمده بود تا مشکلات را راست و ریست کنیم اما نگذاشتند»! آنها برای حذف نشدن، دَم از مذاکره میزنند نه برای رفع مشکلات اقتصادی. مشکلات اقتصادی مردم اگر برایشان مهم بود، به طرح ضدتحریمی مجلس که تصویب و به قانون تبدیل شده، اینگونه حمله نمیکردند، قانون را به سه گروه اسلامی، اساسی و مجلسی تقسیم و مجلس را که «در راس همه امور» است به توپ نمیبستند و از همه مهمتر به شورای عالی امنیت ملی! اینطور نمیتاختند. تمام!