سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
خیانت اردوغان به مسلمانان ترکیه
سعدالله زارعی در روزنامه کیهان نوشت:
سیاست خارجی ترکیه در دوره نزدیک به 20 ساله «رجب طیب اردوغان» را میتوان با واژگان «بیثباتی» و «نوسان زیاد» توضیح داد. در این دوره روابط خارجی ترکیه از تلاش برای صفر کردن اختلاف با همسایگان و جلوگیری از حل و فصل درگیریهای منطقهای در نوسان بوده است. در این دوران، ترکیه با کمتر همسایهای در «روابط پایدار» قرار داشته و سیاستی متداوم را دنبال نموده است. هم اینک روابط ترکیه با اکثر همسایگان خود در وضعیت قرمز یا زرد قرار دارد. در این میان رابطه با ایران تقریباً در وضعیت «استثناء» قرار داشته است و دو کشور در تلاش بودهاند روابط دوستانه و پایداری داشته باشند. اظهارات دو روز پیش رجب طیب اردوغان در جریان رژه نیروهای نظامی جمهوری آذربایجان درباره مناطق متصل به «ارس»، این تنها همسایه دارای روابط دوستانه را نیز ناراحت کرد. تو گویی در قاموس او داشتن روابط معقول و دوستانه با همسایگان جایگاهی ندارد!
ترکیه به لحاظ جغرافیایی بین کشورهایی قرار دارد که اکثر آنها یا در وضعیت قطع ارتباط با آنکارا قرار دارند و یا در وضعیت پرنوسان در روابط با این کشور قرار دارند؛ بلغارستان، یونان، قبرس، سوریه، عراق، ارمنستان، آذربایجان و ایران. در بین این همسایگان روابط یونان، قبرس، سوریه، عراق و ارمنستان با ترکیه در وضعیت قرمز یا نزدیک به قرمز قرار دارد و رابطه بلغارستان با ترکیه در وضعیت زرد قرار گرفته است. این کشور در جریان انتخابات سال 1396 آنکارا را متهم کرد که در انتخابات و روند سیاسی بلغارستان مداخله میکند. از آن طرف ترکیه چندان پنهان نمیکند که به مناطق شمالی خود بعنوان حوزه نفوذ خود نگریسته و سیاستهای مستقل از آنکارای آنان را برنمیتابد. در این میان جمهوری دو پارچه آذربایجان و جمهوری اسلامی ایران در این دوران روابط دوستانهای با ترکیه داشتهاند که درباره جمهوری اسلامی عمدتاً تحت تأثیر علاقه ایران به دولت تحت حمایت اسلامگرایان در این کشور بوده است.
روابط ایران و ترکیه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شرایط پرنوسانی را تجربه کرد تا اینکه با روی کار آمدن حزب «عدلت و توسعه» در سال 1381 به ثبات نسبی رسید، این روابط با کودتای سال 1359 نظامیان به فرماندهی کنعان اورن در وضعیت پرابهام قرار گرفت ولی چندی بعد بدنبال پیروزی حزب مام میهن در انتخابات و انتخاب «تورگوت اوزال» به نخستوزیری در سال 1362 در وضعیت مناسبی قرار گرفت و این دوران حدود ده سال دوام آورد اما پس از آن روابط دو کشور یک دوره پرتنش را در فاصله سالهای 1373 تا 1379 تجربه کرد تا جایی که رئیسجمهور وقت ترکیه سلیمان دمیرل رسماً از آشوبهای چند روزه 1378 در تهران جانبداری کرد. با قدرت گرفتن اسلامگراها در ترکیه که اولین نشانههای آن پیروزی نسبی حزب رفاه به رهبری مرحوم نجمالدین اربکان در سال 1375 بود، فضای حاکم بر مناسبات میان مردم ایران و ترکیه به سمت بهبود رفت اما این روابط در سطح دولتها همچنان توأم با تنش بود و دولتهای مسعود ییلماز و بولنت اجویت به آن دامن میزدند و روابط رسمی به سردی گرائید اما جنبش اسلامگرایی روند صعودی خود را در جامعه ترکیه طی میکرد و از این رو حزب «عدالت و توسعه» به رهبری عبدالله گل که مدعی اسلامگرایی و میراثداری مرحوم اربکان بود، در انتخابات سال 1381 به پیروزی قاطعی دست یافت و در انتخاباتهای بعدی این پیروزی را تکرار کرد.
حزب عدالت و توسعه و شخص رجب طیب اردوغان با انرژی اسلامگراها قدرت را به دست گرفت. در آن زمان و هماینک نیز اسلامگرایی در ترکیه و در منطقه حرف اول را میزد و میزند و این حزب با همین داعیه آراء مردم ترکیه را گرفته است اما آنچه در این دوره نزدیک به 20 سال روی داده به جای اسلامگرایی، تأکید دولت آنکارا بر نوعی ناسیونالیسم افراطگرایانه پانترکی بوده است. در واقع اردوغان با خیانت به مردم مسلمان ترکیه و خیانت به آرمانهای اسلامی، نوعی ایدئولوژی ستیز با مسلمانان و ستیز با کشورهای منطقه را در پیش گرفته است.
در ترکیه بیش از هر کشور دیگری از اسلامگرایی و خیزشهای اسلامگرایانه در منطقه حمایت شده است تا جایی که اخیراً یک مؤسسه اسرائیلی نوشت در نظرسنجی از 12 کشور اسلامی، مردم ترکیه، مقام اول را در مخالفت با عادیسازی روابط با اسرائیل دارند. این مؤسسه وابسته به وزارت امور زیربنایی این رژیم نوشت 99 درصد مردم در ترکیه، پذیرش زندگی عادی با اسرائیل را «خیانت» میدانند. کما اینکه در دوران جنگهای 33 روزه، 22 روزه، 51 روزه، 11 روزه و سه روزه رژیم صهیونیستی علیه مردم لبنان و فلسطین، موج اعتراضات مردمی و اعلام حمایت از حزبالله و جنبشهای فلسطینی جهاد و حماس در ترکیه از هر جای دیگر قدرتمندتر بوده است. اما در همه این دوران اردوغان علیرغم آنکه با رونمایی اسلامگرایانه از حزب خود به پیروزی رسیده اما حاضر به قطع رابطه با رژیم اسرائیل نشده و این روابط حتی در سطح نظامی علیرغم ژستهایی که اردوغان در اجلاس داووس و... گرفت، بین آنکارا و تلآویو برقرار است و این همکاری حتی در جریان جنگ اخیر 45 روزه میان آذربایجان و ارمنستان شکل عملیاتی هم به خود گرفت.
رجب طیب اردوغان در طول دو دهه اخیر و بخصوص در این ده سال که منطقه درگیر بحران پیچیده امنیتی شد و درگیری خونینی در کشورهای سوریه،عراق و لبنان پیش آمد، رویهای آشوبگرایانه داشته است. ترکیه در جریان بحران امنیتی سالهای 1390 تا 1397 سوریه به مهمترین حامی تسلیحاتی گروههای تروریستی تبدیل شد تا جایی که کامیونهای پر از تسلیحات روزانه از طریق اتوبان به حلب، حما، حمص و ادلب به سمت تروریستهای جبهه النصره و داعش در حرکت بودند.
بنابراین میتوان گفت علیرغم نقش پررنگی که آمریکا، اروپا، عربستان، قطر، امارات و... در بحران امنیتی سوریه داشتهاند، نقش ترکیه از هر جهت منحصر به فرد بوده است. همین الان ترکیه اصلیترین عامل در تداوم بحران امنیتی در سوریه است. چرا که ارتش ترکیه از یکسو مانع اصلی عملیات ارتش سوریه در آزادسازی بقایای استان ادلب از سیطره جبههالنصره میباشد و از سوی دیگر با اشغال بخشهایی از شمال سوریه به تجزیهطلبان قوت قلب میدهد. این رفتار ترکیه با همسایه عرب خود خسارات فراوانی را نه فقط برای سوریه حتی برای ترکیه در پی داشته بهگونهای که ارتش ترکیه تلفات زیادی متحمل گردیده است.
روابط ترکیه و عراق هم بر مبنای توسعه تنش قرار داشته است. حضور نظامیان ترکیه در بخش وسیعی از غرب عراق - حدفاصل سنجار تا بعشیقه در نزدیکی کرکوک - به بهانه نفوذ نیروهای پ.ک.ک در این مناطق، علیرغم اعتراضات پیدرپی ارتش و دولت عراق صورت گرفته است. رفتار ترکیه در غرب عراق تا آنجا با ناراحتی عراقیها توأم شده که بعضی از رهبران عراقی میگویند تعداد نیروهای مداخلهگر نظامی ترکیه در عراق بیش از تعداد نیروهای اشغالگر آمریکایی و غیرقابل تحملتر از آنها است.
بر اساس آنچه گفته شد، مدتهاست که دولت رجب طیب اردوغان حتی از «رنگ» اسلامگرایی تهی گردیده و به رژیمی توسعهطلب، مهاجم و شوونیستی تبدیل گردیده است. «ترکستان» کلیدواژهای است که اردوغان تلاش دارد وارد ادبیات عمومی مردم مسلمان این کشور و مردم ترکزبان در کشورهای شرق و غرب دریای خزر کند و این در حالی است که این ادبیات به جای دعوت به نوعی همگرایی ناسیونالیستی، از تلاش ترکیه برای سیطره به ملتهای ترکزبان یا ترکتبار حکایت میکند و در اینجا سوال اساسی این است که آیا منطقه و این کشورها «هژمونی اردوغانی» را میپذیرند؟
اردوغان در جریان جنگ اخیر آذربایجان و ارمنستان تلاش کرد تا یک گام به سمت شکلدهی به ترکستان مدنظر خود بردارد بر این اساس علیرغم نیاز منطقه به آرامش به جنگ در بین دو کشور دامن زد و با گسیل انواعی از تجهیزات نظامی و مشارکت مستقیم در جنگ علیه ارمنستان، تلاش کرد تا معادله منطقه را به نفع ترکیه تغییر دهد که معنای آن کنار زدن نقش منطقهای دو کشور روسیه و ایران بود. اما این سیاست با همه هزینهای که برای ترکیه و شخص رجب طیب اردوغان داشت به جایی نرسید و جنگ نتوانست ترکیه را به آبهای خزر رساند. توافق سهجانبه مسکو، باکو و ایروان که بیستم آبانماه به امضا رسید، نقشی برای ترکیه قایل نشد و آسیبی به مرزهای جنوبی ارمنستان با ایران وارد نکرد بنابراین اردوغان کماکان پشت دروازه باقی ماند و حتی نتوانست از کریدوری که بهطور غیرقطعی از آن در این توافقنامه نام برده شده سهمی پیدا کند.
از اظهارات دو روز پیش رجب طیب اردوغان در جریان مراسم رژه نظامیان آذربایجان که به مناسبت پیروزی در جنگ اخیر قرهباغ در باکو برگزار گردید، برمیآید که ترکیه مسئول این ناکامی را ایران میداند و این در حالی است که نهتنها ایران که هیچ کشوری در منطقه حتی کشورهای ترکتبار شمال ایران، ایجاد یک امپراتوری تجزیهگرا و مداخلهگر را تحمل نمیکنند و خواب اردوغان نمیتواند تعبیری داشته باشد.
ایران البته برای مردم مسلمان و اسلامگرای ترکیه احترام فراوانی قایل است. کما اینکه روابط بین دو ملت مسلمان از هر دو ملت دیگر صمیمانهتر است و مایل نیست روابط تهران آنکارا هم دچار نوسان و عقبگرد شود چرا که میداند چنین رخدادی به نفع دشمنان مشترک دو ملت است. ادب کردن اردوغان هم یک موضوع داخلی است و مردم ترکیه میدانند چگونه از اسلامگرایی در برابر انحرافات قومگرایانه محافظت نمایند. همانگونه که ترکیه در یک حزب خلاصه نمیشود، اسلامگرایی نیز به اشخاص وابسته نیست. اردوغان در اظهارات دو روز پیش ابتدا خود را با ملت ترکیه رویارو کرد؛ ملتی که با اسلامگرایی به سینه ایدئولوژیهای شیطانی دست رد زده است.
بودجه ۱۴۰۰ و واقعیتهای اقتصاد ایران
علی ربیعی در روزنامه ایران نوشت:
در این سالها شاهد بودیم که لایحه بودجه موقع ارائه به مجلس، از سوی اقتصاددانان با دیدگاههای مختلف مورد نقد قرار میگیرد. به عنوان مثال در بودجه ۱۴۰۰ در مورد حقوق کارمندان دو دیدگاه کاملاً متضاد به چشم میخورد. در یک دیدگاه رقم افزایش حقوق را کم میدانند و در دیدگاهی دیگر برخی اقتصاددانان هرگونه افزایش حقوق بیش از نرخ سود بانکی را علامتی بر تورم آینده قلمداد کرده و آن را منفی میدانند. این تنها یک نمونه از نقدهای متعددی است که این روزها شاهد هستیم. با توجه به این که من اقتصاددان نیستم، ممکن است حق مطلب به خوبی ادا نشده و مباحث مطرح شده من احتمالاً قابل نقد نیز باشد، اما با توجه به مشارکت چندین سالهام در بحث تدوین بودجه، به این نکته واقف شدهام که بودجهنویسی را فارغ از سه متغیر تأثیرگذار نمیتوان مورد قضاوت قرار داد...
بیماری مزمن اقتصاد ایران و نارساییهای ساختاری آن، متغیرهای اجتماعی و سیاست داخلی و متغیرهای بینالمللی و اقتصاد جهانی. به هرحال بهنظر میرسد یک بودجهنویسی موفق، باید با نگاهی به واقعیت امروز و مسائل اجتماعی در جهت اصلاحات ساختاری نیز گام بردارد. این بودجه نه تنها نباید تشدیدکننده بیماری مزمن اقتصادی باشد بلکه در این بستر، جهتگیری برای اصلاح ساختار را باید در درون خود دارا باشد.
مشکلات نظام های ساختاری کشور، مربوط به امسال و این دوران خاص نیست. از زمان صنیعالدوله هدایت در سال ۱۲۸۹ هجری شمسی و پس از آن حضور مورگان شوستر و آرتور میلیسپو امریکایی که نخستین تجربیات بودجهنویسی در کشورمان شکل گرفت و برای اولین بار درآمدها و هزینههای دولت در سندی واحد درج شد تا به امروز، بودجههای سنواتی کشورمان متأثر از فضای کلی اقتصاد، مدیریت و نظام تصمیمسازیهای کشور، با مسائل و مشکلات متعددی روبهرو بوده است. نفت بخصوص با قیمتهای دهه ۵۰، یک عامل مؤثر بر پیچیدگی و ناکارآمدی اقتصاد ایران شد. بودجههای نفتی این دههها همواره اصلاحات ساختاری اقتصاد ایران در زمینههای گوناگون اعم از رکود، تورم، بیکاری، کاهش بهرهوری، رشد پایین اقتصادی، فرار مالیاتی، افت تولید و... را متأثر ساخته است. سایه سنگین این بیماریهای اقتصادی که طی دههها در اقتصاد کشور رسوب کرده، نه تنها امکان اصلاح را به ساختار اقتصادی نداده که خود سند بودجه را نیز تبدیل به محتوای اطلاعاتی غیرشفاف، نامفهوم و غیرکارآمد کرده بود؛ مسألهای که همواره مطالبه کارشناسان و استادان اقتصادی از دولتها بود.
از سویی بهدلیل نوع شکلگیری دولت - ملت در ایران، دولتها همواره از اصلاحات ساختاری دردناک گریزان بودند. کشوری که درگیر بحران بینالمللی است، اصلاحات، ساختاریاش سختتر میشود و البته باید به خاطر داشت در کشورهای در حال توسعه اصلاحات ساختاری همیشه پرچالش است. به طور مثال همه اقتصاددانان و حتی مسئولان قوای مختلف همواره از حذف یارانه پنهان انرژی سخن گفته و به این بیماری اقتصادی ۶۰ ساله ایران اشاره کردهاند، اما این یارانههای پنهان به نحوی با مسائل اجتماعی و سیاست داخلی درهم تنیده شده که هربار جهتگیری برای اصلاح آن، به یک اصلاح اجتماعی دردناک تبدیل شده است. بخصوص در ساختارهای رقابتی سیاسی، هرکسی خواسته با رفتار تودهستایانه به سراغ افکار عمومی برود، بر این نارسایی افزوده است. البته در دورههایی مثل بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و برخی مقاطع دیگر، امکان این اصلاحات اقتصادی را داشتیم که از این فرصتها استفاده مؤثر نکردیم. این امر به گونهای پیش رفت که اگر در دورهای، این جراحی به طور موضعی قابل انجام بود اما امروز نیازمند جراحی دردناک و بزرگ هستیم.
بودجه سند پیشبینی است اما نه مبتنی بر آمال و آرزوها که متکی بر اعمال و آوردهها. اما به رغم این واقعیات، صرفا دولت دوازدهم است که با یک واقعیت دیگر نیز مواجه بوده است؛ قطع درآمدهای سنتی چند دههای ناشی از نفت و همینطور قطع ارتباط اقتصاد ایران با جهان و تلاش برای از کار انداختن تولید داخلی با فشار بزرگترین قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی واقعیتی است که هیچ دولتی پیش و پس از انقلاب آن را تجربه نکرده است. جنگ اقتصادی و تحریمهای شدید باعث شد که دولت دوازدهم آثار منفی ناشی از تحریمها را متحمل شده و حتی اتفاقات منفی در اقتصاد ایران در سالهای آتی را هم پیشخور کند. با وجود نقدهایی که میشود، بودجه ۱۴۰۰ تلاش کرده مبتنی بر واقعیتهای امروز کشور سامان یابد و در درون آن نگاهی به آینده نزدیک و رو به بهبود اقتصادی هم وجود داشته باشد. تلاش دولت بر این بوده که از بودجه ۱۳۹۸ به بعد توجهی به اصلاحات ساختاری داشته باشد. هرچند نمیتوان اصلاحات ساختاری پیشگفته را کاملاً حل کرد اما گامهایی برای تحقق آن برداشته است. همچنین تلاش بر این بوده تا در این بودجه منابع و درآمدهای پیشبینی شده کاملاً واقعی باشند و مصارف اجتنابناپذیر کاملاً پوشش داده شود و هزینههای غیرضروری افزایش نیابد. از نظر سیاستهای مالی، با هدف تحریک بخش تقاضا، خروج از رکود و حرکت به سمت رشد و رونق اقتصادی، بودجه انبساطی تنظیم شده است. از طرفی در جامعهای که ۳ سال تحریم سخت را متحمل شده الزاماً باید حداقل از زندگی ۶ دهک حفاظت نمود. منظور حفظ قدرت خرید مردم و حمایت از حقوقبگیران و اقشار مورد نیاز است و از طرفی در اجرا، کاهش هزینههای غیرضروری دولت و اولویتبندی مخارج مدنظر قرار گرفته است.
یکی از انتقادهای تکراری در خصوص بودجه انبساطی بودن آن است اما بر اساس ارزیابیهای کارشناسان داخلی و نهادهای خارجی مثل گزارش صندوق بینالمللی پول، اقتصاد ایران در سال آینده در مسیر رشد اقتصادی بالای ۳ درصدی قرار خواهد گرفت؛ بودجه سنواتی کشور باید تناسبی با این رشد ایجاد کند و مبتنی بر چنین ضرورتی تدوین شده است. ما نیازمند کنترل تورم و ایجاد رشد به طور توأمان هستیم.
کوچک کردن دولت بهطور سالانه یکی از اهداف است و بههمین منظور سعی شده استخدامهای بخش دولتی بسیار حداقلی صورت گیرد - نگارنده شاهد دو دور استخدامهای انبوه با طرحهای مطرح مجالس بهطور مثال در آموزش و پرورش و سازمان فنی و حرفهای بودم - و دولت برخلاف سنوات گذشته به دنبال افزایش نیروی انسانی نبوده است. برای تحقق کوچک شدن دولت و نیز کاهش هزینههای غیرضروری باید سالانه فروش سهام و داراییهای دولت ادامه یابد و حتی شرکتهای نسل دوم و سوم دولتی واگذار شود. این امر هم در بودجه ۱۴۰۰ بهطور واضح و روشنی گنجانده شده است.
هدف دیگر بودجه ۱۴۰۰ برای حمایت از حقوقبگیران نیز در دستور کار چندساله دولت حتی در اوج تحریمها قرار داشته و تلاش دولت این است که حقوق کارمندان بیش از تورم افزایش پیدا کند. این از جمله مواردی است که نمیتوان با نظریههای اقتصادی محض بودجه را تدوین کرد، بلکه باید به اقتصاد اجتماعی نیز توجه نمود. حمایت از جامعه یک امر اجتنابناپذیر است که باید در بودجه مدنظر قرار گیرد. به عبارتی در جوامعی شبیه جامعه ما در مباحث اصلاح ساختار بودجه میتوان بودجهریزی اجتماعی را نیز مد نظر قرار داد.
یکی از مهمترین بحثهای اصلاحات ساختاری ارتباط بودجه با نفت است. کمترین میزان وابستگی به نفت در تمام ادوار بودجه در سال ۹۹ با ۱۰ درصد و سال ۱۴۰۰ با ۲۳ درصد پیشبینی شده است؛ روندی که یکی از ضرورتهای اقتصادی کشور در همه سالهای گذشته بود اما این دولت بلندترین گامها برای تحقق آن را در بودجه برداشته است. اتفاقاً در دولت مورد حمایت برخی منتقدان سیاسی، در شرایطی که کشور بالاترین درآمدهای نفتی در طول تاریخ را داشت، بودجه را آنچنان به نفت آلودند که خروج از آن نیازمند تلاش و ممارست بسیاری است. اما آنچه مورد نقد برخی منتقدان بودجه است، پیشبینی فروش ۲.۳ میلیون بشکهای نفت است که آن را خوشبینانه میدانند. چنین برآوردی از فروش نفت نه تنها دور از انتظار نیست، بلکه متکی بر تأمین منافع اقتصادی و حفظ امنیت ملی ماست. در دورانی از جهان با مشخصه وابستگی متقابل، امنیت هر کشور به میزان وابستگی سایر کشورها به تولیدات داخلی آن کشور است.
گاز یا نفت مزیت ماست و باید جهان را چه با نفت و گاز و چه با افزایش تولیدات صنعتی و کشاورزی، بیشتر به خودمان وابسته کنیم. علاوه بر آنکه هر نوع انصرافی از سهم تولیدمان در اوپک، امکان بازپسگیری آن را در آینده سختتر خواهد کرد. مهمتر از درآمد فروش نفت، نحوه هزینه درآمد آن است. مهم این است که آن را هزینه توسعه زیربنایی برای امروز و آیندگان کنیم نه ایجاد نظام رانتی. جهتگیری بودجه ۱۴۰۰ مشخص است: هر گونه درآمد حاصل از فروش نفت بر اساس تصمیم دولت به دو امر اختصاص پیدا میکند: توسعه زیرساختها و توسعه حمایتهای اجتماعی. به طور مثال در توسعه زیرساختها، حفظ محیط زیست، افزایش ظرفیت تولید نفت و گاز، افزایش خطوط ریلی و جاده، افزایش تولیدات صنعتی، تقویت دانشبنیانها، ایجاد کشاورزی مدرن، استفاده بهینه از آب و مقابله با کمآبی در آینده و... مدنظر قرار دارد. در موضوع حمایت اجتماعی بهطور مثال اشتغالهای کوچک و خرد و متوسط دنبال شده و فقرزدایی و ارتقای نظام سلامت و مسکن ارزان در نظر گرفته شده است.
اما این همه بودجه ۱۴۰۰ را تبدیل به بودجه حمایتی مقطعی نکرده، بلکه حمایت پایدار در دولت دنبال شده است. بهعنوان مثال بهجای سیاستهای رفاهی صدقهای ما به سمت سیاستهای رفاهی توانمندسازی حرکت کردیم.
بودجه ۱۴۰۰ ما را گامهایی به آن اصلاحات ساختاری نزدیکتر میکند و اثربخشی آن نیازمند تداوم این نگاه در بودجههای سنواتی آینده و باور ارکان تصمیمگیری و برنامهریزی به بودجههای مبتنی بر واقعیات سخت است.
من فکر میکنم یکی از دستاوردهای بزرگ در بحث بودجه، بردن بودجه به منظر افکار عمومی و نقدهای کارشناسی است. بودجه از اتاقهای دربسته و کمیسیونها وارد اتاق شیشهای شده و امروز هر کس میتواند همه منابع و مخارج را بنگرد و مورد نقد و پرسشگری قرار دهد.
دولت موظف است خسارات مردم را پرداخت کند
مجتبی یوسفی در روزنامه وطن امروز نوشت:
مردم اهواز و خوزستان همواره پای انقلاب و نظام ایستادگی کردهاند ولی متاسفانه در سالهای گذشته هر از گاهی شاهد مشکلات ناراحتکننده و بحرانهایی در استان خوزستان هستیم؛ مردم بیشتر از این نمیتوانند کاستیها را تحمل کنند. بارها مشکل خوزستان در بخش زیرساختها را مطرح کردهایم؛ به دلیل عدم توجه و توسعه نامتوازن در این استان طی ادوار گذشته مشکلات امروز که دامنگیر مردم شده به وجود آمده است. مردم این استان همیشه گرفتار بحران هستند؛ در تابستان روستاها گرفتار ریزگردها و تامین آب شرب هستند به طوری که 700 روستا در خوزستان فاقد آب شرب است. این در حالی است که مردم این استان در کنار 5 رودخانه بزرگ و 5 سد بزرگ که به تمام کشور از نظر تامین برق و آب خدمات میدهند ساکنند ولی خودشان در کنار رودخانه، آب شرب ندارند!
در زمستان هم به دلیل تغییر اقلیم صورت گرفته شرایط کنونی برایشان رقم خورده است؛ اینکه یک پیرزن عشایر و عرب و غیور خوزستان بگوید ما دعا میکنیم باران نیاید بسیار تاسفبار است. در 2 سال گذشته شاهد بودیم در اهواز، ماهشهر، بندر امام و خرمشهر دولت تعهداتی را در زمینه احداث شبکه فاضلاب داده بود اما عملی نشد. برخی استانها مثل خوزستان و سیستانوبلوچستان مردمشان برای نیازهای اولیه مثل آب شرب و عدم هدایت فاضلاب دچار مشکلات عدیدهای هستند. قیمت لوازم خانگی چند ده میلیون افزایش یافته؛ به جای اینکه به مردم برای تامین لوازم زندگی کمک کنیم به خاطر سوءمدیریت همه ابزار زندگی مردم در خوزستان را به زیر آب هدایت کردیم.
۲ موضوع در این زمینه وجود دارد؛ یکی تعهدات دولت طی سنوات گذشته برای تامین و تزریق اعتبارات برای توسعه و تکمیل شبکه فاضلاب که رهبر حکیم انقلاب شخصا ورود کرده و سال گذشته 100 میلیون یورو از صندوق را برای این امر اختصاص دادند اما متاسفانه دولت از این 100 میلیون یورو، تازه ماه گذشته 17 میلیون یورو را تخصیص داد. این نشان میدهد مشکل مردم برای دولت اهمیت ندارد. سوءمدیریتهایی که در عدم توجه به اولویتها صورت میگیرد، بخش دیگری از مشکلات خوزستان است. منابعی در سالهای 84 و 85 به استان خوزستان آمد ولی معلوم نشد کجا هزینه شده است. من این مساله را تا آخرین روز نمایندگی دنبال خواهم کرد چون نیمی از وظیفه نمایندگی نظارت است.
6 ماه پیش به وزیر کشور تذکر دادم شما مدیریت بحران ندارید، مدیریت بحران در گام اول یعنی پیشگیری از بروز بحران نه اینکه صبر کنیم بحران به وجود آید بعد چندین برابر هزینه کنیم تا شاید مشکلات حل شود؛ این مدیریت بحران نیست. در سالهای 84 و 85 بالغ بر 149 میلیون دلار وام بانک جهانی به فاضلاب اهواز اختصاص پیدا کرد؛ مسؤولان پاسخ دهند این اعتبار چه شد، بعد از آن دستگیریهایی صورت گرفت اما چه دردی از مردم دوا شد؟ مسؤولان و نمایندگان وقت باید در این باره توضیح دهند.
3 ماه پیش طرح سوالی را از وزیر کشور مطرح کرده و به وزیر نیرو تذکر دادم تعهداتی که باید انجام میشد و نیمی از آن با شهرداری و نیم دیگر با سازمان آب و فاضلاب بود، چرا انجام نشده است؟ گفتم با عدم توجه به اولویتها در خوزستان چند وقت دیگر استان زیر آب خواهد رفت؛ امروز از ما گله میکنند که چرا دخالت میکنید، اجازه دهید شهرداری کارش را انجام دهد. من به عنوان نماینده با وجود اینکه مسؤولیت اجرایی ندارم اما از مردم خوزستان عذرخواهی میکنم ولی مشکلات امروز خوزستان قابل پیشگیری و پیشبینی بود. در بارندگی 12 میلیمتری امسال، اهواز را آب گرفت، سال گذشته 90 میلیمتر بارندگی در عرض 2 ساعت اتفاق افتاد و امسال بیشترین بارندگی که در یک روز ثبت شد، 30 میلیمتر بود.
با وجود اینکه به دولت و مسؤولان اجرایی تذکر دادیم اما اولویتبندیهای دولت دقیق نبود.
استاندار قبلی خوزستان با بودجه دولت میلیاردها تومان روی رودخانه رستوران ساخت؛ اگر برای لایروبی کارون اعتبار نیست، چرا پروژههای غیرضرور اجرا میشود. به شهرداری تذکر دادیم به جای هزینههای میلیاردی برای ساخت آبنما و نورپردازی شهر، شبکه آب سطحی را حداقل در نقاط بحرانی اصلاح کنید اما توجهی به تذکرات نشد. خوزستان در ۲ بخش عدم توجه به زیرساختها و نیز سوءمدیریتها با بهکارگیری مدیرانی که حد و اندازه آنها در اندازه مشکلات این استان نیست از یک بیماری مزمن رنج میبرد.
این موضوعات را بدون شک در مجلس دنبال میکنم، الان وقت کار است و فصل بودجه؛ دولت باید پای کار بیاید و اولویتبندیها بهگونهای باشد که مشکلات ابتدایی مردم خوزستان حل شود، این مشکلات زیبنده خوزستان با 3/14 درصد تولید ناخالص ملی کشور نیست.
بازیگریهای تحریکآمیز ترکیه در قفقاز
علی بیگدلی در روزنامه آرمان نوشت:
از زمانی که عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا با مخالفت فرانسه مواجه شد و رئیسجمهور قبلی فرانسه، فرانسوا اولاند در کمیسیون اتحادیه اروپا اعلام کرد که این اتحادیه مسیحی است و جای کشورهای مسلمان نیست، خشم اردوغان را برانگیخت و به امید احیای امپراتوری عثمانی، در لیبی دخالت کرد و با حمایت از محمد مرسی که عضو برجسته اخوانالمسلمین بود و خودش هم که اخوانالمسلمینی است، با مصر و عربستان درگیر شد.
در مساله خاشقچی، روابط ترکیه با عربستان تیره شد و با برقراری روابط تجاری با شیخنشینهای خلیجفارس و خائن شمردن امارات و بحرین توسط اردوغان در حمایت از فلسطین، روابطش را با شیخنشینها، اسرائیل و حتی آمریکا خشنتر کرد و از طرفی خرید اس 400 از روسیه توسط اردوغان بهعنوان عضو ناتو حساسیت آمریکا را برانگیخت که بهعنوان عضو ناتو حق خرید تسلیحاتی از روسیه را نداشت. آمریکا وزارت دفاع و وزیر دفاع ترکیه را تحریم کرد و خشم دوباره اتحادیه اروپا نیز بر سر مساله نفت و گاز سواحل یونان، برانگیخته شد. اردوغان هم که بهدنبال قهرمان شدن است تا بتواند بازهم در انتخابات آینده ترکیه به پیروزی برسد در نشست G20 که اخیرا در عربستان بهصورت آنلاین برگزار شد، پادشاه عربستان را برادر خویش خواند و تلاش کرد اختلافاتش با عربستان را به نحوی برطرف کند. چون متوجه شده بود قطر و عربستان با حمایت آمریکا دارند بههم نزدیک میشوند.
برای جلوگیری از خشم آمریکا در پی بهبودی روابط با اسرائیل نیز اخیرا سیگنالهای مثبتی به اسرائیل داد تا سطح تجارت را افزایش دهد. اظهارات اخیر اردوغان سر مساله ارس، باعث خوشحالی و خشنودی اسرائیل و آمریکا شد و اگر این مساله بخواهد ادامه پیدا کند با توجه به اینکه اردوغان خودش را پیروز ماجرای قفقاز میداند و بهصورت یک قهرمان ملی در ترکیه درآمده، بنابراین اظهاراتش در ارتباط با ارس، ممکن است خیلی جدی نباشد ولی پیامی دارد که باید از طرف ایران جدی تلقی شود. پیامی که دارد مقدمات یک درگیری ذهنی جدیدی را برای ایران بهوجود میآورد که این درگیری به نفع آمریکا و اعراب است و ایران را در موقعیت حساس قرار میدهد.
با توجه به اینکه اخیرا پایگاههای نظامی اسرائیل در آذربایجان تقویت شده و حضور اسرائیل در خلیجفارس و افزایش تهدیدات نظامی آمریکا در منطقه این حساسیت را برای ایران بیشتر کرده، ایران باید با قدرت در مقابل این ایجاد حساسیت بایستد ولی در عین حال نباید به این موقعیت حساس دامن بزند. برای اینکه شرایط بسیار حساس است و ما در آستانه احتمالا، مذاکرات برجامی با آمریکا هستیم و این موضوع میتواند جلوی این مذاکرات را بگیرد. درحقیقت براساس پیمانهایی که در زمان فتحعلیشاه و در جنگها بهوجود آمد، رودخانه ارس مرز مشترک دو کشور شد و اسناد آن هنوز موجود است، بنابراین اظهارات اردوغان در حقوق بینالملل بیمعناست و خیلی عمق ندارد و بیشتر دارد جای پای خودش در قفقاز را گسترش میدهد. اوایل درگیری قفقاز به اینکه ممکن است این تلهای باشد، اشاره کردم. ایران باید سیاست دقیقی را در پیش بگیرد و ضمن اینکه ابراز قدرتمندی میکند نباید کنترل خود را از دست بدهد. اختلافاتی هم با ترکیه بعد از انقلاب داشتیم؛ بحث صدور انقلاب به کشورهای اسلامی و مخصوصا ترکیه مطرح بود که به فراخواندن تمام اعضای سفارتخانه از ایران منتهی شد و از طرفی با سخنرانی باقری، سفیر ایران در ترکیه به مناسبت روز قدس و با توجه به نزدیکی این کشور با اسرائیل که مورد مخالفت ترکیه قرار گرفت، به اخراج سفیر انجامید.
ولی ترکیه بازار بسیار گستردهای در ایران دارد و اگرچه میزان خرید نفت و گازش را از ما کاهش داده، ولی هنوز هم 40 درصد انرژی خود را از ایران تامین میکند و اظهارنظر اخیر اردوغان، بیمورد و زمینه حقوقی و سیاسی ندارد بلکه بیشتر به خاطر این است که ایران را درگیر ماجرای تازهای کند که ردپای اسرائیل و آمریکا در آن به چشم میخورد. فراموش نکنیم که اردوغان با سیاستهای متعارفی که طی سالهای گذشته در پیش گرفت، نشان داد که غیراعتماد است و خشم همه کشورهای منطقه را برانگیخت و روابط دوستانهای حتی با روسیه هم ندارد. ترکیه اکنون با مشکلات اقتصادی شدیدی روبهروست و به دنبال این است که در آستانه ورود جو بایدن به کاخ سفید، چهره آرامتری از خود در برابر آمریکا نشان دهد و چون با ترامپ نتوانست به نقطه توافقی برسد، امیدوار است که بتواند با بایدن، به توافق برسد چون اگر دست آمریکا از پشت ترکیه برداشته شود، ممکن است از نظر اقتصادی سقوط کند. بزرگترین پایگاه ناتو در ترکیه واقع است که بسیار پراهمیت است و آمریکاییها هم به این پایگاه خیلی وابسته هستند. اردوغان در داخل موقعیت بهتری نسبت به گذشته پیدا کرده و شکل یک قهرمان ملی به خود گرفته است. دستگاههای حفاری ترکیه بر سر نفت و گاز یونان مشغول حفاری هستند و برای این کشور که بهخاطر مشکلات ناشی از نداشتن نفت همیشه وابسته به کشورهایی مثل ایران و روسیه بوده، میتواند یک نقطه امیدواری و در شرایط داخلی ترکیه موقعیت مناسبی برای اردوغان باشد.
خواب های آشفته اردوغان !
سید محمدرضا دماوندی در روزنامه خراسان نوشت:
رژه مشترک نیروهای مسلح جمهوری آذربایجان و ترکیه به مناسبت پیروزی در جنگ با ارمنستان و بازپس گیری مناطق پیرامونی آرتساخ ( قراباغ کوهستانی ) روز پنج شنبه در باکو برگزار شد .
در این مراسم دو نکته بیش از برافراشتن پرچم های ترکیه در کنار آذربایجان یا رژه مشترک نیروهای مسلح دو کشور جلب توجه کرد؛ نخست جملات حماسی مجری برگزاری رژه که بدون ضرورت موضوعی به سبلان و تبریز اشاره داشت و دیگر بخش هایی از سخنرانی رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه که با قرائت احساسی بخشهایی از اشعار یک شاعر قدیمی آذربایجان به غم جدا افتادن آذربایجان در دوسوی ارس ازهم اشاره کرد .
اما آن چه در جریان این رژه در باکو رخ نمایاند بخش از پرده برون افتاده نقشهای است که با دقت و سرعت در حال پیگیری و اجراست .علی اف که خود بهتر از هر کس دیگری می داند که پیروزی به دست آمده در این جنگ بدون کمکهای تسلیحاتی ، مستشاری و اعزام گسترده تروریست های تکفیری توسط ترکیه به همراهی لجستیک فنی و اطلاعاتی اسرائیل و مداخله روسیه در تمکین ارمنستان برای امضای پیمان آتش بس امکان پذیر نبوده ، کماکان در شوک این موفقیت بادآورده به سر می برد و متوجه تسریع روند تحت الحمایه قرار گرفتن کشورش توسط ترکیه نیست .
در مقابل اردوغان که نقش پدر معنوی علی اف را ایفا میکند از نیاز شدید «الهام» برای خارج شدن از وضعیت تحقیر به دلیل ناتوانی در آزاد سازی قره باغ بیشترین بهره را گرفت و با کمک های گسترده وی را تحت کنترل خود قرار داد . اردوغان با ترویج شعار «یک ملت – دو کشور» سعی دارد ملت سازی جعلی آتاتورک در یک صد سال قبل را رنگ و لعابی جدید دهد و با استفاده از ضعف علی اف در حکمرانی، اندیشه های نوعثمانی گرایی خود را توسعه دهد .
رئیس جمهور ترکیه برای عینیت بخشیدن به رویای مدیترانه تا خزر و اجرای پروژه « به سوی شرق « نیاز به میدانی برای عرض اندام دارد و اکنون چه فرصتی مغتنم تر از جمهوری آذربایجانی که رئیس جمهورش ادامه حیات سیاسی خود را مدیون وی می داند و آماده تمکین کامل است . از این رو اردوغان با حضور در رژه نیروهای مسلح دو کشور در باکو تلاش کرد تا چند هدف را همزمان تعقیب کند . نخست حضور پیروزمندانه به عنوان فرمانده اصلی جنگ با ارمنستان و سان دیدن از رژه نیروهای مسلح و تثبیت این جایگاه در اذهان افکار عمومی هر دو کشور . دوم ارسال پیام به دیگر بازیگران منطقهای و فرامنطقه ای که تصمیم گیر و هدایت کننده جمهورِ آذربایجان او ست. سوم تحکیم جایگاه ترکیه در جمهوری آذربایجان و آماده سازی حضور گسترده تر در همه ارکان تصمیم گیر آن کشور. وچهارم ارسال پیام اختصاصی به تهران از طریق تهدید رسمی و صریح ایران به تجزیه آذربایجان.اگرچه برخی سعی دارند تا اظهارات اردوغان را صرفا قرائت یک شعر ساده و بدون منظور خاص قلمداد کنند اما تکمیل این اظهارات با خطابه حماسی مجری مراسم با نام بردن از تبریز و سبلان نشان میدهد انتخاب شعر توسط اردوغان نیز یک طبع شاعرانه و احساسی نبوده است .
واقعیت آن است که رجب طیب اردوغان علاقه مندی خود به احیای امپراتوری عثمانی را در گفتار و رفتار به صراحت بیان کرده و نشان داده است . احیای این امپراتوری یعنی دشمنی و نه رقابت با ایران زیرا امپراتوری عثمانی در طول تاریخ حیات خود همواره با ایران فارغ از این که صفویه یا قاجاریه حاکمیت را در دست داشته اند ،دشمنی کرده است . اما این بار واکنش گسترده ای که به سخنان مداخله جویانه و تهدید آمیز اردوغان از سوی اقشار مختلف مردم و مقامات کشورمان نشان داده شد حاکی از آن است که زیاده خواهی های «اردوغان پاشا» به درستی درک و پاسخی حداقلی به خواب های آشفته وی داده شد .
نگاهی به ابعاد مدیریتی حضرت امام خامنهای
سیدعبدالله متولیان در روزنامه جوان نوشت:
بی تردید در قرن حاضر، جهان بشری، شخصیتی به جامعیت و قدرت مدیریتی حضرت امام خامنهای به خود ندیده است. نبوغ، هوشمندی و آینده نگری، ایشان را ابراستراتژیستی بی همتا در دو قرن اخیر معرفی ساخته است. کسانی که با ایشان دیدار داشتهاند از یکسو تحت تأثیر شخصیت معنوی، الهی و قدرت نفوذ فوقالعاده ایشان قرار گرفته و خواسته یا ناخواسته با وی رابطه صمیمانه، محبت آمیز و مرید و مرادی برقرار کرده و از دیگر سو مبهوت قدرت مدیریتی و تسلط معظمله بر موضوع مورد نظر و نحوه اداره جلسه شدهاند.
بارها شنیده ایم که هر یک از مدیران، مسئولان و اقشار کشور (هنرمندان، متخصصان، ادیبان، صنعتگران، دانشمندان و صاحبان اندیشه) در اولین دیدار، مبهوت قدرت اندیشه، نفوذ معنوی، درایت و تیزبینی، تسلط کامل بر موضوعات، قدرت استدلال و مراتب اخلاقی و تقوایی معظمله شدهاند. اما وقتی بیشتر به توانمندی، قدرت نفوذ و اقتدار مدیریتی ایشان پی خواهیم برد که تعاریف مشابه را از افراد و شخصیتهای بینالمللی بشنویم.
خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
- سید حسن نصر الله، دبیرکل حزبالله لبنان: «ما با شخصیتی عظیم و استثنایی روبهرو هستیم که بسیاری در میان امت، چیزی درباره او نمیدانند.»
- ولادیمیر پوتین که به رغم انضباط شدید مدیریتی مکرر پیگیر دیدار با رهبر ایران بوده، پس از اولین دیدارش میگوید: «من مسیح را ندیدهام، اما تعاریف او را شنیده و خواندهام، من مسیح را در رهبر ایران دیدم».
- خانم کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه اسبق امریکا که نمیتواند عصبانیتش را از قدرت رهبری ایران پنهان کند، میگوید: «رهبر ایران میتواند نقشههایی را که بهترین ذهنها، با صرف بیشترین بودجهها، در زمانی بسیار طولانی کشیده و مجریانی ماهر اجرای آن را به عهده گرفتهاند، با یک سخنرانی یکساعته خنثی کند.
- بنی صدر اولین رئیسجمهور پس از انقلاب که پس از عزل، همراه با منافقین به فرانسه گریخت نیز مبهوت اقتدار و توانمندی مقام معظم رهبری قرار گرفته و میگوید: «اگر ایشان [امام خمینی (ره)]زنده بود، صدها بار به (حضرت آیتالله) آقای خامنهای احسنت میگفت. دلیل این تحسین این است که آقای خامنهای به خوبی توانسته نظامی را که آقای خمینی ایجاد کرد حفظ کند.
مدیریت آیتالله خامنهای موجب شکست طرحهای کشورهای غربی و امریکا شده است.
- در دهه ۸۰ در یک سفر خارجی، شخصاً با یکی از اندیشمندان بنگلادشی مواجه شدم و نظرش را درباره امام خامنهای پرسیدم. پاسخ او نغز و بی نظیر بود: «(امام) خامنهای در دوره مدیریتی خود ثابت کرده که ولایت فقیه یک مکتب جامع و قابل اجرا است که در برابر طوفان بلاها و فشارها مقاومت میکند و برای اداره جامعه برنامه دارد. به نظر من اگر خامنهای نبود، خمینی در خمینی میمرد. موفقیت آیتالله خامنهای ثابت میکند که موفقیت امام خمینی ناشی از شخصیت کاریزماتیک او نیست بلکه میوه و ثمره مکتب ولایت فقیه است.»
با این اوصاف سخن گفتن از ویژگیهای مدیریتی شخصیتی که جهان بشری را مبهوت نبوغ علمی و مدیریت خود نموده است اگر نگوییم غیرممکن است، بیشک باید گفت از مشکلترین کارها محسوب میگردد. اما از باب اینکه «آب دریا اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید» در شهر فوارهها و آب نماها، آب گلآلود به محضر سلطان برده و به برخی از ویژگیهای مدیریتی حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای ولی امر مسلمین جهان اشاره میکنیم:
۱. اعمال رهبری شایسته و مقتدرانه در رأس همه قوای کشوری و لشکری در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و ارائه چهرهای درخشان و بی بدیل به عنوان فرمانده کل قوا. ۲. تقدم موضوع کوتاه کردن دست اجانب از ساحت امنیت کشور بر سایر موضوعات مهم داخلی. ۳. تأکید مستمر و مداوم بر بسط و توسعه همه جانبه، مبتنی بر عدالت محوری و معنویتگرایی. ٤. تأکید بر قانون محوری و قانون گرایی بهعنوان شاخص در کلیه تحولات فرهنگی، اقتصادی، امنیتی، اجتماعی و سیاسی. ۵. سیر و سلوک اخلاقی و عملی از ایشان فردی خداباور، شجاع و نترس، متوکل، مهذب و سلیمالنفس، سادهزیست و به شدت قناعت پیشه، دشمن شناس و دشمن ستیز، مصمم و خستگی ناپذیر، خوش خلق، مردمی و مردم دار، عدالت طلب و فسادستیز، حاشیه گریز، عاشق خدمت، عاشق حضرت امام خمینی، با تقوا و خداترس ساخته است. ۶. تسلط فقهی جامع و بی نظیر ایشان بر تمامی موضوعات فردی و اجتماعی جهان اسلام و جهان بشری، از معظمله یک تئوریسین و نظریه پرداز در تراز بزرگترین نظریه پردازان تاریخ ۱۴۰۰ ساله اسلام ساخته است. ۷. قدرت عجیب جامع نگر، آینده نگر، مدیریت راهبردی، پیشبینی حوادث و پیش اندیشی، وحدت بخشی و ایجاد اتحاد، امیدبخشی و روحیه آفرینی، به میدان آوردن مردم در خنثی کردن توطئههای دشمنان، مدیریت جهادی، ایجاد امنیت پایدار. ۸. کاهش تهدیدات، زمینگیر کردن دشمنان، افزایش قدرت برتر دفاعی و پدافندی کشور، حفظ استقلال و توسعه عمق استراتژیک و قلمرو حیاتی انقلاب اسلامی با توسعه و تقویت محور مقاومت بر اساس الگوهای مردمی و بسیجی میراث امام خمینی (ره). ۹. تلاش و حرکت مؤثر در جهت تقریب بین مذاهب و اتحاد جهان اسلام و نابودی نظام سلطه به گونهای که طی سه دهه اخیر با سرعت شگرف شاهد تضعیف و حرکت به سمت فروپاشی نظام سلطه و امریکا و تقویت اقتدار جهان اسلام هستیم. ۱۰. غیرت انقلابی و وفاداری تحسین برانگیز و مثال زدنی به حضرت امام خمینی با زنده نگه داشتن نام، یاد، راه، اهداف و آرمانهای والای امام خمینی (ره). ۱۱. آرمانگرایی واقع بینانه و به دور از افراط و تفریط که مدیریت مذاکره با امریکا منتهی به برجام (متأثر از مطالبه ملی در انتخابات ۹۲) با اتخاذ استراتژی نرمش قهرمانانه نمونهای کامل از آن است. ۱۲. مدیریت شگفت انگیز و خنثی سازی بحرانها، فتنهها و تلاشهای خارجی و داخلی برای براندازی و فروپاشی نظام مقدس جمهوری اسلامی در سه دهه اخیر. ۱۳. پایبندی قاطعانه و در عین حال انعطاف پذیر مبتنی بر اعتقاد راسخ و خدشه ناپذیر بر اصول و مبانی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران. ۱٤. نگاه زنده به انقلاب اسلامی با تأکید بر آرمانها و اهداف متعالی انقلاب اسلامی با مهندسی و فرایندسازی پنج مرحلهای انقلاب اسلامی از پیدایش انقلاب تا ایجاد تمدن اسلامی و ظهور حضرت ولی عصر (عج). ۱۵. تقویت و تثبیت مردمسالاری دینی بهعنوان امانت الهی و حقالناس و ارائه چهرهای مردمی از انقلاب در سطح منطقه و جهان. ۱۶. بصیرت افزایی مردمی نسبت به نفوذ جریانی و عدم سازش با نظام سلطه و تلاش برای حفظ اصل و الگوی استکبارستیزی در داخل و در سطح جهان اسلام. ۱۷. ارائه مدیریتی مبتنی بر مدارا، مردم داری و مسالمت با دوستان انقلاب اسلامی ایران. ۱۸. تسلط و توجه ویژه در حوزه تئوری سازی و مدیریت مسائل کلان و خرد اقتصادی کشور و مدیریت ایجاد زیرساختهای سخت افزاری و نرم افزاری و سوق دادن ساختار اجرایی کشور در ریل و مسیر عدالت ورزی و فقر زدایی. ۱۹. ارائه و به نمایش گذاشتن نمونهای کامل از مدیریت مکتبی و دینی بر محور تقوا و معنویت به عنوان عامل مهم و تضمین کننده حرکت جامعه در مسیر اسلامی. ۲۰. مدیریت راهبردی، قوی و بی مثال بر تولید علم، جنبش نرم افزاری و جهاد علمی و ارتقای جایگاه علمی ایران در سطح جهان. ۲۱. مدیریت راهبردی بر ایجاد زیرساختهای لازم برای پیریزی اقتصاد مقاومتی و اقتصاد درونزا و خلاصی از دام اهریمنی، پرخسارت و فسادافزای اقتصاد برون نگر. ۲۲. حفظ عزت و عظمت تمدن ایرانی با دشمن شناسی و مدیریت حکیمانه در جهت مقابله با توطئهها و برنامههای دشمنان اسلام در تمامی حوزهها به ویژه در حوزههای مرموز و پیچیده جنگ نرم با مدل مردمی کردن دفاع و تشکیل قرارگاههای مردمی افسران جنگ نرم.