به گزارش مشرق، حجت الاسلام و المسلمین احمدحسین شریفی در کانال قرارگاه اساتید و طلاب انقلابی در پیام رسان ایتا، نوشت: هیچیک از عالمان دین در دهههای اخیر به اندازه آیتالله مصباح آماج ترور شخصیتی نبوده است. بدون تردید او در این زمینه رکورددار است! خود ایشان میفرمود آنقدر فحش و ناسزا و افترا و دروغ شنیدهام که به شنیدن آنها عادت کردهاند و به تعبیر طنزآمیز خودشان نوعی «فحشدرمانی» میکردند!
بعد از رحلت ایشان نیز تروریستهای بیمروت حتی به خود اجازه ندادند جنازه ایشان دفن شود؛ بلافاصله با شنیدن خبر رحلت ایشان از آن سر دنیا (آمریکا و اروپا) تیرهای زهرآگین خود را روانه جنازه مطهرش کردند و از ترس اینکه مبادا فریبخوردگان محافل آنها به هر دلیلی بعد از رحلت ایشان تمایلی به خواندن کتابی از کتابهای ایشان پیدا کنند، ناجوانمردانهترین افتراها و دروغها را به ایشان نسبت دادند؛ تا شاید بدین وسیله عدهای را از نزدیک شدن به این چراغ روشنی بخش علم و اندیشه دور نگه دارند.
اذناب داخلی آنها نیز بهانه خوبی به دست آورند، و ایشان را نورد شماتت قرار دادند،همچنان که پارهای از سکولارهای عمامه به سر، همان روز اول و دوم رحلت ایشان، به گونهای دیگر به ترور این شخصیت پرداختند؛ عدهای حتی تشییع جنازه باشکوه ایشان را هم تحمل نکردند و حقد و کینه خود را نسبت به اسلام و ارزشهای اسلامی و انقلابی به گونههای مختلف نشان دادند.
اما چرا؟ به اعتقاد این بنده، نفرت از آیتالله مصباح و تلاش شبانهروزی غربزدگان و اسلامستیزان و ولایتگریزان برای دور نگه داشتن نسل جوان از ایشان دلایل متعدد دارد. آیتالله مصباح یزدی
۱-منطقی قوی و نفوذناپذیر داشت، تجسم حکمت اسلامی و قرآنی بود؛ مقلدان فکر و فرهنگ غرب را یارای مواجهه با منطق مستحکم او نبود؛ و آنان که دل و دین به جایی دیگر باخته بودند، چارهای جز ترور شخصیت او را نداشتند.
۲-شجاعتی کمنظیر در بیان حقایق با بیانی شفاف و رسا و منطقی مستحکم داشت؛ افراد زبون در مواجهه با شجاعان و دلیران، برای سرپوش نهادن بر ضعف و زبونی خود چارهای جز ترور شخصیت ندارند.
۳-او با بصیرتی کمنظیر پنهانیترین اهداف نفوذیهای غرب در جریان فکر و فرهنگ انقلابی را میدید و میشناخت و به دلیل شجاعت کمنظیری که داشت، آنها را آشکار میکرد؛ او ثمرة سالها نیروسازی غربیان برای زدودن فکر و فرهنگ اسلامی را خنثی کرد؛ این یکی از رازهای عصبانیت نامعقول رهبران روشنفکری غربزده از ایشان است.
۴- مصباح فقط یک عالم دینی نبود؛ او یک عالم اندیشهپرور بود؛ او در کار نیروسازی و کادرسازی فکری برای انقلاب اسلامی بود؛ برای جلوگیری از نفوذ اندیشه و حکمت او که همان اندیشه و حکمت انقلاب و اسلام است، سادهترین راه را ترور شخصیت او میدانستند؛ غافل از اینکه علم نور است، حکمت همچون رودی روان است، کسی نمیتواند برای همیشه جلوی آن را سد کند.
۵-آیت الله مصباح صرفاً یک فیلسوف ولایتپذیر نبود؛ بلکه حکیمی ولایتگستر هم بود؛ و دشمنان همواره در طول تاریخ اسلام، با ولایتگسترانی مثل سلمان و ابوذر و عمار و مالک و مقداد و میثم تمار و حجر بن عدی و ... سختترین و بیرحمانهترین مواجهه را داشتهاند. با ترور آنها خواستهاند بازوان ولایت را قطع کنند.
۶-آیتالله مصباح یک فرد نبود؛ بلکه "#عقبه_تئوریک_نظام"بود؛ با ترور شخصیت و دانش و اندیشه او، میخواستند و میخواهند شخصیت و علم و اندیشه انقلاب را ترور کنند. به تعبیر دیگر میتوان گفت آیتالله مصباح خودش هدف اصلی نبود؛ او سپر دفاع از اسلام و قرآن و ولایت و انقلاب اسلامی بود؛
اما دشمنان و بدخواهان اسلام و انقلاب بدانند که اگر اسلافشان توانستند نور سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و مالک و حجر بن عدی را خاموش کنند و از تأثیرگذاری آنها در گسترة تاریخ بکاهند، اینان هم میتوانند چراغ روشنیبخش علم و اندیشه مصباحیزدی را خاموش کنند. مصباح یزدی برکهای نبود که به مرور زمان رنگ و طعم خود را از دست دهد؛ او همچون رودی جاری در گسترة زمان است که تازه حرکت و جریان خود را آغاز کرده است؛ غربباوران و ولایتستیزان خوب میدانند که این جریان تازه به راه افتاده است؛ این جریان با قوت دانش و خرد و اندیشه، به دنبال #اقامه_دین در همه ابعاد زیست انسانی است. دنبال تحقق منویات حضرت ولایت است و تا تحقق تمدن اسلامی از حرکت نخواهد ایستاد.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.