به گزارش مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: روابط ایران با حوزه عربی نیازمند تحول است و ظرفیتهایی وجود دارد که این تحول را ممکن میکند. اگر در میان کشورهای عربی، دولتهای سعودی، مصر، امارات و بحرین بر عدم حضور ایران در حوزه عربی تأکید دارند، کشورهایی هم هستند که بر بهبود روابط حوزه عربی با ایران اصرار میکنند.
در میان کشورهای عربی، دسته سومی هم وجود دارند که نسبت به برقراری یا توسعه روابط با ایران علاقهمند هستند اما دستهبندی کشورهای عربی به مخالف و موافق ایران، آنان را در شرایط انتظار قرار داده است. از سوی دیگر اگر به صفحه منطقه عربی در غرب آسیا و در شمال آفریقا نگاه بیندازیم، درمییابیم که هیچ دلیل روشنی بر خصومت بین کشورهای عربی و ایران وجود ندارد.
در این میان مهندسی نوعی از دیپلماسی از سوی ایران میتواند شرایط موجود میان ایران و حوزه عربی را دگرگون کند. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
۱- منطق سیاسی حکم میکند کشورهای یک منطقه و پیروان یک دین به صورت قطعی به هم همبسته باشند و شکاف و نقار میان آنان، عارضی است و نوعاً به عامل خارجی مربوط میشود. در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا، حوادث آن همه اعضا را تحت تأثیر قرار میدهد؛ خواه این حوادث و رخدادهای سازنده و ایجابی و خواه مخرب و سلبی باشند. ما در سالهای اخیر مشاهده کردیم که پدیده گروههای تکفیری که ساخته و پرداخته سازمانهای اطلاعاتی بودند و فقط رنگ دینی و مذهبی داشتند، همه کشورهای اسلامی را تحت تأثیر قرار دادند.
در این میان فقط بعضی از دولتها که هدفگذاری گروههای تکفیری از سوی سازمانهای اطلاعاتی غربی را به نفع خود ارزیابی میکردند تا مدتی با این موج همراهی کردند. آنان گمان میکردند موج تکفیر فقط کشورهای رقیب آنان را آسیب میزند و یا گمان میکردند میتوانند از آن برای تغییر روند منطقه بهرهمند شوند. اما اکثر همین دسته از دولتها هم به زودی دریافتند که این موج موقعیت همه کشورهای اسلامی را تضعیف میکند و فقط به نفع دشمنان مشترک آنان - رژیم صهیونیستی و... - است. از این رو بود که این دولتها هم سعی کردند حساب خود را از گروههای تکفیری جدا کنند.
نمونه دیگر اقدام آمریکا در حمله نظامی به دو کشور مسلمان -افغانستان و عراق- و تهدید چند کشور اسلامی دیگر بود که به ضرر همه کشورهای اسلامی بود و البته در این بین بعضی از کشورهای عربی -شامل سعودی- به گمان اینکه این جنگها روند منطقه را به نفع آنان تغییر میدهد با آنها همراهی کردند. اما زمان زیادی نگذشت که آنان نیز به صف مخالفان این دو جنگ پیوستند و متوجه این واقعیت که این جنگها به «ضرر همه» است، شدند. منطقه ما در این سه دهه از این ماجراها بسیار به خود دیده است و از این رو به نوعی عقلانیت سیاسی رسیده است.
در طول دهههای اخیر تلاش زیادی صورت گرفته است تا نوعی اسلامهراسی، شیعههراسی، مقاومتهراسی، ایرانهراسی و سپاههراسی، جای هراس از برنامههای مخرب آمریکا و رژیم صهیونیستی را بگیرد. این موجها با شدت تمام به راه افتادند تا کشورهای این منطقه اسلامی را به یک جبههبندی در مقابل هم برسانند و نیروی مسلمانان را تحلیل ببرند. این موجها اگرچه تا حدودی موفق هم شدند و حتی به جنگهایی هم میان مسلمانان انجامیدند اما کشورهای اسلامی به مرور از این موجها فاصله گرفتند و امروز اثر این امواج تا حد زیادی از بین رفته است.
۲- جمهوری اسلامی ایران در این سالها سیاست خردمندانهای را در پیش گرفته است. صبوری ایران در برابر اعوجاجهای منطقهای و عفو برادرانه اقداماتی که بعضی از دولتهای منطقه علیه ایران به راه انداختند و نثار کمکهای ویژه به آن دسته از کشورهای منطقه که گرفتار بلیههای امنیتی شده بودند، بدون آنکه از اعطای این کمکها چشمداشتی داشته باشد، فضای جدیدی نسبت به ایران پدید آورده است.
ایران در طول این سالها نشان داد کشوری قدرتمند است و مخالفت و حتی دشمنی غرب با آن نمیتواند از قدرت آن بکاهد. پیشرفتهای شگرفت علمی و تکنولوژیک ایران در کنار تلاش اقتصادی داخل به گونهای که کشور علیرغم فشارهای شدید غرب دچار بههمریختگی نشود، هرگونه انتظار مخالفان را برای عقب راندن ایران از منطقه از بین برده است. از سوی دیگر قدرت نظامی رو به رشد ایران هرگونه امید به امکان حمله نظامی خارجی به جمهوری اسلامی را منتفی کرده و جسارت ایران در دفاع از خود در برابر قدرت نظامی آمریکا هرگونه موفقیت برنامه خارجی علیه ایران را به یأس مبدل کرده است. بر این اساس هر روزه در نشریات و خبرگزاریهای بزرگ غرب، اعتراف به قدرت و اقتدار ایران منعکس میشود. ایران در بعد توانایی نظامی توانسته است کشورهای دوست خود در منطقه را نجات دهد و ثبات را به آنان بازگرداند. پس در یک کلمه ایران و قدرت آن در منطقه به رسمیت شناخته شده و هرگونه انتظار تغییر نظام سیاسی ایران و یا تغییر سیاستهای بنیادی آن را منتفی کرده است. این سرمایه مهمی برای جمهوری اسلامی است و حالا وقت آن است که نظام یک گام مهم برای ارتقاء موقعیت سیاسی و... منطقه بردارد.
۳- زمزمه لزوم همکاری با ایران و برقراری روابط فعال با آن در میان کشورهای عربی به گوش میرسد. در منطقه خلیج فارس هفت دولت عربی وجود دارد که حداقل پنج دولت آن شامل عراق، قطر، کویت، عمان و یمن خواستار حل و فصل مسایل میان کشورهای عربی منطقه و ایران هستند و این در حالی است که «امارات متحده عربی» نیز علیرغم فشار شدیدی که از سوی دولت سعودی متوجه آن بوده، به حفظ روابط با جمهوری اسلامی اصرار دارد. در این میان فقط دو دولت سعودی و بحرین مخالف بهبود روابط کشورهای عربی با ایران هستند.
در طول سالهای گذشته این باور در دستگاه دیپلماسی ایران وجود داشته که بدون بهبود روابط با عربستان، امکان فعالسازی روابط ایران با حوزه عربی وجود ندارد. در واقع در این انگاره کلید روابط ایران با کشورهای عربی جنوب خلیج فارس به ریاض سپرده شده است! البته در طول این دوران، ایران با دولتهای قطر، امارات، کویت، عمان، عراق و یمن روابط داشته اما این روابط -به جز در مورد عراق- عمدتاً در روابط سیاسی محدود مانده و عملاً در ارتقاء مناسبات اقتصادی و فرهنگی میان ایران و این کشورها کاری صورت نگرفته است.
نگاه به تجربه روابط ما با حوزه عربی به ما میگوید وقت آن است که از یکسو انگاره روابط عربی با اجازه ریاض را کنار بگذاریم و از سوی دیگر به روابطی چندوجهی و متنوع بیندیشیم که هم برای ایران و هم برای کشورهای عربی منطقه راهگشا باشد. برای عبور از شرایط فعلی باید با کشورهای یادشده ابتدا وارد مذاکرات دوجانبه شویم و ضمن تشریح وضعیت منطقه، در زمینههای مختلف به توافق برسیم و پس از آن یک اجلاس مشترک ایران- عربی را در یکی از کشورهای یادشده برگزار کنیم و در مورد روابط جمعی به توافق برسیم. این کار امکانپذیر است. ما باید بدانیم که شرایط ذهنی این کشورها پس از شکستهای پیاپی آمریکا در منطقه تغییرات مهمی کرده و وضع رژیم صهیونیستی در داخل سرزمینهای اشغالی آنان را به جمعبندیهایی رسانده است وگرنه اگر با محاسبات سابق بود فشار ویژه رئیسجمهور سابق آمریکا به این کشورها برای آشکارسازی روابط با رژیم صهیونیستی اکثر این کشورها با تلآویو به توافق رسیده بودند.
بنابراین با نگاه به وضع منطقه و اعتباری که ایران از طریق راهبرد مقاومت کسب نموده است، میتوانیم روابط جدیدی را با حوزه عربی داشته باشیم. بهبود روابط ایران و این کشورها و تبدیل قطببندیهای عربی-ایرانی به قطببندی امنیت دستجمعی در مقابل باجخواهی غرب میتواند نتایج مهمی در پی داشته باشد و برای همه کشورها مطلوب تلقی شود:
- بهبود روابط عربی با ایران و خروج از روابط تکبعدی و دستیابی به روابط در جنبههای مختلف، میتواند به جنگ کنونی علیه یمن خاتمه دهد. امروز هیچ کشور عربی در منطقه نیست که روش عربستان را کمککننده به امنیت منطقه بداند. همه کشورهای عرب منطقه -به جز دولت سعودی- علاقه دارند این جنگ به سرعت به پایان برسد.
- روابط ایران با کشورهای عرب جنوب خلیج فارس میتواند اختلاف میان این کشورها را کاهش دهد و از سوی دیگر برای مقابله با پدرخواندگی سعودی بر این کشورها و مهار رفتار ریاض به کشورهای مذکور کمک نماید. این کشورها در سالهای گذشته هزینههای زیادی بابت قرار گرفتن در جبههای عربی مقابل ایران پرداختهاند و این در حالی است که بنا به اظهارات متعدد مقامات ارشد این کشورها، هیچ دلیلی برای این دشمنی نداشتهاند. روابط فعال ایران با پنج کشور عربی اختلافات میان آنان و دولتهای دیگر را کاهش میدهد و این نتیجه برای همه مردم در منطقه شیرین است.
- تقویت روابط ایران و کشورهای عربی میتواند به حل و فصل موضوعی به نام «اخوانالمسلمین» میان آنان منجر شود. ایران در طول دهههای قبل و به ویژه در ده سال گذشته، نوع خاصی از ارتباط با شعوب مختلف اخوانالمسلمین را دنبال کرده است؛ ایران آن را پدیدهای واحد ندیده و با گونههای مختلف آن برخورد متناسبی داشته و این میتواند یک الگو برای کشورهای دیگر هم باشد.
ایران به آن دسته از گروههای اخوانی منطقه عربی که درصدد به دست گرفتن قدرت از راههای مسالمتآمیز بودهاند کمک کرده و در مقابل آن دسته از اخوانیها که از طریق توسل به خشونت و دستهبندی و اختلاف میان مسلمانان درصدد به قدرت رسیدن برآمدهاند، قرار گرفته است. روابط ایران با کشورهای عربی جنوب که بعضی -مثل قطر و عمان- با اخوانالمسلمین رابطه دارند و بعضی - مثل امارات و عربستان و تا حدی کویت- که با آنان رابطهای خصمانه داشتهاند، میتواند به ترسیم رابطهای متعادل با اخوانالمسلمین بینجامد. به شکلی که نگاههای کنونی دولتهای عربی به اخوان که نوعاً تهدید تلقی شده است، به نگاه فرصت، تغییر پیدا کند. اخوانیها این آمادگی را دارند که شرایط دشوار کنونی را با نوعی تفاهم، به نقطه تعادل برسانند.
- بهبود روابط ایران با کشورهای عربی جنوب خلیج فارس، هزینههای نظامی آنان را پایین میآورد چرا که این هزینهها از سه مسئله ناشی میشود؛ تهدیدنمایی قدرت ایران برای کشورهای منطقه، تهدیداتی که از ناحیه بعضی از دولتهای عرب متوجه بعضی دیگر از دولتهای عرب منطقه است و تهدیدات بالفعل و بالقوهای که از ناحیه گروههای نوپدید تروریستی متوجه این کشورهاست.
غرب با تأکید بر این سه موضوع، بخش زیادی از درآمدهای این کشورها را به خرید و انبار کردن سلاح معطوف کرده است. رابطه ایران با این دولتها هر سه دسته این تهدیدات واقعی و یا ساختگی را از بین میبرد، رابطه گرم و چندوجهی با ایران جایی برای تهدیدنمایی ایران برای کشورهای برادر عربی باقی نمیگذارد، همگرایی با ایران، تهدید کشورهایی نظیر عربستان علیه کشورهای عرب دیگر را به صفر میرساند و تجربه ایران در مبارزه موفق با گروههای نوپدید تروریستی، اعتماد به نفس زیادی به این دولتها میدهد و موضوع ضرورت خرید سلاح و انبار کردن آن را از بین میبرد و در نهایت از این طریق نفوذ غرب هم کاهش یافته و توطئههای خطرناکی مثل گسترش امنیتی و سیاسی رژیم اسرائیل در مناطق اسلامی هم خنثی میشود.