سرویس فرهنگ و هنر مشرق - پروپاگاندای رسانهای گسترده، شمار فراوانی از چهرههای سرشناس سینما، پروداکشن عظیم و در اختیار گرفتن یک روستا برای ساختن فیلم، هزینه ۱۰ میلیارد تومانی (با استناد به گزارش روزنامه سازندگی)، یک زمینه تولید لاکچری را برای محسن قرایی فراهم کرد تا با اقتباسی از نمایشنامه «ملاقات بانوی سالخورده» مهمترین فیلم خود را بسازد اما نتیجه معکوس شد و مثل عنوان فیلم «بیهمهچیز»، هیچ چیز برای جلب نظر مخاطب خاص سینما ندارد.
فیلمنامه از مشکلات فراوانی رنج میبرد و سیر آداپته شدن اثر با اشکالات فراوانی مواجه است. اقتباس نمایشی سوئیسی فردریش درونمات با درونمایهای شهری و تبدیل جغرافیا از شهر به روستا، «بیهمه چیز» را تبدیل به نمایشی گنگ و بیمعنا میکند.
در نمایشنامه «ملاقات بانوی سالخورده» کلارا زاخاناسیان، زنی سالخورده و بسیار ثروتمند، در جوانی به دلیل وقایع ناعادلانهای که در زادگاهش برایش اتفاق افتاده، مجبور به ترک آن میشود و پس از سالها با شرطی وحشتناک به زادگاهش بازمیگردد.
شرط او این است که مردم شهر گولن، معشوق قدیمیاش را که در روزگار جوانی او را باردار و بیآبرو کرده، به قتل برسانند. زن سالخورده حاضر است در ازای کشتهشدن معشوق دوران جوانی خود توسط مردم گولن، ثروتی هنگفت و مبلغ مورد نیاز مردم زادگاهش را که اکنون با دشواری مالی بسیاری دست و پنجه نرم میکنند، در اختیار آنها قرار دهد. شهروندان گولن در نهایت به خواسته او تن میدهند.
لیلی نظریان (هدیه تهرانی) نقش کلارا زاخاناسیان و امیر(پرویز پرستویی) نقش گولن ایفا میکنند و لیلی همان خواسته را از مردم روستا دارد. لیلی از زنان مشهور عصر پهلوی با عکسی که از او روی جلد «مجله زن» روز نقش بسته گواه این قدرت است و لیلی پس از مرگ همسرش برای انتقام به روستای زادگاهش، بازگشته است.
ماحصل جاهطلبی کارگردان، محسن قرایی، برای ساختن اثری شبیه لارنس فونتریه، داگ ویل، با برگردانی نمایشی از یک نمایشنامه مشهور، مترادف با مفهوم هیچ است. کارگردان برای عبوراز ممیزی روایت را به دوران پهلوی پس از انقلاب سفید میبرد.
پیدا کردن زمان و مکان فیلم به مهمترین مسئله تبدیل میشود. لیلی نظریان دختر خان است، اما روستایی که خان و خانزاده دارد باید زمین برای کشاورزی داشته باشد. منطق زندگی روستایی متکی به دامداری و کشاورزی است اما تنها دام «ده» (تنها گاو ده) متعلق به نوری(باران کوثری) است و همین گاو شیر اهالی روستا را تامین میکند. با این حساب پدر لیلا خان کدام اراضی بوده؟ قرایی برای اینکه ابهامات در اثرش به شکافهای عمیق محتوایی و ساختاری بدل نشود، میتوانست جاهطلبی فونتریهوارش را روی صحنه تئاتر اجرا کند.
«ملاقات بانوی سالخورده» نمایشنامهای مبتنی بر گفتمان زوال تمدنی است. مفهوم تمدن در نمایشنامه مذکور با جغرافیایی شهری شکل میگیرد، اما در فیلم «بیهمهچیز» موقعیت روستایی ناقص فیلم، در نمایش زیست جمعی ناموفق است و حضور متعدد کاراکترها به نمایش چهارچوبهای تمدنی منجر نمیشود.
از دادههایی که فیلم ارائه میدهد، مشخص میشود که در این روستا معدنی وجود دارد که اهالی روستا سالهای متوالی در آن مشغول به کار بودهاند و معدن فروریخته است، اما به اندازه یک فریم تصویری از معدن تخریب شده را نمیبینیم. کارگران معدن از اهالی این روستا هستند و با تخریب معدن چگونه در زمان مدره قبل از فیلم ارتزاق کردهاند؟
اگر فرض کنیم این روایت در دهه سی رخ داده و با توجه به پیشفرض های قابل اعتنا، رعیتی مثل امیر به دختر «خان» تعرض کرده، با توجه به قدرت خانها در دوره ماقبل انقلاب سفید، امکان مجازات امیر در همان دوران جوانی این کاراکتر فراهمتر بود. چون پس زمینه زمانی و مکانی و حتی گذشته پرسوناژها مخدوش است، باور کردن «گذشته شخصیتها» دشوار و درک وضعیت کنونی آنان دشوارتر است.
با تماشای این اقتباس ناقص درخواهیم یافت، «ناخدا خورشید» و ایرانیزه شدن مرجع اقتباسی، نیازمند دانش و آگاهی فوقالعادهای است و نویسنده و کارگردان «بیهمهچیز» آگاه به فنون، متد و روشهای ایرانیزه شدن اقتباس نیست. با چنین ضعف بزرگی، شخصیتها، هیچکدام به شریان زیست ایرانی متصل نشدهاند و همچنان امیر، گولن باقی مانده و لیلی همان کلاراست.
سایه سنگین مرجع اقتباسی بر فیلم سنگینی میکند، مخاطبی که نمایشنامه اصلی را روی سن تئاتر تماشا کرده، همچنان نمیتواند از فضای نمایش جدا شود و جهان ساخته کارگردان را باور کند، این مسئله در مورد شخصیتها نیز صدق میکند. ساحت فرهنگی و زیستی نمایش فرنگی است. اغلب مخاطبانی که بدون هیچ پیش فرضی از نمایشنامه اصلی، فیلم را تماشا میکنند، «بیهمهچیز» برایشان اثری گنگ و بیمعناست و تلاش در کارگردانی، کمک شایانی به این اثر نخواهد کرد.
در این سه روز متوالی روایت، در روز دوم، نوری دخترش را به خواستگارش میفروشد تا با وسیله نقلیه او فراری داده شود، اما در روز سوم مرگ با دار را میپذیرد. تغییر ناگهانی این شخصیت از بزدلی تا رسیدن به نقطهای که خود اقدام به خودکشی میکند، چالشهای شخصیتپردازی در این فیلم را چند برابر میکند. با اینکه لیلی شرط کشتن امیر را لغو میکند، اما زمانی که امیر در پای چوبه دار مرگخودخواسته را میپذیرد، چرا اهالی روستا که مرگنامه جمعی او را تایید کردهاند، از کشته شدن او امتناع نمیکنند؟
زبان هر کشوری متصل به ریشههای فرهنگی آن کشور است و این پیوند شامل ادبیات و متون نمایشی خواهد شد. اگر قرار است که نمایشنامه اقتباسی «ملاقات بانوی سالخورده»، در مدیای ایرانی تبدیل به اثری سینمایی شود، با تغییر زیرساختهای فرهنگی در متن اثر این امر محقق خواهد شد. قبل از تغییر و نگارش فیلمنامه، فرهنگ مرجع اقتباسی باید فارسی، ایرانی و آداپته شود. نتیجه «بیهمه چیز» شبیه نتیجه تردید (واروژ کریممسیحی) اقتباس و برگردانی ایرانی از هملت است.