سرویس سیاست مشرق- مجریان سیاست نئو لیبرالی دولت به درودیوار میکوبد تا هر طور شده از روی اسب قدرت بر زمین نیافتد. آنها هرروز متوسل به یک نامزد جدید انتخاباتی میشوند تا هر طور که شده در دولتی بعدی خودشان را جا بدهند. جالب آنکه کارگزارانیها در این راه حاضر به قربانی کردن تمام احزاب اصلاحطلب نیز هستند.
محمد عطریانفر رئیس آخرین کنگره حزب کارگزاران میگوید: رکن محوری و حیاتی اصلاحات، کارگزاران است![۱]
این جمله عجیب، تنها یک تعبیر دارد که همه احزاب اصلاحطلب یا باید، با بازی حزب لیبرال جبهه اصلاحات کنار بیایند، یا حذفشده و کنار خواهند رفت. کارگزارانیها با این دست جملات؛ به شکل تحقیرآمیز با سایر اصلاحطلبان برخورد کرده و نقش حزب بعث را برای آنها بازی میکنند؛ که یا با ما هستید یا بر ما!
در روزهایی که اعضای حزب کارگزاران بهصورت مسلسلوار اظهارنظرهای آوانگارد میکنند، حسین مرعشی از اعضای مؤثر در این محفل سرمایهداری، موشکافی بیشتری از برنامه استراتژیک کارگزاران کرده و میگوید: باید به هر قیمتی در قدرت بمانیم، سیاست ورزی حکم میکند شما کنشگری سیاسی را تعطیل نکنید.[۲]
باوجودآنکه تنها افتخار و دستاورد این اشراف، بالا و پایین کردن قیمت ارز بوده است، همچنان ادعا میکنند که برنامههایشان توسط روحانی اجرانشده و بایستی سیاستگذاریهای کلان این دولت در آینده نیز امتداد یابد. سیاستهایی که تنها با ابتکار دلار جهانگیری جیب امثال مالک هفتتپه را پرکرده و کارگران را بهروز سیاه نشانده است.
اندیشه حزب کارگزاران، سی سال است که در رگهای دولتهای مختلف روی کار آمده در ایران جاریشده و نتیجه آن نابودی هزاران کارخانه و تبدیل حیات آن به پارکینگ کالای بنجل وارداتی بوده است و مشخص نیست بیش ازاینقرار است چه اتفاق تاریکی در کشور بیفتاد که مرعشی اصرار دارد باید در قدرت باقی بماند!
احتمالاً حزب کارگزاران از لیست بلند و بالای تخلفات پوری حسینی در سازمان خصوصیسازی خبر دارد که در یک مرحله صنایع ملی ایران را نابود کرده و برخی دیگر را مثل آب خوردن به نام خود زده است.
باید از مدعیان اقتصاد لیبرالی پرسید، دست گلهای پوری حسینی در واگذاریهای ۶ سال اخیر را چه کسی باید به گردن بگیرد!
حزبی که بنا به گفته یکی از اعضای آن میخواهد ایران را شبیه کرواسی در سال ۲۰۰۰ یا مصر در زمان مبارک کند، دقیقاً کدام کارنکرده دارد که صبح تا شب جلسه برقرار کرده و برای ماندن در قدرت نقشه میکشد!
حزب کارگزاران با شعار توسعه ایران، با این تبصره که اول خودمان، بعد دیگران هر چه قرار بوده، انجام دهد را آزموده است. مگر آنکه سیگنالهای بایدن آنها را وسوسه کرده و ستاد دموکراتها به فارسی آن را دچار وهم ارتباط با آمریکا کرده باشد.
قابلتوجه آنکه فهم حزب کارگزاران از سیاست خارجه، همان نامه سادهلوحانه دبیر کل این حزب به ترامپ بود؛ که امضای کرباسچی در کنار عدهای جاسوس شناسنامهدار قرارگرفته و از نظام خواسته بود تسلیم زیادهخواهیهای ترامپ شود!
البته کرباسچی مدتی بعد اعلام کرد که نامهای که امضا کرده تنها یک تحلیل بوده است. او در این مصاحبه اشاره نکرد که چرا باید با چند ضدانقلاب تفاهم کرده و به یک نظرگاه مشترک برسد و از آن مهمتر هیچگاه اعتراف نکرد که با کدام استدلال قرار بود مقاومت مردمی منطقه را تحویل آمریکاییها بدهد.
این دست اقدامات از جانبه رده بالاهای حزب کارگزاران البته تنها از سر سادهلوحی و بیفکری آنها نیست! این گروه افراطی و اشرافی با یک برنامهریزی از قبل طراحیشده وارد صحنه شدهاند.
کافی است یکبار اظهارنظرهای کارگزارانیها درباره سیاست خارجه، در دو سال گذشته را بازخوانی کنیم تا سرنخهای سناریو آنها آشکار شود:
در قدم اول کرباسچی و رفقایش جادهصافکن شده و حضور منطقهای ایران را امری پرهزینه و بیهوده میدانند، در گام دوم محسن هاشمی وارد صحنه شده و روی ماجرای هواپیمای اوکراینی صحنهسازی میکند[۳]! و درنهایت فائزه بدون تعارف و به بابیان خواستههای قلبی حزب پرداخته و بدون روتوش از تحریم و کشته شدن مردم توسط جنایتکاران آمریکایی دفاع میکند. این دستخوش رقصیها را نمیتوان فقط یک ایده شخصی از جانب اعضای حزب کارگزاران و دعوای برادر و خواهری نامید!
حزب کارگزاران این روزها به طرز عجیبی دچار جنون شده است! این محفل اشرافی در ارگان رسانهای خود در صبح پیروزی بایدن از سقوط دلار و سکه و خودرو نوشته است. شاید بهتر باشد، گروه خانوادگی آقای هاشمی بهجای دستوپا زدن برای ماندن در قدرت و دولت داری، از مردم به خاطر هشت سال ناکارآمدی دولت و بزک کردن آمریکاییها عذرخواهی کند.