به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: نویسنده آفتاب یزد بااشاره به نامه چند سال قبل خود به رئیسجمهور در آن مینویسد: یادداشت گفتوگوی کوتاهی با شــما داشتم و پیرامون چند مسئله مهم درباره زندگی مردمی که شما رئیسجمهورشان هســتید سخنانی را با شما در میان گذاشتم و چند پرسش مهم را نیز مطرح کردم که تا امروز منتظر پاسخ آنها ماندهام و متاســفانه نه تنها جوابی نیامد بلکه بر تعداد پرسشهایم نیز افزوده شــد. اینکه قرار بود وضعیت مردم بهتر شــود و رونق در زندگیشان ایجاد شود به حدی که خودشان بیایند بگوینــد ما نیازی به 45 هزار تومان یارانهای که دولت به ما میدهد نداریم، اما بعد دیدیم که شــرایط به گونهای شد که تنها درآمــد بخش عظیمی از همین مــردم همان آب باریکه 45 هزار تومان بود در حالیکه قیمت یک کیلو گوشت بیش از صدهزار تومان شــده بود، اینکه آمدید بیان کردید که مردم بیایند در بورس ســرمایهگذاری کنند چرا که هر روز دارد پیشرفت میکند، اما بعد دیدیم که بورس خیلی از مردم را به خاک سیاه نشاند و تمام سرمایهشان را که اغلب از طریق قرض و قوله (نمونه بارزش خود بنده) تهیه کرده بودند را از بین برد و شد آنچه نباید میشد، اینکه آمدید اعلام کردید با افزایش قیمت بنزین، اجازه نمیدهیم هیچ کالایی گران شود و مردم خیالشان راحت باشد که ما در کنارشان هستیم و اگر کسی بخواهد حتی یک ریال بر قیمت اجناسش بیفزاید مقابل او خواهیم ایستاد، اما بعد دیدیم که هر روز قیمتها افزایش پیدا کردند و حالا دیگر سر به فلک گذاشتهاند، اینکه...
درست است، حرف شما کاملاً منطقی است، رئیسجمهور باید به مسائل کلان مملکت رسیدگی کند و کارهای مربوط به هر بخشی را به وزیری که برای آن بخش در نظر گرفته واگذارد تا او براساس آنچه تشخیص میدهد به رتق و فتق امور مربوط به بخشی که سکانداریاش را برعهده گرفته، مبادرت ورزد. اما حداقل انتظاری که جامعه از رئیسجمهورش دارد این است که هر روز صبح نگاهی به روزنامههایی که منتشر میشوند بیندازد. بالاخره روزنامهها آیینه تمام نمای آن اتفاقاتی هستند که در بخشهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی رخ میدهند. روزنامهها مشکلات مردم را منعکس میکنند به این امید که مسئولان مطالب آنها را بخوانند و اقداماتی را در جهت رفع مشکلات انجام دهند. هرچند که در ابتدای راه با شعار دولت شما «امید»وار بودیم که «تدبیر»ی اندیشه شود که شرایط زندگی سهل و آسان شود و عادت به سختیها به عادت به راحتیها تبدیل شود اما انگار اوضاع به شکل دیگری رقم خورد.