به گزارش مشرق، همانطور که سال نو میشود حال و هوای شهرها، خانهها و احوال ما عوض میشود. فکر کردن به برخی موقعیتها، مکانها و آدمها، این سؤال را برایمان ایجاد میکنند «نوروز و لحظه تحویل سال برای آنها چگونه میگذرد؟ حال و هوای آدمهای در آن موقعیت و مکان خاص چطور است؟» «زندان زنان» یا همان «ندامتگاه زنان» یکی از همین مکانهاست. محلی که جمعی از زنان و مادرانی که به دلایل مختلف از خانه و کاشانه خود دورافتاده و دوران محکومیت خود را میگذرانند. ندامتگاهی در جاده ورامین - قرچک. در انتهای حوزه استحفاظی شهرری.
قرار مصاحبه از قبل با «صغری خدادادی» مدیر ندامتگاه زنان استان تهران گذاشتهشده است. کمی زود رسیدهام.جلوی دفتر مدیریت ندامتگاه منتظر میمانم. مسئول دفتر میگوید: خانواده یکی از زندانیها داخل اتاق خانم مدیر هستند بهمحض خروجشان شما تشریف ببرید داخل. در اتاق نیمهباز است. زن و مرد در آستانه اتاق خانم مدیر در حال بیرون آمدن هستند. سن و سال زیادی ندارند هر دو ۴۰ تا ۴۵ نشان میدهند. دختر جوانشان بهتازگی دوران محکومیتش را در ندامتگاه زنان میگذراند.
موقع خداحافظی است. صدایی محکم و کوبنده، کمی مردانه، با تهلهجه اصفهانی مادر را به آرامش دعوت میکند. «همه راههایی قانونی را برای اینکه دخترتان بتواند تعطیلات عید پیش شما باشد را بررسی میکنم. به خدا توکل کنید انشا الله درست میشود. من خودم هم مادر هستم و شمارا کاملاً درک میکنم.» صدای مدیر ندامتگاه زنان است.
مادر با چشمانی اشکبار و لبخندی روی لب میگوید: «حالا که شمارا میبینم خیالم راحت شده، حالا یقین دارم که یک مادر بالای سر دختر من است، دلم قرص شده. میدانم که دخترم اینجا اذیت نمیشود.» این را میگوید و مدیر ندامتگاه چند قدمی داخل سالن بدرقهشان میکند.
«صغرای خدادادی» متولد سال ۱۳۵۰ مدیر ندامتگاه زنان در کشورمان است. او اولین زنی است که چنین مسئولیتی را سه ماه گذشته در آذرماه سال ۱۳۹۹ در کشورمان برعهدهگرفته است.
آنچه میخوانید اولین گفتگویی است که با وی بهعنوان اولین مدیر خانم در ندامتگاه زنان ترتیب دادهشده است.
**شما مسئولیتی را برعهده گرفتهاید که برای اولین بار در کشورمان تجربه میشود. این اتفاق به نظر خیلی از کارشناسان، مسئولیت بسیار دشواری ارزیابی می شود. همچنین رسانههای معاند در برابر این تصمیم بسیار موضع گرفتند. در این مورد توضیح دهید؟
کار در زندان دشواریهای خاص خودش را دارد؛ اما نه آنچنانکه خیلیها ارزیابی میکنند. هر کاری میتواند سخت باشد اگر در آن تجربه کافی نداشته باشیم. حدود ۲۶ سال تجربهدارم در تمام این سالها با زندانیها ارتباط چهره به چهره داشتم. شغل من زندان بانی بوده است. ارتباط بسیار مؤثر و احساس همدلی با زندانیها داشتم. همین اتفاق باعث انتخاب من شد و البته یقین دارم خیلی از همکارهای من نیز میتوانستند در این مسئولیت قرار بگیرند. حالا قرعه به نام من افتاد. درباره رسانههای معاند باید بگویم که همیشه در حال موضعگیری به اتفاقات کشورمان هستند. البته اکاذیب هم بسیار میگویند. توجهی به این اخبار ندارم و کاری انجام دهم که با حفظ قوانین قضایی منافع زندانی را در پی داشته باشد.
**بیشتر سالهای خدمتتان را در کدام شهر و کدام زندان گذراندید؟
حدود ۲۶ سال در زندان زنان اصفهان بودم و همیشه برای حمایت از زنان زندانی از هیچ کوششی فروگذار نکردهام. همیشه این دیدگاه را داشتم این زنان و مادران به هر دلیلی قانون را زیر پا گذاشتهاند و دوران محکومیت خود را میگذرانند؛ اما آنچه اهمیت دارد این است که بعد از خداوند تنها امیدشان، حمایت ما زندانبانها از آنهاست و همیشه با همه وجود با آنها همراهی کردم.
** در تعطیلات عید از چند روز مرخصی استفاده میکنید؟
من همه روزها به زندان میآیم. درست است که ما همخانواده داریم؛ اما زندانیها نیز خانواده من هستند نمیتوانم بهکل برای چند روز بروم. شاید خانوادهای بخواهد تلاش کند عزیزش را با سندی بیرون ببرد. نمیدانم مثلاً مرخصی شامل حالش شود همه و همه این موارد وجود دارد و من خودم را موظف میدانم که حتی در تعطیلات رسمی ساعاتی را در زندان باشم. بازهم میگویم زندانیها بعد از خدا چشم امیدشان به ما است.
**روزی که برای مدیریت زندان زنان شهرری به ندامتگاه وارد شدید را به خاطر دارید؟
بله اتفاقاً کمی نگران بودم. با خودم میپرسیدم آیا زندانیها میتوانند یک خانم را بهعنوان مدیر ندامتگاه بپذیرند؟ بهمحض رسیدنم به زندان از زندانبانها و کادر اداری درخواست کردم دیداری را با همه افراد داخل بندهای زندان ترتیب دهند. خیلی اتفاقی وقتی وارد یکی از بندها شدم. چند زندانی ابراز محبت و آشنایی کردند که پیشازاین در اصفهان، زندانبان آنها بودهام. البته آنها را به یاد میآوردم یکی دو سال گذشته به تهران منتقلشده بودند. آنها در جمع دیگر زندانیها عنوان کردند که «نسبت به بنده احساس خوبی دارند و حس همراهی و همدلی که با آنها داشتم را برای دیگر زندانیها تعریف کردند و اینیک شروع بسیار جذاب و خوب برای من بود و باعث شد حس همدلی و اعتماد متقابل بین من و زندانیها به وجود بیاید. البته بعدازآن در مدت این سه ما اندی به لطف رئیس سازمان زندانهای کشور اتفاقات بسیار خوبی در خصوص تسهیل سازی قوانین رخ داد و ارتباط من با زندانیها بسیار محکمتر شد.
**از حال و هوای سال نو در ندامتگاه زنان بگویید؟
شاید بهترین خبر این باشد که بگویم روزهای آخر اسفند بالغبر یکچهارم از زندانیهای ندامتگاه زنان با عناوین مختلفی مثل داشتن پابند الکترونیک، مرخصیها، عفو، تمام شدن دوره محکومیت و یا طبق قانون رأی باز و... از زندان رفتند و این موضوع کاملاً مشهود است. بندها کاملاً خلوت شده است و جمعیتمان بسیار کم شده است.
البته یکی از بهترین اتفاقات خوب، ورود خیران به زندان و فراهم کردن آزادی زندانیان است. با اجرای طرحهایی مثل طرح «نذر هشتم» در هشتم هرماه، تعداد هشت زندانی که اغلب جرائم مالی دارند آزاد میشوند. این طرح از چند ماه گذشته کلید خورد و شب عید حدود ۵۰ نفر از زندانیان زن به کمک خیران به خانههای خود برگشتند و بهجای بند تکانی، پتوشویی و رفتوروب در زندان، خانههای خود را خانهتکانی کردند. از این بابت بسیار خوشحالیم.
البته باوجود خلوت شدن زندان تلاش کردیم برای افرادی که به دلایل قانونی و شرایط محکومیت اجازه خروج از زندان را ندارند. حال و هوای مطلوبتر و فضای عیدانه ای را مهیا کنیم. تاکمی فقط کمی از دلتنگیهایشان را کاهش دهیم. تلاش کردیم حس و حال خانهتکانی را در زندان مهیا کنیم. لوازم هفتسین را در اختیارشان قراردادیم تا بتوانند باسلیقه خودشان هفتسین درست کنند و شور و شوقی را برایشان مهیا کردیم تا کمتر رنج بکشند. مسابقههای تزئین هفتسین، اجرای سرود، نقاشی، مولودیخوانی را بین زندانیهای داوطلب برگزار و به بهترین هفتسینها هدایایی اهدا کردیم تلاش کردیم همه افرادی که رغبتی به این کارها نشان نمیدادند را تشویق کنیم تا حال و هوایشان در زندان متحول شود. همین اتفاقات کوچک حواسشان را از روزهای سخت زندگی و دلتنگیهایشان پرت میکند.
**در گفتههایتان به قانون «رأی باز» اشاره کردید بیشتر توضیح میدهید که این قانون چیست؟ شامل کدام زندانیها میشود؟ چطور با این قانون زنان زندانی میتوانند از زندان بیرون بروند؟ چه تأثیر مثبتی بر حال و احوال زندانیها میگذارد؟
قانون رأی باز پیشتر برای مردان زندانی اجراشده بود. ظرف مدت سه ماه گذشته برای زندان زنان نیز اجراشده است. قانون «رأی باز» مربوط بهنوعی احکام میشود که بیشتر متهمهایی که محکومیتهای مالی دارند این قانون میتواند شامل حالشان شود.
زندانیان زیر چتر حمایت قضایی و طبق قراردادی که «انجمن حمایت از زندانیها» با کارگاههای ایجاد مشاغل بسته میشود. زندانیها با گذاشتن سند ،موظفاند هرروز در محل کار حاضر شوند و ماهانه کسب درآمد داشته باشند. البته در انتهای روز بهجای اینکه به زندان برگردند به خانههایشان میروند و شب را کنار خانواده و فرزندانشان میگذرانند. زندانیها متعهد هستند که هر صبح تا وقت مشخصی در محل کار حاضر باشند. بسیاری از همین زندانیها محکومبه پرداخت جرائم نقدی میتوانند با گرفتن رضایت شاکی دین خود را زودتر ادا کنند و آزاد شوند. هرچند بیشتر پروندهها باید توسط دادیار در شورای طبقهبندی مطرح شود. رأی باز بیشتر شامل حال محکومین مالی است و در رأس کار شامل حال خانمهایی است که طعمه شدهاند و اغلب به دلیل چک برگشتی دوران محکومیت خود را میگذرانند یا زنانی که فرزندانشان در جامعه دچار مشکل هستند و مادر باید فرزندانش را حمایت کند . زنانی که بالای ۱۰ سال در زندان بودند نیز در اولویت استفاده از قانون رأی باز قرار میگیرند.
** زنان زندانی در چه کارگاههایی طبق قانون «رأی باز» مشغول به کار هستند؟
اغلب در کارگاههایی که توسط «بنیاد تعاون» راه اندازی شده و آموزش بهصورت کامل انجامشده است میتوانند در بیرون از زندان نیز درآمدزایی داشته باشند. مثل خیاطی و کارگاههای قالیبافی و همچنین چرمدوزی و ملیلهکاری ...مشغول به کارند. البته مشاغلی ازجمله کار با کامپیوتر متقاضی دارد که بعد از تعطیلات عید تعداد دیگری از زندانیان زن در این حرفهها مشغول به کار میشوند. این اتفاق تأثیر بسیار مثبتی بر عزتنفس و اعتمادبهنفس زنان زندانی گذاشته است. تا آنجا که ممکن باشد ما تلاش میکنیم. عزتنفس ازدسترفته زنان زندانی را به آنها بازگردانیم و در این مسیر با کمک مددکاران دلسوز زندان کنار زندانیها هستیم.
** با توجه به بازدیدی که از زندان داشتیم کارگاههای متنوع هنری و حرفهآموزی اعم از قالیبافی، خیاطی، چرمدوزی و... در زندان فعالاند. همچنین تعداد زیادی از زندانیان در کارگاههای خیاطی و قالیبافی مشغول به کار هستند. در بسیار از جراید عنوانشده است که زندانیها بهاجبار کار میکنند و از آنها نوعی بیگاری کشیده میشود دراینباره توضیح بدهید؟
از خیلی سالهای گذشته حرفهآموزی و ساخت صنایعدستی در زندانهای کشور باب بوده است؛ اما طی سال گذشته با نگاه خوب رئیس سازمان زندانهای کشور این طرحها شکل و شمایل دیگری به خود گرفت. ایده اینکه زندان باید آموزشگاه نیکیها باشد حال و هوای تازهای به فضای زندانها داده است. این روزها فعالیتهای فرهنگی و نحوه پر کردن اوقات فراغت در زندانها طوری فراهمشده است که اغلب خود زندانیها داوطلب حضور در این برنامه هستند و انجام هیچ فعالیتی اجباری نیست.
همچنین اشتغالزایی نیز یکی از اهداف طولانیمدت در زندان زنان بوده است که طی یک سال گذشته با کمک بنیاد تعاون اتفاقات خوبی به وقوع پیوسته طوری که زندانیها در ازای انجام کار در کارگاههای خیاطی حقوق دریافت میکنند و حتی سعی شده است که با توجه به شرایط جسمی و رو حی به زندانیها پیشنهاد کار داده شود. کارهای نشسته مثل جعبه سازی و مونتاژ نیز وجود دارد تا همه افراد مشغول بوده و بتوانند درآمد داشته باشند. در کارگاه خیاطی زندان زنان ۱۵۰ دستگاه چرخخیاطی موجود است. برخی زندانیها به درآمدزایی ماهانه ۲ میلیون تومان رسیدهاند. این اتفاق میتواند دریچه جدیدی از زندگی را به روی آنها بگشاید علاوه بر اینکه دوران حبس و محکومیت خود را میگذرانند میتوانند خودشان کمک کنند تا شرایط آزادیشان زودتر مهیا شود و جرائم مالیشان را پرداخت کنند. اتفاقاً از وقتیکه این طرح بهصورت جدی اجراشده است تعداد قابلتوجهی از زندانیها از خمودگی و افسردگیها خلاص شدهاند.
**به نظر شما وقتی مدیر ندامتگاه زنان یک خانم باشد چه تأثیری بر آرامش زندان و زندانی خواهد گذاشت؟
به نظر بنده همیشه درک متقابل در هر جامعهای حرف اول را میزند. یک ارتباط خوب و مؤثر میتواند شرایط آرامش بخشی را برای همه ما هموار کند هرچند از قبلاً از مسئولین و همچنین مددکارها شنیده بودم که خود زنان زندانی درخواست داده بودند که مدیر ندامتگاه یک خانم باشد. چراکه راحتتر میتوانند نیازهایشان را مطرح کنند و یک زن بیشتر از چندوچون مشکلات زنانه باخبر است. ظرف این سه ماه و اندی گذشته تلاش کردم مددکارها را به داخل بندها هدایت کنم و منتظر نباشیم که خود مدد جود درخواست مشاوره و یا گفتگو بدهد بلکه مددکار بسیار راحت کنار تخت زندانی بنشیند و شنونده درد دلهایش باشد اینطور میتوانیم حمایت روحی و روانی بیشتری داشته باشیم.
**بیشک در بین زندانیها افرادی هستند که ناسازگارتر از بقیه هستند ارتباط کادر زندان با این افراد چطور است؟ آیا برای آنها برنامه دیگری دارید؟
بله هستند تعداد زندانیانی که از بقیه ناسازگارتر هستند و حتی مخل نظم به شمار میروند؛ اما تعدادشان بسیار اندک است و البته همیشه و در همه حال هم ناسازگار نیستند گاهی باخبرهایی که از بیرون زندان توسط ملاقاتکننده به آنها میرسد باعث آشفتهحالیشان میشود. سعی میکنیم آنها را زیر نظر مددکار و مشاوره داشته باشیم و کمکشان کنیم که از بحران خارج شوند. در موارد حاد ، روانپزشک آنها را معاینه میکند. چون زندانیها دربندهایشان هستند رفتهرفته یاد میگیرند برای حفظ یک ارتباط خوب از ناسازگاریهایشان دستبردارند. چون عملاً خودشان تنها میمانند البته وکیل بندها نیز که جزی همان زندانیها هستند نیز در آرامش بندها بسیار مؤثرند.
**تفاوت زندان زنان و مردان از نگاه شما چیست؟
زنها نیاز به حمایت ویژه دارند حتی ما خانمهایی داریم که اگر به تغذیه آنها رسیدگی نشود دچار مشکلات بزرگی میشوند و باید مراقب خوردوخوراک آنها باشیم. مثل کمخونیهای شدید و افت فشار و غیره .برخی از بیماریهایی رنج میبرند که هزینه درمان و دارویی سنگینی دارند و این نوع بیماریها در ندامتگاه مردان وجود ندارد. از خیران کمک خواستیم که برای تهیه داروهای گرانقیمت این زندانیها به ما کمک کنند. خانمهای روحیه بسیار حساستری دارند و مرتب باید با مشاوران در ارتباط باشند تا بتوانند در شرایط مساعدتری باشند.
**کار در زندان برای یک خانم و روبهرو شدن با افرادی که هرکدامشان یک جرم مرتکب شدهاند سخت نیست؟
من گاهی حس میکنم خودم هم زندانی هستم؛ زندانی عشقی که به همین افراد دارم. این افراد وقتی محکومیت خود را میگذرانند امیدشان تنها ما زندانبانها، مسئولان و مددکاران هستند. من زندان را خیلی دوست دارم.
**چرا زندان را دوست دارید؟
چون مسئولیت افرادی را برعهدهگرفتهام که امیدشان بعد از خدا به ما بوده است. در زندان غیر ما هیچ فردی نیست که دستشان را بگیرد. آنها به سمت ما داد میآورند. از خدا میخواهم که زندانی، من و همکارانم را بهعنوان فردی بشناسد که همه توانش را گذاشته تا او را حمایت کنیم. به همین دلیل زندان را دوست دارم و من هم مثل همه آنها زندانی هستم و بیشترین ساعت شبانهروز را در زندان میگذرانم.
*** با زندانیان سیاسی زن چطور برخورد میشود؟ آیا آنها هم میتوانند از برخی امکانات زندان استفاده کنند؟
بهتر است از آن ها به عنوان زندانیهای امنیتی یاد کنیم. همانطور که عرض کردم، زندانی امنیتی و عادی را به یکچشم نگاه میکنم. درواقع پرونده قضایی زندانیها برای ما مطرح نیست. آنها مثل بقیه زندانیها از همه امکاناتی که فراهمشده است میتوانند استفاده کنند از کارگاههای آموزشی که در زندان مهیا و همچنین کلاسهای فرهنگی و تفریحی. من خودم را مقید میدانم که همه زندانیها در بهترین شرایط دوران محکومیت خود را بگذرانند.
** گروهای جهادی داوطلب نیز به زندان زنان واردشدهاند؟
بله اغلب آنها مشاوران حقوقی هستند و جلسههایی را با زندانیها برگزار میکنند اغلب کمکهای معنوی انجام میدهند و سعی میکنند زندانیها را نسبت به جرمی که مرتکب شدهاند آگاه کنند و مسائل قضایی مربوط به جرمشان را برای آنها توضیح دهند تا بدانند به چه جرمی وارد زندان شدهاند با این آگاهسازی مجرمین هرکدامشان میتوانند بعد از آزاد شدن کمکحال طیف ضعیف جامعه باشند. اغلب مجرمان اصلاً نمیدانند کاری که انجام میدهند خلاف قانون است. بسیاری از زنان جامعهمان طعمه شده و به زندان افتادهاند.
**وضعیت کنترل ویروس کرونا در زندان زنان چطور بود؟ چه میزان آلودگی در ندامتگاه زنان وجود داشت؟ با چه راهکاری از بروز ویروس کرونا در زندان مراقبت میکردید؟
همه زندانیها در بدو ورود پرونده سلامت تشکیل میدهند و معاینه میشوند. حدود ۷ تا ۱۵ روز در قرنطینه میمانند چراکه ممکن است در این ۱۵ روز بنا به جرمی که مرتکب شدهاند رضایت شاکی را بگیرند و از همانجا از زندان بیرون بروند. بعدازآن به بندها منتقل میشوند. با بروز کرونا اولین کار اساسی ما این بود که ملاقات را کنسل کردیم و درشرایط خاص، داخل کابین اجازه ملاقات میدادیم که هیچ ارتباطی بین زندانی و ملاقاتکننده وجود نداشته باشد. سعی کردیم زندان را سلامت نگهداریم. ما خوب میدانستیم که زندانیها اجازه ورود و خروج ندارند پس اگرویروس کرونایی به داخل زندان سرایت کند دلیل اصلیاش خود کارکنان زندان هستند. بنابراین پروتکلها را بهشدت رعایت میکردیم. اگر زندانی تب یا سرفه داشت بهسرعت از دیگر زندانیها جدا و به بهداری زندان منتقل میشود. در این مدت کادر درمانی زندان بسیار فعال بودند و حتی یک سرماخوردگی ساده را جدی میگرفتند. در این مدت تنها یک اعزامی از بیماری کرونا به بیمارستان داشتیم که ایشان هم بهسرعت حالش خوب شد و برگشت و دیگر اینکه هیچ فوتی در اینیک سال و اندی از بابت کرونا در زندان نداشتیم.
**تلخترین خاطره شما در طول ۲۶ سال تجربه کاری در ندامتگاه زنان چیست؟ برایمان تعریف کنید.
راستش خاطرات تلخ فراواناند. زندان حتی اگر هم همهچیزش روبهراه باشد بازهم زندان است. همیشه تلاش کردم که این حس زندانی را کاهش دهم؛ اما در بین همه این خاطرات یک اتفاق برای من بسیار ناگوار بود و تا مدتها ذهن من را درگیر کرده بود. پسربچه ۱۰ ساله وقت ملاقات به دیدن مادرش آمده بود. آنقدر در آغوش مادر غرق بود و مرتب او را بو میکشید و میبوسید که من و همه همکارانم که در آن لحظه بهعنوان مراقب وقت ملاقات بودیم به رفتار های پسربچه خیره مانده بودیم. واقعاً لحظههای عاشقانهای مادر و فرزندی بود. ملاقات تمام شد مادر باید به داخل بند برمیگشت؛ اما پسرک بسیار بیتابی میکرد. حدود ۲۰ دقیقه ملاقات را تمدید کردیم.
در این مدت تلاش کردیم که مادر و فرزند را راضی کنیم تا به قوانین احترام بگذارند؛ اما هر چه بیشتر میگفتیم بیشتر ناامید میشدیم. ابراز عشق این مادر و پسر بسیار ستودنی بود؛ اما لحظه جدایی فرارسید. ناچار آنها را از هم جدا کردیم. هر دو مقاومت میکردند. صدای گریه، فریاد و شیون مادر و فرزند در تمام این سالها در گوش من زنگ میزند. بعد از اینکه مادر به بند رفت و کودک از زندان دور شد من و همکارانم برای آنها دقایقی گریستیم.
حالا جذابترین و شیرینترین خاطرهای که در طول سالهای اشتغال در زندان داشتید را برایمان بگویید؟
هر وقت زندانی غرق شادی میشود برای من بهترین خاطره میشود. وقتی اشتیاق یک زندانی را از شنیدن یک خبر میشنوم برای من خاطره ای شیرین است؛ اما در بین اینهمه تلخیها و شیرینی ها حدود یکی دو سال پیش جمعی از زنان زندانی اصفهان را همراه با خانوادههایشان برای زیارت به مشهد بردیم. سفر بسیار معنوی و خوبی بود.
در بخشی از سفر تصمیم گرفتیم که هماهنگی انجام دهیم و آنها را به پارک آبی مشهد بفرستیم. یکی از خانمها که همراه با دختر ۸ سالهاش بود از رفتن امتناع میکرد و مرتب میگفت که من و دخترم در هتل میمانیم. دلم میخواست دختر همراه با مادرش به پارک بروند و مثل بقیه روز شادی را داشته باشند. در عمق نگاه دختر میخواندم که دوست دارد به پارک آبی برود. خلاصه بعد از اینکه با آنها صحبت کردم متوجه شدم که مشکل مالی دارند و با مبلغی که به آنها دادهشده فقط یکی نفر میتواند به پارک برود پس تصمیم گرفته بودند که هیچکدام نروند.
هزینه را خودمان پرداخت کردیم و همه باهم رفتیم. دخترک آنقدر در مسیر خوشحال بود که چند بار نزدیک من آمد و من را مامان صدا کرد. آن موقع فکر میکردم اشتباه لپی کرده است؛ اما حالا حدود یک سال و نیم است که هرماه زنگ میزند و بازهم من را مامان صدا میکند. یادم میآید اولین بار که به من زنگ زد میگفت: خوشحالم که شما مادرم را دوست دارید. باوجوداینکه دیگر در ندامتگاه زنان اصفهان نیستم؛ اما هنوز هم پیگیری میکنم که این مادر بتواند با پابند الکترونیکی از زندان بیرون بیاید و بالاسر دخترش باشد انشا الله بهزودی فراهم میشود.