به گزارش مشرق، طبیبان که از دیرباز «حکیم» نامیده میشدند دوای دردهای مردم ایران بودند برای هزاران سال. طبیبان و داروسازان، علم طبابت را سینهبهسینه آموخته بودند و میراثداران حکمت و دانش طبیبان بزرگ ازجمله ابنسینا، رازی، زهراوی، بیرونی و جرجانی بودند. از میان طبیبان سنتی نیز برخی حاذق بودند و برخی ناشی و البته همگی کمیاب بودند؛ در شهرها بیشتر بودند و در روستاها گاهی نایاب میشدند. همینطور بود و بود و بود تا اینکه دوره قاجار رسید و طبابت حالوهوای دیگری یافت. عطاران، ادویهفروشان، حجامتکنندگان، شکستهبندها، سلمانیها و دلاکها هم زدند در کار طبابت و اوضاع بهم ریخت؛ در این حد که دلاکها دندان میکشیدند و دارو هم تجویز میکردند برای کاهش درد و خونریزی لثه. حالا بماند که درمان احشام و چهارپایان نیز با همین انواع و اقسام طبیبان بود و خلاصه وضعیتی بود! در این میان طبیبان دورهگرد هم بودند که روستا به روستا و ولایت به ولایت میرفتند و البته به دلیل کمبود طبیب هرجا می رفتند، عزت میدیدند؛ همان عزتی که حکیمان مشهور از مردم میدیدند.
عکسی از یک داروفروش دورهگرد در دوره قاجار
پزشکان خارجی از راه رسیدند
از اواسط دوره قاجار پای طبیبان خارجی به ایران باز شد؛ همان پزشکها. ناصرالدین قاجار هر بار سفر فرنگ میرفت از پزشکی یا دندانپزشکی قول میگرفت که به ایران بیاید و طبیب دربار شود. برای این پزشکان وارداتی از بودجه مملکت، حقوق سالیانه و امکانات رفاهی در نظر میگرفتند تا در ایران مقیم شوند و به طبابت شاه و درباریان بپردازند و بنا به اسناد تاریخی برخیهایشان گاهی مردم عادی را هم ویزیت میکردند.
حجرهای در یک مریضخانه قاجاری
علاوهبر طبیبان درباری با تأسیس دارالفنون، تعدادی پزشک برای هر رشته طب نیز به ایران آمدند و تدریس میکردند و همانجا در دارالفنون بیماران را هم ویزیت میکردند؛ هم درمان بیماران بود هم آموزش عملی برای شاگردان دارالفنون. از این پزشکان میتوان «یاکوب ادوارد پولاک» آلمانی و دکتر «فوکتی»، داروساز ایتالیایی را نام برد. البته همه این پزشکان در طهران بودند و مردم شهرها و روستاهای ایران پزشک نداشتند و اصلا ندیده بودند. در سال ۱۲۵۱ شمسی نخستین بیمارستان مدرن ایران نیز به سبک مریضخانههای فرنگی تأسیس شد؛ مریضخانه دولتی یا همان بیمارستان سینا فعلی در میدان حسن آباد تهران.
عکسی قدیمی از سر در نخستین بیمارستان ایران به سبک فرنگی که «مریضخانه دولتی» نام داشت
از اواخر دوره قاجار اعزام شاگردان ممتاز ایرانی به دانشگاههای اروپا برای یادگیری طب رواج بیشتری یافت و در دوره پهلوی اول، قانونی در مجلس شورای ملی تصویب شد تا دولت سالانه ۱۰۰ دانشجو را برای تحصیل به خارج بفرستد. در سال ۱۳۱۳ شمسی نیز مدرسه طب دارالفنون ارتقا یافت و شد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران. همان موقع تعداد پزشکان ایران چقدر بود؟ کمتر از یکهزار نفر.
تصویری از نخستین دانشجویان پزشکی ایران
وقتی کمبود پزشک داشتیم
در دهههای ۲۰ و ۳۰ شمسی همچنان کمبود پزشک مشکلی بزرگ برای سلامت ایرانیان بود و بهدلیل کمبود امکانات و نبود برنامهریزی کلان دولتی، افزایش تعداد پزشکان به این راحتیها نبود. تا جایی که در اوایل دهه ۵۰ شمسی که ۷ دانشکده پزشکی در دانشگاههای سراسر ایران فعال شده بودند تعداد پزشکان ایران تازه رسید به ۱۰ هزار نفر. اغلبشان هم در تهران و شهرهای بزرگ فعال بودند. پس در همه این سالها که ایران با کمبود شدید پزشک مواجه بود، طبابت ایرانیها را چه کسانی انجام میدادند؟ همان طبیبان سنتی، عطاران و شکستهبندها.
طبابت پزشکان خارجی در ایران احتمالا در اوایل قرن حاضر
این هم گزارش روزنامه کیهان در سال ۱۳۴۰ شمسی از وضعیت پزشکی در یکی از روستاهای ایران: «در این قریه مخروبه، سلمانیها در ضمن اینکه دکان سلمانی دارند دندانپزشک و حتی معالج امراض نزله، سردرد، کمردرد، چشمدرد و ... و هر نوع زخم دست و پا هستند و البته جایی که عطارهایش داروساز باشند از سلمانیهای آن نباید انتظار طبابت همگانی نداشت.»
طبیب سنتی، طبیب وارداتی!
در آن دوره طبیبان سنتی در ایران گروه کمکی هم داشتند؛ طبیبان وارداتی. ایران شده بود محل طبابت پزشکان هندی، بنگلادشی، پاکستانی و حتی فیلیپینی؛ از هرجا پزشک به ایران میآمد نانش در روغن بود از شدت کمبود پزشک. حالا این پزشکان وارداتی چه تعداد بودند؟ کم نبودند و آن قدر بودند که در بخشهای بزرگی از ایران، پزشک درنظر مردم بهمعنای طبیب هندی یا پاکستانی بود. تا سال ۱۳۵۷ از جمعیت ۱۴ هزار نفری پزشکان ایران بیش از ۶ هزار نفر پزشکان خارجی و بیشتر هندی و پاکستانی بودند. اغلب این پزشکان فقط یک دوره ۴ ساله دروس طب را گذرانده بودند و بدتر اینکه برخی از آنان حتی زبان فارسی را به درستی صحبت نمیکردند و لابد مردم مشکل و فلاکت داشتند در آن دوران برای بیان درد و شناسایی مرض و ارائه درمان.
همانموقع همسر سفیر آمریکا در تهران در خاطرات خود نوشت: «چیزی که در همهجا نیازمند آن بودند افراد متخصص حرفهای بود؛ طبیب، پرستاری و دندانپزشک. دکترهای هندی، پاکستانی و فیلیپینی را وارد کرده بودند اما پیشاز آنکه از خدمات آنان در درمانگاه یا بیمارستان استفاده شود میبایست زبان یاد بگیرند».
یک بیمارستان احتمالا در اوایل قرن حاضر
روایت یک طبیب هندی از ایرانِ آنروزها
حالا این طبیبان خارجی چگونه به ایران میآمدند؟ اغلبشان به دعوت دولت ایران آمده بودند. این روایت یک پزشک هندی مشهور به «دکتر شوکت» در اوایل دهه ۵۰ شمسی است: «هیأتی از وزرات بهداری ایران به کشمیر هند آمده بودند. در روزنامه آگهی جذب پزشک زده بودند و من هم ساعت ۷ صبح رفتم و امتحان دادم. پزشکان زیادی برای امتحان آمده بودند. هم پزشک عمومی بود و هم متخصص. من با معدل ۱۷ نفر اول شدم و اینگونه شد که ما کار خود را در هندوستان ترک کردیم و به ایران آمدیم.
ما با استقبال مسئولان بهداری وارد ایران شدیم. شب را در پانسیون وزارت بهداری خوابیدیم و ما را تقسیم کردند و من افتادم کهگیلویه و بویراحمد... در راه یاسوج از اردکان گذشتم که از اردکان به بعد جادهاش خاکی بود.
روز شنبه به ملاقات مدیرکل رفتیم. به ما گفت باید بروید لوداب... ما راه افتادیم و ساعت ۱۰ شب به لوداب رسیدیم . ما را به پاسگاه بردند. رئیس پاسگاه یک اصفهانی بود که با هم دوست شدیم و به من شام، برنج و لوبیا دادند.
زمستان بود. من به بهداری رفتم و صبح که بلند شدم، هوا سرد بود و آب هم نبود. من به رودخانه رفتم و وقتی مسواک زدم مردم به من میگفتند چهکار میکنی؟ بالاخره از آن روز کار من در بهداری لوداب شروع شد.»
نکته جالب درباره پزشکان هندی اینکه وقتی هم زبان فارسی را میآموختند برخی حروف را درست تلفظ نمیکردند و برای مثال حرف «خ» را «ک» تلفظ میکردند و کلماتی که اشتباه میگفتند و نوع گویش خاص آنها گاهی در دهان مردم میافتاد. برای مثال ایرانیها هروقت میخواستند خودشان یک توصیه پزشکی به دیگری کنند با لهجه مخصوص هندیها صحبت میکردند. عاقبت این طبیبان خارجی چه شد؟ پس از انقلاب اسلامی و در ایام جنگ تحمیلی، اغلبشان از ایران رفتند ولی البته کمتر از ۳ هزار نفرشان تا دهه ۶۰ همچنان در ایران مانده بودند.
تصاویری از واکسیناسیون کودکان در دهه ۴۰ شمسی
شهرت باستانی ایرانیها در طب
پس از جنگ تحمیلی برنامهریزی برای تربیت پزشک در ایران جدی شد و نتیجه آنکه در اواسط دهه ۷۰ تعداد پزشکان ایران به ۲۰ هزار نفر رسید؛ استعداد ایرانیها جواب داد و از همانموقع هم پزشکی شد شغل محبوب کودکان و نوجوانان ایران. روند افزایش تعداد پزشکان ایرانی در دهههای بعدی نیز ادامه یافت و ایران چند دهه است نهتنها پزشک وارد نمیکند بلکه پزشکان ایرانی در سراسر دنیا مشغولند و مشهورند؛ دوباره ایرانیها آن شهرت باستانی در دانش پزشکی را بازیافتهاند. حالا ایران بیشاز ۱۲۰ هزار پزشک عمومی و متخصص فعال دارد با بیشاز ۶۰ دانشگاه و دانشکده علوم پزشکی و این امیدواری وجود دارد که تا سال ۱۴۰۴ سرانه پزشک در ایران به حد مطلوب برسد. حسنختام پیشرفتهای ایران در عرصه پزشکی هم اینکه ایران امروز رتبه ۱۷ دانش پزشکی در دنیا و رتبه ۷ دانش داروسازی را دارد.
رهبر انقلاب در یک سخنرانی درباره پیشرفتهای علمی ایران به کمبود پزشک و حضور پزشکان هندی در ایران اشاره فرمودند
نوبتهای چندساله برای بیماران قلبی
رهبر انقلاب در سال ۱۳۹۷ در دیدار با جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاهها به موضوع پیشرفتهای پزشکی ایران و حضور پزشکان هندی در کشورمان اشاره فرمودند. بخشی از سخنان ایشان به این شرح است: «در بخشهای مختلفی از پزشکی پیشرفت کردهایم، در بسیاری از بخشهای گوناگون پیشرفت کردهایم؛ این پیشرفتها واقعی است و وجود دارد.
همانطور که اشاره کردند، یک روزی بود که از شهرهای بزرگ که خارج میشدیم، پزشک ایرانی کم بود. بنده خودم در زاهدان، در ایرانشهر بودم؛ دکترهایی که آنجا بودند هندی بودند؛ بنده خودم [پیش آنها] رفتم؛ البته بد هم نبودند اما خب کشور احتیاج به دکترِ بیرون داشت. همان اوایل انقلاب برای بیماریهای قلبی نوبت هشتساله، نُهساله، دهساله میدادند، یعنی بیمار قلبی مراجعه میکرد به بیمارستان، نوبت عمل جراحیِ او ده سالِ بعد بود و تا آنوقت غالباً میمردند!
اینجوری بودیم؛ امروز در شهرهای دوردست دکترهای متخصص، عملهای قلبِ باز انجام میدهند. این پیشرفتها، پیشرفتهای واقعی است».
روایت رهبر انقلاب درباره وضعیت پزشکی در دوران پهلوی را در این فیلم ببینید: