به گزارش مشرق، کمال احمدی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: اخیراً برای خرید یک شوینده ساده داخل خودرو به مغازهای مراجعه کردم. فروشنده، قیمت نوع ایرانی و آمریکایی(!) این کالا را که به وفور در مغازهاش داشت اعلام کرد. از پاسخ فروشنده تعجب کردم زیرا مگر واردات کالاهای مشابه تولید داخل آنهم از نوع آمریکاییاش ممنوع نبود پس چگونه این کالاها به طور گسترده در مغازههای شهر یافت میشود؟ مگر دولت بخشنامه ممنوعیت ورود کالاهای مشابه تولید داخل را چند سال پیش صادر نکرد پس جولان کالاهای خارجی مشابه داخل در بازارهای ما چه معنایی دارد؟ آیا با این رفتار دوگانه میتوان به تقویت تولید ملی کمک کرد؟ براستی علیرغم بخشنامهها و دستورات کاغذی مسئولان مبنی بر حمایت از تولید داخلی چه عاملی سبب کندی حرکت چرخهای تولید شده است؟
شاید جواب این پرسشها با توجه به رفتار و گفتار هشت سال اخیر مسئولان دستگاه اجرایی چندان سخت نباشد چرا که وقتی مشاورعالی رئیسجمهور در همان روزهای نخست دولت یازدهم توان ایرانی را در حد پختن آبگوشت بزباش و قورمهسبزی خلاصه کرد و بعد هم مناطق آزاد را به بارانداز واردات کالاهای خارجی مبدل ساخت باید میفهمیدیم که با این تفکر نمیتوان به رونق تولید، امید چندانی داشت. البته این تفکر و عملکرد فقط به جناب مشاورعالی محدود نشد بلکه رئیسدولت حتی آب خوردن ایرانیها را هم به توافق با غربیها گره زد و بسیاری از وزرا و مدیران اجرایی نیز بیتوجه به توان تولیدکنندگان ایرانی فرشهای قرمز را برای ورود شرکتهای خارجی در هر عرصهای پهن کردند مثلا عباس آخوندی وزیر وقت راه و شهرسازی که سرمست از برجام یا همان توافق با غرب بود حتی آشپزی قطارهای ایرانی را هم به شرکت اتریشی سپرد و نقاشی اتوبانهای کشورمان را به ایتالیاییها داد. این در حالی بود که به گفته کارشناسان، آشپزهای ایرانی توان طبخ بهترین و لذیذترین غذاهای باب طبع مردمشان را داشتند و جوانان هنرمند داخلی نیز از هنر معماری و زیباسازی بالایی برخوردار بودند. اما چاره چیست وقتی جریانی که خودباخته غرب است گویا فقط یک چشم دارد که با آن هم فقط توان خارجی را میبیند و از رویت توان داخلی عاجز است.
آش این خودشیفتگی در برابر غرب آنقدر شور شده که حالا صدای حامیان درجه یک برجام را هم درآورده است. علاءالدین بروجردی نماینده سابق مجلس که در زمان تصویب ۲۰دقیقهای این توافق کذایی از حامیان پروپاقرصش در مجلس بود این روزها در گفتوگویی اعتراف کرده است: «نگاه این دولت کاملاً غربگرایانه بود. بعد از برجام با هول و وَلع برای پروژههای نفتی، به دنبال «توتال» و «شل» راه افتادند و برای پروژههای راه و ترابری به دنبال شرکتهای فرانسوی رفتند و آقای آخوندی برای خرید ایرباس، تبلیغات گستردهای به راهانداخت».
جالب اینکه تمام این شرکتهای غربی با یک تهدید آمریکا دست شیفتگان داخلیشان را در پوست گردو گذاشتند و بدون عمل به تعهداتشان میدان را خالی کردند. البته برخی از آنها همچون توتال علاوه بر بدعهدی، اطلاعات میادین نفتی ما را هم سرقت کردند و سود هنگفتی از این دزدی به جیب زدند.
حالا طنز تلخ ماجرای این جماعت غربگرا این است که اینان با این کارنامه افتضاح هنوز طلبکارند و آقای آخوندی میگوید اگر ما نبودیم قحطی میشد! درحالی که فقط ماحصل کارنامه این فرد به عنوان وزیر راه و شهرسازی در حوزه مسکن به دلیل بیتوجهی او به تولید، افزایش ۷۰۰درصدی قیمت مسکن طی هشت سال اخیر است. عملکرد فاجعه بار مدیریت او در سال ۹۷ و پس از پایان مدیریت ۵ سالهاش این بود که مردم شاهد انواع پدیدههای بیسابقه نامطلوب در بازار مسکن از قبیل اجاره چادر و پشتبام منازل برای سکونت بودند حتی برخی از مردم در شهرستانها از نمایندههای مجلس کانکس برای تأمین سرپناه درخواست کردند. این وضع آنقدر اسفبار بود که آقای روحانی در جلسه رای اعتماد اسلامی، وزیر فعلی راه و شهرسازی در بیان مدیریت ناامیدکننده عباس آخوندی، گفت: «به عنوان رئیسجمهور خدمت شما عرض میکنم و در برابر مردم میگویم در زمینه مسکن دولت بدهکار مردم است. ما باید مسئله مسکن را جبران کنیم.» هرچند این مسئله به دلیل ادامه همان سیاست غلط بیتوجهی به تولید مسکن تا کنون جبران نشده و آمارهای رسمی گواه این واقعیت تأسفبار است. براساس این آمارها متوسط قیمت مسکن در اسفند۹۹ در تهران از متری ۳۰میلیون تومان گذشت و به عبارتی مردم هنوز چوب خودباختگان غرب را میخورند.
با بیان این مقدمه نسبتا طولانی و البته ضروری به موضوع اصلی این وجیزه میپردازیم. با توجه به اینکه سال جدید از سوی رهبر حکیم انقلاب به نام «تولید، پشتیبانیها و مانعزداییها» لقب گرفته است به نظر میرسد وجود غربگرایان در بدنه اجرایی و یا تفکر غربگرایی حاکم بر ذهن بخشی از مسئولان اجرایی مهمترین مانع در برابرتولید است. به عبارتی وقتی مسئول ارشد اجرایی کشور که میبایستی نماد حمایت از تولید در ظاهر و باطن باشد به راحتی لباس با مارک خارجی میپوشد و در توجیه آن هم مدعی میشود جنس بهاره ایرانیاش را نداریم! با این وصف چه انتظاری میتوان داشت که بدنه اجرایی زیرمجموعهاش به حمایت عملی از تولید پوشاک داخلی بپردازد. و یا وقتی همین مسئول در توجیه گرانیها، پیدرپی، نبود وزارت بازرگانی – بخوانید وزارت واردات – را عامل گرانیها معرفی میکند آیا میتوان با این نگاه وارداتی امیدی به جهش تولید داشت.
متاسفانه این مانع مهم، ادامه همان خطی است که از زمان رژیم طاغوت در جریان به اصطلاح روشنفکری کشور ما وجود داشت و شاید تنها فرق آن با جریان فعلی این باشد که آن جریان روشنفکری می گفت ما اگر بخواهیم توسعه پیدا کنیم، باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم، ولی جریان فعلی با یک شکل باز تولید شده این پیام را دنبال می کند؛ یعنی نمیگوید به لحاظ شکلی باید غربی شویم، ولی معتقد است تنها راه پیشرفت بنیان ساختارهای اقتصادی و سیاسی، شیوه غربی شده آن است هرچند این جریان سعی دارد این موضوع را به یک باور تبدیل کند که غیر از سازش و کرنش در مقابل غرب هیچ مسیر توسعهای برای کشور متصور نیست.
این درحالی است که کارشناسان بر این باورند که متولیان مدیریت اقتصادی در یک جامعه میتوانند شکوفایی اقتصاد را از دو بستر متفاوت که مبتنی بر دو تفکر متمایز هستند، پیگیری نمایند؛ درونزایی یا بُرونزایی. اینکه کدامیک از این کلان نظریات در دستور کار سیاستگذاران اقتصادی قرار بگیرد، لوازم متفاوتی دارد و طبیعتاً پیامدهای ناهمگونی را نیز در پی خواهد داشت.
بر این اساس اگر تفکر درونزایی در نقطه کانونی تصمیمگیری برای اقتصاد کشور قرار بگیرد و همه اقدامات اجرایی دولت مبتنی بر آن دنبال شود متغیرهایی نظیرِ «بومیسازی فناوریهای مورد نیاز برای تولید»، «هدایت نقدینگی موجود در جامعه به سمت بخش تولیدی»، «ارتقاء کیفیت نیروی انسانی فعال در عرصه تولید»، «بهبود فضای کسب وکار» و در یک کلام رونق تولید ملی موضوعیت پیدا میکند اما اگر در نقطه مقابل آن دولت برای ایجاد رشد اقتصادی سرشار، پیگیر متغیرهای خارجی باشد دیگر اساساً نیازی به بسترسازی برای رونق تولید ملی نخواهد بود!
تحقق لوازم اجراییِ تفکر درونزا کمی دشوار و زمانبر و وابسته به تلاش و همت ما است. در نقطه مقابل تحقق لوازم اجرایی تفکر غربگرا و وابسته به خارج شاید در ظاهر آسان باشد اما وابسته به عواملی است که اراده و تصمیم ما تأثیری روی آنها ندارد و از این منظر به شدت ناپایدار و شکننده است. برای نمونه، گرچه به واسطه توافق برجام (یک عامل بُرونزا) گشایش اندکی در اقتصاد ایران پدید آمد اما بدعهدیهای آمریکا و دولتهای اروپایی خیلی زود ماجرا را به عکس خود تبدیل کرد و نهایتاً تا خروج رسمی آمریکا از این توافق پیش رفت. حالا در این شرایط اگر باز هم بخواهیم شکوفایی اقتصاد و رونق تولید را از بستر تفکر غربگرا پیگیری کنیم باید به جای ارتقاء شاخصهای رونق تولید داخلی به توصیههای وزیر خارجه خبیث فرانسه عمل کنیم که علیرغم بدعهدی شش ساله خودشان با پررویی تمام میگوید: ایران نباید هیچ عدول جدیدی از توافق هستهای انجام دهد که امکان به خطرانداختن روند فعلی مذاکرات را در بر داشته باشد!