به گزارش مشرق، محمد قوچانی، عضو شورای مرکزی کارگزاران سازندگی طی یادداشتی در روزنامه سازندگی به استقبال کاندیداتوری احتمالی اسحاق جهانگیری، معاون اول حسن روحانی رفته است. بخشهایی از این یادداشت در ادامه آمده است.
استقبال از اسحاق جهانگیری در فضای مجازی سیاسی نشان میدهد که هنوز تکنوکراتها ممکنترین گزینه در جبههی اصلاحات هستند.در یک ارزیابی کلی میتوان سه جناح را در جبههی اصلاحات از هم متمایز کرد:
اول سیاسیونی که خود را اصلاحطلب پیشرو میخوانند و معنای آن جز این نیست که دیگران را پسرو میدانند! این دوستان که بیشتر سابقهی حضور در میدان انقلاب به خصوص در دهههای پنجاه و شصت را دارند و ما آنان را «اصلاحطلبان چپگرا» میخوانیم به حوادثی مانند تسخیر سفارت آمریکا در تهران، حضور در کمیتههای انقلاب اسلامی و عضویت در وزارت اطلاعات در دههی شصت مشهور هستند.
آنان راهحل برونرفت اصلاحات از وضعیت کنونی را «صراحت» و بازگشت به چیزی میدانند که آن را «اصالت» میخوانند و میکوشند جبهه اصلاحات را از زیر سایهی اکبر هاشمیرفسنجانی بیرون آورند. به نظر این جریان راهحل مسائل کشور در نقد حاکمیت و ایجاد هیجان سیاسی است و باید سقف مطالبات را بالا برد و در تداوم راهبرد فشار از پایین و چانهزنی در بالا حاکمیت را به پذیرش اصلاحات دعوت کنند.
نامزد این جریان در جبهه اصلاحات سیدمصطفی تاجزاده است. فردی که تقریبا همه مطمئن هستند شانس اندکی برای تایید صلاحیت دارد و دو آینده پیشرو دارد: اول. تحریم انتخابات پس از ردصلاحیت. دوم. دعوت به مشارکت در انتخابات و رای به نامزد جبهه اصلاحات پس از ردصلاحیت.
دوم بوروکراتهایی که مدیران دولت اصلاحات در عصر سیدمحمد خاتمی بودند و ما آنان را «اصلاحطلبان راستگرا» میدانیم، مدیران اجرایی و اداری و فنی که افرادی بیسروصدا و نجیب هستند و بیشتر در طیف کارشناسی دولتها از موسوی و خاتمی و هاشمی و روحانی حضور داشتهاند.
این جریان معتقد است باید با تعامل با حاکمیت و بدون سروصدا حیات جبهه اصلاحات را حفظ کرد و در واقع این راهبرد از نظر ما تا حدود زیادی مطلوب است. ایراد در آنجاست که این جریان فقط به حضور در حاکمیت و حفظ جبهه اصلاحات فکر میکند و چندان گفتمان یا راهبردی برای پیشبرد برنامه اصلاحات ندارد.
نامزد این جریان در جبهه اصلاحات محمدرضا عارف است. فردی که تقریبا همه مطمئن هستند تایید صلاحیت میشود اما بعید است هیچ حزب یا فرد برجستهای در جبهه اصلاحات نامزدی او را به این جبهه پیشنهاد کند.
متاسفانه عملکرد ایشان در مجلس دهم با وجود رای بالای مردم تهران به ایشان در مقام رهبری فراکسیون امید مهمترین نقد بر دکتر عارف است و نشان میدهد به همان اندازه که میتوانند در یک دولت اصلاحطلب به عنوان رئیس دانشگاه یا وزیر و حتی معاون رئیسجمهور مفید باشند در مقام یک سیاستمدار و یک پارلمانتاریست ناموفق هستند و بعید است حتی در مقام خطابه هم بتوانند مردم را به رای دادن ترغیب کنند.
سوم تکنوکراتهایی که میتوان آنان را اصلاحطلبان واقعگرا یا میانهرو خواند. اما قبل از آنکه مزیت آنان را توضیح دهیم باید انتقادات به تکنوکراتها را مرور کنیم:
تکنوکراتهای ایران اگرچه در ورود به عرصهی انتخاباتی حتی نسبت به سیاسیون چپگرا پیشگامتر و پیشتازتر بوده و به تعبیری هم به لحاظ تشکیلاتی و هم به لحاظ رسانهای پیشقراول تحول دوم خرداد ماه 1376 بودند اما پس از آن انتخابات مسیر خود را فراموش کردند و با ضعف تشکیلاتی و اکتفا به حضور در نهادهای دولتی و عدم جدیت گفتمانی رابطهی خود با جامعه مدنی را از دست دادند.
به همان اندازه که رقیبان درونجبههای و درونگفتمانی این جریان در جبهه اصلاحات در کار تشکیلات مهارت داشتند جنبش تکنوکراسی در ایران فاقد جذابیتهای اجتماعی بود هرچند که از لحاظ گفتمانی میتوان آن را پیشروتر از جناح چپ و جناح راست اصلاحات خواند. گفتمان تکنوکراسی در جبهه اصلاحات بر «برنامه توسعه ایران» در استوار است.
در واقع این جریان نه مانند سیاسیون اصلاحطلب «انتخاباتگرا»ست و فکر میکند پیروزی در انتخابات نقطه اوج اصلاحات است و نه مانند بوروکراتهای اصلاحطلب «دولتگرا»ست و فکر میکند پس از پیروزی در انتخابات هیچ نیازی به ارتباط با بدنه اصلاحات وجود ندارد و مهم حفظ کرسیهای اصلاحات در حاکمیت است. تاکید تکنوکراتها بر برنامه توسعه نقطه تفاهم آن با حاکمیت است، البته به شرطی که در شرایط فعلی بتواند بر سر درونزا بودن برنامه توسعه یا بیرونزا بودنش به تفاهم برسد. در واقع هستهی مرکزی حاکمیت هم در حال حاضر مدافع برنامه توسعه است اما نسبت به تعلیق آن به بهبود رابطه با جهان انتقاد دارد. مسالهی دیگری که اصولگرایان با تکنوکراتها دارند فساد در برنامه توسعه و نادیده گرفتن عدالت است.
این انتقادات چه در مقام قصور و چه در مقام تقصیر به تکنوکراتها وارد است. آنان کم و بیش از توجه به جامعه مدنی و بخش خصوصی واقعی غفلت کردند و گاه درگیر پروندههایی شدند که قابل دفاع نیست. اکنون نیز باید هر کس که قصور یا تقصیر دارد حاکمیت قانون را بپذیرد.
قوچانی در بخش پایانی یادداشت خود به موضوع ورود جهانگیری به رقابتهای انتخاباتی میپردازد و مینویسد: جهانگیری میتواند با حفظ بدنه دولت و ارتقای آن بوروکراتها را هم جذب کند و بوروکراتهای پیر را در عصر و قرن تازه به بوروکراتهای جوان بدل کند و به آنها بیاموزد که هدف از اصلاحات نه حفظ دولت که افزایش کارآمدی دولت است.
خطاهای تکنوکراتها در بیتوجهی به فقر، فساد و تبعیض با برنامه تبدیل ایران از دولتی نفتی به دولتی صنعتی میتواند جبران شود و این برنامهای است که حاکمیت هم از آن استقبال میکند.
جهانگیری میتواند به عنوان اصلاحطلبی تکنوکرات دولتی فراحزبی تشکیل دهد و حتی تکنوکراتهای اصولگرا را به دولت بخواند. پیشنهاد روشن ما پس از انجام ماموریت «دولتِ دیپلمات» (با تداوم مذاکرات وین بدون عجله یا فرصتسوزی) تاسیس دولتِ تکنوکرات است.
دولتی که رهبری آن نه با سیاسیون که با مدیران است؛ مدیرانی که نه برای حفظ کرسی حاکمیتی که برای تقویت نهاد دولت و بازگشت اقتدار به آن تلاش میکنند؛ اقتداری که از ملت شروع میشود و حاکمیت را تقویت میکند.
جهانگیری با عبور از برخی مسائل که از انتخابات 1396 شروع شد میتواند به نقطه طلایی خود در دولت اول حسن روحانی بازگردد و اصلاحطلبی را در قامت فنسالاری احیا کند.
روز گذشته جهانگیری، ظریف و محسن هاشمی به عنوان کاندیداهای نهایی کارگزاران برای انتخابات ریاست جمهوری معرفی شدند.