به گزارش مشرق، واقعیت این است که مرتکب حادثه هول انگیزی از جنس قتل بیش از آنکه کارگردان سرنوشت مقتول باشد قهرمان تقدیر خود شده است. یا حتی بیش از آن با برجسته کردن خطوط مغفول مانده در اجتماع از معبر دست بردن به چنین عمل خشونت باری راهبر جامعه برای دیدن و وارسیدن نقاط بغرنج و پریشانش خواهد بود.
برای جامعه میتوان رسالتی درخور اعتنا برای هم فهمی و کنش پیوسته در نظر گرفت و از این جنبه منافع مشترک یا تعارضات ناشی از کمیابی مزیتهای اجتماعی میتواند دوگانگیهای منفی و مثبتی را رقم بزند. چنین دوگانگیهایی هم میتواند به درک متقابل و مشارکت جمعی برای زدودن یک معضل فراگیر بینجامد و هم عاملی باشد برای عمیقتر شدن جراحت تضادها و سرباز کردن زخم شکافهای دامنه دار.
بیشتر بخوانید:
نقش مدیریت شهری در مقابله با «خشونت» چیست؟
اما آنچه که همچون ضربهای یکباره و غیر منتظره گرفتار شدن جامعه به تومور بدخیم تشتت را بیرون میاندازد شاید بیش از هر چیز خود را در برون داد خشونتهای رو به تزایدی نشان میدهد که مدتی است زنگ خطر فروپاشی اجتماعی را در کشورمان به صدا درآورده است. حقیقت آن است که خشونتهای لجام گسیخته نمود عینی وجود بیماری اجتماعی برای جامعه ماست. آن هم گونهای از بیماری که بیش از همه امنیت را هدف گرفته است. پرواضح است که امنیت برای هر جامعهای از عناصر حیاتی در تضمین و تثبیت بقا و پایدار کردن قاعده مندی الگوهای زیستی اش است.
بیشتر بخوانید:
خرم دینی مولود دین ستیزی
بدیهی است هر جامعهای با به خدمت گرفتن ابزارهایی در استمرار مولفههای مقوم امنیتش بکوشد. اما برای رسیدن به چنین وضعی رخ نشان دادن انواع ناسازواریها و تضادها که خود را در سویههای گوناگون خشونت و پرخاشگری یا اغتشاش و آشوب نشان میدهد دست اندازهایی مخاطره آمیز خواهد بود که بی هر تردیدی گسیخته شدن تار و پود سامان اجتماعی را هدف گرفته اند. آن طور هم که از مطالعات نظری این حوزه بر میآید گرایش به خشونت و نظم گریزی عاملیت موثری در سوق دادن نارضایتیها و ناکارکردیهای جامعه به سمت بحرانی عمیق و همه گیر دارد.
طی ماهها و سالهای اخیر هربار که خبری از کشته شدن و قتلی نابهنگام جامعه را در بهت و حیرت فرو میبرد انگار تلنگری چند باره بر پیکره اجتماع وارد شده باشد برای آشکارگی آشفتگیهای حاکم بر سطح عمومی که خود نگرانیها را به اوج میرساند. امروز اخبار پر شمار از وقوع خشونت و جنایت در جامعه ایرانی به وضعی درآمده که جز روالمند شدن پدیدار قتل نام دیگری بر آن نمیتوان نهاد. چیزی هم که بیشتر بر حجم محابت این اعمال مجرمانه اضافه میکند کشانده شدن این وقایع جنایت بار به عرصه عمومی و درگیری و اثرپذیری مضاعف و فزاینده جامعه از این نوع حوادث است.
عرصه عمل و اقدام پلیس در مواجهه با این جرائم خشونت بار، اما از اقدامهای پیش دستانه تا عملیات جستجوگرانه حین وقوع حادثه را در بر میگیرد. علیرضا ناصری نژاد جانشین پلیس پیشگیری پایتخت به میزان از اولویتهای پلیس در هنگام وقوع قتل در فضاهای عمومی میگوید: اولین اقدامی که پلیس پیشگیری در موقع بروز چنین اتفاقاتی باید انجام دهد حفظ صحنه جرم است. یعنی آن واحد گشتی که خود را به محل وقوع قتل میرساند اولین اقدامی که باید انجام دهد حفظ صحنه است. درواقع صحنه قتل باید به همان شکلی که بوده حفظ شود. یکی از ابزارها برای حفظ صحنه هم این است که مساله نوارکشی در محیط پیرامونی صحنه قتل باید انجام بگیرد. نیروهای پلیس پیشگیری کار نوارکشی در اطراف صحنه قتل را انجام میدهند و از ورود افرادی که ارتباطی با پرونده قتل ندارند به صحنه ممانعت میشود. کلیت کار به این نحو است.
وجود تجربه مواجهه با سوانح قبلی خود ابزارکارآمدی است که پلیس را برای مهار فوری پیشامدهای رخ داده مسلح میکند: به طور کلی مداخله افراد غیرمرتبط به هر صحنه یا واقعهای اعم از اینکه آتش سوزی، انفجار، قتل یا هر نوع بحران دیگری دست و پا گیر خواهد بود. هر حادثهای که اتفاق افتاده باشد اگر با مداخله افراد بی ارتباط با آن حادثه همراه شود منجر به این میشود تا عواملی که در آن پرونده دخیل هستند نتوانند اقدام هایشان را به موقع و به درستی انجام بدهند. مثلا تمرکز نیروی پلیس در صحنه وقوع قتل این است که سرنخی را در رابطه با آن جرم پیدا بکند، اما در آن موقعی که دنبال یافتن سرنخ است به ناگاه با هجمه جمعیت مواجه میشود. خود این مساله باعث میشود تا پلیس نتواند به درستی اقدامها و وظایفش را به انجام برساند. این مساله هر نوع حادثهای اعم از انفجار، آتش سوزی یا قتل را شامل میشود.
هر دخالت غیرمسوولانهای میتواند نیروی پلیس را برای دست یافت به سرنخ ماجرا سردرگم کند: عدم حضور افراد نامربوط در صحنه حادثه میتواند به کشف معمای آن واقعه کمک کند. برای مثال در حادثه آتش سوزی اگر افراد نامربوط در صحنه حاضر بشوند طبیعی است که با حضورشان در کار آتش نشان برای اطفای حریق مداخله کرده اند. در چنین حادثهای البته فقط یک بخش از کار به اطفا حریق بر میگردد. بعد از انجام اطفا حریق تازه کار پلیس شروع میشود و به موضوع حادثه ورود میکند. در اینجا اولین کاری که پلیس باید انجام بدهد این است که به حفظ صحنه بپردازد. برای مثال پلیس دنبال کشف معمای یک آتش سوزی عمدی است. در اینجا نیروی پلیس باید ادلهای را بیابد مبنی بر اینکه این آتش سوزی یک حادثه صرف بوده یا اینکه عامدانه رخ داده است؛ بنابراین حضور افراد نامرتبط میتواند در این کار اختلال به وجود بیاورد. یا مثلا در یک اتفاقی ممکن است مسبب حادثه در پی این باشد که ادله جرم را از بین ببرد. یا حتی باعث گمراهی افرادی بشود که در مورد این حادثه در حال تحقیق هستند. مثلا در جایی سرقتی روی داده که توام با آن سرقت قتلی هم رخ داده است. سارقی که مرتکب قتل شده تلاش میکند تا سناریوی سرقت را منتفی کند. مثلا اموال به سرقت رفته را به صحنه حادثه بر میگرداند تا بتواند سرنخها را از بین ببرد.
بنا بر اذعان جانشین پلیس پیشگیری پایتخت انجام سرکشیهای شبانه از نقاط مختلف شهر تنها زمانی به یافتن سرنخ وقوع جرم کمک میکند که از پیش ابلاغی صورت گرفته باشد: اگر به نیروهای گشت شبانه خبری مبنی بر وقوع حادثهای ابلاغ شود حتما در سرکشیها دنبال یافتن سرنخ خواهند بود. اما سرکشیهای شبانه پلیس به معنای جستجو برای ردیابی جرم نیست. چون وقتی پلیس از وقوع یک حادثه اطلاعی در دست نداشته باشد نمیداند که باید دقیقا دنبال چه چیزی بگردد.
اما آیا نیروهای پلیس پیشگیری در سرکشیهای شبانه این احتمال را در نظر نمیگیرند که ممکن است در نقطهای حادثهای رخ داده باشد: نه چرا پلیس باید دنبال چنین چیزی باشد. هدف از سرکشیهای شبانه پلیس پیشگیری همانطور که از اسمش بر میآید پیشگیری از وقوع جرم است. یعنی حضور مشهود پلیس در فضاهای عمومی باعث جلوگیری از وقوع جرم میشود. حضور فیزیکی پلیس برای این است که از اتفاق افتادن جرم جلوگیری شود و در صورت وقوع جرم پیگیریهای لازم برای یافتن سرنخ را انجام بدهند. سرکشیهای شبانه پلیس پیشگیری و حضور فیزیکی نیروی پلیس کل محیط شهری را در بر میگیرد. ما آن مقدار نیرویی که برای پوشش دادن فضاهای شهری نیاز هست را در اختیار داریم. درحال حاضر هم اقدامات مربوط به این حیطه در حال انجام است.