به گزارش مشرق، این یک لطیفه تلخ، اما واقعی است؛ کشورهایی که امروز مدعی حفاظت از حقوق بشر هستند، بزرگترین پروندههای نسلکشی تاریخ بشری را در کارنامه خود دارند و خیلی وقتها به روی مبارک هم نمیآورند! پروندهها عموماً قدیمی هم نیستند؛ یعنی زمانی تشکیل شدهاند که غربیها از سرزمینهای خودشان، با عنوانهای پرطمطراقی مانند «مهد آزادی»، «مهد دموکراسی» و ... یاد میکردند و نظام حاکم بر آنها را، کاملترین نمونه حکمرانی که میتواند خوشبختی بشر را تأمین کند یا به قول «فرانسیس فوکویاما»، پایان تاریخ بشر را رقم بزند، میدانستند.
طی چند هفته اخیر و بعد از سالها اعتراض و تعقیب قضایی، سرانجام دو کشور آلمان و فرانسه، مسئولیت خود را در نسلکشیهایی که در آفریقا مرتکب شده بودند، پذیرفتند؛ آلمانیها قبول کردند که در نامیبیا، هزاران مرد، زن و کودک را از بین بردهاند. فرانسویها نیز، پذیرفتهاند که در جریان نسلکشی رواندا، با حمایت از قاتلان، نقشی مستقیم در کشتار صدها هزار انسان ایفا کردهاند.
بیشتر بخوانید:
اعتراف به نسل کُشی در روآندا و نامیبیا با چه هدفی انجام میشود؟
طبق بند دوم بیانیه سازمان ملل متحد، در سال ۱۹۴۸م، درباره «جلوگیری و مجازات جرم نسلکشی»، «هرگونه اقدام به نابودی کل یک گروه نژادی، ملی، مذهبی، مانند کشتار جمعی یک گروه خاص، ایجاد لطمات روانی و جسمانی بر یک گروه ویژه، ضربه زدن تعمدی به افراد یک گروه خاص، تحمیل معیارهایی برای جلوگیری از تولد فرزندان آنها یا جابهجایی اجباری فرزندان این گروهها، طرحریزی برای آسیب رساندن به گروهی خاص و... همه از مصداقهای بارز نسلکشی هستند.» هرچند این تعریف جامع نیست، اما اگر آن را به عنوان یک تعریف قابل قبول بینالمللی بپذیریم، آنوقت غربیها در این تعریف چه جایگاه بالایی پیدا خواهند کرد!
به بهانه اعترافات اخیر فرانسه و آلمان به ایفای نقش در نسلکشیهای نامیبیا و رواندا، ۱۲ نمونه از این وحشیگریها را که طی چهار سده اخیر روی دادهاست، با هم مرور میکنیم؛ هر چند که اینها فقط مشهورترین موارد هستند و به هیچ وجه، حتی بخش کوچکی از حجم بزرگ جنایات غربیها علیه جامعه بشری را شامل نمیشوند؛ یک حساب سرانگشتی، تنها در همین ۱۲ نسلکشی، خبر از قربانی شدن بیش از ۱۲۷ میلیون انسان میدهد.
آمریکا؛ کشتار ۶۰ میلیونی سرخپوستها
نسلکشی توسط سفیدپوستان آمریکایی، یک رویداد شناخته شده جهانی است که حتی در سینمای غرب هم، بازخوردی گسترده دارد. طبق گزارش روژه گارودی در کتاب «تاریخ یک ارتداد»، آمریکاییهای سفیدپوست، بین سالهای ۱۷۰۰ تا ۱۹۰۰ میلادی به شکلی هدفمند، بیش از ۶۰ میلیون سرخپوست بومی آمریکا را برای تصاحب زمینهای آنها از بین بردند. آمریکاییها در بخش مربوط به نسلکشی سیاهپوستان نیز، فعال بودهاند؛ آنها رقم سنگین ۴۰ میلیون سیاهپوست را طی ۳۰۰ سال، به عنوان آمار مقتولانشان یدک میکشند.
کانادا؛ ذبح کودکان به بهانه گسترش تمدن
طی چند روز اخیر، کشف بقایای جسد ۲۱۵ کودک در بریتیش کلمبیای کانادا، آن هم در یک مؤسسه آموزشی که برای تربیت کودکان بومی تأسیس شدهبود، دنیا را تکان داد. طی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، سفیدپوستان کانادایی به بهانه متمدنکردن کودکان سرخپوستان بومی، آنها را از والدینشان جدا کردند و در چنین مؤسسههایی نگه داشتند؛ ارقام بسیار وحشتناک هستند؛ برآورد آمار اطفال نگونبختی که سر از چنین مراکزی درآوردند، به میلیونها نفر میرسد؛ هر چند که منابع دولتی کانادا از رقم ۱۵۰ هزار نفر صحبت میکنند.
بلژیک؛ فقط ۱۵ میلیون قربانی!
بلژیک در بین دولتهای استعماری اروپا، خیلی حائز اهمیت نبود، اما این کمبود به آن معنا نیست که از قافله نسلکشی عقب مانده باشد. لئوپلد دوم، پادشاه این کشور، طبق کنفرانس برلین، در سال ۱۸۸۴م، منطقه کنگو در آفریقا را به عنوان مستعمره به دست آورد. هموطنان هرکول پوآرو، وقتی به کنگو رسیدند، برای واداشتن سیاهپوستان به کار، دست و پا قطع میکردند و گردن میزدند؛ این کار، به زعم بلژیکیها، برای رام کردن بومیهای آفریقایی لازم و ضروری بود؛ آمارها از کشته شدن ۱۵ میلیون انسان در این نسلکشی خبر میدهد.
آلمان؛ کشتار در صحرای کالاهاری
آلمانیها اواخر قرن نوزدهم به جرگه کشورهای استعمارگر پیوستند و کامرون در آفریقا را به دست آوردند؛ نسلکشی در کامرون و کشتار مردم این کشور، یکی از تلخترین فجایع انسانی در تاریخ قاره سیاه است. آلمانیها در سال ۱۹۰۴ توانستند بخشهایی از نامیبیا را با عنوان «آفریقای جنوب غربی آلمان» بهدست آورند؛ همینجا بود که به جان بومیها افتادند و به زور، آنها را به صحرای مهیب کالاهاری راندند؛ در جریان این جابهجایی اجباری و خشونتآمیز، ۶۵ هزار بومی جان خود را از دست دادند.
فرانسه؛ ساطوری شدن به نام آزادی!
فرانسه کارنامه سیاهی در نسلکشی دارد و در این مجموعه، به دو مورد آن اشاره کردهایم. فرانسویها سالها کشور رواندا را به عنوان مستعمره در اختیار داشتند و بعد از ترک این کشور، با حمایت معنوی و تسلیحاتی از قوم هوتو، زمینه قتلعام گسترده اقلیت توتسی را فراهم کردند. در جریان این نسلکشی که در سال ۱۹۹۴م و با هدف حذف قومیت توتسی اتفاق افتاد، ۸۰۰ هزار نفر، عموماً با استفاده از ساطور، کشته شدند. دولت رواندا این آمار را بیشتر میداند و معتقد است بیش از یک میلیون نفر در جریان این نسلکشی نابود شدهاند.
هلند؛ زهر چشم گرفتن با نسلکشی
هلند یکی از نخستین کشورهایی بود که در مسیر استعمار قدم گذاشت. هلندیها در جنوب غربی آسیا، مناطقی را به دست آوردند که بخشهای مهمی از اندونزی امروزی نیز، جزوی از آنها بود. در سال ۱۷۴۰م، در جریان نسلکشی هلندیها در اندونزی، فقط در شهر جاکارتا، ۲۰ هزار مرد، زن و کودک قتلعام شدند. ۲۰۷ سال بعد و درست دو سال بعد از اعلام استقلال اندونزی در ۱۹۴۵م، هلندیها که حاضر به ترک اندونزی نبودند، برای زهر چشم گرفتن، ۳۴۱ نفر ساکن روستای «راواگدی» را قتل عام کردند.
انگلیس؛ جنایت در استرالیا
انگلیسیها پس از به اصطلاح کشف استرالیا، مهاجرت به آن را محدود کردند تا زمینهای بیشتری در اختیار داشتهباشند. در سال ۱۷۸۸م، جمعیت بومیان استرالیایی حدود ۷۵۰ هزار نفر بود که در اراضی اجدادی خود روزگار میگذراندند. اما سیاست انگلیس مبنی بر یکدستکردن استرالیا، باعث شد تا سال ۱۹۱۱، طی ۱۲۳ سال، جمعیت بومیان استرالیایی به ۳۰ هزار نفر کاهش یابد و همین تعداد اندک نیز، در اردوگاهها و زیرنظر انگلیسیها زندگی میکردند و از هر نوع امکانات اولیه برای حیات بیبهره بودند.
ایتالیا؛ نسل کشی در صحرای بزرگ
ایتالیا، پس از یکپارچه شدن در اواخر قرن نوزدهم، نشان داد که همچون دیگر کشورهای اروپایی خوی استعمارگری دارد؛ ایتالیاییها به حبشه و لیبی در آفریقا حمله کردند. در لیبی این تهاجم با مقاومت جدی مردم به رهبری عمر مختار روبهرو شد. ارتش ایتالیا به فرماندهی ژنرال گراتزیانی و در راستای محو جمعیت هوادار عمر مختار، ۵۷۰ هزار لیبیایی را در اردوگاههای مستقر در اطراف طرابلس زندانی کرد. گرسنگی، بیماری و آزار هدفمندی که ایتالیاییها نسبت به مردم لیبی اعمال میکردند، به مرگ بیش از ۳۰۰ هزار نفر انجامید.
فرانسه؛ موشهای آزمایشگاهی اتمی
استعمار الجزایر توسط فرانسویها، در قرن نوزدهم اتفاق افتاد، آنها تا همین اواخر، جمجمه مبارزان الجزایری را به عنوان یادگاری در موزه نگه میداشتند! فرانسویها با شنیعترین و فجیعترین شکل ممکن، ۴۴۵ هزار نفر از مردم این کشور را به صورت هدفمند کشتند تا مانع از گسترش انقلاب شوند؛ اما این کار فایدهای نداشت. بعدها فرانسه رقم کشتار را تا حدود ۷۰ هزار نفر پذیرفت. استعمارگران از مردم این کشور در آزمایش سلاحهای میکروبی و شیمیایی هم استفاده کردند؛ ۳۸ هزار الجزایری، قربانی این آزمایشها شدند.
انگلیس؛ ۸ میلیون قربانی در ایران
در جریان سالهای ابتدایی جنگ جهانی اول، بین سالهای ۱۲۹۳ تا ۱۲۹۶ش، بیش از هشت میلیون ایرانی، قربانی سیاستهای منطقهای انگلیس شدند. بریتانیا با محدود کردن ورود غلات به ایران، به دنبال خالی کردن کشور از فضایی بود که رقبایش مانند آلمان، به دنبال استفاده از آن بودند. انگلیسیها حتی مانع از جابهجایی غلات میان شهرهای مختلف ایران میشدند. با این روش وحشیانه، جمعیت ایران در سال ۱۲۹۸ش، نسبت به چهار سال قبل از آن، به نصف کاهش یافت و از ۱۶ به هشت میلیون نفر رسید.
اسپانیا؛ آدمکشی بدون مرز!
اسپانیاییها دقیقاً از زمان ورود به قاره آمریکا، نسلکشی را آغاز کردند؛ این نسلکشی به دو بهانه انجام میشد؛ تصرف زمینها و استفاده از نیروی کار ارزان بومی. گزارشهای لئونارد، کشیشی که همراه اسپانیاییها، در سال ۱۶۰۲م به دومینیکن رفتهبود، تکاندهندهاست؛ تنها ظرف سه دهه، جمعیت یکی از قبایل بومی دومینیکن که اکثریت ساکنان این جزایر را شامل میشد، از ۳۰۰ هزار نفر، به سه هزار نفر رسید و در نهایت منقرض شد. اسپانیاییها در دیگر نقاط آمریکای لاتین نیز، چنین رویکردی داشتند.
پرتغال؛ نسل کشی در آمازون
گزارشهای مربوط به نسلکشی پرتغالیها در برزیل که طی چند قرن به عنوان مستعمره، مورد چپاول آنها قرار میگرفت، مختلف، اما ناشناختهاست. شاید ندانید که پرتغالیها برای عقب راندن بومیان، دست به کشتارهای وسیع و بردهگیریهای وحشیانه میزدند. آنگونه که جمعیت بومیان این منطقه که روزگاری از چند میلیون نفر تجاوز میکرد، در سال ۱۹۹۷م، ۳۰ هزار نفر گزارش شد. بخش مهمی از این بومیان، از دست پرتغالیها گریختند و به جنگلهای تاریک آمازون پناه بردند؛ این بومیان بعدها دوباره کشف شدند!