کد خبر 1226918
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۴:۱۵

به گزارش مشرق کانال تلگرام میم نون الف نوشت: کسانی که این روزها مرتب تکرار میکنند که ما رای نمیدهیم، من را یاد این بچه هایی می اندازند که سر سفره شام قهر میکنند. اگر منت شان را بکشی

که نه تو را به خدا، بیا یکخورده بخور، نازشان بیشتر میشود. اما اگر محل شان نگذاری و با همسفره ای ها، بگویی و بخندی و از غذا تعریف کنی، کم کم خودشان میایند سر سفره.

خلاصه ی این روش در یک جمله این است:  " به درک که نمی آیی، خودت گشنه میمانی"  برای اینکه این بچه های نازپرورده از تنعم آزادی، با دوره قحطی این نعمت در سفره

این ملت آشنا شوند و برگردند مثل بچه آدم بنشینند سر سفره خانواده،  باید یک سفر علمی تاریخی ببرمشان به تونل زمان. این گفتار را برای آنها ارسال کنید و دستشان را محکم بگیرید

تا در صفحات کتاب تاریخ گم نشوند و آنجا جا نمانند. آماده اید؟! اجّی مجّ لا ترجّی...  برویم به نیمه مهرماه ۱۱۵ سال پیش، سه ساعت مانده به غروب، کاخ گلستان.


مظفرالدین شاه قاجار به زور مشروطه خواهان، یک مجلس مشورتی از صنوف بازار و اعیان و اشراف و علماء و شاهزادگان قاجار تشکیل داده که داماد خودش مرتضی‌قلی‌خان صنیع‌الدوله هم شده رئیس آن و حالا در مراسم افتتاح این مجلس دارد روی تخت سلطنت گریه میکند و میگوید: "خدایا، تو را شکر که ملت مرا به آروزی خود رساندی" 

 برای تشکیل این مجلس، کسانی حق رای داشتند که خانه ای با قیمت بالای هزار تومان داشته باشند. میشود حول و حوش ۳-۴ میلیارد تومان امروز و صاحبان خانه های ارزان یا مستاجران حق رای نداشتند.  همین مجلس مشورتی که باید نظراتش به واسطه شخص اول دولت به شرف عرض رسیده و به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود، دو سال بیشتر تحمل نشد و به توپ بسته شد. 

برویم  ٦٨ سال بعد، یازدهم اسفند۱۳۵۳،  کاخ سعدآباد، شاه خبرنگاران و وزرای دولت را دعوت کرده تا تشکیل حزب فراگیر رستاخیز را به اطلاع آنها برساند. او میگوید همه کسانی که به قانون اساسی و نظام شاهنشاهی عقیده دارند، باید وارد حزب رستاخیز شوند. بقیه احزاب هم منحل! اگر هم کسی به انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم اعتقاد ندارد، یا توده ای است که بی وطن است، و باید پاسپورتش را بگیرد و از کشور برود، یا بی وطن نیست که باید بنشیند سرجایش و حرفی نزند ، ما هم به او کاری نداریم، اما دیگر توقعی نباید از ما داشته باشد. 

وعده ما سر سفره ۲۸ خرداد

شاه قبلا گفته بود:"اگر من دیکتاتور بودم تا پادشاه مشروطه، سعی می‌کردم مانند هیتلر یا آنچه امروز در کشورهای سوسیالیستی می‌بینید، رهبری یک حزب واحد و مسلط را به دست بگیرم"  اما دیکتاتور نتوانست ذات خودش را مخفی کند و بالاخره با تک حزبی کردن کشور به قول خودش همان کار هیتلر را کرد. برگردیم ۴۴ سال قبلش ۲۳ خرداد ۱۳۰۹ ، به دفتر کار تیمورتاش، وزیر دربار رضاخان و شخص دوم مملکت. او دارد یک بخش نامهٔ محرمانه‌ به حکام ایالات سراسر کشور در خصوص نحوهٔ برگزاری انتخابات دورهٔ هشتم مجلس شورای ملی، مینویسد: 

حکام ایالات شمال و شرق و غرب و جنوب در تعقیب دستور صادره از مقام ریاست وزراء و وزارت جلیله داخله، طبق اوامر ملوکانه، در قسمت انتخابات دوره ۸ و انتخاب نماینده جهت مجلس شورای ملی

لزوماً اعلام می‌دارد طبق صورتی که ارسال گردیده است باید جدیت لازمه به عمل آید که این اشخاص جهت مجلس انتخاب شوند. اعلی حضرت اقدس شهریاری علاقمند هستند که باید اشخاص مفصلة المندرجه در صورت لَف ، باید به هر قیمتی باشد انتخاب شوند. در صورتی که اندک تعللی در اجرای اوامر صادره بشود، مقصر بدیهی است مورد بی‌میلی اعلیحضرت واقع خواهد شد. با رعایت مواد مشروحه ذیل، راپرت جلسات خودتان را به وزارت دربار ارسال دارید. در صورتی که جهت انجام این مأموریت را ندارید، از تاریخ ملاحظه حکم تا ۴۸ ساعت از خدمت استعفا دهید. 


اشخاصی که باعث نَکث (برهم زدن معامله) و بعلاوه در صدد هستند که نماینده به میل خودشان انتخاب کنند، از عملیات آن‌ها جلوگیری به عمل آورید. در صورتی که به مخالفت خودشان باقی هستند

فوراً آن‌ها را تبعید نمائید. طبق اعلان صادره، مجالس را آزاد بگذارید، ولی آزادی آن‌ها باید طوری باشد که باعث تخریب عملیات و انتظامات محلی نشود. در کلیه مجالس باید مأموران مخفی شما حاضر و ناظر باشند.در کلیه قضایا طبق امر همایونی باید با مشورت اداره قشونی حوزه حکومتی خودتان اقدام شود و با مشورت هم امر انتخابات خاتمه یابد.

در صورتی که اشخاص میل به وکالت داشته باشند، باید آن‌ها را قبلاً نصیحت و بعداً تهدید، در صورتی که به جلسات خودشان ادامه دهند، راپرت دهید تا تبعید شوند. 

بدیهی است در صورتی که کاملاً معلوم شد که موفقیت کامل حاصل نکرده‌اید، البته اقدام دیگری در صندوق آراء خواهد شد، ولی این موضوع بعداً در صورت عدم موفقیت انجام خواهد شد.


جالب است بدانید بعدا رضاخان همین تیمورتاش که اینقدر خالصانه نوکری کرده بود را به قتل میرساند. 

نور ببارد به قبر رضاخان و به قبر پدر کسانی که خدا بیامرز را دعا میکنند حالا از دفتر تیمورتاش برویم به ۷ سال بعد، ۲۵ اسفند۱۳۱۶، میدان بهارستان، مجلس شورای ملی 

این مثلا نمایندگان ملت که در تمام دوره رضاخان به روش هایی مثل همان بخش نامه تیمورتاش انتخاب میشدند ، دارند مهر تایید میزنند به پیمانی که رضاخان با کشورهای عراق و ترکیه و

افغانستان منعقد کرده، تحت عنوان پیمان سعد آباد در این پیمان کوه استراتژیک  آرارات و حومه آن به مساحت ۸۰۰ کیلومتر مربع به ترکیه بخشیده میشود، اروند رود بطور کامل به عراق

واگذار شده و منابع مهمی از نفت غرب کشور به دست عراق می افتد و "دشت ناامید" در مرز افغانستان به مساحت ۳۰۰۰ کیومتر مربع را به افغانستان بخشیده میشود تا در عوض ایران

از حق مسلم خود در حق آبه هیرمند به طور مساوی با افغانستان بهره مند شود که آنهم بعدا نمیشود، و مجلس رام و مطیع رضاخان ، بدون اینکه صدایی از آن در بیاید، این معاهده ننگین را تصویب میکند. 

وعده ما سر سفره ۲۸ خرداد

سرلشگر ارفع  وقتی اهمیت کوه آرارات ۳۹۲۵ متری را برای رضاخان توضیح میدهد، رضاخان جواب میدهد: "مهم نیست که این تپه از آن که باشد . آنچه مهم است این است که ما با هم دوست باشیم!"

سید باقر کاظمی وزیر خارجه وقت میگوید:"ما نزد رضاشاه رفتیم، نوری‌سعید نخست وزیر عراق آمد و گریه و زاری کرد که بگذارید این رودخانه مال ما بشود. شما دریای فارس و دریای مکران را دارید،

اما ما هیچ‌ چیز نداریم.» رضاشاه گفت: خُب اروند را به این‌ها بدهیم" نور ببارد به قبر این مرد نازنین که اینقدر عطوف و مهربان و احساساتی بود. بهتر است از  بحث انتخابات فرمایشی و صندوق رای قلابی

خارج نشویم، فقط غرض این بود که بدانید که نتیجه چنان انتخاباتهایی، چنین قراردادهای ننگینی میشد. این چرخ زدن در ادوار تاریک و متعفن تاریخ این کشور، حالم را بد کرد، اما فکر میکنم هنوز کافی نیست.

این آسیاب را میخواهم تندتر و تندتر بچرخانم تا حال بعضی ها حسابی بهم بخورد و بالا بیاورند غذاهای مسمومی را که خورده اند. برویم به عصر یک روز گرم شهریور ماه، سال ۱۳۴۲ ، منزل اسدالله علم،

نخست وزیر شاه چند ماه از کشتار بی رحمانه مردم در خیابان های تهران و ورامین و قم و شهرهای مهم کشور در اعتراض به دستگیری آیت الله خمینی نمیگذرد. همین علم دستور تیر اندازی و

کشتار بی رحمانه چندین هزار نفر را صادر کرده بود. او در مصاحبه با خبرنگار خارجی،مارگارت لاینگ، اعتراف می‌کند: "هنگامی که از شاهنشاه پرسیدم آیا اجازه می‌دهید فرمان تیراندازی بدهم؟

جواب داد: بله، نه فقط اجازه می‌دهم، بلکه حمایت هم می‌کنم."، شاه هم بعداً طی مصاحبه‌ای اعلام داشت که خود او  دستور تیراندازی داده است و از بابت کاری که کرده، ابداً متأسف نیست. 

حالا اسد الله علم نخست وزیر در بالای میز بزرگی در منزلش نشسته، حسین فردوست، یار غار محمدرضا و قائم مقام ساواک در سمت راست و حسنعلی منصور رئیس کانون مترقی و عزیز کرده

دولت کندی و مامور انجام اصلاحات آمریکایی ها در ایران، در سمت چپ میز نشسته است. این کمیسیون سه نفره به دستور شاه برای انتخاب نمایندگان مجلس شورای ملی دوره بیست و یکم تشکیل شده 

هر روز منصور با یک کیف پر از اسامی به آنجا می آید و اسامی را میخواند و علم هرکدام را که بخواهد تایید و هرکدام را بخواهد دستور حذف میدهد و منصور با جمله اطاعت میشود، با احترام آن اسامی

را حذف میکند. سپس علم اسامی مدنظر خود را به منصور میدهد و همه بدون استثناء وارد لیست میشوند. سپس فردوست در باره صلاحیت سیاسی و امنیتی افراد نظر میدهد و  بعد هر جلسه لیست

تهیه شده را جهت استخراج سوابق امنیتی با خود به ساواک میبرد و نتیجه را برای تصویب نهایی علم به جلسه ارائه میکند. تنها کسانی به مجلس راه پیدا میکنند که در این لیست حضور دارند و لا غیر

نه تنها در انتخاب وکلای مجلس بیست و یکم، بلکه در تمام دوران نخست وزیری علم و حتی در دوران نخست وزیری هوایدا که علم وزیر دربار است ، اوضاع به همین منوال است. 

یکی از نتیجه های  این مجلس آمریکایی فرمایشی که همه اعضایش از دار و دسته منصور و از کانون مترقی یا همان حزب ایران نوین هستند، میشود قانون ننگین کاپیتلاسیون

یعنی مصونیت های قضایی که طبق عرف جهانی به دیپلماتهای خارجی در هر کشوری تعلق میگرفت، با تصویب این مجلس به تمام مستشاران نظامی آمریکا در ایران تعمیم داده میشود.

وعده ما سر سفره ۲۸ خرداد

به قول قابل فهم برای عامه مردم و از زبان امام خمینی یعنی:

عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. قانونی را به مجلس بردند که در آن ما را ملحق کردند به پیمان وین... که تمام مستشاران نظامی آمریکا

با خانواده‌هایشان، با کارمندهای فنی‌شان با کارمندان اداری‌شان، با خدمه‌شان... از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند. ملت ایران را از سگ‌های آمریکا پست‌تر کردند. چنانچه کسی

سگ آمریکایی را زیر بگیرد از او مؤاخذه می‌کنند اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد مؤاخذه می‌کنند. چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، بزرگ‌ترین مقام را زیر بگیرد،

هیچ‌کس حق تعرض ندارد. آقا من اعلام خطر می‌کنم، ای ارتش ایران من اعلام خطر می‌کنم، ای سیاسیون ایران من اعلام خطر می‌کنم... والله گناهکار است کسی که فریاد نکند. ای سران

اسلام به داد اسلام برسید. ای علمای نجف به داد اسلام برسید. ای علمای قم به داد اسلام برسید... 

از سفر تاریخی مان، برگردیم به امروز، ۱۴خرداد ۱۴۰۰ روز پرکشیدن روح خدایی این ملت به ملکوت و ۱۵ خرداد، روزی که خون هزاران شهید عاشق روح خدا، خیابانهای این سرزمین را رنگین کرد. 

و بنگریم به سفره ای که به برکت روح بلند امام و شهدا برای ما گسترده شده. امروز ما اسیر دیکتاتوری موروثی نیستیم ، ما شایسته ترین و عالم ترین افراد را به دست خودمان به رهبری برمیگزینیم.

رهبری که در چهارچوب قانون اساسی و بر اساس تقوی  به ملت خدمت میکند و زندگی او در حد زندگی افراد ضعیف این کشور است. نمایندگان مجلس و رئیس جمهور را خودمان انتخاب میکنیم.

حتی شهردارمان را شورای شهری انتخاب میکند که برگزیده ماست و  در روستاها هم بجای کدخدای متنفذ و خوان ظالم، منتخبین مردم تصمیم ساز هستند.
   
کشورمان جولانگاه قدرتهای جهانی نیست که هر موقع دلشان خواست یکی را شاه کنند، هر موقع دلشان خواست کشور را اشغال کنند و هر موقع هوس کردند ، شاهمان را تبعید کنند و هر

وقت عشق شان کشید کودتا راه بیاندازند. برکت و نعمت  خدا، امروز به وفور در این سفره وجود دارد. بیایید سر سفره پایمان را دراز نکنیم، به برکت خدا پشت نکنیم، اول و آخر نشستن و برخواستن،

هزار مرتبه خدا را شکر کنیم و سعی کنیم نعمت جدیدی را به این سفره اضافه کنیم نه اینکه متلک بپرانیم بابت کمی محتویات سفره ، نه اینکه لقد بزنیم و پارچ آب را ولو کنیم وسط سفره

احترام بزرگتر ها را سر سفره حفظ کنیم، بجای اینکه حواسمان به تلویزیون باشد، به هم مهربانانه نگاه کنیم و با هم گفتگو کنیم. به پدری که عرق ریخته تا این سفره پهن شده و مادری که ساعت ها

در آشپزخانه سرپا ایستاده، غر نزنیم و در آخر خدا نکرده کسی نرود در اتاقش تنهایی غذا بخورد، همه خانواده با همه اختلافات، شام را باید دور هم باشند. 

 رسول خدا می فرماید: محبوب ترین غذا نزد خدا آن است که دست های  بسیار بر آن باشد. جمعی غذا بخورید و پراکنده نباشید چرا که برکت در اجتماع است. 

وعده ما بر سر سفره ۲۸ خرداد۱۴۰۰
همه شما دعوت اید 

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • IR ۱۶:۱۷ - ۱۴۰۰/۰۳/۱۵
    3 0
    چقدر حرف زدی بچه خوب! ولی واقعا خوب صندوق را به سفره تشبیه کردی! حالا زیاد نخوری هم شکمت سنگین میشه هم خوابای بدی میبینی!
    • IR ۱۷:۱۶ - ۱۴۰۰/۰۳/۱۵
      0 0
      ....

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس