سینماداران که در این ۱۶ ماه، وعدههای رنگارنگی را شنیده و در عمل شاهد هیچ حمایتی نبودهاند، این روزها حتی در برابر برخی پیشنهادها برای رونق نسبی سینماها نیز مقاومت کرده و تنها راهحل برونرفت از این وضعیت را نمایش فیلمهای پرمخاطب عنوان میکنند. اصل مهمی که حتی شورای صنفی نمایش نیز روی آن تاکید و اعلام کرده درصدد رضایت صاحبان آثار پرفروش است اما حداقل تا امروز که این رضایت به دست نیامده تا سینماهای سراسر کشور همچنان با همان فیلمهای نوروزی به کار خود ادامه دهند؛ چراکه بهگفته شورای صنفی نمایش، فیلمهای چندانی متقاضی اکران در این وضعیت نیستند. این شرایط وقتی بغرنج میشود که فصل خوب سینما درحال عبور است و اگر هرچه زودتر، فکری بهحال نمایش آثار پرمخاطب نشود، تابستان (تا ۱۹ مرداد که محرم از راه میرسد) هم به پایان رسیده و سینمادارها باز باید چشم به اکران نوروز ۱۴۰۱ بسپارند بلکه فرجی درحال آنها شود.
البته که تا همین امروز، سینمادارها دو موقعیت طلایی نوروز و عیدفطر را از دست دادهاند و موج سوم استقبال مخاطبان که عموما از نیمههای خرداد هرسال تا پایان تابستان است نیز درحال سپری شدن است بدون آنکه فیلم جدیدی به گردونه اکران افزوده شود یا آنکه تدابیری برای استقبال بیشتر مخاطبان اندیشیده شود. برای امسال وضعیت پیچیدهتر است؛ چراکه موقعیت طلایی اکران در تابستان امسال، از اواسط خرداد تا ۱۹ مرداد (آغاز ماه محرم) است و سینماها تنها ۶۵ روز فرصت دارند تا بتوانند سود سالیانه خود را در تابستان به دست آورند؛ زمانیکه هماکنون سه روز است آغاز شده اما هنوز همهچیز به روال قبل است و خبری از تدابیر هوشمندانه برای رونق این فصل طلایی در نظر گرفته نشده است.
وقتی فوتبال هم سینما را نجات نداد
در چنین شرایطی که هیچ امیدی به مسئولان دولتی و حتی شورای صنفی نمایش نیست، برخی مسئولان سینمایی دست بهکار شده و طرحهایی را برای رونق سینماها مطرح کردهاند. ازجمله این مسئولان، سیدمصطفی حسینی؛ مدیرعامل موسسه بهمن سبز است که چندی پیش در گفتوگویی اعلام کرد: «سینماها در دوران تازه باید پیشروی اکران باشند و منتظر تقاضا از طرف تهیهکننده نایستند. هرگونه پیشنهادی نظیر پخش بازیهای آسیایی فوتبال، دربی، پخش سریالهای پلتفرمها و مناظرات تلویزیونی انتخابات میتواند سینماها را از حالت انفعال درآورد.»
سینمادارها که گوششان از این طرحها پر است، چندان استقبالی از آن نکردند بهطوری که در تمام پایتخت، تنها پردیس ملت تصمیم گرفت تا فوتبالهای تیم ملی را پخش کند. درحالی که تا پیش از کرونا، سینماهای بسیاری خواهان پخش فوتبال در سالنهای خود بودند. به اندازهای که با تکثر سالنهای پخشکننده فوتبال، پای پلیس نیز به غائله باز شد و برخی محدودیتها برای پخش فوتبال در سالنهای سینمایی به وجود آمد. آن تعداد سالنهایی هم که به نمایش فوتبال میپرداختند، خیلی زود بلیتهای خود را به فروش رسانده و گاهی حتی مجبور میشدند یک فوتبال را در چند سالن پخش کنند.
اما برای فوتبالهای اخیر تیم ملی که اتفاقا از حساسیت بسیاری نیز برخوردار است، پردیس ملت درحالی پا پیش گذاشت که تصور میشد برخی پردیسهای دیگر هم به ملت افزوده شوند اما در کمال تعجب، هیچ پردیس و سینمای دیگری در پایتخت به این جریان نپیوست تا پردیس ملت بهتنهایی کار نمایش فوتبال را دنبال کند.
آنطور که پیگیری شد، استقبال چندانی هم از این تکنمایش صورت نگرفته است، بهگونهای که از ظرفیت ۱۱۷ نفره سال نمایش فوتبال در پردیس ملت، نزدیک به نیمی از آن پر شد. یعنی در پایتخت، کمتر از ۶۰ صندلی برای تماشای فوتبال رزرو شد. آنهم در پردیسی که مشکل پارکینگ و ترافیک ندارد و انتظار میرفت بلیتهای این رویداد، چند روز پیش از آغاز مسابقه به پایان برسد. درحالیکه تا لحظه شروع فوتبال نیز میشد بلیت آن سانس را خریداری کرد.
برای بازی روز جمعه ایران نیز تا لحظه تنظیم این گزارش (ساعت ۱۲ چهارشنبه)، تنها ۶ نفر اقدام به خرید بلیت بازی با کامبوج کردهاند و باز خیلی بعید است ظرفیت سالن به نیمه نیز برسد. حتی اگر ظرفیت این سالن نیز پر شود، یعنی پایتخت ۱۶میلیونی تنها توانسته ۱۱۷ نفر را برای تماشای فوتبال به سینما بکشاند که آمار نگرانکنندهای از ورشکستگی سینمادارها را نشان میدهد.
سیدمصطفی حسینی که خود پیشنهاددهنده این اتفاق بود، در سه سالن زیرمجموعه بهمن سبز در اصفهان نیز فوتبال را پخش کرد که مانند تهران، با استقبال ضعیف مردم نصف جهان مواجه شد.
بنابراین حالا دیگر میتوان با اطمینان عنوان کرد حتی فوتبال نیز نتوانست سینماها را از این وضعیت رکود و ورشکستگی نجات دهد. وقتی چند سال پیش، مخاطبان برای تماشای فوتبال در سالنهای سینما شتاب میکردند و پردیسها، چند سالن را برای نمایش فوتبال اختصاص میدادند، حالا از پر کردن حتی یک سالن عاجز ماندهاند. این گزاره، نتیجه میدهد که مردم همچنان از رفتن به سینما واهمه داشته و مدیران نتوانستهاند زمینههای آشتی ولو نسبی مخاطبان را با سینماها فراهم آورند.
این درحالی بود که از گوشهوکنار زمزمه میشد اگر نمایش فوتبال با استقبال همراه شد، ضمن اینکه پردیسهای دیگری نیز به این جمع افزوده میشدند بلکه آنها قصد داشتند مسابقات والیبال و مناظرات انتخاباتی را نیز در سینماها پوشش دهند اما باتوجه به استقبال اندکی که از سوی سینمادارها و مخاطبان از پخش فوتبال به عمل آمد، این پیشنهادها نیز از میان رفت تا وضعیت وخیم سینماها، اینبار با سنجش در برابر یک مشوق قوی نیز به همان حالت باقی مانده و فرجی درحال سینماها صورت نپذیرد.
مخاطب هست اما کم است
این روزها که یکی از فصول طلایی اکران شمرده میشود، سالنهای سینما با اقبال نسبتا محسوسی به نسبت ماههای قبلی خود مواجه شدهاند. آن عده قلیلی که درصدد بودند فیلمهای نوروزی را مشاهده کنند، به دلیل تعطیلیهای وقت و بیوقت سینماها، کموبیش در بهار امسال به سینماها رفتند تا فروش آثار درحال نمایش، با یک تکان حداقلی مواجه باشد.
درحال حاضر، کمدی «هفتهای یکبار آدم باش» با ۲۲۴ سالن و ۳۵هزار مخاطب، ۷۶۰میلیون تومان فروش داشته، «خورشید» مجیدی با ۲۰۶ سالن و ۳۰هزار مخاطب، ۷۰۰میلیون تومان، کمدی «تکخال» با ۱۹۰ سالن و ۲۸ هزار مخاطب، ۵۵۰ میلیون، «خون شد» کیمیایی با ۱۵ سالن و هفتهزار مخاطب، ۱۴۰ میلیون و «لاله» با ۱۲۱ سالن و چهارهزار مخاطب، ۸۰میلیون تومان فروش داشتهاند.
طبق این آمار متوجه میشویم فروش فیلمهای نوروزی از ۲۷ اسفند تا امروز چیزی حدود دومیلیارد و ۲۳۰ میلیون تومان بوده است که اگرچه قابلقیاس با وضعیت نرمال سینماها نیست اما به نسبت فروش سینماها در سال ۹۹، یک تکان محسوس شمرده میشود. البته باید به این مهم نیز توجه داشت که دوستداران این فیلمها و آنهایی که قصد تماشای این فیلمها را داشتهاند، در این مدت دوماهه بازگشایی سینماها، به سینماها رفتهاند و بعید است در صورت تداوم نمایش این پنج فیلم، تماشاگر بیشتری بخواهد به تماشای آنها برود و بنابراین این روند روبه بالا با توقف همراه میشود.
در شرایطی که مخاطبان سینماها از اکران فوتبال استقبالی نکردهاند اما ترجیح دادهاند به تماشای فیلمهای سینمایی بروند، پس اگر در این سینماها، فیلم خوب اکران شود، قطعا مخاطب به استقبال آنها خواهد نشست و میتوان از این معادله، به فروش بیشتر سینماها رسید؛ یگانه راهی که حالا دیگر با سنجش طرحهای بسیاری برای کشاندن مخاطب به سینما، به تایید مدیران سینمایی و شورای صنفی نمایش نیز رسیده است.
وقتی سینماها ترجیح میدهند تعطیل بمانند
چندی پیش بود که رئیس اتحادیه سینماداران در گفتوگویی اعلام کرد از ابتدای امسال، سینماداران بسیاری در تهران و شهرستانها، خواهان تغییر مالکیت شدهاند و قصد دارند ضرر و زیانهای چندساله خود را با تغییر مالکیت و فروش املاکشان جبران کنند.
در این میان، بسیاری از سینماهای تهران و شهرستانها نیز ترجیح دادهاند زمان بازگشایی دائم سینماها و نمایش فیلمهای مخاطبپسند تعطیل بمانند. آمار دقیقی از تعداد این سینماها در دست نیست اما این اتفاق در تهران شامل سینماهای ضعیف همچون سینماهای مرکزی میدان انقلاب تا سینماهای متوسط نظیر سینمای سمرقند و البته پردیسهای مدرنی چون مگامال و ارگ تجریش شده است و تجمیع این سینماها با دهها سالن، چندماه است که بلیتفروشی نداشته و ترجیح دادهاند تعطیل بمانند. نبود حمایتهای دولتی درکنار عدماکران فیلم خوب سبب شده سینماگران نخواهند با نمایش فیلم برای زیر ۱۰ نفر، ریسک چندانی را به جان بخرند. مخصوصا از زمانی که قسمت مواد مصرفی سینماداران که عموما خارجی است، چهار تا پنج برابر شده است.
یکی از سینمادوستان گفت: «برای تماشای فیلم جدید کیمیایی، سه بار سینمایم را عوض کردم. دو بار به سینماهایی رفتم که متوجه شدم، من تنها تماشاگر آن سانس فیلم هستم و بنابراین فیلم را برای من نمایش ندادند. بار سوم به یکی از سینماهای مرکز تهران رفتم و وقتی با مقاومت صاحب سینما برای عدمنمایش فیلم برای دونفر مواجه شدم، آنقدر خواهش و التماس کردیم تا بالاخره راضی شد فیلم را برای ما دو نفر نمایش دهد.»
در این وضعیت، تنها راهکار وزارت ارشاد، تشکیل جلسات با مدیران سینماهایی است که قصد دارند تغییر مالکیت دهند. بهعنوان مثال، عبدالله علیخانی؛ از تهیهکنندگان سرشناس سینمای ایران و مالک سینما عصر جدید اعلام کرد شاید بخواهد مالکیت این سینمای قدیمی را تغییر دهد. همین اظهارنظر سبب شد مدیران ارشاد ضمن جلساتی با این سینمادار، وی را موقتا از این تصمیم منصرف کنند.
مورد دوم به پدرام علیزاده بازمیگردد که مدیریت پردیس شهرک را برعهده دارد. این سینمادار جوان پیشتر از تغییر کاربری سینما خبر داده و اعلام کرده بود قصد دارد از ۱۵ خرداد، نمایش فیلم را کنار گذاشته و به نمایش سریال و فیلمهای خارجی روی بیاورد. تصمیمی که واکنشهای بسیاری به همراه داشت. حالا این سینمادار در گفتوگویی کوتاه در رابطه با اجرایی کردن تصمیم خود گفت: «طی جلساتی که با ارشاد داشتیم، تصمیم براین شد که فعلا به نمایش فیلم ادامه دهیم تا ببینیم در آینده، چه اتفاقهایی میافتد و چه تصمیماتی برای سینماها گرفته میشود.»
درواقع، ارشاد در تلاش است در زمین بدون برنامه خود، سینماداران را در چنین شرایطی امیدوار نگه دارد، بدون اینکه هزینهای را متقبل شود. یک بخش هزینه که شامل کمکها و بودجههایی بود، تنها در قالب وعده محقق شد و سینماگران و سینماداران بسیاری نسبت به میزان بودجه و نحوه اعطای آن انتقادهای جدی داشتند و عطای دریافت آن را به لقایش بخشیدند. بخش دیگر، شامل هزینههایی میشد که سینماگران تصور میکردند در موقعیتی که ارشاد نتوانسته حمایت مالی چندانی از آنها داشته باشد، لااقل در این زمینه، سنگتمام بگذارد و آن، تامین خوراک لازم برای سینماها بود. بدینترتیب که صاحبان آثار پرتماشاگر را راضی کند تا فیلم خود را برای نمایش دراختیار سینماها قرار دهند.
در شرایطی که هم مدیران ردهبالای سینمایی و هم نهادهای مجری نظیر شورای صنفی نمایش، تنها راه برونرفت سینماها از این وضعیت را نمایش آثار پراقبال میدانند، خیلی بعید است تلاش این دو اهرم درکنار یکدیگر و در یک برهه ۶ ماهه، به عدماکران یک فیلم مخاطبپسند، هنوز به رضایت یک صاحب فیلم هم نینجامیده است. اینچنین است که آینده سینماها همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد. قدرمسلم آنکه سینماها نمیتوانند این فیلمها را که برای اکران نوروزی در نظر گرفته شدهاند تا پایان مردادماه روی پرده نگه دارند. آنطور هم که از اخبار پیداست، هنوز فیلم جدیدی برای نمایش در سینماها در نظر گرفته نشده تا هر روز بر تعداد سینماهایی که ترجیح میدهند کرکره خود را پایین نگه دارند، افزوده شود.
همه در انتظار تیم جدید سینمایی دولت
وقتی سینمادارها و سینماگران در نیمههای سال ۹۹ متوجه شدند هیچ فرجی به امیدهای دولتی نیست، روزشمار پایان دولت فعلی را با حساسیت بیشتری دنبال کردند. مدیران سینمایی هم گویی متوجه این اتفاق شدند و از جایی به بعد، همان وعدههای نصفهونیمه خود را نیز رها کردند و در مقابل سیل انتقادهایی که در برابر عملکرد آنها میشد، سکوت اختیار کرده و مشخص هم نشد در دفاتر خود مشغول چه تدابیر و برنامههایی بودند که صدای آن نه در سالنهای سینما شنیده شد و نه در میان اهالی هنر هفتم.
این بیتوجهیها و بیبرنامگیها سبب شد سینمادوستان، دیگر امیدی به برنامه خاصی در دولت فعلی نداشته باشند، مخصوصا الان که کمتر از دو ماه به پایان عمر این دولت باقی مانده و دیگر هیچ انتظاری از تیم سینمایی فعلی نیست. اگرچه در ابتدای سال گذشته، سینماداران و سینماگران، امیدهای بسیاری به نجات سینما توسط تنفس مصنوعیهای دولت داشتند اما با انفعال دولت، اکنون دیگر این جماعت، با قطع امید کامل از تیم فعلی مدیران سینمایی، چشم به تیم جدید که تا سه ماه دیگر روی کار می آید، بستهاند که لااقل با تصمیمگیریهای خود، هوای جدیدی در سینمای ورشکسته امروز ایران بدمد.
این انتظار اگرچه سبب میشود سینماها، اکران طلایی تابستان را از دست بدهند اما احتمالا همه آنها راضی هستند تا این فرصت را از دست بدهند اما از نیمه دوم سال به بعد، حمایتهای لازم از آنها برای رونق همیشگی سینماها شکل گرفته و اینچنین بدون صاحب رها نشود.
انفعال مدیران سینما طی ۱۶ماه کرونایی اخیر سبب شد تقریبا تمامی طرحهایی که برای نجات سینما تصور میشد روی آن پیاده شود: از نیمبهاکردن تمام روزهای هفته و پخش فوتبال تا اکران فیلم خارجی و فیلمهای ایرانی جدید برای اکران نوروز. اما تمامی این طرحها به شکست انجامید و سینمادارها روزبهروز ورشکستهتر شدند چون در این مدت، خوراک اصلی آنها که فیلم خوب و پرمخاطب باشد، به نمایش درنیامد. صاحبان آثار پرفروش هم با آگاهی از عدم حمایتها، هرگز حاضر به ریسک روی سرمایه خود نمیشوند. وقتی فیلمی چون «شنای پروانه» با آن روش نمایش و تعطیلیهای بسیار، اینگونه در اکران مثلهمثله شد، چشم بسیاری از تهیهکنندگان و سرمایهگذاران ترسید؛ چراکه کمترین خواسته آنها، تضمین باز بودن سینماها در مقاطع مختلف سال است نه اینکه با قرمز شدن شرایط کرونایی، سینماها بهعنوان نخستین اماکن شهری تعطیل شوند و از آن طرف نیز آخرین مکانی باشند که بازگشایی میشوند. در این مدت تعطیلی که هیچوقت مشخص نمیشود چه اندازه خواهد بود، نه حمایتی از سمت مدیران سینمایی از آنها میشود و نه در قبال این باز و بستهشدنها، حمایتهای معنوی از آثار صورت میگیرد.
در تمام این ماهها، مدیریت سینمایی در تلاش بود تا بدون هزینه و اعطای ضمانتهای لازم، تنها دهان منتقدان را بسته و به صورت ظاهری، به نمایش یک فیلم پراقبال همت گمارند که احیانا عدماستقبال از آن فیلم را نیز به گردن کرونا و شرایط پیک بیماری نسبت دهند. همچنان که امروز نیز دایره انتقادهایی که از آنان میشود را به کرونا و وضعیت حاد کشور و لطماتی که این بیماری بر تمامی ارکان کشور گذاشته، مرتبط دانسته و بدینترتیب خود را از حجم انتقادهای بسیاری که نسبت به عملکردشان وارد است، مبرا میدانند. تیم مدیران جدید سینمایی باید در این حیطه، دست به یک انقلاب اساسی بزنند؛ انقلابی که اهمیت و لزوم اجرای آن، کمتر از ابعاد اقتصادی حاکم بر این روزهای کشور نیست. آنچه طی این ماهها، سینماگران و سینماداران را به شکلی اساسی آزرده میکند، حس وادادگی و رهاشدنی بود که در نتیجه نبود حمایت دولتی و صنفی از آنها شد. در روزگاری که بسیاری از شغلها، از حمایتهای ولو حداقلی سندیکاها و اتحادیههای خود بهرهمند بودند، هنرمندان و سینماداران، در یک وادادگی کامل به حال خود رها شدند؛ عدهای ورشکست شدند و سرمایههایشان بر باد رفت؛ عدهای دیگر درگذشتند و مابقی، استخوانهایشان به قدری آرام شکست که صدای اعتراض و شکستن استخوانهایشان را کسی نشنید.
ابتکار تیم سینمایی دولت جدید، هیچگاه کمتر از ابتکارهای اقتصادی دولت سیزدهم نخواهد بود. تیمی که باید علاوهبر ترمیم این فضا و ساختارشکنیهای مفید برای رونق سینمای ایران، فکری هم به حال اقتصاد سینما و آدمهای نهچندان بسیار، شاغل در آن کند. کاری که تیم سینمایی دولت دوازدهم، نه پیش از کرونا توانست آن را به سرمنزل مقصود برساند و نه در ایام همهگیری کرونا توانست لااقل یک آشنایی ساده با سینماگران بدهد.
سینمایی که وضعش نه با فیلم جدید، نه با فوتبال، نه با بلیت نیمبها و نه با انفعال درست نشد، نیازمند یک ریلگذاری جدید است تا هم رونق را به سالنهای تاریک بازگرداند و هم طیف وسیعی از هنرمندان را از عملکرد خود راضی نگه دارد.