به گزارش مشرق، این روزها شاهد این هستیم که برخی افراد اصلاح طلب و غربگرا، بعد از مواجهه با شکست تاریخی این جریان در انتخابات ریاست جمهوری و شورای اسلامی شهر و روستا، به جای آنکه از مردم به دلیل عملکرد و مدیریت فاجعه بار جماعت غربگرا در این سال ها عذرخواهی کرده و از رویکردها و رفتارهای تاریخ مصرف گذشته خود درس عبرت بگیرند، در یک فرار رو به جلو در تلاش هستند تا به نمایندگی از کسانی که پای صندوق های رأی نیامده اند و یا آرای باطله به صندوق ها انداخته اند، سخن گفته و قلمفرسایی کنند.
چند نکته در این باره در گزارش جهاننیوز گفتنی است:
یک: براساس اطلاعاتی که در پرتال وزارت کشور و صفحه ستاد انتخابات کشور وجود دارد، آمار مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری سال های ۸۸ و ۹۲، به ترتیب حدود ۸۵ و ۷۳ درصد بوده است. این یعنی اینکه تا قبل از روی کارآمدن غربگرایان، در دو انتخابات قبلی، در یک دوره، رکورد درصد مشارکت جابجا شد و در یک دوره نیز درصد قابل توجهی از واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند. اگر امروز و در هنگام تحویل زمام امور به دولت بعدی، درصد مشارکت پایین آمده است، قطعاً حاصل سحر و جادو نیست، بلکه نتیجه طبیعی ناکارآمدی و سوء مدیریت جریانی است که در سال های گذشته با ادعاهای خود گوش فلک را پر کرده است و با بازی های سیاسی و عوام فریبی چشم بر حقایق بست.
دو: جالب است که بر اساس آمار، کمترین درصد مشارکت، هم در انتخابات ریاست جمهوری و هم انتخابات مجلس شورای اسلامی در طول تاریخ انقلاب، مربوط به دوران فعالیت جریان غربگرایی است که ادعای عقلانیت و تدبیر و اصلاح طلبی می کرد! حال که امید مردم را به نا امیدی تبدیل کرده است، باز هم برخی نمی خواهند دست از بازی و عوام فریبی بردارند.
سه: اصلاح طلبان و جماعت تدبیر و امید! باید توجه کنند که مردم دارای درک و شعور هستند. نمی توان سال ها وعده های خلاف واقع و سرخرمن داد، دغدغه مرغ و روغن و رب گوجه و... برای مردم به وجود آورد، موجبات نابود شدن اموال آنها را در بورس فراهم کرد، معیشت آنها را به بازی و گروگان گرفت، مملکت را به سمت سوءمدیریت و ناکارآمدی سوق داد و به طور کلی جان مردم را به لب رساند و بعد انتظار داشت که آنها با درصد مشارکت بالا در انتخابات حضور داشته باشند!
چهار: برخی از اصلاح طلبان بهانه تراشی کرده و کاهش مشارکت را هم از دیدگاه سیاسی می نگرند و به عدم احراز صلاحیت ها توسط شورای نگهبان ربط می دهند. بر اساس آماری که اعلام شد، آرای همتی با وجود انصراف مهرعلیزاده و با همه هنجار شکنی های صورت گرفته در جریان مناظرات و فعالیت های انتخاباتی و همچنین حمایت های پیدا و پنهانی که جریان غربگرا و اشرافی از او داشت، به ۲.۵ میلیون نفر هم نرسید. در حقیقت پشتوانه اصلی رأی حزبی اصلاح طلبان همین اندازه یا کمی بیشتر از این است و ممکن بود با جایگزین شدن برخی افراد و تغییر شرایط کمی بر آن افزوده شود، اما اساساً قابلیت به پای صندوق رأی کشاندن و جلب نظر مردم برای اعتماد دوباره به این جریان زهی خیال باطل است.
پنج: طبیعی است که در همه جای دنیا در هر انتخابات، همه واجدین شرایط حضور پیدا نمی کنند. کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نیست و چند درصد از مردم در هر صورت در معمولی ترین شرایط هم ممکن است به هر دلیلی در انتخابات شرکت نکنند. اما سؤال اینجاست که چه کسانی باعث شده اند که برخی از افرادی که در سال های گذشته پای صندوق رأی آمدند، در انتخابات ۱۴۰۰ ترجیح دادند که رأی ندهند؟
در مجموع باید گفت که قطعاً جریانات و افرادی که خود از مسبب اصلی وضع موجود هستند و یا با حمایت های پیدا و پنهان خود از دولت باعث زخم خوردن مردم و ضربه به منافع مادی و معنوی مملکت شده اند و کسانی که نزدیک به ۲.۵ میلیون رأی در انتخابات آورده و از آرای باطله هم شکست خورده اند، با هیچ حساب و کتابی نه می توانند نماینده آرای باطله باشند و نه می توانند نماینده و صدای کسانی باشند که در انتخابات شرکت نکرده اند. آنها نماینده و صدای رسای وضعیت فاجعه بار موجود هستند!