با حضور در منزل وی، با این پیشکسوت عرصه دوبلاژ به گفتوگو نشستیم.
مشروح گفتوگوی فارس با جلیلوند از نظر میگذرد:
آقای جلیلوند خودتان را بیشتر برای ما معرفی کنید؟
- من در سال 1316 در شیراز به دنیا آمدم. در سن 6 سالگى به خاطر شغل پدرم که مهندس اداره راه بود به تهران نقل مکان کردیم و در حوالى خیابان رى ساکن شدیم. دوران مدرسه و دبیرستان را در همان منطقه بودم. بعد توانستم دیپلم طبیعی بگیرم. از همان دوران دبیرستان به تئاتر علاقه داشتم تا اینکه در این رفت و آمدها با تئاتر لالهزار آشنا شدم و چند کار هم اجرا کردم.
18 ساله بودم که با «صمد صباحی» آشنا شدم و در کاری به نام «آرشین مالالا» به من یک نقش کوچک پیشنهاد کرد و من هم گریم شدم. این فیلم اولین کار سینمایی من بود. سپس کمکم چند کار کوچک تئاتر هم انجام دادم تا اینکه مرحوم دکتر «والا» از خارج آمده بود که یک پیاس گذاشت در تماشاخانه تهران، آنجا یک نقش کوچک به من داد به نام نمایشنامه «محاکمه مارین دوگان» که دکتر «والا» از کار من رضایت داشت و ایشان به من گفت اگر توجه و دقت بیشتری به بازیگر داشته باشی حتماً در این حرفه و عرصه موفق خواهی شد اما من در آن مقطع به این صحبت ایشان کمتر توجه داشتم تا اینکه یک پیاس آمد به روی صحنه به نام «افیون» که مرحوم «سارنگ» قرار بود آن را کار کند اما برایش گرفتاری پیش آمد و در نهایت این نقش به من واگذار شد.
من نقش یک این کار را گرفتم و چون صدایم خوب بود دکتر «والا» به من گفت این کار یک محک جدی و فوقالعادهای برای تو است. من در آن مقطع سر از پا نمیشناختم، شخصیتی که من در «افیون» داشتم یک نقاش عاشقی بود که بر اساس یک حادثه عشقی معشوقهاش اسید روی صورتش ریخته بود، من برای بازی در این کار کاملاً گریم میشدم، این پیاس مونولوگهای طولانی بیست دقیقهای داشت، در نهایت سعی کردم این کار به نحو احسن اجرا شود، خوشبختانه به کمک دوستان و دکتر «والا» سه ماه این پیاس روی صحنه رفت و موفق هم شد. در کنار آن من هم سری در سرها درآوردم و با فضا آشنا شدم.
در این گیر و دار با وحدت آشنا شدم و با هم به کار دوبله رفتیم و دوبله شد و شد و شد تا الان که من در خدمت شما هستم و این کار همچنان هم ادامه دارد.
در آن مقطع من قرار بود به دانشکده کشاورزی بروم اما نرفتم و به دانشکده علوم رفتم. دو سال درس خواندم اما متاسفانه آنقدر گرفتاریام در زمینه دوبله زیاد شد که درس را کنار گذاشتم و کاملاً وارد کار دوبله شدم که از لحظهای که این حرفه را شروع کردم، به قول معروف چهار نعل به سوی خوشبختی یا بدبختی رفتیم اما دوست داشتم در کنار آن میتوانستم درسم را هم ادامه دهم و یک مدرکی بگیرم اما متاسفانه این آرزو جامعه عمل به خود نپوشید. تا اینکه به آمریکا رفتم، آنجا محیط کاملاً دانشگاهی بود و من هم این کمبود را کم کم حس کردم و به دلیل اینکه از محیط کاری دور شده بودم خیلی ناراحت بودم. در طول این هفت هشت سالی که گذشت، توانستم فوق لیسانس مدیریت بازرگانی از دانشگده دالاس دریافت کردم.
به هر حال در نهایت به دعوت آقای جعفری، مدیر عامل موسسه قرن 21 به ایران آمدیم. دوست داشتم کار هتلداری و رستوران انجام دهم اما ایشان من را به نوعی قانع کرد و من برگشتم به دوبله و ماندم اینجا و کارهای دوبله را ادامه دادم.
آقای جلیلوند برای شما دوبله بیشتر جذابیت دارد یا بازیگری؟
- من دوبله را بیشتر ترجیح میدهم، چون خودم هنوز یک گوینده و مدیر دوبلاژ هستم. آن کار را هم دوست دارم اما خیلی دلم میخواهد حالا که وارد این کار شدم کمتر از «چنگیز جلیلوند» نباشم.
به نظر شما چرا دوبله امروزه مثل سابق به یاد ماندنی و درخشان نیست و افت کرده است؟
- من معتقدم دوبله خیلی عوض شده، اما نیروهایی که امروز مشغول شدهاند، میتوانند خیلی خوب کار کنند و در کنار آن میتوانند دوبله را هم دوباره زنده کنند و کم هم نیاورند. به عقیده من بچهها استعداد زیادی دارند اما متاسفانه محیط مناسب نیست، استودیوها مناسب نیست، دستمزدها مناسب نیست، دیگر مثل سابق انگیزه نیست، دوبلورها هیچگونه تامینی ندارند، اگر کسی از پله افتاد و پا یا دستش شکست، نقش عوض میشود و ارزشی برای این کار قائل نیستند.
آقای جلیلوند چرا در نسل جدید صداها ماندگار نیست؟ در مورد دوبله کارتونها هم بفرمایید...
- دوبله کارتونها الان بد نیست، نمیدانم چگونه شده که دوبله کارتونهای امروزه خوب شده و بیشتر به دل مینشیند اما از کارتون که بگذریم آن موقع با عشق، علاقه، فکر و وقت زیادی کار دوبله میشد.
ما در گذشته سه جا کار میکردیم، در روز 9 صبح تا 1 بعد از ظهر یک استودیو مجزا، 3 تا 7 بعد از ظهر در استودیوی دیگر و 8 تا 12 شب یک جای دیگر.
دوبله هر فیلم 7 تا 10 روز طول میکشید. ما سوار نقش بودیم، زمان داشتیم و برای گویندگی هر نقش خون تازه داشتیم. همواره سعی میکردیم خوب کار کنیم و بعد در نقش دیگر مشغول به گویندگی میشدیم و این نیرو و انرژی تازه باعث میشد کار دوبله برای ما خستهکننده نشود. احساسها عوض میشد، انرژی هم زیاد بود اما الان کار دوبله خیلی خستهکننده شده است، الان فقط به فکر دوبله و گذاشتن صدا روی یک کار هستند و ارزش کار کمتر شده است. وقتی کمی روی دوبله یک کار وقت میگذارند، کار فرق میکند.
آقای جلیوند تا کنون چند کار دوبله کردید و کدام کارتان ماندگارتر است؟
- تا کنون 5 هزار کار دوبله کردم و در این چند سال اخیر که در موسسه قرن بیست و یکم مشغول به فعالیت هستم، 600 تا 700 فیلم دوبله کردم و جای «رابرت دنیرو» خیلی صحبت کردم که دیالوگهای جذاب، خوب و ماندگاری هم داشت.
آقای جلیلوند کمترین و بیشترین دستمزدی که دریافت کردید، چقدر بود؟
- کمترین دستمزدی که گرفتم برای زمانی بود که گوینده سرشناسی نبودم. اولین بار 30 تومان دستمزد دریافت کردم که این موضوع برای سال 1339 است. برای یک فیلم هندی یک کلمه گفتم و اینقدر دریافت کردم.
بالاترین دستمزد هم در فیلمهای آن مقطع زمانی بود که 300 هزار تومان گرفتم، من 10 درصد از این مبلغ را گرفتم. این بالاترین رقمی بود که گرفتم ولی خوب بعد از مقطعی کارها افت کرد.
آقای جلیلوند ارزیابی خود را از وضعیت ترجمههای دوبله برای ما بگویید؟
- برخی از ترجمهها بسیار خوب است و برخی هم به شدت ضعیف و بد. یعنی حد وسط خیلی کم است. کسی که انگلیسی بداند و با ادبیات فارسی آشنا باشد، خوب ترجمه میکند و عدهای هم بلد هستند ولی اصطلاحات را نمیدانند اما این نکته را نباید فراموش کرد که ترجمه خیلی در دوبله یک کار موفق تاثیرگذار و نقش اساسی دارد اما برخی ترجمههای ضعیف برای مدیر دوبلاژ مشکلاتی ایجاد میکند و خوشبختانه برخی هم برای این کار وقت بیشتری میگذارند.
به نظر شما تجهیزات استودیوها راضیکننده است؟
- تجهیزات خوب همه تقریباً دیجیتال شده اما از نظر کیفت میکس و ساند افکت یک کمی ضعف داریم. صدای ساند افکتها از صدای گوینده بالاتر است. الان به میکس کمتر توجه میشود.
آقای جلیلوند آنونس فیلم هم میگوید؟
- نه خیلی کم، فقط برخی فیلمهای فارسی آن هم اگر دوست داشته باشم. الان آنونس فیلمها را دوستان و آقایان دیگران میگویند و کار من آنونسگویی نیست و زیاد علاقهای به گویندگی آنونس ندارم. اغلب آنونسهایی که تا کنون گفتهام برای این بود که دوستان کارگردان یا تهیهکنندهام کار کرده بودند و من هم کار کردم.
به بازیگری در سینما و تلویزیون ادامه میدهید؟
- به نظر من وقتی وارد بازیگری میشوی، باید همه نوع نقشی را بازی کنی. بعد از چند سال من در سریال ماه رمضانی «عبور در پاییز» به ایفای نقش پرداختم اما درست این شخصیتی که من ایفا کردم مقابل شخصیت خود من بود اما دوست داشتم این کار انجام دهم.
دوست دارید نقش منفی بازی کنید؟
- اصولاً دوست دارم نقشهایی که بازی میکنم نقشهای مطرحی باشد.
بعد از آن در کار «محمدرضا ورزی» بازی کردم که نقشی مثبت است. فیلمی به نام «پدرم حاج محمود»، «عاشقانه پدر» یا «تولد» که نامش تغییر میکند.
در این فیلم بازیگرانی چون مصطفی زمانی، محمدرضا شریفینیا و ... به ایفای نقش پرداختهاند و نقش من هم کاملاً مثبت است. هر کسی بینند، اشکش درمیآید.
در این فیلم من نقش پدر را بر عهده داشتم، این فیلم در سه زمان است و گریم من هم حال و هوایی کاملاً متفاوت دارد.
آقای جلیلوند برخورد مردم بعد از پخش سریال «عبور از پاییز» با شما چطور بود؟
- در سریال «عبور از پاییز» واکنشهای مردم با من متفاوت بود. برخی خوششان آمد و برخی دیگر هم انتقاد کردند؛ اما من بازیگرم، من آنقدر باید بازی کنم تا آثارم متفاوت باشد. ممکن است من خیلی خوب یا بد بوده باشم که مردم خوششان آمد یا متنفر بودند.
بعد از آن با آرش معیریان «فیتیله و ماه پیشونی» را کار کردم و با او رفت و آمد خانوادگی دارم، او هم زیاد به من پیشنهاد داد، اما محیط به من اجازه نمیداد کار کنم تا اینکه در این فیلم یک نقش کوچک داشت و گفت این کار برای شماست، خیلی راحت است و نقش هم کاملاً مثبت بود.
سپس پیشنهاد بازی در فیلم سینمایی «قلادههای طلا» به کارگردانی ابوالقاسم طالبی پیش آمد و خیلیها گفتند این کار را نکن؛ اما وقتی وارد بازیگری شدی باید بازی کنی. با اینکه آمادگی چندانی نداشتم و در مملکت ما هم این کار فیلمبرداری نشد، این کار را انجام دادم. زمان فیلم خردادماه بود اما ما در ماه آبان و آذر در کشتی تفریحی در «تنگه داردانل» در ترکیه با لباس کوتاه و آستین کوتاه کار کردیم. در مجموع کار سخت بود، باد زیادی میوزید، هوا سرد بود و کشتی تلاطم داشت ولی با تمام وجود این نقش را خیلی دوست داشتم. سعی کردم کار درست از آب دربیاد. در آن تایم زمانی خودم هم از بازی در این نقش کاملاً راضی بودم اما بحث و گفتوگویی نشد. کارگردان هم خیلی پخته و مسلط کار کرد.
آقای جلیلوند پیشنهاد بازیگری باز هم دارید؟
- بله، اما دوست دارم بعد از نمایش «تولد» بازخوردها را ببنیم و بعد کار کنم. این فیلم قرار بود در جشنواره سال گذشته به نمایش درآید اما مراحل فنی این فیلم به درازا کشید و الان در حال کار کردن روی موسیقی فیلم هستند و قرار است در جشنواره امسال به نمایش درآید.
در این بین قرار است «محمدرضا ورزی» سریال «معمای شاه» را هم بسازد، او از من دعوت کرد تا در این سریال که در سه برهه زمانی ساخته خواهد شد، بازی کنم. من نقش یک این فیلم را بر عهده دارم و قرار است شهریورماه جلوی دوربین بروم. کاراکتری که من در این سریال ایفا میکنم آدم بسیار مثبت، وطنپرست و مردمی است.
کاراکتری که من دارم، یک دکتر ارتشی چشم پزشک است که خانواده مومنی دارد، خیلی به مردم کمک میکند.
در کنار آن «محمدرضا ورزی» یک تیپ دیگر هم برای قسمت دوم یا سوم این سریال به من پیشنهاد کرد که نقش جالبی است.
آقای جلیلوند چرا در سینمای کنونی مثل گذشته قهرمان در سینما نداریم؟
- خوب، به هر حال میخواهند که فیلمها قهرمان نداشته باشند، یعنی آدم عاشق قهرمان فیلم نشود.
همه میآیند که مشهور شوند ولی خیلیها محبوب نمیشوند، اما به طور مثال زندهیاد «خسرو شکیبایی» هنرمند محبوب مشهور بود. در فیلمهایش میخورد قهرمان باشد.
بیشتر فیلمها یک داستان یا واقعه است. یک قهرمان و شخصیت نیست که ما با آن همذاتپنداری کنیم و خودمان را جای آن بگذاریم.
آقای جلیلوند با وجود این همه مشغله کاری، آیا آثار سینما و تلویزیون را دنبال میکنید؟
- گاهی اوقات فیلمهای خارجی تماشا میکنم و فیلمهای خیلی خوب را هم تماشا میکنم. بیشتر دوبله میکنم، ممکن است از 10 فیلمی که پیشنهاد دوبله میشود، دو فیلم را دوبله کنم. من امروز فقط برای دوبله فیلم خوب کار میکنم و نه برای درآمد و دستمزد.
انتظارتان از مسئولین چیست؟
- مسئولین برای کار هنری بهتر به فکر سلامتی هنرمندان باشند. سلامتی باید تضمین شود، این دغدغهای است که همه به آن نیاز دارند، من اگر امروزه قلبم بگیرد 20 میلیون باید بدهم، ما بیمه تکمیلی داریم اما ماکسیمم8 میلیون میتوانیم بپردازیم، 12 میلیون دیگر را از کجا بیاوریم؟ درست است برخی بیمارستانها دولتی است اما صبر ایوب میخواهد.
مسئولین برای مشکلات، معیشت و وضعیت هنرمندان فکر کنند، همه ما میدانیم یک جاهای کار عیب دارد و میلنگد.
آقای جلیلوند از کارهای جدید در عرصه دوبله چه خبر؟
- با تیم و گویندگان جدید کار میکنم. با این تیم جدید 5 سال چند کار دوبله کارتون داشتیم. جدیدا در چند کار به جای جمیز باند صحبت کردم.
در کاری دیگر به جای هیو جکسون (ترانسفورمرز) صحبت کردم که نقش جالبی بود. من نقش قهرمان داستان را داشتم و چند فیلم هم به جای «رابرت دنیرو» صحبت کردم.
نکته و کلام پایانی ...؟
- دوست دارم محیط کاری سالم، ساکت و به دور از تنش باشد و امیدوارم محیطی سالم، خوب و بیدغدغه داشته باشیم و جوانهایی که به این عرصه میآیند، عاشقانه بیایند و عاشقانه زندگی کنند و عاشقانه هم بمیرند.
کار دوبله از نظر روحی و روانی خیلی به ما انرژی میدهد اما به لحاظ مالی جیب خالی، پز عالی...