به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: علی مطهری ضمن نکوهش ادبیات آقای رئیسی نوشت: «جناب آقای رئیسی در ابتدای نطق خود در مراسم تنفیذ فرمودند: «شرط ادب و احترام در حکم تنفیذ از سوی رهبری انقلاب این بود که دست مبارک ایشان را میبوسیدم» از ایشان میپرسم این شرط را از کجا آوردهاند درحالی که دست بوسی شائبه تملق و چاپلوسی دارد و حریت و استقلال رأی افراد را مخدوش میکند».
آقای رئیسی رئیسجمهور دیروز در جریان مراسم تنفیذ گفت: شرط ادب و احترام در مراسم تنفیذ در حضور مقام معظم رهبری این بود که من دست مبارک ایشان را میبوسیدم لکن به دلیل شرایط موجود این توفیق از من سلب شد.
کج فهمی علی مطهری درباره ادب آقای رئیسی در حالی است که موارد متعدد و مکرری از ابراز ارادت استاد شهید مطهری(ره) نسبت به حضرت امام(ره) دیده میشود. آن شهید بزرگوار هنگام ورود امام به میهن اسلامی، خطاب به حضرت امام عرض میکند: «ای روح خدا و ای ابراهیم بتشکن اسلام و ای بنده پاکباز حق و ای جان عزیز ملت ایران! به عرض برسانم که؛ «رواق منظر چشم من آشیانه توست- کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست». ملت ایران چه چیزی از جان عزیزتر دارد که نثار مقدم فرخنده رهبر فداکار و روشن بیناش نماید، و چه ثنایی بالاتر از این سراغ دارد که او را بنده پاکباز حق بخواند. ای بنده پاکباز خدا! ای مسلمان محمدی!ای شیعه صادق! ای آیت خدا! ملت ایران در شخصیت شما و از تجربه زندگی شما بالاخص در شانزده سال اخیر زعامت امت که به شما سپرده شد مصداق عینی وعده خدا به رزمندگان و پویندگان راهش را مشاهده میکند که اگر به یاری خدا بشتابید به یاری شما میشتابد و شما را ثابت قدم نگاه میدارد، و هر کسی از آن خدا باشد خدا از آن اوست. هجرت شما از وطن عزیز در 14 سال پیش تحت فشار و اجبار سمبلهای استبداد و استعمار، یادآور هجرت جدّ مکرمتان رسول خدا(ص) و یاران بزرگوار اوست که به گناه خواستار جامعه توحیدی، از شهر و دیار خود رانده شدند(الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الّا ان یقولوا ربنا الله) و بازگشت امروزتان یادآور فتح مبین و عظیم مکه است که سمبلهای زر و زور و بتهای فلزی و گوشتی یکی پس از دیگری از مقر حکمرانی به زیر آورده شدند و حکومت خدایی جایگزین حکومت طاغوتی گردید (لقد صدق الله رسوله الرؤیا بالحق لتدخلن المسجد الحرام إن شاء الله آمنین)».
ایشان همچنین درباره ارادتش به حضرت امام مینویسد: «اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود به معقولات را نداشتم اما درس اخلاقی که به وسیله شخصیت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته میشد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست میکرد. بدون هیچ اغراق و مبالغهای، این درس مرا آنچنان به وجد میآورد که تا دوشنبه و سهشنبه هفته بعد، خودم را شدیدا تحت تاثیر آن مییافتم. بخش مهمی از شخصیت من در آن درس و سپس در درسهای دیگری که در طی دوازده سال از استاد فرا گرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و میدانم. راستی که او «روح قدس الهی» بود... و اما آن «سفرکرده» که صدها قافله دل همراه اوست، نام او، شنیدن سخنان او، روح گرم و پرخروش او ، اراده و عزم آهنین او، استقامت او، روشن بینی او،ایمان جوشان او که زبانزد خاص و عام است، یعنی جان جانان، قهرمان قهرمانان، نورچشم و عزیز روح ملت ایران، استاد عالیقدر و بزرگوار ما حضرت آیتاللهالعظمی خمینی- ادام الله ظله- حسنهای است که خداوند به قرن ما و روزگار عنایت فرموده و مصداق بارز و روشن «ان الله فی کل خلف عدولا ینفون عنه تحریف المبطلین» (به راستی خدای را در هر عصری بزرگمردانی عادل است که تحریفهای اهل باطل را از دین او برمیدارد) است. قلم بیتابی میکند که به پاس دوازده سال فیضگیری از محضر آن استاد بزرگوار و به شکرانه بهرههای روحی و معنوی که از برکت نزدیک بودن به آن منبع فضلیت مکرمت کسب کردهام، اندکی از بسیار را بازگو کنم».
با این اوصاف، ادب و احترام نسبت به ولیفقیه، نشانه درک و درایت و بصیرت عمیق است اما متاسفانه گویا علی مطهری، بهرهای از بینش و بصیرت عمیق استاد مطهری نبرده است.