یه گزارش مشرق صفحه اینستاگرامی میم الف نون نوشت: در این دهه اول محرم وقتی بعضی از خانم های بدحجاب را در خیابان میبینم، یا کسانی را که لباسهای رنگ و وارنگ تنشان کرده اند، یا بستنی فروشی ها و آب میوه گیری هایی که شب تاسوعا و عاشورا هم مغازه شان را ول نمیکنند، یا آدم هایی که وِلو هستند در مراکز خرید و پارک و سینما، بی تعارف دلم به حالشان میسوزد.
یکجوری احساس میکنم که اگر کل محرم و صفر هم نمیشود، لااقل این یک دهه آدم صبح و ظهر و شبش باید درگیر باشد با حسین . آدم باید ادب داشته باشد . آدم وقتی پدرش میمیرد، تا چند وقت لباس مشکی تنش میکند و تا مدتی اشتها به غذا ندارد، چه رسد به اینکه برود سر کوچه فالوده بخورد، بستنی گاز بزند و در خیابان دور دور کند.
این نوع ادب خیلی چیز مهمی است.از همین الان به فرزندانتان یاد بدهید این ادب ها را. همین ادب کردن های کوچک که شاید خیلی مهم هم به نظر نرسد، سر بزنگاه یک جوری به داد آدم میرسد که باور کردنی نیست.
خیلی از این کارها که مثال زدم ، گناه نیست و حتی مکروه هم نیست، اما خلاف مروت و جوانمردی است.
مروت میدانید یعنی چه؟
یک مثل میزنم، شما از خیابانی دارید پیاده گذر میکنید، میبینید دو نفر دارند ماشینی را هل میدهند که روشن شود، زورشان کم است، از شما درخواست کمک هم نکرده اند،دستت هم خالی است و میتوانی به آنها کمک کنی، اگر بی تفاوت از کنار آنها بگذری، خلاف مروت عمل کرده ای، گناهی مرتکب نشدی، ممکن است آدمی مذهبی هم باشی اما بی مروت و بی صفت و پَستی همه حر بن یزید ریاحی را میشناسید. به کاروان امام حسین، او اولین ظلم را روا داشت و اگر مسیر کاروان را محدود نمیکرد، امام حسین بعد از دیدن بی وفایی کوفیان به مدینه بازمیگشت و نمیشد آنچه در کربلا شد. یعنی کارنامه حر تا قبل روز عاشورا خیلی خیلی خیلی افتضاح است.
اما آنطور که پای منبرها شنیده ایم ، حرّ یک چیز مهم داشته و آن مختصری ادب بوده است. آنجا که بعد از جر و بحثی طولانی ، امام حرّ را بخاطر ظلم آشکارش ، نفرین میکند و میگوید ای حر! مادرت به عزایت بنشیند! ، حرّ به مادر حسین ، فاطمه زهرا ادب میکند و میگوید ، اگر جز شما ، هر یک از اعراب در این حال با من چنین سخنی می گفت پاسخش را می دادم! اما به خدا قسم که نمی توانم نام مادرت را جز به نیکی ببرم!
در انقلاب حسینی سال ۵۷ هم داشتیم کسانی را مثل حرّ ، بلکه بهتر و والاتر از حرّ و در ادامه خواهم گفت چرا این ادعای بزرگ را میکنم.
طیب حاج رضایی یکی از به اصطلاح جاهل ها و لوطی ها و لات های بیسواد و بزن بهادر تهران بود.اهل دعوا و درگیری و چاقو کشی و حبس کشیده بخاطر شرارت مثل شعبان بی مخ ، همدست شاه در کودتای بیست و هشت مرداد بود و بخاطر خدماتش اجازه واردات انحصاری موز را گرفته بود. بخاطر تولد ولیعهد طاق نصرت زد و چراغانی کرد و خیابانها را فرش. طیب اینقدر ارادتمند خاندان جلیله سلطنت بود که عکس رضاخان را روی دلش خالکوبی کرده بود!
نقل میکنند عرق خور بود و اینقدر در عالم عرق خوری با مرام و با معرفت که وقتی میرفت به کافه ای بنام فیض در بهارستان، پول همه میزها را حساب میکرد و کسی جرأت دست به جیب شدن نداشت وگرنه دعوا راه می افتاد.
اما میگویند طیب ، محرم و صفر و رمضان، عرق خوری و دعوا و درگیری را کنار میگذاشت.
عرق خور با مرام و مروت ممکن است نجات پیدا کند ولی زاهد نماز شب خوان بی مروت ممکن است گمراه شود.
طیب محرم و صفر عرق خوری را ول میکرد و میامد پای کار عزاداری ارباب . یکی از بزرگترین دسته های تهران را راه می انداخت .از وقتی مردم خمینی را شناخته بودند و عکسش را روی علم و کتل دسته نصب میکردند طیب مانع نمیشد و بلکه پول عکس ها را هم میداد. سر این موضوع با علم نخست وزیر شاه در افتاد و میگفت ما قبلاً عکس مرجع تقلیدمان آیت الله بروجردی را میزدیم ، حالا خمینی را ، و من نمیتوانم جلوی محبت مردم به او را بگیرم. در قیام پانزده خرداد که مردم بخاطر خمینی به خیابانها ریختند، طیب را دستگیر کردند و گفتند بگو از خمینی پول گرفتی که مردم را تحریک کنی ، اما او جواب داد ، من برای کودتای بیست و هشت مرداد از شاه پول گرفتم، نه برای ۱۵ خرداد از خمینی، من این سید را نمیشناسم اما در قانون مشتی گری با بچه حضرت زهرا در نمی افتم!
نقل شده بعد از اعلام حکم اعدام او و چند نفر دیگر، آنها را به بند انفرادی منتقل کردند. نصف شب، مأمور شهربانی آمد و زد به در زندان و گفت: محمد باقری! حاج نوری! اعلاحضرت با یک درجه تخفیف، عفو ملوکانه به شما داده است. این را بلند گفت تا طیب تو بزند و از ترس اعدام، حرفش را پس بگیرد اما طیب بلند گفت: این حرفها رو برای ننهات بزن! یک بار گفتم، باز هم میگم، من با بچه حضرت زهرا در نمی افتم.
هم بندی و هم دادگاهی اش محمد باقری میگوید، شب اعدام وقتی داشتند او را از سلول میبردند ، طیب زد به میله سلول من و گفت: محمد آقا! اگر یک روز خمینی رو دیدی، سلام منو بهش برسون و بگو خیلیها شما رو دیدند و خریدند ، ما ندیده شما رو خریدیم. پیامبر خدا ص میفرمایند:
یا عَلیَِّ، وَ اَعلَم اَنَّ اَعجَبَ النّاسِ ایماناً وَ اَعظَمَهُم یَقیناً قَومٌ یَکونونَ فی آخِرِ الزَّمانِ لَم یَلحَقُوا النَّبِِیَّ وَ حَجَبَتهُمُ الحُجَّهُ فَآمَنُوا بِسَوادٍ عَلی بَیاضٍ
ای علی، بدان که شگفت انگیزترین مردم در ایمان و بزرگترین آنها در یقین، گروهی هستند که پیامبر را ندیده اند و امام از دیدگان آنها پوشیده است، پس به واسطه سیاهی روی سپیدی ایمان آورده اند.
من فکر میکنم وقتی تو جمال زیبای حسین بن علی را ببینی، وقتی چهره نورانی نوه پیامبر خدا و سرور جوانان اهل بهشت را ببینی ، وقتی تو روبروی پسر علی ابن ابیطالب، حیدر کرار بایستی و کلام نورانی و صدای دلنشینش قلب و دلت را به لرزه در آورد و تؤبه کنی، خیلی هنری نکرده ای! برعکس اگر به راه راست نیایی معلوم است حسابی ول معطلی.
درست است که امام حسین شب عاشورا میفرماید من اصحابی با وفاتر و بهتر از اصحاب خود سراغ ندارم، اما اصحاب حسین ع این بخت و اقبال را داشتند که پسر فاطمه را رو در رو ببینند و برق چشمان امام ، نورافکن راهشان به سوی بهشت باشد.
اما کسانی که در این دوره ظلمت و بی کسی غیبت ، در این برهوت خشک بی آبی و بی امامی، مثل طیّب کاری حرّ گونه انجام میدهند، خیلی باید ارج و قربشان در بارگاه باریتعالی بیشتر از امثال حر باشد.
آنها به قول طیب ندیده امامشان را خریده اند.
چند روزی بیشتر تا عاشورا باقی نمانده
فرصت هست که مثل طِیّب ، طَیّب شد
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.