به گزارش مشرق، روزنامه شرق نوشته است: جبهه اصلاحات بیتردید در مقطع کنونی بیش از هر دورهای چالشهای عمیقی را پیشروی خود میبیند؛ از محدودیتهای بیشمار برای ادامه فعالیت رسمی سیاسی تا نبود وحدت تشکیلاتی، اما در این میان شاید مهمتر از هر دو عنوان پیشین، ریزش شدید سرمایه اجتماعی است که اصلاحطلبان را در بنبستی بیسابقه قرار داده است؛ به این معنا که اگر در گذشته اصلاحطلبان با ردصلاحیتهای گسترده هم مواجه میشدند، این امید را داشتند که با حمایت بدنه اجتماعیشان در آینده شرایط را به نفع خود تغییر دهند اما اکنون انگار نه ساختار رسمی پذیرای آنان است و نه مردمی که روزگاری با یک «تَکرار میکنم» سیدمحمد خاتمی، تمامقد در صحنه حاضر میشدند.
امروز روزگار حضیض اصلاحات است و به تعبیر برخی، اصلاحطلبان پس از انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ به پایان راه سیاسی خود رسیدند؛ با این همه گرچه وضعیت با همین صراحت سخت و دشوار است اما هنوز برخی باور دارند که جریان اصلاحات -و نه لزوما اصلاحطلبان رسمی- میتواند با پوستاندازی عمیق، راهبردی و استراتژیک، مسیر را بر خود باز کند و این پوستاندازی میسر نمیشود مگر با ارائه گفتمانی روشن و نزدیکشدن به مردم. محمدرضا تاجیک، استاد دانشگاه و از فعالان سرشناس اصلاحطلب نیز بر همین باور است؛ او میگوید جریان اصلاحطلبی یک راه بیشتر پیشرو ندارد و آن هم تغییر روح و کالبد اصلاحات است.
در ادامه بخش های مهم این گفتگو را می خوانید:
** جریان رسمی اصلاحطلبی با یک تحلیل و تجویز غلطِ استراتژیک از مقطعی بر مرکب دیگری سوار شد زیرا فرضش این بود که چون نمیتواند بر مرکب قدرت سوار شود، نمیتواند با زبان خود سخن بگوید و با پای خود ادامه مسیر دهد، باید در جستوجوی یک واسطه برای راهرفتن و حرفزدن باشد؛ به دنبال دستی گشت که بتواند به مدد آن قدرت را در آغوش بگیرد و از قدرت نصیبی ببرد.
** امروز میبینیم که اصلاحطلبان هرچند وقت یک بار به بهانهای اطلاعیهای میدهند و بعد از همه هم آن اطلاعیه را میدهند؛ اگر با این توان بخواهند پیش بروند، حتما نمیتوانند نماینده جامعه باشند. اما جریان اصلاحطلبی به اصلاحطلبان رسمی خلاصه نمیشود و هنوز هستند کسانی که دل در گرو تغییر مدنی در جامعه دارند و به لحاظ عقلی به این نتیجه رسیدهاند که اگرچه حرکات رادیکال جواب نمیدهد، اما باید آهسته و پیوسته مناسبات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و گفتمانی تغییر کند.
** اصلاحطلبان هنوز اسیر فضاهای گفتمانی خودشان هستند و بر اساس همان آموزههای پوپولیستی کهنه عمل میکنند و اگر استراتژی تغییر نکند و شاهد یک پوستاندازی متناسب با خواستههای واقعی مردم نباشیم، باید گفت با این ریش نمیشود رفت تجریش!
** حجاریان از این جمله که «انقلاب مرد، زندهباد انقلاب» استفاده کرد و در فضای آن سالها جملهای را که اشاره کردید، گفت. ممکن است در بخش اول تشکیک نداشته باشیم، هرچند من نمیگویم اصلاحات مرده بلکه رو به احتضار است؛ یعنی در آستانه مرگ است. اما درباره بخش دوم یعنی زندهباد اصلاحات، تردید دارم که بتوانیم دوباره به نام اصلاحات اتفاقی در جامعه رقم بزنیم. امروز حتی جامعه به نام اصلاحات هم واکنش نشان میدهد؛ بنابراین باید به سمت دیگری برویم و اصلاحطلبی را با نام و درونمایه دیگری معرفی کنیم. پس به قسمت دوم این جمله باور ندارم و با زندهباد گفتن ما هیچ اتفاقی رخ نمیدهد. باید تلاش کنیم و ببینیم چطور میشود سوژهای جمعی را متولد کنیم؛ سوژهای متفاوت از آنچه در میانه دهه ۷۰ داشتیم؛ سوژهای متناسب با اقتضائات جامعه کنونی و خواستههای نسل امروزی و اگر قرار به «زندهباد اصلاحات» باشد، با تغییر روح و کالبد اصلاحات این مهم مسیر میشود.