به گزارش مشرق، سجاد محمدیان در ایکنا نوشت : ۲۹ آذرماه ۱۴۰۰ سایت «خانه موسیقی ایران» در خبری با این متن که «هیئت مدیره خانه موسیقی پس از پنج جلسه بحث و بررسی در خصوص گزینش مدیرعامل اصلح، حمیدرضا نوربخش را برای تصدی این سمت برگزید»، مدیر عامل جدید را معرفی کرد.
خبری که شاید برای خیلیها منجمله نگارنده این متن، تعجب برانگیز و برای بعضی دیگر بدیهی بود. این خبر از این وجه تعجببرانگیز بود که حمیدرضا نوربخش چندین دوره مدیرعامل این خانه بوده و کارنامه او در مقابل همگان قرار دارد. اگر قرار بر این بود که دوباره او را برگزینند چه نیازی به برگزاری ۵ جلسه دیگر بود تا به همان نتیجهای برسیم که چندین سال است حاصل آن مشخص است.
این انتخاب مجدد چندین باره، سوالاتی را به وجود میآورد که نیازمند تأمل و پاسخ از سوی هیئت انتخاب است؛ اول آنکه ما در عرصه موسیقی ایران آنقدر خالی از افراد باصلاحیت هستیم که ناچاریم به همان نتیجهای برسیم که چندین دوره است به آن دست یافته ایم؟
با اینکه موسیقی در این کشور در دانشگاههای دولتی، آزاد تدریس میشود و در گرایشهای مختلف هر ساله بسیاری از دانشجویان وارد و عدهای دیگر التحصیل میشوند؛ آیا طی این سالها نتوانستیم افرادی را تربیت کنیم که توان اداره و مدیریت این نهاد را داشته باشند؟
قطعاً همه ما به ریشهدار بودن این هنر واقفیم و نیاز تکرار به مکررات نیست و درست است که گاهی طلایهداران و سرآمدان جمعند گاهی پراکنده اما هیچگاه موسیقی از هنرمندان و دغدغهمندان خالی نبوده و نیست؛ پس چگونه است که اعضای خانه موسیقی بعد از پنج جلسه به این نتیجه رسیدند که قحطالرجال است و این در باید بر همان پاشنه بگردد؟ چرا سخنان و گلایههای منتقدان را کسی پاسخی نمیدهد و ابهامات را رفع نمیکند؟
در این دوره ما شاهد افرادی بودیم که خود را نامزد مدیرعاملی خانه موسیقی معرفی کردند و برنامه خود را در صفحات مجازی منتشر کردند ولی چگونه است که علیرغم اینکه آقای نوربخش هیچ برنامهای را قابل ندانستند به صورت عمومی منتشر کنند، دوباره ایشان انتخاب میشوند؟
خانه موسیقی همانطور که از نامش پیداست خانه همه موسیقدانهای این سرزمین است و مختص به یک فکر و اندیشه نیست تا همیشه و به صورت دائمی بر مسند کرسیهای آن باشند و اجازه ورود افراد غیر را ندهند.
این نهاد که همه اعضا و تصمیمگیران آن از هنرمندان هستند باید عملکردی داشته باشد که قابل دفاع باشد. هنرمندان همیشه خود را پیشروهای یک جامعه میدانند و نسبت به بیعدالتیها و ضعفهای یک جامعه زبان انتقاد آنان صریح و شفاف است. حال چگونه است که وقتی در جایی قدرتی را در دست دارند هیچ یک از انتقادات بهحق را نمیشنوند و نسبت به آن پاسخگو نیستند؟