کد خبر 1319747
تاریخ انتشار: ۸ دی ۱۴۰۰ - ۱۶:۲۴
روایت «مرد میدان» از جنوب‌شرق ایران تا کرملین؛ رویش یک «قاسم‌آباد» از دل شرارت!

ابراهیم شهریاری از دوستان و همرزمان حاج‌قاسم می‌گوید: کار ماندگار حاج‌قاسم که امروز ما مدیونش هستیم امنیت پایداری است که در جنوب‌شرق کشور داریم.

به گزارش مشرق، تاریخ صدر اسلام و پس از آن و همچنین دوران دفاع مقدس فرماندهان شجاع زیادی را به خود دیده اما از نگاه یکی از دوستان نزدیک و همرزم حاج‌قاسم سلیمانی، مانند حاج‌قاسم کم بوده، مردی که راز ماندگاری و عزتش را در معامله‌ با خدا ‌می‌داند و می‌گوید: شهید سلیمانی هر کاری انجام می‌خواست انجام دهد برای رضای خدا بود.

ابراهیم شهریاری از دوستان و همرزمان حاج‌قاسم است که در گفت‌وگویی با خبرگزاری فارس در آستانه دومین سالگرد شهادتش، مروری می‌کند بر فضائل اخلاقی و شجاعت‌های شهید سلیمانی که در ادامه می‌خوانید.

روایت مرد میدان از جنوب‌شرق ایران تا کرملین

رفاقتی که از گلزار شهدای کرمان شروع شد

سال ۶۰ در جبهه مجروح شدم و تیر خوردم، به کرمان آمدن برای مداوا در گلزار شهدای کرمان یک روز با عصا قدم می‌زدم که حاج‌قاسم من را دید و بوسید و گفت مگر تو شهید نشدی؟ گفتم نه گفت به من گفتن شهید شدی. بهبود پیدا کردی سریع برگرد جبهه گفتم چشم و رفاقت ما از همینجا شروع شد تا زمان شهادتش..

خیلی فرماندهانی داشتیم در دوران دفاع مقدس حتی در صدر اسلام، ولی ویژگی که حاج‌قاسم داشت اول این بود که با خدا معامله کرد از همان دوران کودکی، نوجوانانی و جوانی و دفاع مقدس هر کاری را می‌خواست انجام دهد برای رضای خد انجام می‌داد.

با همه مسائل و ویژگی‌هایی که داشت در مقابل مردم خیلی متواضع و فروتن بود این در کمتر شخصی پیدا می‌شد هیچ زمانی شخصیت حاج‌قاسم نگذاشت از زمانی که فرمانده بود تا یک ژنرال برجسته ارتباط او با مردم قطع شود و همان ارتباطی که با مردم در سال ۵۷ داشت تا قبل از شهادتش داشت، همان دلهره و نگرانی که در آن زمان راجع به مردم داشت باز هم داشت و در واقع می‌شود بگوییم آنچه که خداوند به ایشان عزت داد همان تقوای الهی و خدمت به مردم و ارتباط با آنها بود.

حاج‌قاسم در بحران‌ها؛ از زلزله بم تا حادثه سقوط هواپیما در سیرچ کرمان

حاج‌قاسم در خیلی از بحران‌های کشور علی‌رغم اینکه می‌توانست این کار را نکند مثل خیلی از مسئولان اما از آنجایی که دلش برای مردم می‌سوخت و مردم را دوست داشت و می‌دانست مردم الان نیاز دارند ولی به میدان می‌آمد از جمله زلزله بم یک که حادثه‌ای بود که فکر می‌کنم حاج‌قاسم اگر در زلزله بم برای مردم خدمت نکرده بود تلفات زلزله خیلی بیشتر می‌شد.

به عنوان یک فرمانده‌ای که در دل بچه‌ها حاکمیت داشت به محض ورود به بم تمام کسانی که در دوران دفاع مقدس او را یاری می‌کردند آمدند و تقسیم کاری شد، علی رغم اینکه همه مسئولان بریده بودند و نمی‌دانستند با آن حجم از تلفات باید چه‌کار بکنند، حاج‌قاسم فرماندهی کرد و بچه‌های دفاع مقدس آمدند و مشکلات و گرفتاری‌های مردم را بلافاصله برطرف کردند.

حاج‌قاسم اولین کسی بود که دستور داد آن هواپیمای ایرباس در فرودگاه بم بنشیند و نیروی کمکی آورد و به مصدومان و زلزله‌زدگان کمک کند همه غم و همش مردم بود وقتی عذاب و مشکلات مردم را دید بلافاصله مستقر شد و با کمک دوستان و همرزمانش در دفاع مقدس مدیریت کرد.

دومین بحرانی که حاج‌قاسم نگران مردم بود، سقوط هواپیمایی بود که به کوه سیرچ برخورد کرد که باز هم خودش مسئولیت را بر عهده گرفت و دلسوزی کرد و تنها کسی هم بود که توانست تدبیر به خرج دهد و مدیریت کند چرا که اگر نبود آن تدبیر حاج‌قاسم، قطعا جنازه شهدا مدت‌ها در کوه می‌ماند ولی حاج‌قاسم توسط همان عشایری که خودش می‌دانست کار کار خودشان است، مدیریت کرد چرا که حرفه‌ای‌ترین کوهنوردان هم آمدند به منطقه ولی به بن‌بست خوردند اما با تدبیر حاج قاسم عشایرپای کار آمدند.

روایت مرد میدان از جنوب‌شرق ایران تا کرملین

امنیتی پایدار در جنوب‌شرق؛ هیچ‌کس به غیر حاج‌قاسم نمی‌توانست

کار ماندگار حاج‌قاسم که امروز ما مدیونش هستیم امنیت پایداری است که در جنوب شرق کشور داریم، در واقع حاج‌قاسم در آن زمان توانست دست داعش و تکفیری‌ها را از سر ما کم کند چرا که وقتی اشرار با ۷۵ نفر جاده بین‌الملی زاهدان و و زابل را بست و ۹۶ انسان بی‌گناه را به گروکان ‌برد و به کشور همسایه منتقل کرد و می‌خواست ضعف جمهوری اسلامی را نشان بدهد و توانایی نظام را بد قلمداد نند آنجا حاج‌قاسم «مرد میدان» بود و یک‌تنه با تصمیم‌گیری و اقتدار خودش در عمق ۴۰ تا ۵۰ کیلومتری کشور همسایه ایستاد، لذا حاج‌قاسم آن کار را انجام داد.

حاج‌قاسم رفت که این ۹۶ گروگان را که دشمن می‌خواست از آنها سوء استفاده کند و آنها را در کشور همسایه در جلوی دوربین‌های دنیا از آنها اطلاعات کسب کند و به شهادت برساند و نشان دهد که توانایی جمهوری اسلامی این است را مدیریت کرد و همه گروگان‌ها را سالم از عمق خاک کشور همسایه وارد کشور کرد و در همانجا هم وفای به عهد انجام داد.

وقتی اشرار حاضر شدند و دیدند هیچ راه گریزی و فراری برای آنها وجود ندارد و نمی‌توانند از چنگ عدالت جمهوی اسلامی خارج شوند خواسته‌ای داشتند که وقتی گروگان‌ها را تحویل دهند می‌گفتند به شرطی تحویل می‌دهیم که از این نقطه «داخل کشور خودشان» سالم بیرون برویم من همانجا با بیسیم تماس گرفتم با حاج‌قاسم و گفتم اینها یک خواسته‌ای دارند گفت به آنها قول بده گفتم حاج‌آقا قول دهم، گفت بله.

گروگان‌ها را که تحویل گرفتیم با حاج‌قاسم تماس گرفتم و گفتم الان بهترین موقع است که ما اشرار را به هلاکت برسانیم اینها الان در محاصره ما هستند و هیچ کدام را زنده نگذاریم ولی حاج‌قاسم گفت نه شما اصلا این کار را نمی کنید شما به قولی که دادید باید وفا کنید.

در جنوب استان کرمان امکان نداشت هیچ‌کس به غیر حاج‌قاسم بتواند اشرار مسلح که جاهای مختلف پخش شده بودند با گستردگی منطقه و امنیت ما را به‌هم زده بودند و شهر کرمان امنیت نبود باز هم حاج‌قاسم توانست اینها را یک‌تنه و بدون اینکه تلفاتی بدهد با اشرار مقابله کند و جالب این بود که توانست سلاح آنها را تحویل بگیرد و به جای آن به اینها زمین و آب بدهد.

روایت مرد میدان از جنوب‌شرق ایران تا کرملین

اشرار بعد از تحویل زمین و آب نام آبادی را «قاسم‌آباد» گذاشتند

اقتصاد و امنیت در جنوب کرمان فلج بود هیچ مسئولی جرأت نمی‌کرد پای خودش را جلوتر بگذارد فقط جاده اصلی را اگر می‌گذاشتند ولی در روستاها و جاهای مختلف ناامنی کامل بود ولی حاج‌قاسم با مهربانی و رأفت اسلامی و انقلابی اشرار را صدا زد و اسلحه‌های آنها را تحویل گرفت و به آنها جا و مکان داد.

حاج‌قاسم در اوج پیروزی‌هایش که می‌توانست اینها را به درک واصل کند اما در همین زمان هم اول به فکر مردم بود وقتی در روستاهای طبق‌نمداد و جازموریان و بشاگرد و جاهای مختلف دید که فقر حاکم بر منطقه است گفت کسی حق ندارد به‌ اینها تیراندازی کند و فقط اعلام کرد که سلاح‌های خود را تحویل دهند و بعد آمد جایی را درست کند به نام طرح احرار که بعدها متاسفانه این طرح خوب پیش نرفت بعد از رفتن حاج‌قاسم از کرمان و به آن توجه نشد.

لذا وقتی اشرار دیدند شرارت دیگر فایده‌ای ندارد همه آمدند سلاح‌های خود را تحویل دادند و به جای آن مکان گرفتند و زمین و آب گرفتند و به زندگی روزمره خود رسیدند و و همان نقطه را به نام روستای «قاسم‌آباد» ثبت است، اکنون خیلی از افراد از همان منطقه داریم که تحصیلکرده شدند.

از همان روزهای اول مطرح بود که این منطقه به اسم قاسم‌آباد نامگذاری شود و الان به این نام ثبت شده است برای آنها باورنکردنی بود که در آن منطقه حاج‌قاسم بیاید و به قولش عمل کند و به آنها جا و مکان و زمین کشاورزی بدهد.

این ماموریت از سال ۷۰ شروع شد و من از صفر تا صد همراهشان بودم، از جنوب استان کرمان، سیستان و بلوچستان، زاهدان و زابل و نهبندان اینها جاهایی بود که حاج قاسم امنیت را حاکم کرد، خیلی جاها از کشور خودمان دسترسی به آنها نبود با آمدن حاج قاسم و اقدامات امنیتی که انجام داد بخشی از امنیت پایدار حتی در عمق کشورهای همسایه هم برقرار شد.

آنچه من شاهد بودم حاج‌قاسم دنبال محرومیت‌زدایی و برچیدن فقر بود وقتی یک شب فیلمی را در چاه‌حسن به حاج‌قاسم نشان دادیم که مردم کفش نداشتند «فیلم آن موجود است» وقتی آمد به مقر و این صحنه فیلم را دید همان شب به کرمان آمد از دوستان خیران و رفقایش و موجودی خودش امکانات خرید و به منطقه آورد گریه حاج‌قاسم را به چشم خودم دیدم که می‌گفت من قاسم سلیمانی اینجا زنده باشم و در مملکت ما کسانی باشند که کفش نداشته باشند.

یک شرور بعد از ملاقات؛ ابهت قاسم من را گرفته دیگر شرارت نمی‌کنم

یک اشراری که خیلی شرارت داشت را بیش از هفت شبانه‌روز تعقیب کردیم که بتوانیم این شرور را دستگیر کنیم اما فرار کرد تمام عواملش دستگیر شدند منطقه تصرف شد ولی خودش فرار کرد بعد از مدت‌ها خودش تقاضای ملاقات با حاج‌قاسم را کرد و آمد در کرمان در لشکر ثارالله پیش حاج قاسم رفت، ساعت ۱۱ شب بود و تا ساعت یک شب طول کشید وقتی تمام شد ملاقات و آمد که برویم برای تحویلش چون قول داده بودیم، شروع به گریه کردن کرد و گفت، ابهت قاسم من را گرفته من دیگر شرارت نمی‌کنم.

اصلا علت اینکه هیچ کس توانایی این را داشته باشد این همه اشرار را در منطقه تسلیم کند به غیر از قاسم هیچ‌کس نمی‌توانست، هر کس ادعا کند بلوف کرده است، با پیغام و نامه به سران طوایف، گروه گروه از ده نفر تا هفتاد نفر آمدند و خودشان را تسلیم حاج‌قاسم کردند.

روایت مرد میدان از جنوب‌شرق ایران تا کرملین

احترام به پدر و مادر به حاج‌قاسم عزت داد

یکی از ویژگی‌های اخلاقی که خداوند این عزت را به حاج‌قاسم داد احترام به پدر و مادرش بود، حاج‌قاسم از سوریه آمد مادرش در بیمارستان کرمان بستری بود رفت بالای سر مادرش هر کس که آنجا بود گفت شما از اتاق بروید بیرون خودم امشب می‌خواهم مراقب مادرم باشم، یک تا دو ساعت گذشت خیلی هم ناراحت و خسته بود از یک اتفاقی هم ناراحت بود، نیمه‌های شب رفتیم در را باز کردیم، دیدیم جوراب‌ها را از پای مادرش درآورده و کف زمین نشسته و پاهای مادرش را روی چشمانش می‌کشد و دارد اشک می‌ریزد.

در هر سفری که از مسافرت بر می‌گشت به خدمت پدرش می‌رسید اولین کاری که می‌کرد دو زانو می‌نشست و جوراب‌ها را از پای پدرش درمی‌آورد و کف پای پدرش را می‌بوسید و می‌نشست.

یک روزی از قنات‌ملک می‌آمدیم خواب بود خیلی خسته بود بیدار شد و یک نوشیدنی به ایشان دادم گفت بچه‌ها من یک غفلتی کردم شماها نکنید گفتیم چه غفلتی گفت، من از مادرم رضایت گرفتم که آیا فرزند خوبی برایت بودم یا نبودم مادرم تایید کرده که من فرزند خوبی برایش بودم ولی از پدرم غفلت کردم علی‌رغم اینکه کف پای پدرش را می‌بوسید.

برخی مادران شهدا از فراغ حاج‌قاسم بعد از شهادتش تاب نیاوردند

نسبت به خانواده شهدا ارادت ویژه‌ای داشت، اکثر بچه‌های شهدا و مادرانشان که بعضی‌ها در همین کرمان از داغ حاج‌قاسم فوت کردند، |«سکینه» مادر شهید علی شفیعی معروف است در کرمان این سرمایه‌اش یک پسر بود که در جبهه شهید شد و آخ نگفت ولی وقتی حاج‌قاسم شهید شد گریه کرد و گفت من یتیم شدم چون حاج‌قاسم از هر جایی می‌رسید و می‌رفت ارتباطش را با این مادر شهید قطع نمی‌کرد زنگ می‌زد و از راه هم که به کرمان می‌رسید می‌رفت داخل آشپزخانه این مادر شهید و ظرف‌هایش را می‌شست و چایی درست می‌کرد و کنار مادر شهید چای می‌خورد و نفس راحتی می‌کشید و می‌رفت.

نسبت به خانواده شهدا بسیار تواضع داشت، یک مادر شهید در مراسم روضه‌خوانی ایام فاطمیه آمده بود جلوی در ما نگه داشتیم این مادر شهید را و پیش حاج‌قاسم رفتم و گفتم حاجی مادر شهید علی محمدی آمده جلوی در هست و می‌خواهد بیاید پیش شما خیلی ناراحت شد حاج‌قاسم گفت، تو می‌خواهی آبروی مرا ببری، می‌خواهی مادر شهید را بیاری پیش من، خودم باید بروم پیش و با پای برهنه حاج‌قاسم آمد دو زانو روی جدول کنار مادر شهید نشست و ولیچر آورد و مادر شهید را خودش داخل برد.

نماز خیلی ارزشمند حاج‌قاسم در کاخ کرملین اقامه شد

حاج‌قاسم در رابطه با نماز اول وقت خیلی اهمیت می‌داد در هیچ سفری تعلل در نماز نمی‌کرد یک روز راهی قنات‌ملک بودیم در بیایان وقت نماز رسیده بود علی‌رغم این همه تهدید ماشین را نگه داشت و نماز خواند وقتی تمام شد نماز، گفتم حاجی نمازتان قبول باشه. گفت نه، من در طول عمرم یک نمازی خواندم که خیلی ارزش داره، گفتم حاج‌آقا شما همه نمازهاتون قبوله، گفت نه در کاخ کرملین جلسه‌ای داشتم با پوتین در آن فضا ایستادم و دو رکعت نماز خواندم بعد رفتم جلسه را با پوتین تشکیل دادم و اینها چیزی بود که حاج‌قاسم را حاج‌قاسم کرد.

مسئولان عکس حاج‌قاسم را در اتاق‌ها نزنند؛غیرتش را پیاده کنند

امسال از بیش از ۵۰ کشور دنیا زائر در قبر حاج‌قاسم داشتیم، در کجا سراغ دارید، خانمی از ترکیه آمده بود صحبت کرده بودند، گفته بود حاج‌قاسم قهرمان زندگی من است و من عکس حاج‌قاسم را در اتقام دارم.

بچه چهارساله‌ای که آمده بود روی مزار حاج‌قاسم و با گریه تقاضا داشت حاج‌قاسم را نشانش بدهند بعد یک کاغذی از جیبش آورد بیرون که موشک کاغذی بود و گفت این را به دست حاج‌قاسم بدهید تا دشمن را بزند.

دشمن یکی از اشتباهاتش این بود که حاج‌قاسم را شهید کرد ولی بداند نسل آینده ما حاج‌قاسم سلیمانی خواهد بود، مسئولان ما باید غیرت داشته باشند و نگاهشان نگاه حاج‌قاسمی باشد، باید بروند در دل مردم چطور حاج‌قاسم در امنیت آن زمان به دل مردم و دشمن می‌رفت بستگی به نگاه و آن فرهنگ دارد که حاج‌قاسم باشد که اگر باشد هیچ آسیبی نمی‌بیند و ناامنی هم ندارد.

همان چیزی که حاج‌قاسم داشت الان در اتاق هر مسئولی یک عکس از حاج‌قاسم هست پیشنهاد می‌کنم عکس حاج‌قاسم را نزنید فرهنگ، غیرت و تعصب حاج‌قاسم را نسبت به مردم مستضعف پیاده کنید.

بهانه‌های روضه حاج‌قاسم؛ ارتباط با مردم و گشایش کارشان

حاج‌قاسم پنج روز روضه‌خوانی داشت در ایام فاطمیه هر کاری داشت به عشق بی‌بی حضرت زهرا (س) به کرمان می‌آمد و روضه را برگزار می‌کرد پنجاه درصد روضه بود ولی پنجاه درصد دیگر گشایش کار مردم بود یکی از بهانه‌های روضه حاج‌قاسم ارتباط با مردم بود که بیایند و مشکلاتشان را بگویند و برطرف کند.

دوم ارادت خاص حاج‌قاسم بود که یک روز رفته بود بیرون ساعت نه و ده صبح آمد بیت‌الزهراء گفت، در را ببند و یک شیلنگ و مواد شوینده هم بیار گفتم برای چی؟ گفت می‌خواهم نوکری کنم و سرویس‌های بهداشتی را نظافت کنم، گفتم حاج‌آقا ما کارگر داریم، گفت نه خودم حدود یک ساعت مشغول نظافت بود بعد آمد و دست گذاشت روی قلبش و گفت حالا راحت شدم نوکری کردم.

و صحبت پایانی دوست دیرین سردار...

به صراحت می‌گویم حاج‌قاسم خودش وقف ملت بود بدون اینکه انتظار ریالی از نظام داشته باشد زندگی معمولی خودش را داشت به اندازه سر سوزنی فرزندان و خودش منفعتی نداشتند یک خانه در کرمان داشت که وقف کرد، نسبت به خانواده‌اش یک احترام خاصی داشت.

منبع: فارس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس