به گزارش مشرق، تا همین یک دهه پیش، حضور یکتنه رسانههای داخلی در فضای افکار عمومی، این سوال را در ذهن بخشی از مردم ایجاد کرده بود که بازنمایی ایران از کشورهای دیگر خصوصاً رقبای سیاسی خود خصوصاً آمریکا در رسانههای داخلی تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است و گزارش این رسانهها از بازنمایی ایران در رسانهها و تولیدات فرهنگی و هنری آمریکا چقدر صادقانه است. همیشه بحثهای بسیار داغی درباره این که فیلمهای آمریکایی چقدر در تصویر اهریمنی از ایران اغراق کردهاند، در محافل سینمایی و روشنفکری داخلی در جریان بوده، همان طور که درباره تصویر فیلمهای ایرانی در خارج از کشور و خصوصاً آمریکا، خصوصاً در دهه ۷۰ و ۸۰ همیشه جنجالهای زیادی وجود داشته است.
از ابتدای دهه ۹۰ اما با توسعه اجتنابناپذیر رسانهها و دسترسی عمومی به شبکههای تلویزیونی و اینترنتی، هرچند از سروصداها در این باره کاسته شده اما گویی آرام آرام داریم پی میبریم که بازنمایی ایران از دشمن و خصوصاً روایت رسانههای داخلی از بازنمایی ایران در تولیدات فرهنگی و رسانهای آمریکایی واقعاً تطابق زیادی با واقعیت جاری در آنها داشته است.
رواج استفاده از شبکههای اجتماعی و دسترسی آزاد به اطلاعات و خصوصاً خارج شدن چهرههای تحلیلگر و برنامهریز پشت پرده رسانهها در پیشصحنه این هماوردی رسانهای، حالا در آستانه آغاز قرن پانزدهم دارد منجر به تغییر نرمی در جبههبندیهای سیاسی و شفاف شدن واقعیتها میشود تا آن جا که میتوانیم در فضای ابداعی «space» در توئیتر که فضایی مختص برگزاری نشستهای صوتی با حضور عامه علاقمندان است، شاهد گفتوگویی غیرمنتظره میان افرادی جالب توجه باشیم. گفتوگویی که قرار است گزارههایی از رسانههای داخلی را تأیید کند و صحه بگذارد که تا قبل از این به خاطر پرتکرار بودنشان، در بخشی از افکار عمومی داخل کشور، مشوّه و شائبهناک شده بودند.
مهمانان این نشست نهتنها از پوشش رسانهای و تولیدات صنعت سرگرمی آمریکا بهعنوان منابع اهریمنسازی از ایرانیان و تأثیر تلخ آن بر جامعهپذیری ایرانیهای مقیم آمریکا گفتند و به نقل تجربههای شخصی خود از رفتارهای تبعیضآمیز در متن جامعه آمریکا علیه ایرانیها پرداختند، بلکه فراتر از مسئله هنر و رسانه به شرح استانداردهای دوگانه دولت آمریکا در قبال ایران به عنوان موضوع سیاست خارجی آن نیز وارد شدند جمعهشب گذشته، نشست صوتی در فضای اسپیس توئیتر توسط نگار مرتضوی تحلیلگر شبکه BBC برگزار شد که عسل راد تحلیلگر ارشد نایاک، نیکی اخوان استاد مطالعات رسانه و ارتباطات دانشگاه کاتولیک و پویا عالیمقام کارشناس تاریخ و مسائل ایران و استاد دانشگاه ماساچوست مهمان آن بودند. این نشست به موضوع «دیگریسازی و اهریمنسازی از چهره ایران در گفتمان سیاسی، پوشش رسانهای خبری و تولیدات فرهنگی-هنری در آمریکا، و چگونگی تأثیر آن بر سیاستگذاری غلط آمریکا در قبال ایران به عنوان موضوع سیاست خارجی و جامعه ایرانیان مقیم این کشور به عنوان موضوع سیاست داخلی ایالات متحده» میپرداخت.
مهمانان این نشست نهتنها از پوشش رسانهای و تولیدات صنعت سرگرمی آمریکا بهعنوان منابع اهریمنسازی از ایرانیان و تأثیر تلخ آن بر جامعهپذیری ایرانیهای مقیم آمریکا گفتند و به نقل تجربههای شخصی خود از رفتارهای تبعیضآمیز در متن جامعه آمریکا علیه ایرانیها پرداختند، بلکه فراتر از مسئله هنر و رسانه به شرح استانداردهای دوگانه دولت آمریکا در قبال ایران به عنوان موضوع سیاست خارجی آن نیز وارد شدند و این مسئله را منشأ اهریمنسازی تعمدی از ایرانیها در رسانههای و فرهنگ عمومی ایالات متحده یاد کردند.
در مشروح اینگزارش، برخی از مطالب گفتهشده در ایننشست را بررسی و تحلیل میکنیم؛
مرتضوی در ابتدای این نشست مجازی ضمن توضیح موضوع گفتوگو گفت موضوع بحث، اختصاص به ایرانیان مقیم آمریکا ندارد و سایر خردهفرهنگهای مهاجر نظیر عرب-آمریکاییها و آسیایی-آمریکاییها نیز تجربههای مشابهی دارند؛ نکتهای که در ادامه منجر به طرح مسائل مهمی در پیوند میان اسلامهراسی، ایرانیهراسی و عربهراسی شد.
گفتمان نژادپرستی جنگ با کشورهای خاورمیانه را در افکار عمومی آمریکا توجیه میکند
اما بحث اصلی با عسل راد شروع شد که بهتازگی مقالهای را با عنوان «تأثیر دیگریسازی از ایرانیان بر سیاست اشتباه آمریکا» منتشر کرده است. او، وجود نژادپرستی و تأثیر آن بر سیاستگذاری داخلی آمریکا را شاهدی دانست بر این ادعا که این نژادپرستی بر سیاست خارجی ایالات متحده هم نفوذ دارد.
راد گفت: مطالعاتی وجود دارد که نشان میدهد آن دسته از آمریکاییهایی که به «کینه نژادی» اعتقاد بیشتری دارند، احتمال بیشتری هم دارد که از جنگ در کشورهایی با ترکیب نژادی متفاوت مثل ایران و عراق و سوریه حمایت کنند؛ کشورهایی که ما تاکنون درگیر جنگهای بسیاری در طول چند دهه اخیر با آنها بودهایم.
وی ادامه داد: تبعیضی که یک ایرانی-آمریکایی -که با میراث ایرانی در آمریکا بزرگ شده-، احساس میکند با تبعیضی که سایر گروههای نژادی مهاجر حس میکنند کاملاً فرق دارد؛ بهخصوص اگر از دریچه مناسبات و روابط خارجی به آن نگاه کنیم. تجربه شخصی من این است که هرگز شبیه یک آمریکایی با من رفتار نشده و در تراز یک آمریکایی در نظر گرفته نشدهام. اگر فکر میکنید این صرفاً احساس من است کافی است نگاهی به نظرات عامه جامعه ایرانیان مقیم آمریکا بیندازید تا متوجه شوید این احساس عمومیت دارد.
حتی سریال «فرندز» ظاهراً لیبرال هم در قبال ایرانیها نژادپرست است
اما راد، برای روشن شدن تفاوت موقعیت ایران با سایر اقلیتها در آمریکا و ارتباط مسائل آنها با هم افزود: شما نمیتوانید درباره رفتارهای ضدایرانی حرف بزنید بدون این که آن را بخشی از مسائل جهانشمولتری مثل اسلامهراسی و استعمار اروپایی در نظر گرفته باشید؛ مسائلی که این میزان واکنش منفی را در تمامی منطقه خاورمیانه برانگیخته است. اما ایران در آمریکا وضعیت منحصربهفردی دارد و به خاطر سیاستهایش، جایگاه مرکزی حریف اصلی آمریکا در منطقه را به خود اختصاص داده است.
او سپس در پاسخ به سوال خود مبنی بر «منشأ این رفتار ضد ایرانی کجاست؟» به این مسئله اشاره کرد که چطور فتح لانه جاسوسی، تبدیل به سرآغاز رفتارهای خصمانه آمریکا در سیاست داخلی و بازنمایی ایران در رسانههای ایالات متحده شد و گفت: روایت ایرانیها از این ماجرا ریشه در کودتای آمریکایی در ۱۳۳۲ علیه مصدق دارد و پس از آن هم رفتار آمریکا در پذیرش شاه فراری، ایرانیها را دوباره با این تهدید مواجه کرد که باز هم در معرض کودتای دیگری از سوی آمریکا خواهند بود.
نمیتوانید درباره رفتارهای ضدایرانی حرف بزنید بدون این که آن را بخشی از مسائل جهانشمولتری مثل اسلامهراسی و استعمار اروپایی در نظر گرفته باشید؛ مسائلی که این میزان واکنش منفی را در تمامی منطقه خاورمیانه برانگیخته است عسل راد، بحران گروگانگیری را سرآغاز رفتارهای ضدایرانی و غیرانسانیسازی چهره ایران در سیاست، رسانه و فرهنگ عمومی آمریکا دانست. او سپس از انبوه مثالهایی در این مورد یاد کرد که در تمام تولیداتی که به نحوی به ایران اشاره دارند، نافذ است و تنها به عنوان نمونه به سریال «فرندز» اشاره کرد؛ سریالی که به گفته او، قرار نیست اصلاً حاوی گزارههای نژادپرستانه باشد اما به ایران که میرسد، راه برای این موضعگیریها باز میشود و در یکی از اپیزودها، یکی از شخصیتهای داستان از رفتن به ایران با عنوان «رفتن به آغوش دزدان» یاد میکند اما برخلاف انتظار، این دست اظهارات در فیلم، هیچ تبعاتی هم برای سازندگان ندارد و با آنها هیچ برخوردی نمیشود.
راد، فقدان برخورد یا هر واکنشی در موارد مربوط به ایران را در مقایسه با نمونههای مشابه از سایر نژادها و ملیتها، نشانهای از رفتار تبعیضآمیز گسترده در آمریکا علیه ایرانیها دانست و گفت این موضوع نشان میدهد تا چه اندازه رفتار ضد ایرانی داشتن، بدون هزینه و آسان است و چقدر راحت، این دست رفتارها را به سیاست داخلی و خارجی آمریکا جاری کرده است.
سریال تلویزیونی «فرندز» (۱۹۹۴ تا ۲۰۰۴)
رسانههای فارسیزبان غیرایرانی هم کلیشههای اهریمنسازی از ایران را دنبال میکنند
نیکی اخوان در تأیید صحبتهای راد گفت: این روش برخورد آمریکا با چهره ایران و ایرانی در طول ۴۰ سال هیچ تغییری نکرده و حتی بدتر هم شده است.
او مدعی شد اهریمنسازی از ایرانیها همواره در پیوند ناگسستنی با دولت و برابر دانستن همه ایران با حاکمیت آن قرار گرفته و این باعث شده تا آمریکاییها هیچ تصویری از ایران و ایرانی بدون در نظر گرفتن حاکمیت آن نداشته باشند.
این استاد مطالعات رسانه و ارتباطات دانشگاه کاتولیک در ادامه این اتفاق را بسیار خطرناک ارزیابی کرد و گفت: برای فهم فضای رسانهای درباره ایران باید دو جریان موازی را باهم در نظر بگیریم: جریان اول، تولیدات رسانههای انگلیسیزبان درباره ایران و ایرانی که مخاطبانش غالباً آمریکاییها و البته ایرانی-آمریکاییها هستند و جریان دوم، رسانههای فارسیزبان غیرایرانی که توسط منابع خارجی عمدتاً دولتهای بیگانه مثل آمریکا و انگلیس یا مؤسسات واسطهای که از آنها بودجه میگیرند، از جهت مالی تغذیه میشوند. این رسانهها به زبان فارسی تولید محتوا میکنند و به همین خاطر مخاطبانشان ایرانیها هستند.
اخوان سپس گفت: اگر این دو جریان را جداگانه بررسی کنیم خواهیم دید که فصل مشترکهای بسیار زیاد با هم دارند در این که بازنماییشان از ایران چه باشد. خیلی عجیب است که مردم ایران به زبان خودشان تحت چنین پروپاگاندایی از سوی این رسانهها هستند! و خیلی مهم است که بدانی وقتی داری فرندز میبینی و فیلم با چنین عبارت توهینآمیز درباره ایرانیها مستقیم به قلبت شلیک میکند، چقدر سنگین است اما باز هم خیلی فرق دارد که محتوایی را به زبان خودت ببینی که نه تنها دولت تو را بلکه همه داشتههای تو مثل ورزش، فیلم، موسیقی و همه چیزهای ایرانی دیگر را هم با همان کلیشههای ضدایرانی تصویر میکند.
پروژه اهریمنسازی از اعراب را ایرانیها هم باید جدی بگیرند
نگار مرتضوی با طرح سوال از استانداردهای دوگانه در رفتار آمریکا در برخورد با موضوعات مشابه در مورد متحدان و رقیبان سیاسی آمریکا، ادامه بحث را به کارشناس دیگر حاضر در نشست تحویل داد.
نمیشود اگر یک فیلم از اهریمنسازی اعراب دیدیم بگوییم خب این مشکل ما ایرانیها نیست! نه تنها از زاویهدید انسانی، این مشکل شما هم هست بلکه واقعیت این است که برای اکثر آمریکاییها همه این منطقه در هم بافته شده و یکی به نظر میرسد پویا عالیمقام هم با بسط دادن موضوع به اهریمنسازی از اعراب ضمن نقل خاطرهای، گفت: وقتی کودک بودم به همراه خانواده از تماشای فیلمی بازمیگشتیم و در حالی که من از تماشای آن بسیار هیجانزده بودم، خانواده داشتند درباره این حرف میزدند که باز هم یک تصویر اهریمنسازیشده کلیشهای دیگر از اعراب در فیلم به نمایش درآمده بود.
او سپس این خاطره را این طور تحلیل کرد: فیلم در واقع ارتباطی با ایرانیها نداشت اما مسئله این بود که وقتی شما سیاست غیرانسان نشان دادن اعراب را میبینید روی شما به عنوان یک ایرانی همان اثر را میگذارد. کمااینکه اگر تصویر غیرانسانی از ایرانی ببینید به عنوان یک عرب واکنش نشان خواهید داد. خصوصاً چون اکثر آمریکاییها تفاوتی بین ایرانی و عرب نمیبینند و آنها را یکی میدانند و به همین خاطر است که ممکن است امروز تصویری اهریمنی از اعراب در رسانه ببینید و فردا درباره جنگ با ایران در آنها حرف زده شود. آمریکاییها، چیزی درباره مرزبندیهای خاورمیانه نمیدانند و فقط متوجه میشوند که آدمهای «آن جا» حالا عرب، ایرانی یا هر چیز دیگری، غیرمتمدن هستند و بعد باتوجه به این پوشش رسانهای، آماده میشوند تا سیاستهای خارجی ایالات متحده را درباره آنها بپذیرند.
این استاد دانشگاه MIT ادامه داد: بنابراین نمیشود اگر یک فیلم از اهریمنسازی اعراب دیدیم بگوییم خب این مشکل ما ایرانیها نیست! نه تنها از زاویهدید انسانی، این مشکل شما هم هست بلکه واقعیت این است که برای اکثر آمریکاییها همه این منطقه در هم بافته شده و یکی به نظر میرسد.
سرشت واحد هالیوود و واشنگتن، تعمدی بودن رفتارهای ضدایرانی آمریکا را توضیح میدهد
عالیمقام با نقل قولی از جک والنتی عضو مؤسسه موشنپیکچرز گفت که هالیوود و واشنگتن از یک دیانای نشأت گرفتهاند. این جمله توضیح میدهد این که ایرانیها، اعراب و مسلمانها دارند در فیلمها و شوها و رسانههای خبری آمریکا، اهریمنی میشوند، کاملاً عامدانه است و اصلاً هم مهم نیست که دولت دست جمهوریخواهان باشد یا دموکراتها.
او تصریح کرد: ما درباره سانسور در کشورهای دیگر خیلی حرف زدهایم و فکر میکنیم در آمریکا سانسور وجود ندارد اما واقعاً وجود دارد فقط کمی پیچیدهتر است. نمونه این که اگر بخواهید فیلمی بسازید که در آن نیاز به تجهیزات نظامی سنگین باشد، پنتاگون به شما خواهد گفت که هیچ مشکلی نیست اما ما مایلیم به فیلمنامه شما نگاهی بیندازیم تا چیز غیردقیقی در آن نباشد؛ بعد فیلمنامه را میخواند و میگوید ما این خط را دوست نداریم، این صحنه را نمیخواهیم و اگر شما بگویید نمیتوانید آن بخش را حذف کنید چون جزو قصه است، میگویند مشکلی نیست. تو آزادی بیانت را داری اما ما هم این آزادی را داریم که تجهیزاتمان را به تو اجاره ندهیم. و تو میگویی اما من بدون این تجهیزات نمیتوانم فیلمم را بسازم و آنها هم میگویند چقدر بد! البته این مشکل توست!
اهریمنسازی از ایران، پروژهای منحصر به فرد است
در دور بعدی این گفتوگو، شنوندگان به طرح نظرات و سوالات خود پرداختند و راد در پاسخ به یکی از آنها گفت: اهریمنسازی در رسانههای آمریکایی منحصر به ایران نیست اما این واقعیت که ایران یک دولت-ملت همبسته دارد، جایگاه آن را منحصر به فرد میکند چرا که «ضد ایران بودن» را برای آمریکا بسیار آسان میکند. بنابراین سناتوری مثل لیندزی گراهام دارید که میگوید «وحشتناک است اگر دیانای من به ایرانی باشد» که یک اظهار نظر کاملاً نژادپرستانه است و شبیه این است که بگویید خون ایرانیها به نوعی مشکل دارد. این ربطی به جمهوریخواه و دموکرات هم ندارد.
آمریکا واقعاً در قبال متحدان و رقیبانش استانداردهای دوگانه واضحی دارد. از یک طرف ایران به خاطر انرژی هستهای صلحآمیز تحت بیسابقهترین تحریمهایی است که حتی غذای مردم را هدف گرفته و بعد آمریکا هیچ اشارهای نمیکند که همسایه ایران در منطقه یعنی اسرائیل، زرادخانه سلاح اتمی دارد او ادامه داد: گراهام یک جمهوریخواه است و این را میگوید اما از آن طرف وندی شرمن دموکرات را هم دارید که از قضا در طول مذاکرات در ۲۰۱۳ میگوید که «اغواگری در دیانای ایرانیهاست» و کلینتون را که حامی برجام است اما بازهم به ایرانیها اعتماد ندارد! این دیگر هالیوود نیست! این سیاست خارجی ایالات متحده است که آدمهایش از مسیر انتخابات بالا آمدهاند و مسئولیتهای رسمی دارند و باز هم با این بیان از ایرانیها یاد میکنند.
وی افزود: آمریکا واقعاً در قبال متحدان و رقیبانش استانداردهای دوگانه واضحی دارد. از یک طرف ایران به خاطر انرژی هستهای صلحآمیز تحت بیسابقهترین تحریمهایی است که حتی غذای مردم را هدف گرفته و بعد آمریکا هیچ اشارهای نمیکند که همسایه ایران در منطقه یعنی اسرائیل، زرادخانه سلاح اتمی دارد. ما (آمریکاییها) حتی این حقیقت را هم نمیگوییم که دولتی در این منطقه وجود دارد که همین الان ذخیره بمب هستهای دارد! و برعکس در بازنمایی، طوری نشان میدهیم که یک دولت غیراخلاقی داریم که ایران است و یک دولت اخلاقی داریم که اسرائیل است! این در حالی است که گزارش رسمی سازمانهای حقوق بشری، اسرائیل را به عنوان دولت آپارتاید که در حق فلسطینیها ظلم کرده، معرفی میکند اما آمریکا باز هم چنین استاندارد دوگانهای را در قبال ایران روا میدارد.
معادلسازی ایرانی با حاکمیت ایران، اقدامی خطرناک و مزورانه است
سپس، اخوان در رابطه با گفتمان رسانههای آمریکایی درباره ایرانیها که فراتر از اختلافات دموکراتها و جمهوریخواهان است، گفت: معادل و جابهجا استفاده کردن «ایرانی» با «دولت ایران»، جایی برای وارد کردن نظر سوم باقی نمیگذارد. اگر این اهریمنسازی در رسانههای آمریکایی وجود نمیداشت، هربار که درباره ایرانی و فرهنگ و هنر ایرانی حرف میزنید تا چهره ایران را انسانیتر کنید، متهم نمیشدید که دارید به نحوی از دولت ایران حمایت میکنید. این مکانیسم ساکت کردن ماست؛ مکانیسمی که در فضای شبکههای اجتماعی به شدت رواج دارد و به عنوان یک اسلحه علیه ایرانیهای مقیم آمریکا به کار میرود. چون طبیعتاً شما به عنوان یک ایرانی آمریکایی هیچ وقت نمیخواهید که در آمریکا به عنوان یک هوادار دولت ایران شناخته شوید تا از اتهامات و تبعات آن برای شغل و اعتبارتان مبرا بمانید.
استاد دانشگاه کاتولیک گفت: جالب این که از منظر سیاسی، مکرراً از سیاستمداران آمریکایی میشنوید که ما با مردم ایران کاری نداریم بلکه با دولت ایران مشکل داریم در حالی که تحریمهایشان دقیقاً مردم ایران را هدف گرفته است اما میخواهم بگویم که حتی این مقدار لفاظی هم گاهی وجود ندارد و میبینید که ترامپ از بمباران ۴۰ منطقه فرهنگی در ایران به عنوان یک تهدید یاد میکند.
سینمای ایران در عین استقلال، تحت فشار بازنمایی آمریکا از حاکمیت ایران است
وی ضمن نقل خاطرهای از کودکی خود درباره اثرات سو این معادلسازی ایرانی با دولت ایران، گفت: میخواهم از تجربه شخصیام بگویم. وقتی ۱۸ ساله بودم سینمای ایران در اوج بود و با امثال کیارستمی در فستیوالهای دنیا مطرح میشد. یک بار که به سینما رفتم تا فیلم «زیر درختان زیتون» او را ببینم چون تنها چیز افتخارآمیز ایران بود، عدهای بیرون از سینما با پلاکارد ایستاده بودند و فریاد میزدند که «این سینمای رژیم است»! همان طور که الان هم سینمای اصغر فرهادی تحت همین فشار است و باید بگویم که این اتفاق برای ایرانیها و ایرانیهای خارج از کشور رخ میدهد که همه چیزشان معادل با حکومت شمرده شود.
نمایی از «زیر درختان زیتون»، عباس کیارستمی
تأثیر تلفیق اسلامهراسی و اهریمنسازی از ایران بر ایرانیان مقیم آمریکا تلخ است
عالیمقام نیز در پاسخ به سوال مرتضوی درباره اسلامهراسی و ارتباط آن با اهریمنسازی از ایرانیها گفت: حتی در لیبرالترین ایالت یعنی کالیفرنیا هم این شکل از اهریمنسازی به نحوی متفاوت بروز میکند. مثلاً او دوستان ایرانی دارد که حجاب دارند و بعد از سوی خود ایرانیهای کالیفرنیا با طعنههایی از این دست که «برگردید به ایران!» رانده میشوند. نکته مهم این که حجاب در مورد ایرانیها دیگر فقط نشانه اسلام نیست که مرتبط با اسلامهراسی باشد بلکه عامل مضاعفی مرتبط با رژیم ایران است و به همین خاطر میتوان فهمید که اهریمنسازی از ایران و رژیم آن چطور بر جامعه ایرانی-آمریکاییها به شکلی متفاوت تأثیر گذاشته است.
نکته مهم این که حجاب در مورد ایرانیها دیگر فقط نشانه اسلام نیست که مرتبط با اسلامهراسی باشد بلکه عامل مضاعفی مرتبط با رژیم ایران است عالیمقام در تکمیل نکته عسل راد درباره استانداردهای دوگانه آمریکا در برخورد با ایران تاکید کرد که همه این رفتارهای تبعیضآمیز در رسانههای آمریکا نرمالیزه شدهاند. ایران همواره در میان نیروهای نظامی آمریکا در همسایگیاش محاصره شده، کشورهایی در نزدیکی آن، انرژی هستهای و سلاح هستهای دارند و تحت تحریمهای سنگین قرار گرفته و آمریکا مهمترین سردار نظامی او را ترور کرده است و باز هم تمام اینها در رسانههای آمریکا، نرمالیزه و کاملاً پذیرفته شدهاند. این در حالی است که وقتی روسیه علیه اکراین اعلام جنگ یا تهدید به جنگ میکند، همه رسانههای لیبرال و محافظهکار آمریکایی را میبینید که آشکارا علیه روسیه موضع میگیرند. از طرف دیگر رفتار آمریکا در مداخله نظامی در کشورهای منطقه، مقدسسازی شده و همه معتقدند به نفع خود آنهاست. این یعنی وقتی دیگران، این کارها را بکنند بد است اما اگر ما انجامش دهیم کاملاً خوب یا طبیعی است.