به گزارش مشرق، «رهبر معظم انقلاب در دیدار تصویری با مردم تبریز: افرادی میگویند نظام از هدفهای انقلاب دور شده؛ میخواهند نشان بدهند که به انقلاب دلبستهاند. من قبول ندارم این حرف را؛ من دلبستگی آنها به انقلاب را هم قبول ندارم. این کسانی که دم از تسلیم در مقابل استکبار میزنند، دم از تسلیم در مقابل آمریکا میزنند، نمیتوانند به این انقلاب و به این هدفها پابند باشند؛ این حرف قابل قبولی نیست.»
در چند سال اخیر که وضعیت ضعیف اقتصادی کشور زمینهساز برخی تردیدها، شبهات و ایجاد موانع در افکار عمومی برای درک واقعیات موجود کشور و انقلاب و همچنین طمع بیشتر دشمن شد و در همین حال، جریان اصلاحات و اعتدال نیز به عنوان عاملان وضع موجود در کشور شناخته شدند، بسیاری از سران این طیف سیاسی در هفتههای گذشته عموما یک خط روانی مشترک را دنبال کردهاند.
گزاره اصلی این خط روانی این بود که نظام را متهم کنند که از هدفهای انقلاب دور شده است. در این میان سایه فشارهای اقتصادی و عصبانیت ناشی از ناکارآمدی غربگرایان سبب میشد که بخشی از افکار عمومی نیز تحت تاثیر این القائات قرار بگیرد و تعدادی از آنها نیز ناامیدانه تکرار کنند که نظام از برخی اهداف انقلاب ۵۷ دور شده است. این در حالیست که انقلاب ایران بیش از هر زمانی از عمر چهل ساله خود در غرب آسیا صاحب نفوذ شده، بیش از هر زمانی اقتدار نظامی خود را تجربه میکند، روند علمی کشور همچنان در حال بدست آوردن رتبههای بزرگ جهان هست، علی رغم همه نواقص، مراکز معتبر اقتصادی دنیا همچنان به پیشرفتها و استحکام اقتصاد ایران اعتراف میکنند و از همه مهمتر دشمن بیش از هر دوره ای بر دشمنی با انقلاب اصرار میورزد.
علت دشمنی را نیز خودشان بارها بیان کردند که ایران و منطقه در یک پیچ تاریخی قرار گرفته و خروجی این پیج تاریخی بیش از هر کشوری در غرب آسیا به نفع ایران در حال طی شدن است و جهان غرب باید در چنین شرایطی با اضطرار و اوج نهایی توان خود با جمهوری اسلامی برخورد کند تا شاید مانع یا حداقل از ابعاد از این تحول بزرگ تاریخی به نفع ایران بکاهد.
اما جدای از سایه غلط انداز شرایط بد اقتصادی در افکار عمومی، چرا این جماعت خودباخته سیاسی، موضع سیاسی دور شدن نظام از اهداف انقلاب را تکرار میکنند؟!
۱. واقعیت این است که این افراد که برخیشان سابقه حضور در جایگاه های مهم حکومتی را هم در کارنامه خود دارند، چون خود از اهداف انقلاب دور شدهاند، حال و هوای خود را به کل نظام تعمیم میدهند. برای این جماعت سخت ترین مساله این است که بپذیرند خودشان از اهداف انقلاب دور شدند نه مردم و نظام.
۲. این جماعت باید برای پایان عمر سیاسی خود دست به تغییر تابلوهای سیاسی خود بزند، تغییر تابلو سیاسی هم این است که دیگر در قالب پوشش گذشته اصلاحطلبی و حتی ادعای نقد و مخالفت با برخی اصول گفتمان انقلاب، نمیتوانند در جامعه بازیابی شوند و تنها راه شاید این است که زیرکانه اینبار به عنوان یک چهره دلسوز و منتقد سیاسی برای دور شدن نظام از اهداف انقلاب، در افکار عمومی جلوه کند.
۳. چسبندگی بیملاحظه سالیان متمادی جریان اصلاحات و اعتدال با دشمن، رخنه بزرگی برای القا محاسبات آمریکایی درباره تحلیل وضعیت موجود انقلاب در بدنه این جریان ایجاد کرده و این جماعت، اولین حلقه مغلوب شده از جنگ شناختی دشمن در القا دور شدن انقلاب از اهدافش به صورت طبیعی قرار گرفتهاند. پرمفهومترین دلیل برای محاسبات غلط این جماعت سیاسی این است که اساسا وقتی ایستادگی در برابر دشمن (استکبار ستیزی) در وجود هر فرد و جریانی شکسته شود، ذات سازش زمینه القا و قبول محاسبات غلط دشمن و عدم تحلیل صحیح شرایط موجود انقلاب را خود به خود بوجود میآورد.
۴. وقتی به شعارها و صفات ذاتی انقلاب اسلامی، همانند استکبارستیزی پشت شود، عملا باور و دلسوزی برای انقلاب کم و کمتر میشود. به بیان سادهتر انقلاب اسلامی یعنی استکبارستیزی و استکبارستیزی یعنی انقلاب اسلامی؛ استکبار ستیزی از صفات ذاتی انقلاب اسلامی است و انکار این صفت در واقع انکار خود انقلاب است.