به گزارش مشرق، امیر حاجرضایی از کارشناسان و پیشکسوتانی اهل مطالعه و تحقیق فوتبال ایران است که طی چندین سال گذشته از گود فوتبال کنار رفته است. او در گفتوگویی، به مسائل مختلفی از جمله فوتبال، تیم ملی و حتی کتاب هم پرداخت که در ادامه میخوانید:
* مدت زمان بسیاری است که از فوتبال دور شدهاید و در عوض بازیکنان سابق فوتبال تحت عنوان کارشناس، به جای طرح مباحث فنی، بیشتر جملات زرد و حاشیهای را برای جذب "فالوور" و لایک مطرح میکنند.
کسانی که فوتبال را میگردانند سر ناسازگاری با عاشقان فوتبال دارند. این یک رسم عاشق کشی است. شاکی نیستم. داستان به این صورت است و آنها تمایلی به حضور من ندارند و من هم تمایلی ندارم. خوشحال میشوم که عصر اطلاعات است و میتوانم با نسل جوان صحبت کنم. فوتبال این آب و خاک را دوست دارم و خوشحالم اگر بتوانم اطلاعاتی را به جامعه منتقل کنم.
من انتخاب کردم که در خانه باشم، از نوجوانی از مطالعه کتاب، تماشای فیلم و گوش دادن به موسیقی لذت میبردم. اینها دستمایههایی بود که اجازه میداد به زندگی ادامه دهم. چندی قبل یکی از رسانههای نوشتاری با من صحبت کرد که اگر کتابی میخوانم، مطلبی هم برای این نشریه بنویسم. من هم برای آنها این کار را کردم. نه دستمزدی میگرفتم و نه کارمندی بودم. این کتاب به موضوع آلزایمر میپرداخت که خیلی هم سرو صدا کرده بود (کتاب هنوز آلیس اثر لیزا جنوا). وقتی مطلب من چاپ شد، دیدم چندین پاراگراف کم شده است. گفتم چرا این کار را کردید؟ گفتند سردبیر این تصمیم را گرفته است. گفتم اجازه دهید با سردبیر صحبت کنم. در نتیجه همکاری ما همین جا تمام شد. دلم نمیخواست نوشته من که درباره یک کتاب و فیلم سینمایی است و هیچ مشکلی هم ندارد، سانسور شود. گفتم چرا با آبروی خودم بازی کنم و چیزی به نام من منتشر شود که مال من نیست. حتی از اینها هم مرا محروم کردهاند. الان خیلی راحت با انتشارات مختلف تماس میگیرم و کتاب مدنظرم را برایم میفرستند.
در کتابخانهای در رم اطلاعیه زده بودند که "همه دوست دارند وقتی عاشق شدند رومئو و ژولیت شوند اما کسی نمیداند که در سه روز، شش نفر کشته شدند! این جمله فوق العاده است. نشان از نداشتن مطالعه دارد. کتاب و موسقی دید من را به فوتبال عمیقتر کرد و تونستم فوتبال را بهتر ببینم و بشناسم. البته اینها دلیل نمیشود که فوتبال را بهتر میفهمم بلکه میگویم به من کمک کرد.
بیشتر بخوانید:
تیم ملی ایران اشتهای من را برآورده میکند/ فکر میکردم هاشمیان برای کادرفنی تیم ملی خوب است/ ایرانی ها مربیان کروات را دوست دارند
گاهی به من زنگ میزنند که استقلال و پرسپولیس بیانیه میدهند و فضا را ملتهب میکنند. من چه باید بگویم؟ هر روز این داستانها وجود دارد. نمی خواهم جوانهایی را که تماس میگیرند ناامید کنم و میگویم چه باید گفت؟ این سوالات را میتوان از جوانترها پرسید. من به یک روزنامه پیشنهاد کردم میتوانیم تمام شماره هفتهای منچستر یونایتد را تحلیل کنیم. جرج بست، اریک کانتونا، دیوید بکام، کریستیانو رونالدو و ... بازیکنانی بودند که میتوانستند تاریخ یک تیم را زیر و رو کنند. موضوع برای من جالب بود اما آنها سیاست خبری خود را داشتند و این موضوع را نپسندیدند.
* این روزها یکی از مسائلی که در آستانه بازی ایران و کرهجنوبی وجود دارد، وضعیت خط دفاعی تیم ملی است که به نوعی اکثر بازیکنان شاخص و ملیپوش مصدوم، محروم یا خارج از شرایط ایدهآل هستند. فکر میکنید اسکوچیچ چه کاری برای رفع این مشکل میتواند انجام دهد؟
اول از همه به جز کنعانیزادگان که به طور قطعی محروم است، به سایر نفرات امیدوار هستم. امیدوارم حداقل یک یا دو نفر مصدومیت خود را پشت سر بگذارند و به تیم ملی کمک کنند. به یک نفر هم راضی هستم. دو سه شب پیش که بازیهای لیگ قهرمانان اروپا را میدید، شنیدم که کروس مصدوم بود اما توانست ۶۰ دقیقه بازی کند. امیدوارم یکی از آقایانی که گفتید (مجید حسینی، شجاع خلیلزاده، مرتضی پورعلی گنجی) به تیم ملی برسد. البته باید دید آمادگی سیاوش یزدانی چقدر است. بالاخره او در ملوان بازی میکند که وضعیت بسیار ایدهآلی در لیگ دسته اول دارد و صدرنشین است. در لیگ خودمان هم بازیکنانی هستند که در صورت ناچاری، اسکوچیچ باید به نحوی این کم و کاستی را برطرف کند.
* بازیهای لیگ برتر را به صورت کامل دنبال میکنید؟
برشهایی از بازیهای لیگبرتر را روی صفحه موبایلم میبینم. نه اینکه بگویم سطح فکری من بالا است و سطح فنی بازیها پایین است. این مسئله در تخیلات من نیست. من دلایلی و از جمله برخی مسائل حاشیهای، مسابقات را کامل نمیبینم اما آنها را رصد میکنم. به همین دلیل من نمیتوانم از بازیکنی در ایران اسم بیاورم و بگویم میتواند جانشین خوبی باشد. با این حال خودم نگرانی آنچنانی درباره خط دفاعی تیم ملی ندارم. امیدم این است که یکی، دو تا از مصدومها برسند و در چهارم فروردین مقابل کرهجنوبی بازی کنند.
یک نکته دیگر درباره خط دفاعی تیم ملی به برنامههای کادرفنی باز میگردد. وقتی این تعداد مصدوم و محروم دارد میتواند از برنامه دیگری بهره ببرد. من طرفدار منچستر یونایتد هستم و این روزها هم خیلی بد بازی میکند و اعتقاد دارم باید هر چهار مدافع خود را در تابستان بفروشد. وقتی میبینم یونایتد جلوی سیتی با دفاع چهار نفره بازی میکند، میگوید رالف راگنیک چرا این کار را میکند؟ چرا از دفاع سه نفره استفاده نمی کند که پوشش بیشتری بدهد و با نتیجه آبرومندانهتری بازی را تمام کند. از منچستر خارج شویم و به سئول خودمان برویم،
همه مربیان تفکراتی را دارند و برخی با چهار و برخی با سه دفاع بازی میکنند. خلاءها با نفرات پوشیده نمیشود. خلاءها با تغییر تاکتیک و برنامهها پوشیده میشود. سیستمهایی که با توجه به داشتههای خود، تیم را آرایش میکنند و چیدمان بهتری برای کسب نتیجه ایدهال به تیم میدهد.
در همین بازی اخیر رئال مادرید مقابل پاریسنژرمن، کاسمیرو غایب بود. او دارای خصوصیات تخریبی است و کروس هم شرایط خوبی نداشت و تیم هم با یک گل عقب افتاده بود. در نتیجه آنچلوتی کروس را برای الکلاسیکو و جلوگیری از مصدومیت بیشتر بیرون کشید. من نمیخواهم مقایسه کند چرا که قیاس مع الفارق است اما میتوانیم از این بایها الگو بگیریم. اگر محروم و مصدوم داری، میتوانی به دنبال تاتکتیم مناسب بگردی و راهکار عملی را پیدا کنی. آنچلوتی این کار را کرد و تیمش برنده شد.
دو، سه روز پیش مصاحه گواردیولا را گوش میکردم که به او گفتند تیمت پنج گل به اسپورتینگ لیسبون زده است. پپ گفت که "پنج گل خوب است اما یک کارت قرمز می تواند جریان بازی را عوض کند". می خواهم بگویم این قبیل اتفاقات در هر دیداری رخ میدهد. مصداق هم بسیار است. به طور مثل اینتر در حال غلبه بر لیورپول بود اما الکسیس سانچس اخراج شد و ورق برگشت و تفکرات آقای اینزاگی به هم ریخت. در دیدار رئال و پاری سن ژرمن هم خطایی روی دوناروما شد که اگر گرفته میشد، شاید رئال برنده این بازی نمیشد. همواره حوادثی در فوتبال رخ میدهد که برنامهریزیها را بهم میریزد. در تیم ملی ایران هم اسکوچیچ و همکارانش از جمله آقا کریم (باقری) و آقا وحید (هاشمیان) می توانند فکری به حال داشتههای اندک خود کنند و با تاکتیکها و سیستمها مناسب تغییراتی را ایجاد کنند که تیم ملی کمتر آسیب ببیند.
* یک بحث جدی که این روزها در فوتبال ایران وجود دارد این است که تیم ملی میتواند از دور گروهی جام جهانی صعود کند. به دسته بندی تیمها در آستانه قرعه کشی که نگاه میکنیم، میتوانیم بگوییم که احتمالا دو تیم قدرتمندتر از ما از سید یک و دوم در گروهمان خواهند بود. از طرقی در سید چهار هم تیمهای آفریقایی با شرایط فوتبالی و فیزیکی مستعدتری حضور دارند. با این حساب، آیا صعود از مرحله گروهی جام جهانی منطقی است؟
یک دوره طولانی بود که روسای قبلی فدراسیون فوتبال (به جز عزیزی خادم که در عرض ۱۱ ماه اخراج شد) معایب خودشان را پشت حضور در جام جهانی پنهان میکردند. میگفتند دوبار به جام جهانی رفتیم، دیگر چه انتقادی دارید؟ داشتند آرزوهای جامعه فوتبال را حقیر میکردند که وقتی به جام جهانی رفتیم، کافی و تمام است. ما همین الان زمینهای خوب نداریم. شیراز زمین چمن ندارد. مازندران با آن همه منابع طبیعی بکر از اکسیژن تا باران و زمین حاصل خیر، زمین ندارد و تیمش در مشهد بازی میکنم.
میخواهم از سوال شما مطلبی را بیان کنم که ما این مشکلات را داریم. مشکل تکنولوژی را داریم. گاهی اوقات داور گوشی را با چسب به صورتش میچسباند. این نمادی از چهره فوتبال ایران است. ما هنوز نتوانستیم در ورزشگاه ملی خودمان صندلی ها را به صورت اینترنتی شمارهگذاری کنیم. در یک جمله ما به ساختار می رسیم که وجود ندارد.
طبیعتا از اینکه تیم ملی در جام جهانی حضور دارد خوشحال هستیم. حالا به ما القاء میکنند که آرزوهای بزرگ ما این است که به دور دوم جام جهانی برسیم. خیلی خوب است که به مرحله دوم برسیم ولی پاسخ این است که واقعبینانه شانس ما برای این موفقیت کم است.
* با این طرز تفکر و قائل شدن شانس زیاد برای تیم ملی، اگر ایران در جام جهانی شکست بخورد، می گویند مربی ضعیف بوده است.
باید خیلی بیانصاف باشیم که از اسکوچیچ اینطور انتقاد کنیم. اصلا فوتبال را کنار بگذاریم. یک مقدار وجدان داشته باشیم. در آن بحران خرداد ۱۴۰۰، در گرمای منامه، در یک اتفاق نادر که میتوانست در حافظه تاریخی مردم بماند، در حال حذف از مرحله مقدماتی بودیم. حالا بعضی اوقات میبینم یک آقایی مینویسد که ایشان مربی خانه به خانه بوده است. این چه حرفی است؟ روی هاجسون سرمربی تیم ملی انگلیس بوده و حالا سرمربی واتفورد است. میخواهی با این حرف او (هاجسون) را کوچک کنی؟ قبل از او هم رانیری سرمربی واتفورد بود. بنیتس که یک اروپا را برده، از اورتون اخراج شد. بخشی از این جملهها و تخریب اسکوچیچ به خاطر اطلاعات ناکافی است. این نگاه غیرمنصفانه ما است که اینطور به قضایا نگاه می کنیم و واقعا ظلم میکنیم.
شانس ما برای صعود به دور دوم جام جهانی کم است اما اگر بخشی از جامعه ما بخواهند القاء کنند که آرزوی ما این است که به دور دوم جام جهانی برویم، میگویم آرزوی ما این نیست. آرزوی ما ساختار مناسب در فوتبال است. ما باید مسلح به تکنولوژی باشیم. از داوری پرسیدم قیمت گوشیهای رادیویی چقدر است؟ گفت ۶ هزار دلار. در این گردش مالی سنگین، چطور نمی توانیم ۶ گوشی رادیویی را تامین کنیم؟ چرا VAR نداریم؟ به هر بازی که نگاه میکنید می گویند داور مقصر است. نمی گویم داور عالی سوت میزند اما بیغرض سوت میزنند. داورهایمان را بیپناه داخل زمین میفرستیم. با گوشیهایی که با چسب به صورتشان چسبیده و سیمای بسیار زنندهای دارد. آدم خجالت میکشد. دنیا از طریق امواج رایانهای ما را میبیند. میتوانیم توجه جامعه را به سمت جام جهانی سوق دهیم اما معایب را پنهان نکنیم. معایب ما فراوان است. من اگر بخواهم بشمرم، خیلی زیاد میشود.
* به طور مثال اگر ایران در جام جهانی با تیمی مانند آلمانِ هانسی فلیک رو به رو شود، چه انتظاری باید داشت؟
پاسخ شما این است که شانسی چندان زیادی نداریم. بعضی اوقات بازی اینتر با لیورپول را در بازی رفت میبینم، با خودم می گویم چطور سرعت بازی این همه بالا است. در ۱۵ دقیقه آخر دیدار منچستر سیتی و منچستریونایتد، درصد مالکیت توپ ۹۲ به ۸ درصد به نفع سیتی بود. یونایتد تضعیف و ویران شده هم نباید این همه ضعیف باشد. در همان هشت درصد مالکیت توپ، دو گل خورد. در بازی بایرن و سالزبورگ، هفت بار توپ وارد دروازه تیم اتریشی شد. ول کن نیستند. اینها اگر به ما بخورند، ما را تکه تکه میکنند. حتی تیم اتریشی به شوخی عکسی از هوادار برزیلی بعد از باخت ۷ بر یک برزیل مقابل آلمان در جام جهانی ۲۰۱۴ گذاشت و نوشت که همیشه پای یک آلمانی در میان است. خوشحالم به جام جهانی رفتیم اما کعبه آرزوهایم نیست. رویای من یک زمین خوب است که هواداران فوتبال بتوانند یک بازی را از نزدیک تماشا کنند. نساجی بعد از ۱۶ سال به لیگ برتر آمده اما هوادار فوتبالش از دیدن بازیهای این تیم محروم مانده است.
* مگر فلسفه فوتبال این نیست که هوادار و تماشاگر از دیدن آن لذت ببرد؟ در حال حاضر هیچ تماشاگری در ورزشگاهها وجود ندارد.
میزبان باید از میزبانی خودش سود ببرد. هر کسی شرایط خاص هواداری و اقلیمی خود را دارد. برای همین بازیها را رفت و برگشت کردهاند. واقعا میتوان ساعتها درباره مشکلات حرف زد و نمیتوان با یک جمله به سوالات پاسخ گفت.
* همین الان دو تیم برتر ایران از لیگ قهرمانان آسیا به علت نداشتن زیرساختهای حرفهای حذف شدند.
پنهانکاری میکنند. حقایق را نمیگویند و وقتی حذف میشوند، دنبال مقصر میگردند. مقصر خودتان هستید. کس دیگری نیست.
دیشب خواندم که دبیرکل فدراسیون فوتبال گفته بازی استقلال و پرسپولیس بدون تماشاگر است. چرا به مردم امیدواری میدهید و بذر امید را در دلشان میکارید؟ به خدا دروغ آدم را کوچک و حقیر میکند. چرا این قدر دروغ میگوییم. بگویید نمیتوانیم. مردم هم بهتر درک میکنند. میخواهند خودشان را توانمند نشان دهند.
از استیو بروس (سرمربی سابق نیوکاسل) سوال کردند مشکل بازی تیمت کجاست؟ گت مشکل در مستطیل سبز است. در واقع تیم او همه جا مشکل داشت و فقط مخصوص یک سوم دفاعی نبود. خیلی زیبا و پندآموز بود. این داستان سر دراز و طولانی دارد. حل و فصل و حتی پاسخ به مشکلات فوتبال ما نیازمند بحثهای سریالی با اشخاصی است که سواد فوتبالی و صداقت داشته باشند و وابسته نباشند. اگر یک جایی کار کنم نمیتوانم علیه رئیسم حرف بزنم. چرا میتوانم راحت حرف بزنم چون جایی کار نمی کنم و سالهاست حقوقی نمی گیرم و رئیس ندارم. نه اینکه سوء استفاده کنم اما به نفع فوتبال کشورم استفاده می کنم. . خبرگزاری ایسنا به عنوان خبرگزاری دانشجویی سلسله مباحثی را با انتخاب سوژهای مناسب بگذارد و به مشکلات بپردازد. نگاه سطحی را به سمت نگاه عمیق ببریم. نمره عینکمان را بالاتر ببریم و بهتر ببینیم. به قول سهراب سپری چشم ها را بشوریم و جور دیگر باید دید. این ها نیاز ما است اما درباره برخی مسائل مثل بیانیهها واکسینه شدیم.
جومپا لاهیری (نویسنده هندی ساکن آمریکا) کتابی به نام "مترجم دردها" منتشر کرد که فوق العاده جذاب بود. او نویسنده داستانهای کوتاه است که در سی و سه سالگی جایزه پولیتزر گرفت. مترجم دردها داستانی است درباره پزشکی که به گجرات هند میرود و مترجمی، دردهای بیماران را برای او ترجمه میکند. نویسنده روی این مسئله جولان میدهد و بزرگ میکند. این کتاب فوق العاده است. اگر اینها (متولیان فوتبال) زبان فارسی را بلد نیستند باید مترحم پیدا کنیم که به زبانی که می فهمند برای آنها بیان کنند. شاید زبان مادری ما یکی نیست که هر چه از دردها و مشکلات میگوییم، متوجه نمیشوند.
* فرانک اوفارل، سرمربی سابق و ایرلندی (بریتانیایی) تیم ملی هم در ۹۴ سالگی درگذشت. از ایشان خاطرهای به یاد دارید؟
به یاد دارم که فدراسیون فوتبال مدت ها دنبال مربی خارجی بود و رفت و آمدهای زیادی وجود داشت و در نهایت اوفارل را انتخاب کردند. او دیسیپلین خاصی داشت. یک بار کلاس مربیگری در اهواز برگزار میشود و آقای اوفارل هم برا گپ و گفت یا تدریس قصد داشت به این کلاس بیاید. وقتی او به فرودگاه رسید، برای اوفارل یک خودروی استیشن به نام "آهو" فرستادند. خودرو هم کاملا شیک، تمیز و نو بود. اوفارل گفت در قراردادم نوشتند ماشین در اختیارم باید بنز باشد .اگر بنز ندارید، به تهران بر میگردم. او انضباط و دیسیپلین خاص خود را داشت و بر سر خواستههایش کوتاه نمیآمد.
وقتی اوفارل به ایران آمد ما کم سن و سال بودیم و تازه در ۳۰ سالگی به دنبال کلاسهای مربیگری رفته بودیم. خیلی چیزها را نمیدانستیم و الان هم نمیدانم. او یک حرکتی کرد که برایم تازگی داشت و شاید الان بخندید. ایران در مرحله نیمه نهایی بازیهای آسیایی با عراق بازی داشت که پل صعود به فینال بود. عراق هم همیشه دردسرساز بوده است. دفاع راست ایران مرحوم آقای آشتیانی بود. در آن بازی فکر میکنم عراق یک وینگر چپ داشت که خیلی خطرناک بود و به فضاها می آمد و دردسر درست می کرد. اوفارل در آن بازی آشتیانی را کنار گذاشت و اکبر کارگر جم را به جای او به زمین فرستاد. همه تعجب کردیم. همانطور که وقتی اسکوچیچ به نورافکن در دفاع وسط بازی داد، تعجب کرده بودیم. وقتی از ایشان سوال کردند گفت مهاجم عراقی خیلی خطرناک بود و یک مهاجم خطرناک به فضا نیاز دارد و چون آشتیانی هافبک رونده بود، این هافبک چپ عراقیها از فضاهای پشت سرش استفاده می کند که کارگر جم را گذاشتیم که یک مدافع ایستا است و به اندازه آقای آشتیانی فضا را خالی نمیکند و ما هم فضا را بستیم.
حالا شاید این مسئله عادی باشد اما در آن روزگار کسی نمیدانست یا شادی من نمیدانستم اما برای من جذاب بود که ۴۰ سال قبل چه دیدی به فوتبال داشت و دوم شهامت داشت و آشتیانی را که بهترین دفاع راست ایران بود و چندین بار مرد سال فوتبال شده بود را تعویض کرد. طبیعتا یک چیزهای نوینی هم وارد ایرانی کرد. خاطرم است به انضباط تیم بیشتر نظم داده بود. تیم صاحب هویت شده بود. بعدا هم آقای مهاجرانی، صالحنیا، حبیبی فریدون عسگرزاده راه به عنوان دستیار برگزیده بود.
* یک نشستی اخیرا برگزار کردیم با موضوع استعداد یا برنامهریزی و اینکه کدام یک تاثیر بسیاری در ساختن یک بازیکن باکیفیت دارد؟
فرگوسن میگوید "همواره بین استعداد و انگیزه، انگیزه را انتخاب میکردم. اگر بازیکنی مستعد بود و انگیزه نداشت در زمین هم به درد من نمیخورد. انگیزه خیلی اهمیت دارد. بحثهای روانشناسی مختلف در ارتباط با این مسئله وجود دارد.
* تجربه تلفیق فوتبال و کتاب برای شما چطور بوده؟
یک دوستی باسوادی دارم که بسیار میفهمد. او میگوید میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی میگوید فوتبالیستها نوع خاصی از دیالوگ را برقار میکنند. پاسی که میدهند معنا و مفهوم دارد.
* زندگی را چطور میبینید؟
باورم نمی شود ۷۶ سالم شده است و همه چیز اینقدر به سرعت گذشت و پیرانه سری از راه رسید. چیزی که به من اجازه داد که زندگی کنم این بود که هر کاری را عاشقانه انجام میدهم. باید کاری را دوست داشت تا انجام داد. من عاشق مجلات خارجی و تجرمه کردن آنها با استفاده از دیکشنری بود. منتظر این هستم که به سراغ اینترنت بروم و مقالاتی را بخوانم. گاهی دختر میگوید مشقهایت تمام شد؟ میگویم مشق نیست، عشق است. دختر میگوید سر پیری عاشق شدی. میگویم عشق پیری و جوانی نمیشناسد. باید با همه چیز عاشقانه بود.