جومانجیه مگه.

والله اگر ادمها به حیوانات آزار نرسانند انها باانسا نها کاری ندارند

داداش من اصن فرق بین سگ و گرگ رو نمیدونم! همشون یکین دیگه

یادمه وقتی جوان و جسور با اندام عضلانی بودم و میشه گفت چهره جذابی داشتم ، پدرم به من گفت علی خان پسرم ، من ی دوستی در آلاسکا دارم که ی دختر هم سن تو داره و من و دوستم اون زمان با هم صاحب اولاد شدیم ، تصمیم گرفتیم شما دو تا وقتی بزرگ شدید با هم ازدواج کنید ،، و توباید بری آلاسکا و با کارولین ازدواج کنی ،، من گفتم مگه میشه من که اون ها را نمی شناسم ، پدرم گفت ما حرف زدیم و قول و قرار گذاشتیم و خلاصه ،من هم مجبور شدم راهی آلاسکا بشم،، اون هم شمالی ترین نقطه و شهر برو ، آخه پدر تو اونجا چیکار میکردی ، برو کجا خوی کجا ،، خلاصه با هزار زحمت با هواپیما و سورتمه خودمو رسوندم به شهر برو ، ی شهر کوچیک و سرد و یخ زده با ۴۰۰۰ جمعیت در شمال آلاسکا،، ، البته بعدا فهمیدم پدرم برای تحقیق به اینجا اومده بود و در مورد سازه های مردم بارو (برو) تحقیق میکرد آخه پدرم بنا بود و در اونجا با پدر کارولین که او هم محقق بود آشنا میشه ، پدر کارولین در مورد گرگ ها و وال ها تحقیق میکرد تا ی رابطه بین وال و گرگ پیدا کنه و تا هنوز هم هیچ کس ی رابطه یا شباهت بین این دو نتوانستن پیدا کنند و از همه جالب تحقیق پدر من بود که اصلا این تحقیقات به دردش نخورد .من وارد شهر برو شدم تاریک بود ی اتاق گرفتم ، منتظر شدم صبح بشه ی ساعت ، سه ساعت ، ۱۰ ساعت مگه صبح میشد ، ی یارو را که داشت میرفت خرید دیدم ، بهش گفتم کی صبح میشه ، گفت علی خان الان سر ظهر است تعجب کردم . ادامه دارد

خدا رو شکر که آدمها آسیبی به این مخلوق بی ازار خدا نرساندند!

این بچه گرگ از طریق فضای مجازی فهمیده که بعضی کاسبان گرگ صفت خون مردم را توی شیشه کرده اند در نتیجه به شهر امده تا به یکی از همنوعان خودش سر بزند!